پاسداری راستین از سنت پیامبر صلی الله علیه و سلم

فهرست کتاب

حدیث دیگری که به اتفاق محدثان جعلی است

حدیث دیگری که به اتفاق محدثان جعلی است

و اما حدیثی که خاورشناس با انصاف «فینک» جهت استدلال بر اینکه راویان مسلمان تعصب یک جانبه ندارند و بدان استناد کرده که پیامبر جفرزندانش را به نام عبد العزی، عبد مناف و قاسم نامگذاری کرده بود، به اجماع محدثان جعلی و ساختگی می‌باشد، در سندش هیثم بن عدی طائی ابو عبد الرحمن منبجی [۲۳۲]کوفی وجود دارد که بخاری راجع به وی گفته: «مورد اعتبار نیست و درغگو بود».

عباس از یحی روایت کرده: « مورد اعتماد نمی‌باشد و دروغ می‌گفت».

ابو داود می‌گوید: «احادیث مسند او خیلی کم هستند. بلکه روایت کننده‌ی اخبار است».

می‌گویم: اکثر اخباری‌ها، روایت‌های قوی و ضعیف را روایت کرده و میان احادیث حسن و ضعیف تفاوت قائل نمی‌شوند، زیرا هم و غم ایشان گرد‌آوری اخبار است، پس آنان بسان کسی می‌مانند که در سیاهی شب، هیزم جمع می‌کند. و هرگاه محدثان گفتند: فلانی اخباری است مقصودشان این است که جزو محدثان مورد اعتماد نمی‌باشد.

نسائی می‌گوید: «احادیث هیثم منکر است و آنچه درباره‌ی نام‌گذاری فرزندان پیامبر جروایت کرده محال است چنان چیزی از پیامبر خدا جسرزده باشد. آنگاه می‌گوید: «هیثم حدیث مزبور را از هشام بن عروه از پدرش نقل کرده است. و کل حدیث را می‌آورد». و می‌گوید: «و این از افترائات هیثم بر هشام به شمار می‌آید».

ابوحاتم می‌گوید: «احادیث هیثم بی‌اعتبار و در ضعف و بی‌اعتباری در حدیث هم‌طراز واقدی می‌باشد».

عجلی می‌گوید: «بسیار دروغگو است و او را دیده‌ام».

یعقوب بن شیبه گفته است: «از امور و اخبار مردم آگاهی داشت ولی در حدیث قوی نبود و اطلاعات هم نداشت، عده‌ای وی راستگو می‌دانند».

ساجی گفته است: «ساکن مکه و درغگو بود».

امام احمد پیرامون او می‌گوید: « صاحب اخبار و تزویر بود».

ابن اسکن، ابن شاهین، ابن جارود و دار قطنی، وی را در شمار افراد ضعیف آورده‌اند.

حدیث مزبور جعلی دانسته شده، زیرا عده‌ای از جمله: طحاوی در کتاب: مشکل الحدیث، بیهقی در السنن، جوزجانی و نقاش در کتاب‌هایشان درباره‌ی احادیث موضوع، راجع به او سخن گفته و نقدش کرده‌اند. بر اساس گفته‌ی مسعودی در کتاب مروج ‌الذهب‌، هیثم در سال دویست و شش هجری دیده از جهان فرو بسته و عده‌ای هم گفته‌اند در سال: دویست و هفت فوت کرده است [۲۳۳]. پس آیا بعد از همه‌ی بیانات گذشته هیچ‌کس در جعلی و دروغ بودن حدیث مزبور تردید خواهد داشت؟

و اما راجع به این سخن فینیک که (وقتی مسلمانان بخاطر اسباب و عواملی درونی و بیرونی نتوانسته باشند احادیث را نقد کنند...) در آن مسأله با او موافق نیستم، چون محدثان درباره‌ی صحت، حسن، ضعف و یا جعلی بودن هر روایتی روشنگری کرده‌اند ولی اطلاع از آن نیازمند صبر و پایداری وتحقیق طولانی است. بهترین دلیل این همه کتاب‌های نوشته شده پیرامون احادیث صحیح، حسن، ضعیف و ساختگی است که درک کامل و آگاهی از آن محتاج صبر و بردباری طولانی می‌باشد.

پیشتر اشاره کردم علت اینکه محدثان به اندازه‌ی نقد سند حدیث به نقد متنش نپرداخته‌اند چه بود است. محدثان منتقد در پرهیز و احتیاط در نقد متون حق داشته‌اند زیرا متن گاهی جزو احادیث متشابه، گاهی جزو اسراری است که خداوند بعداً پرده از روی آن برمی‌دارد و گاهی نیز از قبیل مَجاز است نه حقیقت و دلایلی دیگر در اینباره بیان کردم.

در پرتو فضل وتوفیقات خداوند و سپس تلاش‌های خستگی ناپذیر دانشمندان کنونی جهان اسلام و پاسخ به شبهات و انتقادات خاور شناسان و نویسندگان معاصری که به بوق تبلیغاتی ایشان مبدل گشته و فعالیت محدثان جهت خدمت به سنت‌ها و احادیث، امیدواریم بسیاری از خاورشناسانِ شاگرد گولدیزهر، در این مسأله‌ی خطیر و مهمی که مرتبط به اصل دوم از اصول قانون گذاری اسلامی است، به راه حق و واقعیت برگردند، و به حقِّ روشن و آشکار گردن نهاده و مانند فینیک و همفکرانش در این زمینه بدان پایبند بوده و به اجرا در آورند. و آن اینکه احادیث پیامبر جبر پایه‌هایی محکم و استوار مبتنی است و ریشه‌ی آن به عصر پیامبر جبر می‌گردد و حاصل تحول دینی، سیاسی و اجتماعی نمی‌باشد.

[۲۳۲] منبج بر وزن مجلس شهری از شهرهای شام است. [۲۳۳] لسان المیزان حافظ ابن مجر: ۶/۲۰۹/۲۱۰.