همه احادیث در این زمینه صحیح هستند.
داستان شق صدر با احادیث صحیح ثابت شده است و این عمل چند بار رخ داد. بار اول در دوران کودکی، هنگامی که نزد حلیمه سعدیه بود و بار دوم هنگام سفر اسراء و معراج که در صحیحین ثابت شدهاند. حتی بعضی گفتهاند جز این دو بار ، یک بار دیگر این حادثه تکرار شده و دلیل آن هم تجدید کردن آمادگی پیامبر برای گرفتن وحی آسمانی بوده تا برای نزول وحی نیرو بگیرد.
حافظ ابن حجر در فتح البارى [۷۲]میگوید: «بعضی حادثه شق صدر در شب اسراء و معراج را انکار کردهاند. ولی شق صدر در دوران کودکی را قبول دارند، که جای انکاری وجود ندارد زیرا احادیث فراوان که به درجهی تواتر میرسند شق صدر هنگام بعثت را هم ثابت میکنند، ابو نعیم در دلائل آنها را روایت کرده وشق صدر در هر کدام از مراحل گذشته دارای حکمت و علت مخصوصی است. حکمت شق صدر اول برای پاک کردن بهره و نصیب شیطان بود در نتیجه بر کاملترین وضعیت و در حالی که از شیطان در امان بود، رشد نمود و بعد از آن در ابتدای بعثت برای نیرومند ساختن قلب پیامبر بود تا بتواند وحی سنگین را بگیرد و بعد از آن در شب اسراء و معراج تا برای مناجات پروردگار آماده شود.
نمیدانیم بین شق صدر و به صلیب کشیدن عیسی چه ارتباطی وجود دارد؟ شق صدر با احادیث صحیح ثابت شده در حالی که به صلیب کشیده شدن امری باطل بوده که با عقل و نقل منافات داشته و قرآن به صورت قطعی آن را نفی نموده است؛ خداوند میفرماید: ﴿وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَٰكِن شُبِّهَ لَهُمۡۚ وَإِنَّ ٱلَّذِينَ ٱخۡتَلَفُواْ فِيهِ لَفِي شَكّٖ مِّنۡهُۚ مَا لَهُم بِهِۦ مِنۡ عِلۡمٍ إِلَّا ٱتِّبَاعَ ٱلظَّنِّۚ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينَۢا ١٥٧﴾[النساء : ١٥٧]. «نه او را کشتند و نه به صلیب کشیدند، لکن امر بر آنها مشتبه شد، و هر آینه آنان که در (بارهی قتل) او اختلاف کردند، قطعاً از آن در شک هستند، و علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروی میکنند و به یقین او را نکشتهاند».
اگر در دوران گذشته شکافتن سینه عجیب بود، در این دوران که علم پزشکی پیشرفت چشمگیری داشته، چیز عجیبی نیست، بطوری که سینه انسان را شکافته و عملیات پیوند رگ و قلب و کلیه انجام میدهند. چنین مثالی میتواند نفوس افرادی که بر انکار معجزه شق صدر بدون عملیات جراحی عادت کردهاند را کمی راضی کند و به حق نزدیک گرداند.
پس از تمام این هجومها و زیر سؤال بردنهای ناحق، برای شناخت بهتر اسرائیلیات و مسیحیات، ما را به کتابهای تفسیر و حدیث و تاریخ و به کتابهای مستشرقین امثال گولد زیهر و فون کریمر و دیگران ارجاع میدهد و مؤلف اینگونه از حقیقت نفسش پرده بر میدارد و در حقیقت دنباله روی او از اساتید مستشرق و تبشیریاش سبب شده که وی لغزیده و در پرتگاههای پی در پی بیافتد همان کسانی که پیشوای او میباشند.
ولی فراموش کرده یهودیان و صلیبیان چه حقد و کینهی خطرناکی در سینهی خود علیه اسلام و مسلمین پنهان کردهاند، شکافی را در دین اسلام پیدا نکردند تا اینکه تیرهای مسموم خود را از آن طریق وارد دین اسلام کنند، مگر اینکه از راه سنت فرصت را غنمیت شمردند و در آن منبع با ارزش اسلامی شک و شبهه ایجاد کردند تا این نور الهی را خاموش گردانند، ولی خداوند نگهدار سنت است و نمیگذارد دشمنان در آن نفوذ کنند و نور خودش را به اتمام میرساند، هر چند برای کافران خوشآیند نباشد.
[۷۲] ج ۷، ص ۱۶۱