پاسداری راستین از سنت پیامبر صلی الله علیه و سلم

فهرست کتاب

گمان می‌کند در قرآن شعر یافت می‌شود

گمان می‌کند در قرآن شعر یافت می‌شود

بعد از توضیح دادن نظر علماء در مورد شعر، ضعف و ناتوانی نویسنده در پاورقی صفحه ۱۷۹ روشن می‌شود. آنجا که می‌گوید :«آنهایی که نمی‌دانند روایت ابوهریره علیه رسول خداست و آن را به عنوان دلیلی برای کراهت شعر گرفته‌اند و بین مسلمانان و غیر مسلمانان شایع شده است در حالی که می‌بینیم رسول خدا به شعر گفتن میل داشته و آن را مدح کرده و حتی در قرآن ده‌ها بیت شعر یافت می‌شود.

مثلاً از اشعار ابیات رمل آیه:

وجفان كالجواب
وقدور راسيات

«ظرف‌های بزرگ غذاخوری همانند حوض‌ها». [سبأ: ۱۳].

و نمونه‌ای از ابیات خفیف:

ومن تزكي فانما
يتزكي لنفسه

«هر کس نفس خودش را پاک و تزکیه کند پاکی او برای خودش است». [فاطر: ۱۸].

و نمونه‌ی وافر:

ويخزهم وينصركم عليهم
ويشف صدور قوم مؤمنينا

«خوارشان دارد و شما را بر ایشان پیروز گرداند و سینه‌های اهل ایمان را شفا بخشد». [التوبة: ۱۴].

تمام آیات اشعار گونه را ذکر نمی‌کنیم تا سخن به درازا کشیده نشود و از اصل موضوع دور نشویم.

جواب

نمی‌دانیم اگر این سخن ‌نویسنده خارج شدن از بحث نباشد، پس منحرف شدن از بحث چیست؟ اگر تنها به منحرف شدن از بحث اکتفا می‌کرد، مشکلی نداشت ولی متأسفانه نویسنده در دره‌ای سقوط کرده که نفی آن از قرآن بدیهی است و آن وجود شعر در آن است، و شعر – ای مدعی ادبیات- شعر نیست مگر اینکه با قصد باشد، بزرگان می‌گویند: «کلام موزون وقتی شعر است که همراه هدف باشد. و برای نظر خود استدلال می‌کنند که آیات قرآن موزون است ولی عالمان اتفاق دارند که درست نیست قرآن را شعر نامید. چون خداوند می‌فرماید:

﴿وَمَا عَلَّمۡنَٰهُ ٱلشِّعۡرَ وَمَا يَنۢبَغِي لَهُۥٓۚ إِنۡ هُوَ إِلَّا ذِكۡرٞ وَقُرۡءَانٞ مُّبِينٞ ٦٩[یس: ٦٩]. «ما هرگز به محمد شعر نیاموخته‌ایم و اشعار سرایی شایسته‌ی او نیست. این جز یادآوری و کتاب خواندنی روشنگر نیست».

آیه شعر را از قرآن نفی می‌کند و تنها قرآن را ذکر قلمداد فرموده است:

علامه زمخشری ادیب عرب و پرچم‌دار بلا منازع ادب عربی در نمایان ساختن اسرار اعجاز، می‌گوید: «ما با یاد دادن قرآن، شعر را به محمد نیاموخته‌ایم چون قرآن شعر نیست، شعر کلام موزون و قافیه‌داری است که احساس شاعر را بیان می‌کند. آیا قرآن وزن و قافیه و احساس شاعرانه دارد؟ نظم و وزن شعر کجاست و نظم قرآن کجا؟ پس بین قرآن و شعر هیچ مناسبتی وجود ندارد. مگر اینکه بگوید این لفظ «شعر» و لفظ «قرآن» هر دو الفاظ عربی هستند». بعد از آن زمخشری می‌گوید: اگر گفتی پیامبر این شعر را سروده است؟

أنا النبي لا كذب
أنا ابن عبد الـمطلب
هل أنت الا اصبع دُميت
وفي سبيل الله ما لقيت

«من پیامبر دروغین نیستم من فرزند عبدالمطلب هستم، تو آن انگشتی هستی که درراه خدا، خون آلود شده‌ است، و آنچه به تو رسیده در راه خدا بوده است».

می‌گویم: «این کلامی است که بر اساس سلیقه و ذوق گفته شده است و هیچ‌گونه تکلیفی در آن به کار نرفته است و بدونه قصد و هدف موزون از آب درآمده، همانگونه که در محاورات و گفت و گو و نامه‌های مردم چنین حالتی مشاهده می‌شود و کسی آنها را شعر نمی‌داند وشعر بودن آن به ذهن کسی خطور نکرده است، و اگر در هر زبان و کلامی تحقیق کنی چنین چیزی را بسیار پیدا می‌کنید، وقتی قرآن شعر بودن خودش را نفی می‌کند، می‌فرماید: ﴿إِنۡ هُوَ إِلَّا ذِكۡرٞ وَقُرۡءَانٞ مُّبِينٞ ٦٩«تنها یادآوری و قرآن مبین است».

یعنی تنها یادآوری است برای بیدار کردن جن و انس، آنچنان که گفته است: ﴿إِنۡ هُوَ إِلَّا ذِكۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِينَ«تنها یادآوری است برای عالمین»، این قرآن است کتاب آسمانی در محراب‌ها خوانده می‌شود و برای عبادت تلاوت می‌شود و موجب پاداش است، و بعضی مواقع موزون هم هست اما بین قرآن و شعر که از اشارات شیطان است تفاوت فراوانی وجود دارد.

آیا از زمخشری که قهرمان شعر و ادب و لغت و بلاغت است پوشیده مانده آنچه بر نویسنده ما که چیزی از بلاغت ولغت وادب سر درنمی‌آورد آشکار شده است؟

خداوند می‌فرماید:

﴿فَلَآ أُقۡسِمُ بِمَا تُبۡصِرُونَ ٣٨ وَمَا لَا تُبۡصِرُونَ ٣٩ إِنَّهُۥ لَقَوۡلُ رَسُولٖ كَرِيمٖ ٤٠ وَمَا هُوَ بِقَوۡلِ شَاعِرٖۚ قَلِيلٗا مَّا تُؤۡمِنُونَ ٤١ وَلَا بِقَوۡلِ كَاهِنٖۚ قَلِيلٗا مَّا تَذَكَّرُونَ ٤٢[الحاقة: ٣٨-٤٢].

«سوگند می‌خورم به آنچه می‌بینید و آنچه نمی‌بینید، این گفتاری است از پیامبر بزرگواری، و سخن هیچ شاعری نیست شما کم‌تر ایمان می‌آورید و گفته هیچ غیبگو و کاهنی نیست، شما کم‌تر پند می‌گیرید».

این آیه شاعر بودن پیامبر و شعر بودن قرآن را نفی می‌کند، آلوسی در تفسیر آیه [ج ۲۹، ص ۵۳-۵۴] می‌گوید: «ایمان را همراه با نفی شاعر بودن رسول الله جو تذکیر را همراه نفی کاهن بودن پیامبر ذکر می‌کند. چرا؟ گفته شده است، مشابه نبودن قرآن به شعر امری آشکار است که تنها معاند آن را نمی‌پذیرد، پس برای مدعیان آن هیچ عذری در ترک ایمان وجود تدارد و او از الاغ هم کافرتر است، اما کاهن نبودن محمد نیازمند نگاه کردن به احوال رسول است، معانی قرآن با اقوال و الفاظ کاهنان منافات دارد».

قرآن در آیه ۵ سوره انبیاء کلام مشرکین را اینگونه حکایت می‌کند:

﴿بَلۡ قَالُوٓاْ أَضۡغَٰثُ أَحۡلَٰمِۢ بَلِ ٱفۡتَرَىٰهُ بَلۡ هُوَ شَاعِرٞ فَلۡيَأۡتِنَا بِ‍َٔايَةٖ كَمَآ أُرۡسِلَ ٱلۡأَوَّلُونَ٥

«بلکه می‌گویند: قرآن خواب‌های آشفته و پراکنده‌ای بیش نیست. بلکه او اصلاً آن را از پیش خود ساخته است. نه بلکه او اصلاً شاعر است، پس او معجزه‌ای را به ما ارائه دهد. که پیغمبران پیشین با آن فرستاده شده‌اند».

در آیه ۲۹-۳۰ طور می‌فرماید:

﴿فَذَكِّرۡ فَمَآ أَنتَ بِنِعۡمَتِ رَبِّكَ بِكَاهِنٖ وَلَا مَجۡنُونٍ ٢٩ أَمۡ يَقُولُونَ شَاعِرٞ نَّتَرَبَّصُ بِهِۦ رَيۡبَ ٱلۡمَنُونِ ٣٠[الطور: ۲۹-۳۰].

«پند و اندرز بده، تو در پرتو لطف و مرحمت پروردگارت نه غیبگوی هستی نه دیوانه. آیا آنان می‌گویند که او شاعر است، و ما در انتظار مرگ او هستیم».

قرآن از آنان قبول نمی‌کند وقتی که می‌گویند محمد شاعر است، بنابراین شعر بودن قرآن هم مردود است. چون محمد شاعر نیست.

خواننده عزیز بعد از شنیدن آیات خدا و کلام بزرگان دین ، ادب ، بلاغه وفقه گمان می‌کنید نویسنده در میدان علم وایمان گوی برده و اسبی تازانده باشد؟!!!.