مخالف ابوریه با بدیهیات عقلی
چون ابوریه در نقل بر کتابهای ادبی اعتماد کرده است مخصوصاً در مورد صحابی بزرگوار ابوهریره سو هنگام تحقیق در انبوهی از زنجیر هوی و هوس و نوعی تفکر خاص گرفتار آمده است. او در این رهگذر دچار اشتباهاتی میشود که حتی دانشآموز ابتدایی خود را بزرگتر از آن میداند که دچار چنین اشتباهاتی شود.
در صفحهی ۱۵۶ هنگام مسخره کردن ابوهریره سو اتهام او به خوشگذرانی کردن او را شیخ المضیره مینامد، از کتاب «ثمار القلوب» ثعالبی نقل میکند که «مضیره (نوعی غذا) را بسیار دوست داشت وآن را با معاویه سمیخورد اما هنگام که وقت نماز میرسید نماز را پشت سر علی میخواند، به او میگفتند چرا این کار را انجام میدهید گفت: مضیره معاویه چربتر و خوشمزهتر است و نماز پشت سر علی با فضیلتتر است. بنابراین نام او را شیخ المضیره گذاشته بودند [۷۸]».
چگونه عقل این را میپذیرد در حالی که علی سدر عراق و معاویه سدر شام و ابوهریره سدر حجاز زندگی میکردند. چرا که بعد از فرمانداری بحرین ابوهریره به حجاز برگشت و تا آخرین نفسهای مبارکش آنجا ماند آیا معقول است که ابوهریره سهر ساعت نزد هر کدام از آنها برود؟ شاید هم در نظر نویسنده ابوهریره قالی سلیمان داشته یا طی الأرض میکرده؟!!.
ابن عبدالبر میگوید: «عمر سابوهریره را بر بحرین گماشت سپس او را عزل کرد. اما عمر دوباره خواستار امارت او بود، ولی ابوهریره سنپذیرفت و بعد از آن تا زمان وفات در مدینه باقی ماند [۷۹]».
۴- در صفحه ۱۵۷ از نویسندهای در مورد سیره ابوهریره سنقل میکند و در ادامه آن میگوید: «با این داستان متوجه میشویم که ابوهریره سدر جنگ صفین شرکت کرده است، و در هر دو گروه حضور داشته، بعضی مواقع با علی نماز میخوانده و در مواقع دیگر با سپاه معاویه غذا میخورده است. و چون آتش جنگ شدت گرفت رهسپار کوه شد وقتی در مورد آن سه کار از او پرسیدند: گفت چون علی داناتر و معاویه ثروتمندتر و کوه امنتر است».
آیا میتوان از داستانها و افسانهها علم و یقین به دست آورد. مخصوصاً در مورد قضاوت بر مردم و جرح و تعدیل آنها؟ و آن هم قضاوت در مورد شاگرد رسول اکرم ج؟ دیگر اینکه چه کسی گفته که ابوهریره در نبرد صفین حضور داشته است؟ آیا بعد از این همه تکلیف و بیادبی و دوری از حق باز هم نویسنده محقق و تحلیلگر است؟ سپس آن «بیش از یک نفر» که میگویی روایت کردهاند، چه کسانی هستند؟ آیا ممکن است ابوهریره بین دو گروه آزادانه رفت و آمد کند و برای آنها ظاهر سازی کرده و کارش هویدا نشود؟
آیا ما با صاحب عقل سخن میگوییم، ای عاقلان به دادمان برسید.
شاعر چگونه میسراید.
هذا كلام له خبيء
معناه ليس لنا عقول
این کلام خیلی احمقانه است
مفهومش این است که ما عقل نداریم
چنین حکایات و داستانهایی در کتب ادبی بسیار زیاد موجود است، داستانهای که مخالف هر عقل سلیم و نقل صحیح هستند و هدف آنها اتلاف وقت و سرگرمی مردم و خنداندن آنها است. شایسته است، در مجال پژوهش علمی این گونه داستانها مورد بیتوجهی قرار گیرند، نه اینکه در تاریخ حدیث مرجع باشد و در جرح و تعدیل عالمان بزرگ بر آن اعتماد کنیم، چه رسد به شخصی که صحابهای بزرگوار است و پیامبر جوی راستوده است ما چنین چیزی را در روش علمی گذشته و معاصر سراغ نداریم.
اما شگفتانگیزتر این است که صاحب این اشتباه بسیار زشت، کتاب خودش را اینگونه تعریف میکند: «پژوهشی آزاد در مورد حیات رسول خدا جو تاریخ و هر آن چیزی که متعلق به آن است. این پژوهش بر اساس قواعد علمی صورت گرفته است، و در نوع خود بهترین کتاب و نمونهی آن تا به حال نوشته نشده است».
او راست میگوید و کتابش آزاد از قواعد علمی و عقلی و نقلی بوده و در اختلاط و ناسزا و تهمت بیسابقه میباشد و هیچ کس پیش از او نتوانسته چنین چیزی تألیف کند که عاری از تحقیق و صدق و عدالت باشد.
اینگونه کاملاً روشن شد که نویسنده -همانطور که دیدید- بحث را میپیچاند و با سفسطه بحث را از مسیر حقیقت و عدل منحرف میسازد.
[۷۸] المضیره، سوپی بود که با دوغ مضیر یعنی ترش پخته میشد و گاهی با شیر آمیخته میشد و یکی از خوشمزهترین غذاهای آن زمان بود. [۷۹] الاستیعاب ج۴ ص۲۰۹ پاورقی الاصابة.