پاسداری راستین از سنت پیامبر صلی الله علیه و سلم

فهرست کتاب

راز احتیاط محدثین در نقد و بررسی متن حدیث

راز احتیاط محدثین در نقد و بررسی متن حدیث

ما منکر این نیستیم که محدثین بیشتر به نقد سند حدیث پرداخته‌اند تا نقد متن، این کار هم رازی دارد و می‌خواهیم برای خوانندگان و تحلیل‌گران توضیح دهیم.

واقعاً محدثین نیک‌اندیش و تیز بین، آسوده خاطر بودند که در نقد متن مانند نقد سند گام‌های بلندی برنداشتند و مسافت‌های عظیم این میدان را نپیمودند. این بدین خاطر بوده است که سنت به صلاح راوی و تقوا و عدالت و ضبط و حفظ و دوری جستن او از دروغ بر رسول الله در نقل نصوص اکتفاء نموده، و آن را اصلی از اصول دین می‌شمرده است.

وقتی شروط عدالت در راوی همراه با ضبط و حافظه قوی، و امانت وی در نقل حدیث وجود دارد، و پرهیز از دخل وتصرف در حدیث از راوی ملاحظه می‌شود، احتمال کذب و اختلاف بسیار دور می‌سازد، اگر نگوییم غیر ممکن می‌نماید.

بنابراین دیگر در احتیاج به شدت در نقد متن حدیث باقی نماند، چرا که متن حدیث:

۱- بعضی مواقع الفاظ حدیث متشابه بوده و قابل فهم نیست. در این میان جایی برای نقد عقلی به تنهایی در متن وجود ندارد. چون دیگر عقل توانایی درک آن را ندارد، و تنها خدا و رسول در این میدان حق سخن و داوری دارند و وظیفه‌ی ما یا ایمان آوردن به ظاهر نصوص آنچنان که ذکر شده و واگذار کردن حقیقت آن به خداوند، و دور کردن پروردگار از نقص و عیب است، یا تأویل کردن آنها به صورتی که موافق با عقل و سازگار با نقل محکم باشد، ، مانند احادیث صفات و مانند آن.

۲- برخی از الفاظ احادیث در دائره‌ی حقیقت نمانده و وارد میدان وسیع مجاز شده است، رد کردن چنین احادیثی که امکان حمل آن بر مجاز وجود دارد، بدلیل حمل آن بر حقیقت، و مخالفت با عقل و حس و مشاهده، امری بر خلاف قواعد علمی است. مثلاً حدیث «رفتن خورشید به‌سوی عرش بعد از غروب آفتاب و سجده برای خدا» که در حدیث صحیح روایت شده است [۳۰]، اگر بر حقیقت حمل گردد، به سرنوشت احادیث موضوع دچار می‌شود، ولی اگر مجاز باشد، قبول کردنش مشکلی ندارد و حتی اسرار بلاغت را هم به همراه خودش می‌آورد، سجود خورشید، کنایه از تسلیمش در مقابل سنت و اراده خداوند است و هرگز از آن تخطی نمی‌کند و بدون سستی و غفلت تا آخرین شعله‌های فروزانش به این کار ادامه می‌دهد. هدف از چنین حدیث‌هایی تشویق مخلوقات به فرمانبرداری و کرنش در برابر پروردگار جهانیان است حال که خورشید با آن عظمت و هیبت تسلیم باشد، مخلوقات کوچکی مانند انسان، در چه حالی باید به سر ‌برند. این روش جالب و حائز و مشهودی است بین عرب، شاعر آنها می‌گوید:

شكا إلی جَمَلي طول السُّری
صبراً جُمَيلي فكلانا مُبتَلَی

«شترم از درازی شب پیش من شکایت آورد، گفتم شتر کوچکم تحمل کن هر دو آزمایش می‌شویم».

معلوم است شکایت و حرفی صورت نگرفته، بلکه مجازی است برای بیان حال آن دو. نگاه کن چقدر زیبا است. اگر مجاز نمی‌بود هیچگونه شگفتی در آن دیده نمی‌‌شد.

و نمونه این تمثیلات در قرآن آمده است: ﴿وَيُسَبِّحُ ٱلرَّعۡدُ بِحَمۡدِهِۦ[الرعد: ١٣]. «رعد از هیبت یزدان، حمد و ثنای خدا را می‌گوید».

اگر قرآنی که شکی در آن نیست، آن را به کار برده باشد، هرگاه حدیث چنین باشد چیزی تازه و نوظهور نیست .

۳- بعضی مواقع متن حدیث در مورد غیبیات است مانند رخ‌دادهای قیامت، رد کردن چنین احادیثی با عقل با قیاس جهان حاضر بر عالم غایب، از انصاف و عدالت به دور است، همچنین است احادیثی که در مورد بهشت و جهنم و نعمت و عذابِ آن دو بحث می‌کنند.

۴- بعضی مواقع متن حدیث در مورد مسائلی است که علم جدید آن را کشف کرده و از معجزه‌های نبوی می‌باشد، مانند این حدیث «اگر سگ در ظرف یکی از شما آب خورد یا آن را لیسد، هفت بار آن را بشوید یکی از آنها با خاک باشد» بعضی از پزشکان اثر خاک را برای کشتن و نابود کردن میکروب‌های دهان سگ ثابت کرده‌اند [۳۱].

با این حال بعضی از بی‌دینان نمونه‌های این حدیث را دروغ و تکلف در شریعت می‌دانستند ولی مومنان آن را تعبدا انجام می‌دادند اگرچه حکمت و علت آن را نمی‌دانستند.

ای انسان منصف، اگر عالمان با نظری سطحی به این حدیث نگاه می‌کردند و در صادر کردن حکم بطلان آن و احادیث دیگری که حکمت آنها پوشیده است عجله و شتاب به خرج می‌دادند. و بعد از آنها حکمت و دلیلش آشکار می‌شد. کار ایشان را نادانی و کوتاه فکری و ستم کردن در حق صاحب رسالت جنمی‌دانستی؟ پس آیا با من، کار محدثین را در روشی که در پیش گرفتند را تأیید نمی‌کنید؟

نویسنده در صفحه‌ی ۶ گمان می‌کند که «همه محدثین امر مهمی را رها کرده‌اند که باید قبل از تدریس و تحقیق در مورد حدیث دانسته شود، که همان حقیقت نص صحیح حدیث رسول خدا جاست ؛درباره‌ی نوشتن حدیث یا رها کردن آن، و تدوین حدیث توسط صحابه یا منصرف شدن آنان از تدوین، و یا اینکه آیا احادیث روایت شده لفظا و معنا همان چیزی است که رسول آن را فرموده یا مخالف آن است، و سپس در چه دورانی احادیث روایت و تدوین شده است، و امثال این سؤالات را تحقیق و بررسی کنند. موضع‌گیری علماء در این باره چیست؟ ... و چیزهای دیگر».

این، فقط گمانی است که دلیلی برای تاییدش وجود ندارد، و ادعای است بدون شاهد، و اجحافی گزاف است در حق ائمه‌ی حدیث، چرا که آنان عمر خود را در این راه گذراندند، علمای زیادی در مورد این مباحث و امثال آن، به بحث و اظهار و نظر پرداخته‌اند، و امری جدید نیست و در بسیاری از کتب علوم حدیث این بحوث یافته می‌شود، کافی است به کتاب‌های «علوم الحديث» از ابوعبدالله حاکم و ابن صلاح و «الفية الحديث» حافظ عراقی و «التدريب» امام نووی و «الباعث الحثيث» حافظ ابن کثیر و «نخبة الفكر» و شرح آن تألیف حافظ ابن حجر و «التدريب» سیوطی و دهها شرحی که بر آنها نوشته شده‌اند و «ظفر الاماني» علامه اللکنوی و «توجيه النظر» شیخ طاهرجزائری و دهها کتاب دیگر مراجعه کنی!.

ای طالب حقیقت اگر به یکی از این کتاب‌ها مراجعه کنی، متوجه می‌شوید آنچه که نویسنده «اضواء البیان» (ابو ریه) گمان می‌کند محدثین به آن بی‌توجهی کردند، ابواب و فصول و بحث‌های زیادی را به آن اختصاص داده‌اند، و متوجه خواهی شد که او چه جنایتی را در حق علمای حدیث روا داشته است.

[۳۰] امام بخاری در صحیح از ابوذر روایت می‌کند که گفت: پیامبر جهنگامی که خورشید غروب کرد به من فرمود: «می‌دانی کجا می‌رود؟. گفتم: الله و رسولش بهتر می‌دانند. فرمود: می‌رود تا اینکه زیر عرش سجده کند پس اجازه خواسته و به او اجازه داده می‌شود و چیزی نمانده که سجده کرده و سجده‌اش پذیرفته نشود و اجازه بخواهد و به او اجازه داده نشود به او گفته می‌شود برگرد به همان جایی که آمده‌ای پس از مغرب طلوع کند و این سخن خداوند متعال است که می‌فرماید: ﴿وَٱلشَّمۡسُ تَجۡرِي لِمُسۡتَقَرّٖ لَّهَاۚ ذَٰلِكَ تَقۡدِيرُ ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡعَلِيمِ ٣٨[یس: ۳۸]. [۳۱] اسلام و الطب: دکتر محمد وصفی، ص ۲۸۶.