اعتراض او به حدیث «طلب باران توسط عباس سدر خشکسالی»
در صفحهی ۱۸۱ در مورد استسقاء میگوید: «کعب فرصت را غنیمت شمرده تا عقائد مسلمانان را فاسد کند، او کسی بود که باعث شد عمر از عباس عموی پیامبر درخواست کند تا دعای طلب باران بکند» و بعد از ذکر این مطلب که عمر ساز عباس سطلب استسقاء نمود، بدون توقف میگوید: «اما عمر به مکر و حیله وی پی برد و به هیچکس حتی رسول جتمسک نجست و بر استغفار بسنده کرد».
و برای تأیید ادعایش، نویسنده به کتاب «مغني والشرح الكبير» استدلال میکند که میگویند: «عمر برای نماز استسقاء بیرون آمد و به غیر از استغفار کاری دیگر انجام نداد».
جواب و رد بر آن
۱- بخاری /حدیث استسقاء توسط عباس را از انس سروایت کرده که «عمر بن خطاب سهنگامی که دچار خشکسالی میشدند به عباس عموی رسول اکرم جتوسل میجست، و گفت: خداوندا در دوران رسول برای استسقاء به پیامبرت توسل میکردیم. بر ما باران نازل میفرمودید و حالا به عموی رسول توسل میکنیم، بر ما باران نازل فرما» ولی نویسنده ما برای استدلال بر اینکه کار کعب در این مورد دسیسه بوده حدیث انس را زیر سؤال برده، وآن را از جمله احادیثی بشمار میآورد که مخالف با روایات قوی است که در کتابهای دیگر است، خواننده عزیز آیا میدانید منظور او از روایات قوی که بر روایت بخاری ترجیح دارد کدام است؟
روایتی است که در کتاب «الـمطر» از ابن أبی الدنیا و مغنی و الشرح الکبیر و البیان و التبیین از جاحظ!! ذکر شده واین در حالی است که این روایات با حدیث انس هیچ مخالفتی ندارند. چرا که استسقاء (در خواست باران) حالات مختلفی داشته است: گاهی با نماز، باری دیگر با خطبه جمعه یا بعد از نمازهای واجب، گاهی دیگر دعا کردن در غیر حالات و اوقات نماز، یا روی منبر در مسجد یا بیرون مسجد بود و همهی این حالات در سنت رسول اکرم جثابت شده است [۵۵].
عمر سنیز یک بار با توسل به دعای عباس طلب باران کرد و گاهی دیگر هم تنها به دعای طلب باران اکتفا نمود، و گاهی هم به استغفار بسنده نمود و این سنت را انجام دادهاست. چون او از خدا باران میخواست و با تمام حالات به درگاه خداوند دست بلند میکرد.
پس بین روایت بخاری و مغنی و الشرح الکبیر تناقصی وجود ندارد تا یکی بر دیگری ترجیح داده شود.
نویسندهی کتاب «الـمغنی والشرح الكبير» که حدیث دوم از آن نقل شده، بعد از چند صفحه میگوید [۵۶]: «مستحب است که توسط آنکه به صلاح و نیکوکاری مشهور است است دعای باران شود زیرا امکان اجابت آن بیشتر است و عمر هم در خشکسالی عام الرماده به عموی پیامبر توسل کرده» و بعد از آن استسقاء معاویه وتوسل او به یزید بن الأسود و ضحاک بن قیس را ذکر کرده است.
پس روشن شد نویسنده ما بر اساس هوی و هوس از مغنی و شرح کبیر نقل قول میکند تا به هدف خودش برسد که استسقاء عمر توسط دسیسه کعب [۵۷]بوده تا اینکه عقیدهی مسلمانان را فاسد کند.
۲- آخر در استسقاء عباس سچه فسادی وجود دارد؟ همهی مسلمانان توسل کردن به زنده را جایز میدانند. و هیچکس نگفته توسل کردن به زنده عقیده را فاسد میکند و چگونه ممکن است مهاجرین و انصار و از همه مهمتر عمر سمتوجه این فساد عقیدتی نشوند؟ چرا این خطر بزرگ از همه مسلمانان و فقهاء و محدثین پنهان مانده؟ این چیزی است که انسان را متعجب میسازد!!!!!.
[۵۵] نگا: شرح النووی علی مسلم ج۶ ص۱۸۸، و زاد المعاد ج۱ ص۱۲۶،۱۲۷. [۵۶] المغنی والشرح الکبیر ج۲ ص۲۹۵ [۵۷] اگر کعب یکی از راویان حدیث انس بود یا اینکه انس به روایت از اهل کتاب مشهور بود از لحاظ عقلی دیدگاه مؤلف قابل قبول بود اما این حدیث هیچ ارتباطی با کعب نداشته و تمامی راههای احتمال مسدود میباشد.