خلاصهگویی ناقص او در بیان عدالت و ضبط محدث
در صفحه ۲۳۹، دو بحث عدالت و ضبط را در چند سطر بیان میکند و به گونهای آن را مختصر کرده که به اصل موضوع زیان وارد کرده است، حتی تلاش میکند که بگوید تعریف کردن عدالت کاری دشوار و بیان حد و حدود آن غیر ممکن است، همه اینها بخاطر این بوده که به خواستهاش در این زمینه برسد، اما معلوم است اگر نظرات عالمان را در این مورد ذکر میکرد تمام نقشههایش باطل میشدند .
برای آگاهی بیشتر از اصالت و اطمینان به منهج محدثین در نقد و اینکه قواعدی که آنها پایهگذاری کردند، بهترین و دقیقترین قواعد بوده، نظرات علماء را نقل میکنم.
عدالت را اینگونه تعریف کردهاند : ملکه و خصلتی است که صاحبش را وادار به پایبندی بر تقوا و ادب میکند.
تقوی به معنی اجرای اوامر و دوری از منهیات مانند کفر و فسق و بدعت است.
و ادب، (مروءت) ادب نفسانی است که اگر انسانی با آن مزین گردد اخلاق پسندیده و عادات نیکو را انجام میدهد.
و گفتهاند چیزهای که به ادب و شخصیت (مروءت) زیان میرسانند دو نوع هستند:
۱- گناهان صغیرهای که نشانهی پستی و خواری است مانند دزدیدن نان یا چیز کم ارزش.
۲- مباحاتی که کرامت و شخصیت انسان را خدشهدار میکند مانند ادرار در راه مردم و شوخی بیش از حد.
هدف از عدالت، عدالت کامل است، نه عدالت ناقص که نزد محدثین قابل اعتماد نیست و عدالت با آن صفات و ویژگی که گفتیم تنها با اسلام و بلوغ و عقل و سالم بودن از اسباب فسق و فجور و بیشخصیتی تحقق پیدا میکند، بدین سبب علماء گفتهاند، راوی عادل یعنی: مسلمان بالغ عاقل سالم از فسق و بیشخصیتی؛ تفاوتی ندارد که برده باشد یا زن یا کور یا کسی که حد بر او اجرا شده و توبه کرده، یا اینکه در روایت یک حدیث تنها باشد و کسی با او در آن روایت همراهی نکند، شرایط برای عادل نزد محدثین متفاوت از شروط عدالت در شهادت دادن است. شهادت تهمت زننده یا کور یا زن یا برده در حق دیگران قبول نمیشود. چون شهادت مانند ولایت است ولی روایت اینگونه نیست پس روشن شد کافر و بچه و دیوانه و فاسق (کسی گناه کبیره انجام میدهد یا بر گناه صغیره اصرار دارد) و بیادب عادل نیستند.
در این بحث واقعاً دقت علماء آشکار میگردد. خداوند پاداش نیک را به آنها عطا فرماید. علماء بدین سبب این شرائط را در نظر گرفتهاند، زیرا اسلام و عقل شخص را در ظاهر از دروغ دور میکند مخالف هوس و شهوت هستند، و به ناچار عقل و اسلام بر انگیزههای هوی و هوس و شهوت برتری مییابند و این جز با در امان بودن از اسباب فسق و بیشخصیتی امکان پذیر نیست [۱۵۲].
اما ضبط را اینگونه تعریف کردهاند که عبارت است از هوشیاری و عدم غفلت و این هم بدین معنی است که صواب راوی بر اشتباهش بیشتر باشد و اشتباهاتش اندک باشند. و بر دو نوع است:
۱- حافظه قوی (حفظ سینه): یعنی هر چیزی را میشنود از زمان تحمل (فراگیری) تا اداء (رساندن) حدیث، آن را همراه با الفاظ حفظ کند اگر حافظ حدیث بود، اما اگر روایت به معنی میکرد، توانایی فهم الفاظ روایت را داشته باشد.
۲- حفظ با نوشتن وکتابت حدیث: یعنی محافظت کردن بر آن چیزی که مینویسند از زمان نوشتن تا زمان اداء ، تا اینکه هیچگونه تغییری در آن صورت نگیرد.
بنابراین واضح است که نزد محدثین، اگر خطا و صواب راوی مساوی باشد یا خطای او بیشتر از صوابش باشد، راوی ضابط نیست و به «مغفل» (بیدقت) یا فاحش الغلط (اشتباهکنندهی آشکار) یا کثیر الخطاء معروف میگردد و همچنین اگر صوابش بیشتر از اشتباهات باشد ولی اشتباهات زیادی داشته باشد قابل اعتماد نیست و به «سیء الحفظ» یا بد حافظه معروف است [۱۵۳].
پس اگر عدالت و ضبط روای ثابت شد اطمینان به او واجب است و جانب صوابش بر جانب خطا در روایت ترجیح داده میشود، و در چنین حالتی روایت او پذیرفته میشود، این چنین مشخص میشود که بعد از تحقق این شرطها، احتمال دروغگو بودن راوی بسیارکم میگردد، اگر غیر ممکن نباشد، و هیچ تردیدی به ما راه نمییابد که او اهل راستی و امانت است.
با عدالت و ضبط، راوی به درجه قبول ارتقاء پیدا میکند و روایت او آمادگی تحقیق و نظر دارد. که آیا شرایط قبول را دارد یا نه؟ و آیا شایستگی دارد که از نظر اتصال و انقطاع قابل نقد و بررسی قرار گیرد؟
اگر متن از علت (اشکال) و از شذوذ ـ یعنی مخالفت راوی ثقه با شخصی که از خودش ـ سالم بود، و حدیث از اشکالات مخفی ، در امان بود، در این حالت نوبت به نقد سند و اتصال آن میرسد و بررسی میشود که، آیا سند از تعلیق و ارسال و انقطاع و اعضال و تدلیس و اضطراب و مخالفت با ارجح در عدد و صفت، در امان است یا نه؟ [۱۵۴]اگر از تمام این ضعفها سالم ماند میتوان روایت را صحیحاً به او نسبت داد.
در اینجا برای ما آشکار میشود که شروط قراردادی محدثین برای راوی و روایت ما را ناچار به اطمینان میکند و باید جانب صدق روایت را بر دروغ آن ترجیح بدهیم و میتوانیم اطمینان یابیم که روایت از راوی به صحت روایت شده است. البته چنین روشی در نقد آثار گذشتگان فقط و تنها در میراث فکری اسلامی به چشم میخورد.
[۱۵۲] الأسلوب الحدیث فی علوم الحدیث ج۲ ص۷. [۱۵۳] جنة الفکر وشرحها حافظ ابن حجر. [۱۵۴] انقطاع: به حدیثی گفته میشود که یک راوی یا بیشتر از سند حذف شده باشد. اعضال: به حدیثی میگویند که دو راوی در یک سند پشت سر هم حذف شده باشند. تدلیس: معانی بسیاری دارد اما مشهورترین آن عبارت است از اینکه راوی بگونهای حدیث روایت کند که مخاطب فکر کند حدیث متصل است در حالی که چنین نیست. اضطراب: حدیثی که در متن یا سند مخالف حدیث صحیح دیگری باشد که از نظر صحت در یک درجه قرار دارند در نتیجه نمیتوان حدیثی را بر دیگری ترجیح داد.