شبهات مربوط به حدیث مگس
امام بخاری/این حدیث را از دو طریق روایت کرده است:
طریق اول: بخاری میگوید: خالد بن مخلد [۲۳۵]برایمان حدیث روایت کرد که سلیمان بن بلال برای ما حدیث روایت کرد و گفت: عقبه بن مسلم برایم حدیث نقل کرد و گفت: عبید بن حنین به من خبر داد که گفت: از ابوهریره شنیدم میگفت: پیامبر خدا جگفت: «هرگاه مگس در نوشیدنی یکی از شما افتاد آن را فرو ببرد سپس دور اندازد، چون در یکی از بالهایش بیماری و بال دیگرش شفا است». در روایتی دیگر آمده: «و در بال دیگر شفا وجود دارد». یعنی حرف «في - در» زیاد شده است. [صحیح البخاری: کتاب بدء الخلق، باب إذا وقع الذباب ...].
طریق دوم: بخاری میگوید: قتیبه -یعنی ابن سعید- برای ما حدیث گفت که اسماعیل بن جعفر از عقبه بن مسلم مولای بنی تمیم از عبید بن حنین مولای طایفه بنی زریق از ابوهریره سبرایمان حدیث روایت که پیامبر خدا جفرمود: «هرگاه مگس در ظرف یکی از شما افتاد همهی مگس را در آن فرو برد، چرا که در یکی از بالهایش بیماری و در دیگری شفا وجود دارد». در روایت ابوذر هروی با صیغه مؤنث آمده است این حدیث را امام احمد، ابو داود، نسائی، ابن ماجه و دیگران نیز روایت کردهاند.
روایت امام احمد:
امام احمد حدیث مزبور را در مسند خود از ابو سعید خدری از پیامبر روایت کرده و میگوید: یحی -یعنی ابن سعید قطان- برایمان حدیث روایت کرد، ابن ابی ذئب برای ما حدیث روایت کرد و گفت: سعید بن خالد از ابوسلمه از ابو سعید خدری از پیامبر جبرایم حدیث روایت نمود و گفت: «هر گاه مگس در غذای یکی از شما افتاد آن را فرو برید». [مسند ۳/۳۴] که سند حدیث صحیح میباشد.
امام احمد میگوید: یزید -یعنی ابن ابی هارون- برایمان حدیث روایت کرد، ابن ابی ذئب از سعید بن خالد برای ما حدیث روایت نمود و گفت: پیش ابو سلمه رفتم. کره و کمی شیر برایم آورد، که ناگاه مگسی در آن افتاد، ابو سعید با انگشتان خود شروع به فرو بردنش کرد، گفتم دایی! چکار میکنی؟ گفت: ابو سعید خدری از پیامبر جبرایم حدیث روایت کرد که «یکی از دو بال مگس زهر و دیگری شفا است. پس هرگاه در غذا افتاد آن را فرو برید، چون زهر را جلو انداخته و شفا را بعد از آن میآورد». [مسند احمد ۳/۶۷] سندش صحیح است.
روایت ابو داود:
ابو داود نیز در [سنن: کتاب الأطعمة، باب في الذباب یقع في الطعام] حدیث بالا را روایت کرده و میگوید: احمد بن حنبل با ما صحبت کرد و گفت: بشر یعنی ابن المفضل از ابن عجلان از سعید مقبری از ابوهریره سبه ما خبر داد که پیامبر جفرمود: «هرگاه مگس در ظرف یکی از شما افتاد، آن را فرو ببرید، چرا که در یکی از بالهایش بیماری و در دیگری شفا است. و او با بال حامل بیماری از خود دفاع میکند، پس باید همهی بدنش را فرو ببرید». [عون الـمعبود شرح سنن ابی داود: ۳/۴۳۰].
روایت نسائی:
امام نسائی در سنن خود حدیث مزبور را روایت کرده و میگوید: عمرو بن علی به من خبر داد و گفت: یحیی برای ما صحبت کرد و گفت: ابن ابی ذئب با ما صحبت کرد و گفت: سعید بن خالد از ابو سلمه برایم صحبت کرد و گفت: ابو سعید (یعنی خدری) با من صحبت کرد که پیامبر جفرمود: «هرگاه مگس در ظرف یکی از شما افتاد پس آن را فرو ببرد». [سنن نسائی: کتاب الفرع والعتیرة، باب الذباب یقع فی الاناء، ۷/۱۷۸-۱۷۹] سند آن صحیح است.
روایت ابن ماجه:
امام ابن ماجه هم در سنن خود آن را روایت نموده و میگوید: ابوبکر بن ابی شیبه با ما صحبت کرد، یزید ابن هارون از ابی ذئب بن خالد از ابو سعد با ما صحبت کرد، ابوسعید -یعنی خدری- با من صحبت کرد که پیامبر جگفت: «در یکی از دو بال مگس زهر و در دیگری شفا وجود دارد، پس هر گاه در غذایی افتاد پس آن را فرو ببرد چرا که زهر را جلو انداخته و شفا را پس از آن میآورد». [سنن ابن ماجه: کتاب الطب، باب یقع الذباب في الإناء] سندش صحیح میباشد.
ابن ماجه میگوید: سوید بن سعد با ما صحبت کرد، مسلم بن خالد از عتبه بن مسلم از عبید بن حنین از ابوهریره از پیامبر جکه فرمود: «هرگاه مگس در نوشیدنی شما افتاد پس باید آن را فرو برد سپس دور اندازد، زیرا در یک از بالهایش بیماری و در دیگری شفا وجود دارد». [سنن ابن ماجه حدیث شماره: ۳۵۰۵].
روایت دارمی: [۲۳۶]امام دارمی میگوید: عبدالله بن سلمه به ما خبر داد، سلیمان ابن بلال از عتبه بن سلم از عبید بن حنین با ما صحبت کرد که از ابو هریره شنیده میگفت: پیامبر جفرمود: «هرگاه مگس در نوشیدنی شما افتاد آن را فرو برید، چرا در یکی از بالهایش بیماری و در دیگری شفا وجود دارد». [کتاب الاطعمة: باب الذباب یقع في الطعام، ۲/۹۸].
روایت بزار [۲۳۷]:
بزار با سند خود از طریق عبد الله بن مثنی از عمویش ثمامه [۲۳۸]روایت کرده که ما پیش انس بودیم، مگسی در ظرفی افتاد و انس با انگشت خویش آن را سه بار در ظرف فرو برد و گفت: به نام خدا، و اظهار داشت: پیامبر جبه ایشان چنان دستور دادهاست. حافظ ابن حجر میگوید: بزار روایت کرده که راویانش مورد اعتماد هستند. [فتح الباری: ۱۰/۲۵۰].
هیثمی گفته: راویان حدیث بزار جزو راویان صحیحاند [مجمع الزوائد: ۵/۳۸] و میگوید: حماد بن سلمه از ثمامه از ابوهریره روایت کرده است که ابو حاتم رازی آن را ترجیح داده ولی دار قطنی میگوید: هر دو طریق یعنی هم از انس و هم از ابو هریره احتمال دارد.
[۲۳۵] خالد بن مخلد قطوانی - منسوب به قطوان یکی از نقاط کوفه است. کنیهاش ابو هیثم کوفی از اساتید بزرگوار بخاری است که هم بدون واسطه و هم با واسطه از او روایت کرده است. علما دربارهی او اختلاف نظر دارند: برخی او را معتبر دانسته و برخی نیز مانند احمد راجع به آن سخن گفته که: دارای احادیث منکری میباشد. تنها انتقاد وارده بر او این است که شیعه گرا بوده و شیعه گرابودن هم باعث رد حدیث نمیگردد، مگر آنکه بهسوی مذهبش دعوت کند و حدیثی که روایت میکند نشانهی بدعت گرا بودنش باشد و اما اگر چنان نبود حدیثش پذیرفته میشود به ویژه اگر به راستگویی و درستکاری معروف بود چنانکه حافظ ابن حجر در کتاب: شرح النخبه به تحقیق دربارهی او پرداخته میگوید: ابو احمد بن عدی احادیث منکر وی را پیگیری کرده و در کتاب «کامل» آورده است که بخاری هیچیک از آنها را روایت نکرده است. بلکه احادیث انفرادی او را نزد بخاری ندیدهام جز حدیث ابوهریره که: (هر کس با دوستی از دوستانم دشمنی کند...) میگویم: دیگران نیز در روایت غیر از این حدیث با او همراه هستند مانند اینجا که قتیبه بن سعید که امامی بزرگوار و اعتمادش مورد اتفاق است با وی همراهی کرده است. حافظ ابن حجر راجع به او میگوید: راستگو و به شیعهگرایی تمایل داشت که این تعبیر یکی از مراتب معتبر شمردن نزد او به حساب میآید: امامان دیگری از جمله: مسلم، ترمذی، نسائی، ابن ماجه و ابو داود در سند مالک از او روایت کردهاند. نقد کسانی ویرا مورد انتقاد قرار دادهاند با معتبر دانستن محدثین نقض میگردد. [هدی الساری مقدمه فتح الباری: ص ۴۰ و: تقریب التهذیب: ۱/۲۱۳] در سال دویست و سیزده از دنیا رفته است. [۲۳۶] او شیخ الاسلام سمر قند ابو محمد عبد الله بن عبد الرحمن بن مفضل بن بهرام تمیمی دارمی صاحب کتاب: الـمسند و کتاب: التفسیر والجامع میباشد. مسند به ترتیب از صحابههای والاتر بابگذاری شده و در سال ۲۵۰ هجری از دنیا رفت. [۲۳۷] او حافظ علامه ابوبکر احمد بن عمرو بن عبد الخالق بصری نویسندهی کتاب: الـمسند الکبیر الـمعلل، است. در آخر عمرش به اصفهان و شام و دیگر مناطق به منظور منتشر ساختن علوم و معارفش کوچ کرد، در سال ۲۹۲ ﻫ در مکه وفا یافت. [۲۳۸] او ثمامه بن عبد الله بن انس بن مالک یاور و خدمتگزار پیامبر خدا جاست.