گمان او مبنی بر اینکه نوشتن قرآن موجب تواتر آن شده است، و ردی بر آن:
نویسنده در صفحهی ۱۰ میگوید: «اگر حدیث در دوران رسول تدوین میشد و همانند دقتی که در نوشتن قرآن بکار گرفتند، در نوشتن حدیث هم بکار میگرفتند، سنت هم مانند قرآن متواتر میشد و مسلمانان در مورد سنت چنین اختلاف شدیدی پیدا نمیکردند».
گویی نویسنده چنان فهمیده است که تواتر قرآن بعلت نوشته شدن آن در دوران رسول بوده است، ولی حقیقت خلاف کلام و عقیدهی ایشان میباشد، متواتر بودن قرآن از جهت لفظ و نقل آن میباشد، هزاران صحابه از دهان رسول قرآن را شنیدهاند و دقیقاً آن را حفظ کردهاند و هزاران تابعی با همان روش از صحابه گرفتند و این روند ادامه پیدا کرده تا به دوران ما رسید و قرآن همچنان متواتر است و همین طور تا پایان این دنیا ادامه خواهد یافت.
بنابراین گرفتن شفاهی و حفظ قرآن موجب تواتر قرآن شده است نه نوشتن آن در مصحف، اما نوشتن و کتابت یکی از اسباب ثبوت و حفظ قرآن است، چرا که با اینکار دو وجود برای قرآن متصور است، نگهداری و حفظ قرآن در سینهها و دوم وجود در مصاحف.
با نگاه کردن به تاریخ تدوین و نوشتن قرآن توسط دو خلیفه هدایت یافته رسول ج، این موضوع کاملاً روشن میشود که آنها حریص بودند که همان چیزی در مصاحف نوشته شود که در دوران رسول و در حضور ایشان نوشته شده بود. اگر سنت در آن دوران تدوین هم میشد ولی عدهی زیادی آن را به خاطر نمیسپردند، آنگونه که نویسنده گمان کرده است متواتر نمیشد، بنابراین اساس تواتر روایت تعداد زیاد راویان است [۳۳].
اگرچه که سنت همراه و مقارن با قرآن تدوین نشد اما تعدادی از احادیث اگر چه کم هم هستند بعدها به صورت متواتر نقل شد. واگر علت تواتر کتابت باشد همه کتابهای که تدوین شدهاند و عنایت بسیاری به آنها شده است باید متواتر باشند، اما کجایند آنها؟
[۳۳] علما متواتر را اینگونه تعریف کردهاند: آنچه که گروهی آن را روایت کند که از نظر عقلی توافق آنها بر دروغ امکانپذیر نباشد و گفتهاند که علم یقینی را میرساند اما روایتهای آحاد اینگونه نیست.