ایجاد شک در قواعد و تحریف آیات
در صفحه ۲۴۳ حاشیهای بر کلام جمهور که میگویند: «امت اسلامی مکلف است به هر خبری که صدق آن غالب است اذعان کند و آن را بپذیرد» حاشیهای نوشته و میگوید: آیا خداوند و رسول جبه این قاعده دستور دادهاند؟ آیا این قاعده، ما را وادار به خروج از حکم «پیروی از گمان» که در آیات متعددی ذکر شده نمیکند؟ مثل: ﴿وَمَا يَتَّبِعُ أَكۡثَرُهُمۡ إِلَّا ظَنًّاۚ إِنَّ ٱلظَّنَّ لَا يُغۡنِي مِنَ ٱلۡحَقِّ شَيًۡٔاۚ﴾[یونس : ٣٦] «و اکثر آنها پیروی نمیکنند مگر از شک و گمان، همانا شک و گمان از حق و حقیقت بینیاز نمیکند». ﴿وَمَا لَهُم بِهِۦ مِنۡ عِلۡمٍۖ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّۖ وَإِنَّ ٱلظَّنَّ لَا يُغۡنِي مِنَ ٱلۡحَقِّ شَيۡٔٗا ٢٨﴾[النجم : ٢٨]. «ایشان در این باب چیزی نمیدانند و جز از ظن و گمان پیروی نمیکنند و ظن و گمان هم بینیاز از حق نمیگرداند».
و مثل قول خداوند خطاب به مسیحیان در مورد به صلیب کشاندن مسیح که میفرماید: ﴿مَا لَهُم بِهِۦ مِنۡ عِلۡمٍ إِلَّا ٱتِّبَاعَ ٱلظَّنِّۚ﴾[النساء : ١٥٧]. «قطعاً در مورد آن دچار شک شدهاند و هیچ علمى بدان ندارندـ».
این کلام نشانه جهل و سوء فهم او نسبت به کلام علما و معنای آیه است. اما قاعده عمل به غالب ظن نزد علماء بر گرفته از قرآن و سنت است و عقل و نقل هم آن را تایید میکنند. این قاعده مربوط به فروع احکام است. اما در عقائد و کلیات دین ظن و گمان جایی ندارند. آیه قرآن هم در مورد عقائد مانند توحید و اصول دین فرموده ظن و گمان از حق بینیاز نمیگردانند.
چگونه ابو ریه به آیهای که صلیب را نفی میکند وآن را از گمان مسیحیان میپندارد، استشهاء میکند در حالی که قبلاً گفت قضیه صلیب متواتر است حقیقتاً من از این نویسندهی تناقضگو و مضطرب در شگفت هستم!!!.
و در صفحه ۲۴۶ میگوید: «با مطالعه حال و وضعیت متکلمین متوجه میشویم، آنها هر حدیثی که مخالف تفکراتشان باشد رد یا تاویل میکنند، هر چند آن تفکر از امور ظنی هم باشد. و اگر حدیث نزد محدثین صحیح باشد، در صورتی که امکان تأویل نزدیک به معنی وجود داشته باشد، آن را تاویل میکنند و گرنه میگویند این خبر آحاد بوده و مفید ظن است».
این هم کلامی است متناقض، پایانش با آغازش هماهنگ نیست و همدیگر را نقض میکنند، نمیدانم چطوری جمله هر حدیثی را رد میکنند، را با جمله: «اگر حدیثی صحیحی دیدند آن را تأویل میکنند» جور در میآید؟
بسیاری از متکلمین احادیث صحیح و آحاد را میپذیرند و کسی که میخواهد از این مسأله مطمئن شود به باب سمعیات و احوال آخرت در کتاب توحید، نگاهی بیاندازد. یقینا خواهد دید که آنها احادیث فراوانی را ذکر نمودهاند، از جهتی دیگر باید دانست که متکلمین یکی نیستند، برخیها در بحث آرام و دقیق هستند و گروهی دیگر با عجله و شتاب در رد احادیث قدم بر میدارند.
اما حدیث مناقشه و جدال بهشت و جهنم: «در گذشته آن را توضیح دادیم» و اینکه نویسنده در حاشیه میگوید: «متکلمین محدثین را حشویه میدانند و آنها را به جاهلترین مردم متصف میکنند» این کلمات جهلی است که ارزش پاسخ دادن ندارد، و شاید نویسنده بخواهد با اینگونه، آتش کینهاش را فرو بنشاند ولی محقق و تحلیلگر میداند در بین بعضی از متکلمین، افراد نادانی هستند که محدثین را زیر سوال میبرند، همانگونه که بعضی از افراد منتسب به علم و دانش نیز که بهرهای از ادب و حیاء نبردهاند و دارای قلم و زبان بیادب و گزنده هستند، نه خویشاوندی را در نظر میگیرند و نه عهدی را مراعات میدارند.