پاسداری راستین از سنت پیامبر صلی الله علیه و سلم

فهرست کتاب

سخن پایانی این بخش

سخن پایانی این بخش

این شبهات بر گرفته از برخی شبهاتی بودند که در کتاب: دائرة الـمعارف الإسلامیة، نوشته‌ی خاورشناسان اکثراً متعصب و کینه توز نسبت به اسلام و مسلمانان و در کتابهای تالیفی شرق شناسان که ترجمه شده است، ذکر شده و همچنین در کتب نوشته شده‌ی محققان و نویسندگان مسلمانی که در بخش عمده یا قسمتی از آراء و نظرات خاورشناسان دنباله روی کرده‌اند، دیده و از آنها اطلاع پیدا کرده‌ام.

شبهه‌های دیگری نیز هستند که از آنها اطلاع پیدا نکرده‌ام ولی به همین مقدار هم بسنده نمی‌کنم و این راه را ادامه خواهم داد و به پاسخ هر آنچه سنت و حدیث را مورد طعن و تحقیر قرار می‌دهد می‌پردازم تا این کتاب انباشته از سخنان نقد‌آمیز و شبهات آنان همراه با پاسخی علمی و منطقی گردد. زیرا از دوران تحصیل عهد کرده ام هر چه در توان دارم در راه دفاع و حمایت از قرآن کریم و سنت پیامبر دریغ نورزم.

این نوع جهاد والاترین نوع جهاد در اسلام محسوب می‌شود، وقتی ما در زمان قدیم که اسلام تسلط کامل بر دنیا داشت نیازمند آن بودیم امروزه نیاز شدیدتری به این نوع جهاد واجب داریم.

در حدیث پیامبر جهم آمده است: «با مال، جان و زبانتان در راه خدا و با کفار جهاد کنید».

است. احمد، ابوداود، نسائی، ابن حبان و حاکم آن را روایت کرده‌اند.

نیروهای شر و بدخواهی از هر سو علیه مسلمانان هجوم آورده و دندانهای تیز و درنده صفتشان را نشان داده‌اند، بسیاری اوقات کفار با هم اختلاف داشته و هر کدام برای نابودی یکدیگر با هر وسیله‌ای ممکن می‌کوشد. بهترین دلیل، اختلاف و نزاع موجود میان دو اردوگاه غربی مسیحی واردوگاه شرقی کمونیستی، ضد دینی می‌باشد که هر از گاهی قبل از شکست و نابودی، با یکدیگر اعلان آتش بس می‌کنند.

اما وقتی قضیه‌ی دشمنی با اسلام و مسلمانان در میان باشد، همه‌ی دشمنان یکدست علیه اسلام، جبهه‌ی متحدی تشکیل می‌دهند، این چیزی است که واقع امروز، آن را تأیید می‌کند. و اینکه دیده می‌شود برخی از آنان با مسلمانان رابطه‌ی دوستی برقرار می‌کنند تنها بخاطر دست‌یابی به منافع و مصالح دنیاییشان می‌باشد.

ما از دانشمندان درستکار و بزرگوارمان یاد گرفته‌ایم که همانا کافران یک ملت محسوب می‌گردند. آری -سوگند به خدا- کافران چنین‌اند، چقدر سخن راستی است که خداوند متعال بر زبان پیشینیان نیکوکارمان انداخته است.

عده‌ای از مسلمانان ضعیفِ امروزی که دست‌پرورده‌ی غرب یا شرق هستند، می‌کوشند از این سخن گریز زده و آن را به عنوان آثار و بقایای تعصب به حساب آورند که -خدا می‌داند- آن سخن هیچ ارتباطی به تعصب ندارد بلکه تعبیری از حقیقت و واقعیت موجود است.

زنده‌ترین دلیل، ماجرای اسفناک فلسطین اشغالی است. چرا که اگر انگلیس و هم پیمانانش نمی‌بودند، یهودیان نمی‌توانستند در فلسطین حضور پیدا کنند و آنها بودند که زمینه‌ی اشغال را برایشان فراهم ساختند. وقتی این دولت کوچکی که دست پرورده‌ی انگلیس بود در فلسطین تأسیس شد نخستین کشوری آن را به رسمیت شناخت روسیه‌ی کمونیستی بود. پس آیا کسی در متحد بودن ملت کافران تردید خواهد داشت؟!.

خداوند از دیر زمان علمای مخلص و دلسوز را مکلف کرده حق را روشن ساخته و در راه احقاق حق و از میان بر داشتن باطل، به جهاد و مبارزه بپردازند. امروز که کشورهای کفر و ستم، در تجاوز علیه آب و خاک و دین و قرآن و سنت پیامبر ج، جبهه‌ای متحد تشکیل داده‌اند، این پیمان و مسئولیت بر دانشمندان امروزی مسلمانان واجب‌تر و سنگینی بیشتری می‌کند.

بنابراین باید دانشمندان مسلمان در هر نقطه و شهری از جهان اسلام، در راه آشکار ساختن نقاط قوت دین و شریعت و دفاع از قرآن و سنت هر اندازه در توان دارند آستین همت را بالا زده و مجدانه بکوشند، و باید با حق و دلایل محکم و استوار خود به جبهه‌ی باطل و مغالطه‌های ایشان برویم.

این دین اسلامی سترگ بر پایه‌ی جهاد و مبارزه، عشق شهادت و فداکردن جان، اولاد و مال استوار است و پیش از جهاد و مبارزه‌ی مسلحانه، بر اساس جهاد با سخن و بیان پایه‌ریزی شده است.

من برادران دینی و دانشمندان عزیز را فرا می‌خوانم هر کدام در زمینه تخصصی خویش، از اسلام، قرآن کریم، سنت، علوم اسلامی و میراثی که اگر وجود آن نبود، جهان امروز به این پیشرفت فکری نمی‌رسید و دنیای امروز مدیون آن است، به دفاع و مبارزه برخیزد. برای دانشمندان مدافع اسلام و دعوتگران به‌سوی آن و آشکار کنندگان نقاط قوت و امتیازات و ویژگی‌های ویژه‌ی اسلام -که چه بسیارند-، کافی است به این تاجی که پیامبر خدا جایشان را بدان مزین کرده مفتخر شوند، آنجا که می‌فرماید: «دانشمندان وارثان پیامبرانند، پیامبران ثروت و سرمایه‌ی مادی را به ارث نگذاشته‌اند بلکه علم و معرفت را پس از خود بر جا نهاده‌اند، پس هرکه آن را فرا گیرد سهم بزرگ و فراوانی را بر داشته است».

وقتی مرتبه‌ای بالاتر از مقام نبوت وجود نداشته باشد، مقام و منزلتی والاتر از وراثت و جانشینی این مرتبه، وجود ندارد. به خدا قسم همه‌ی مقام و امتیازات دنیوی اعم از فرمانروایی، منزلت و جایگاه، سرمایه و زن و فرزند، ، پایین‌تر از جانشینی و ارث بردن از پیامبر جاست.

در پایان، آنچه را گفته‌ام اگر درست و حق باشد از خدا و توفیقات او بوده و اگر هم خطا و اشتباه است از من و ابلیس می‌باشد، و تنها خیر و نیکی نیز دنبال کرده‌ام. ﴿إِنۡ أُرِيدُ إِلَّا ٱلۡإِصۡلَٰحَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُۚ وَمَا تَوۡفِيقِيٓ إِلَّا بِٱللَّهِۚ عَلَيۡهِ تَوَكَّلۡتُ وَإِلَيۡهِ أُنِيبُ ٨٨[هود: ٨٨]. «من تا آنجا که می‌توانم جز اصلاح نمی‌خواهم و توفیق من هم جز با خدا، نیست تنها بر او توکل می‌کنم و فقط به سوی او بر می‌گردم».