اعتراض او به حدیث «اسراء و معراج»
در صفحهی ۱۲۳ گفت و شنود موسی با پیامبر و رفت و آمد بین موسی و خداوند برای چانه زنی و کم کردن تعداد نمازها را خرافات و اسرائیلیات میداند، و بزرگانی که حدیث را صحیح دانستهاند جاهل و نادان قلمداد میکند و آنها را فرومایگان آخر الزمان میداند، این نوع کلمات وبقیهی بیادبی و دشنامهایی که از قلمش تراوش میکند راحت نثار علما ودانشمندان میکند.
جواب و رد:
دقت نکردن در سخن و چشم بسته سخن راندن و بدون دلیل اظهار نظر کردن شایسته پژوهشگر و محقق منصف نیست. آیا ذکر نام موسی ÷و گفتگوی او با محمد جدر شب معراج برای تخفیف نماز سبب میشود که این روایت از اسرائلیات باشد؟ بر اساس منطق نویسنده همه احادیث در مورد فضائل موسی ÷یا پیامبران بنی اسرائیل موضوع هستند. اما من معتقدم که هیچ عاقلی چنین حرفی را نمیزند چه رسد به محقق.
توضیحات گذشته در مورد روایتهای بنی اسرائیل در دیدگاه علماء برای خواندگان عزیز کافی است و حتی اگر روایت اسراء و معراج از کعب و یا امثال او نقل میشد، شاید احتمال عقلی ضعیفی در دسیسهسازی آنها وجود داشت، اما این حدیث از بیست و چند نفر از صحابه بزرگوارکه هیچ کدام سابقه یهودیت ندارند، روایت شده است، لذا در منطق بحث علمی و صحیح، احتمال اینکه این حدیث از اسرائیلیات باشد بسیار بعید است، اگر نگوییم محال است.
حافظ ابو خطاب در کتاب «التنوير في مولد السراج الـمنير» نام تمام صحابههای راوی حدیث اسراء و معراج را ذکر کرده که به ۲۵ نفر میرسند و روایت را متواتر میداند.
امام ناقد ابن کثیر/در تفسیرش، کلام حافظ ابو خطاب را نقل کرده و بر کلامش صحه گذاشته [۵۸]. آیا نزد عقلا در چنین موردی احتمال این هست که حدیث موضوع با دسیسه باشد؟
امام بخاری و مسلم و سایر اصحاب سنن آن را روایت کردهاند و حافظ ابن کثیر همهی روایات را در تفسیرش نقد و بررسی کرده و هرکسی میخواهد به صحت حدیث یقین بیشتری پیدا کند به تفسیر ابن کثیر مراجعه کند.
هیچ دانشمندی تا جایی که من میدانم، حدیث اسراء و معراج را دسیسه اسرائیلی نمیداند. آیا خیالات نویسنده بر همه عالمان بیشمار امت اسلامی مخفی مانده است؟ بهتر بود نویسنده به حکمت این رفت و برگشت و گفتگوی موسی و محمد جمیپرداخت تا اینکه در آن شک و شبهه وارد کند و بگوید این حدیث به معنی نفی علم بیپایان خدا و تشخیص ندادن توانایی و طاعت امت اسلامی توسط محمد جمیباشد.
چه مشکلی دارد که بگویم موسی در مورد توانایی مردم از محمد جبا تجربهتر بود، چون قبلا خود تجربه کرده بود ؟ تا نویسنده چنین گمان نامبارکی داشته باشد و بگوید: کم کردن نماز از پنجاه نماز به پنج نماز به علت رفت و آمد محمد ج، نشانهی عدم علم خداوند نسبت به طاقت و توانایی امت اسلامی است؟
خداوند، دانا و آگاه به گذشته و حال و آینده است و میداند که رسول خدا جاز او سبک نمودن و کم کردن اوامر را درخواست مینماید و خداوند هم به ندای ایشان لبیک میفرماید تا منتی بر بندگان باشد. چون در حدیث آمده «واجب و فرض خود را تأیید نموده و برای بندگانم تخفیف قائل شدم» و همچنین، منزلت رسول اکرم جبیان میشود که خداوند شفاعت او را پذیرفته و بیان میکند که محمد جمهربان و دلسوز بوده و به مشورت موسی÷گوش فرا میدهد. ونپرس از شادی وشور مناجات و تکرار آن بین عبد و معبود که در این دیدار نهفته است.
[۵۸] نگا: تفسیر ابن کثیر و بغوی ج۵ ص۱۴۳