ابوهریره فقیه و حافظ بود:
اما در این زمینه، دلیل و حجت برخلاف نظر احناف است، چون از بزرگان صحابه نقل شده است که آنان با خبر واحد، قیاس را ترک میکردند و همچنین تقسیم کردن راوی به فقیه و غیر فقیه بدعتی نو ظهور است، جمهور علماء سلف و خلف میگویند: خبر واحد بر قیاس مقدم است، و همچنین گزاره «ابوهریره فقیه نیست»، هم ثابت نشده، بزرگان صحابه مخصوصاً آنهایی که معروف به روایت هستند همه عالم و فقیه بودند. ابن حزم سابوهریره را میان فقهاء صحابه ذکر کرده است.
ابن حجر /از وی نقل کرده که گفته است: «او را در طبقهی دوم همراه ابوبکر و عثمان و ابی موسی و معاذ و سعد بن ابی وقاص قرار دادهاند» [۹۴].
پس حدیث مصراه ابیهریره صحیح است و مهمترین دلیل هم فتوای ابن مسعود است که احناف او را فقیه میدانند، او به حدیث ابو هریره فتوا میداد، به همین خاطر امام بخاری بعد از حدیث ابی هریره در مورد حیوانات دوشیده نشده بقصد فروش، قول ابن مسعود میآورد که میفرماید: «هرکس گوسفندی میهمانی شده [۹۵]خرید، آن را به صاحبش برگرداند، و باید یک صاع (سه کیلو) گندام را همراه آن به صاحب اصلیش تحویل دهد».
نقل این جمله در این مکان، بیانگر فقه و دور اندیشی امام بخاری در حدیث است.
از این گذشته در این قاعده یعنی رد روایت راوی غیر فقیه اگر مخالف قیاس باشد، در بین فقهای احناف متفق علیه نیست. وهمچنین اینکه ابوهریره جزء فقها نیست گفتهی برخی از آنهاست، اما محققان مذهب مخالف این نظریه هستند.
برای مثال صاحب «عقود الجمان في مناقب ابي حنيفه النعمان» [۹۶]در خلال پاسخ به عدهای که گمان میکنند ابوحنیفه حدیث ثابت و صحیح را نپذیرفته است، چند عذر بیان میکند که چهارمین آنها این است که «راوی فقیه نباشد، این مذهب عیسی بن ابان و بسیاری از متأخرین است و با همین اصل حدیث مصراه را نپذیرفتهاند. و ابو حسن کرخی و پیروانش میگویند: فقیه بودن شرط تقدم روایت راوی بر قیاس نیست بلکه روایت هر عادل و ضابطی پذیرفته میشود، ما دامی که مخالف قرآن و سنت مشهور نباشد و بر قیاس هم مقدم است. صدر الإسلام ابوالیسر میگوید: اکثر علماء نظر کرخی را پذیرفتهاند و در این راستا وی و صاحب «التحقيق» کلام را بسط دادهاند که میتوان به کتاب آنها مراجعه کرد.
صاحب «التحقيق» میگوید: «اصحاب ما به حدیث ابوهریره مبنی بر اینکه «اگر روزه دار ناآگاهانه خورد و نوشید»، عمل کردهاند هر چند مخالف قیاس است. تا جایی که ابوحنیفه گفته است: اگر روایت ابوهریره نبود به قیاس عمل میکردم».
و همچنین ثابت شده که ابو حنیفه فرمود: «هر حدیثی از پیامبر به ما برسد آن را بر سر و چشم خود قرار میدهیم» و هیچ کدام از سلف فقیهه بودن راوی را شرط قرار ندادهاند پس ثابت میشود این قول بدعت تازهای است.
امام عبدالعزیز در کتاب «التحقیق» میگوید: «ابوهریره فقیه بود و همه شرایط اجتهاد را داشت و در دوران صحابه فتوی میداد در حالی که در آن دوران تنها فقیه میتوانست فتوی دهد».
محی الدین قرشی صاحب «طبقات الحنيفة» میگوید: «ابوهریره از فقهای صحابه بود». و ابن حزم او را میان فقهای صحابه ذکر کرده است و استاد ما سبکی فتاوای او را در یک جلد جمعآوری کرده و در مورد حدیث مصراه جوابهای دیگری را گفته که قسمتی از آن را قرشی در آخر کتاب طبقات خویش ذکر نموده است.
به هر حال اگر بعضی از احناف حدیث مصراه را رد کرده باشند به عدالت و صداقت و امانت ابوهریره خللی وارد نمیشود.
به نظرم برای خواننده بعد از این توضیحات کافی و وافی، شک و گمانی در پاکی ابوهریره باقی نمیماند و دلیلی قویتر از این وجود ندارد که آنها او را متهم نمیکنند وبه عدالت او خدشهای وارد نمیکنند و خیلی از روایات او را میپذیرند آنچنان که کتب آنها گواه این مسأله است.
حافظ ابن حجر در فتح الباری میگوید: «بعضی مواقع ابوحنیفه/قیاس جلی را به خاطر حدیث ابوهریره و دیگران رها کرده است. مانند وضو گرفتن با نبیذ خرما یا قهقهه در نماز و غیره».
اما کلام نخعی که میگوید: «اصحاب ما حدیث ابوهریره را ترک کردهاند» شاید هدفش این است «هر حدیثی که مخالف قیاس جلی باشد». آنچنان که مذهب احناف است.
اما کلام اسکافی و صاحب «الـمثل السائر» از نظرات معتزلی و پیروانش خارج نیست. و داستان مناظره مجلس هارون رشید و موافقت رشید با مهاجمان ابوهریره دارای سند صحیح و علمی نیست. هرگز هارون رشید دست به چنین سخنهای مزخرفی نمیزند واین از جمله افترائاتی است که به هارون الرشید چسباندهاند. وچه قدر زیاد است از این نوع افتراءات.
[۹۴] الإصابة فی تمییز الصحابة : ج۱ ص۱۲. [۹۵] (یعنی گوسفندی که تا چند روز قبل فروش خوب به آن توجه کردن واز آن شیر نگرفتند) [۹۶] کتابی خطی است که در کتابخانهی حرم مکی شریف وجود دارد و کتابی بسیار ارزشمند است.