گمان او مبنی بر اینکه ابوهریره حافظ قرآن نبوده است
در صفحه ۱۸۰ میگوید: «شگفت از اینکه بعضی کورکورانه به ابوهریره اعتماد کردهاند و گمان میکنند که اشتباه و فراموشکاری ندارد و اما اشکالی نمیبینند که سهو و نسیان را به رسول الله جنسبت دهند. ابوهریره حدیثی را روایت کرده که رسول خدا جبعضی از سورههای قرآن را فراموش کرده». ادامه میدهد تا اینکه میگوید: «اگر ابوهریره در اوج قله ذکاوت قرار دارد و هرگز چیزی را فراموش نکرده و هیچ لفظ و کلمهای از دست او گریز ندارند، پس چرا با آن حافظه قوی و عمر طولانی قرآن را حفظ نکرد؟ وحتی اصحاب دیگر، مردان و زنانی مانند ام ورقه قرآن را حفظ کردهاند؟ اما داستان ابوهریره خلاف اینست در دوران رسول و خلفاء راشدین جایگاهی نداشت، در مورد اعتماد عمر به او بحث کردیم، عمر او را از روایت کردن حدیث منع کرد، و چون به عمر توجهی نکرد عمر او را با شلاقی زد، و او را به تبعید تهدید کرد، اگر ابوهریره همانگونه که گمان شده میبود باید عمر به او اجازه روایت کردن میداد، و نزد عمر و دیگران باید از همه راست گوتر میبود، اما مسأله تا اینجا هم نبود، بلکه او را متهم به دروغ کردند».
نمیدانم چه کسی از بزرگان علم در قدیم و جدید گفتهاند ابوهریره اشتباه نکرده و فراموش نمیکند او بشری است اشتباه میکند ولی خداوند به برکت دعای رسول جاو را مشرف کرد که احادیث رسول جرا فراموش نکند و در گذشته شهادت تاریخ و بزرگان صحابه و عالمان دین را ذکر کردیم که نیازمند تکرار آنها نیستیم.
از این گذشته ابوریه از کجا متوجه شد که او قرآن را حفظ نکرده است؟ و چرا برای این ادعا سندی ذکر نمیکند؟!.
امام سیوطی در [الاتقان: ج ۱، ص ۷۲] میگوید: «از ابی عبید روایت شده که ابوهریره از قراء صحابه بود. و قرآن را بر قاریترین اصحاب، یعنی ابی بن کعب تلاوت کرده است».
یک از قواعد پژوهش و تحقیق اینست که اثبات (حفظ قرآن) بر نفی (حفظ نکردن) مقدم است. اگر فرضاً بپذیریم که او در دوران پیامبر همه قرآن را حفظ نکرد، نقصی برای این صحابه بزرگوار به بار نمیآورد، چون بعضی از بزرگان صحابه در حیات رسول قرآن را حفظ نکردند، ولی بعد از مهیا شدن شرایط قرآن را حفظ فرمودند. در گذشته گفتیم ابوهریره فتوی میداد. پس چگونه بدون حفظ قرآن به فتوی دادن و تدریس کردن مشغول شده است؟
میدانید چرا میگوید ابوهریره قرآن را حفظ نکرده؟ شاید از پاورقی ص ۱۸۳ که میگوید: چون رسول خدا فرمود: «خُذُوا الْقُرْآنَ مِنْ أَرْبَعَةٍ: مِنَ ابْنِ مَسْعُودٍ، وَأُبَيِّ بْنِ كَعْبٍ، وَمُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ، وَسَالِمٍ مَوْلَى أَبِي حُذَيْفَةَ». «قرآن را از چهار نفر فراگیرید ابن ام عبد، معاذ بن جبل، ابی بن کعب، سالم برده ابی حذیفه» [رواه مسلم].
و سپس میگوید: «میبینی که ابوهریره به منزلت آزاد شده (منظور سالم است) نرسید!!! آیا این منطق پذیرفته میشود ای صاحبان خرد؟!!!.
اگر این برای ابوهریره نقص است پس دربارهی بزرگان صحابه میخواهد چه بگوید که در حدیث ذکر نشدهاند مگر صحابه چهار حافظ قرآن داشتند. مگر خلفا راشدین و زید بن ثابت و ابو درداء و عبداللهها و دیگران حافظ قرآن نبودند. آیا این منطق واژگون شده بر صحابه تطبیق میشود؟
و آنجا که میگوید: «قضیه برخلاف آن (یعنی بر خلاف حفظ و صدق ابوهریره) جریان دارد».
در جواب باید بگویم که این موضوع تنها چیزی که ثابت میکند، این است که نویسنده انسانی سفاک و ناسزاگو و سخن پران است، و این قسمت از نظر پیشین خیلی بدتر و ننگ آورتر است. و در گذشته مطالب فراوانی در رد این کلام شرمآور ذکر کردم.