توجه و اهتمام محدثین به نقد سند و متن حدیث
نمیدانم چرا نویسنده دستخوش وسوسههای نفسش قرار گرفته و گمان میکند که محدثین تنها به نقد سند حدیث توجه کردهاند و در مورد نقد متن آن کاری انجام ندادهاند. این ادعای دروغین کجا و حکم محدثین در مورد بعضی از احادیث به شاذ و منکر و اضطراب و تعلیل و وضع و غیره کجا؟ و نشانههایی که برای شناختن حدیث موضوع قرار دادهاند کجا؟ یکی از این نشانهها رکیک بودن لفظ حدیث است که هر شخص آگاه به زبان عربی میداند که چنین لفظی از دهان فرد فصیح عربی بیرون نمیآید چه رسد به فصیحترین مردم -محمد مصطفی ج- که آن را تلفظ کند. و همچنین رکیک بودن معنی یکی از این علامات است: یعنی حدیث شامل چرند و پرندهایی است که از دهان فرد حکیم و عاقلی همچون محمد جنمیتراود، یا حدیث مخالف حس و مشاهده باشد یا با قرآن و سنت و متواتر و اجماع امت متضاد باشد و تأویل مقبولی را هم نپذیرد، یا حدیث از چیزی تازهای سخن گوید که در عهد نبوی صورت نگرفته است یا چیزهای دیگری که کتابهای تاریخ وضع حدیث از آنها لبریز هستند [۲۸].
ربیع بن خثیم میگوید: «حدیث روشنایی دارد مانند روشنایی روز که زود شناخته میشود و یا تاریکی مانند تاریکی شب دارد که باعث رد آن میگردد».
ابن جوزی میگوید: «چه خوب گفتهاند که هر حدیثی که مخالف عقل و مناقض اصول و ضد منقولات باشد، بدان که حدیث موضوع است».
ابن قیم در این زمینه کلامی دقیق و با ارزش دارد که نویسنده آن را در صفحهی ۱۰۴ و ۱۰۵ کتابش نقل کرده است، نمیدانم نیشزبانهایی که به محدثین میزند و آنها را مقلد میپندارد با نقل چنین اقوال طلائی از آنها چگونه جور درمیآید؟!.
افزون بر مطالب گذشته برای افزایش یقین، بعضی از متونِ بررسی و نقد شده محدثان را ذکر میکنم تا ادعای نویسنده در مورد نقد نکردن متن احادیث باطل گردد.
ابن جوزی در مورد موضوع بودن حدیث «شكوت إلى جبريل رمد عيني قال: انظر في الـمصحف...» «برای درد چشمم پیش جبرئیل شکایت کردم گفت به مصحف نگاه کن». میگوید: «در عصر نبوی مصحف کجا بود تا رسول به آن نگاه کند».
ابن حجر در مورد حدیث موضوع «اتاني جبرئيل بسفرجلة ...». «شب اسراء جبرئیل با میوهی «بِه» پیش من آمد، آن را خوردم و در نتیجه همبستری با خدیجه در این شب فاطمه به دنیا آمد». میگوید: نشانههای کذب این قول روشن است چرا که: فاطمه قبل از شب اسراء به دنیا آمده بود.
ابن قیم در مورد حدیث «إذا عطس الرجل ...». «اگر مردی هنگام روایت حدیث عطسه کرد، راستگو است»، میگوید: «هر چند بعضی از مردم سند آن را صحیح میدانند ولی مخالف حس و مشاهده است، چون عطسهکنندگان را میبینیم در حالی که با دروغ کار خود را انجام میدهد، اگر هزار مرد هنگام روایت حدیث عطسه کنند بر اساس عطسه به صحت حدیث حکم نمیکنیم».
نگاه کن بزرگان حدیث چقدر به نقد و بررسی متن حدیث توجه کردهاند حتی اگر سند حدیث سست و واهی باشد، باز هم دستبردار نقد متن حدیث نیستند.
مثلاً حدیث ساختگی در مورد جزیه اهل خیبر، که جعل کنندهی آن، سعد بن معاذ را به گواه میگیرد، محققین در نقد آن میگویند: معاذ پیش از غزوه خندق فوت کرد و همچنین جزیه در تبوک نازل شد، تا قبل از آن نه اصحاب و نه مردم عرب آن را نمیدانستند، تقریباً برای موضوع بودن این حدیث ده دلیل آوردهاند [۲۹].
اینها و مقدار زیادی از این نمونهها در کتابهای موضوعات ذکر شدهاند، آیا بعد از این دلائل باز هم جائز است گفته شود آنها تنها به نقد سند حدیث توجه کردهاند و متن احادیث را بدون نقد و بررسی رها کردهاند.
[۲۸] در کتابم «الوضع في الحدیث» چهارده علامت از علامتهای جعلی بودن حدیث را ذکر کردهام که بیشتر آنها به متن باز میگردد. که ان شاء الله به چاپ خواهد رسید. [۲۹] موضوعات القاری: ص ۱۱۹.