پاسداری راستین از سنت پیامبر صلی الله علیه و سلم

فهرست کتاب

۱- آیا مسلمانان اهل کتاب سخنانی از انجیل را به عنوان حدیث وارد دین کرده‌اند؟

۱- آیا مسلمانان اهل کتاب سخنانی از انجیل را به عنوان حدیث وارد دین کرده‌اند؟

نویسنده‌ی کتاب: «ضحی الاسلام» [۱۶۹]می‌گوید:

«همچنین اهل کتاب که به اسلام گرویدند، اقوال و گفته‌هایی از کتاب انجیل آورده و پنهانی وارد احادیث پیامبر جمی‌کردند. استاد گولدزیهر این احادیث را به عنوان مثال می‌آورد: «رَجُلٌ تَصَدَّقَ فَأَخْفَی حَتَّى لاَ تَعْلَمَ شِمَالُهُ مَا تُنْفِقُ يَمِينُهُ». «و مردی که صدقه می‌دهد و آن را پنهان می‌دارد چنانکه دست چپش خبر از دست راستش ندارد». و حدیث: «إِنَّكُمْ سَتَرَوْنَ بَعْدِي أَثَرَةً وَأُمُورًا تُنْكِرُونَهَا قُلْنَا: يَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا تَأْمُرُنَا؟ قَالَ: أَدُّوا إِلَيْهِمْ حَقَّهُمُ الَّذِي جَعَلَهُ لَهُمْ وَاسْأَلُوا اللَّهَ حَقَّكُمْ». «پیامبر خدا به ما فرمود: شما پس از من حوادثی را خواهی دید که نمی‌پسندید. گفتیم: ای پیامبر خدا! ما را به چه دستور می‌دهید؟ فرمود: حقشان را به آنان بدهید و حق خود را از خدا بخواهید) این جملات برگرفته از انجیل متی است که می‌گوید: «آنچه از آن قیصر (پادشاه و رئیس دولت) است به او واگذارید و آنچه از آن خداوند است به خودش واگذار کنید». و وارد حدیث گشته است و همچنین برتری دادن مستمندان بر ثروتمندان. این دیدگاه‌ها بینشی نصرانی است، در حدیث هم آمده: «يَدْخُلُ فُقَرَاءُ أُمَّتِي الْجَنَّةَ قَبْلَ الْأَغْنِيَاءِ بِخَمْسُمِائَةِ عَامٍ». «مستمندان امتم پانصد سال زودتر از سرمایه‌داران وارد بهشت می‌شوند».

نویسنده کتاب: «ضحی الإسلام» گر چه اصل دیدگاه را مردود شمرده ولی راجع به این احادیثی که زیهر به آنها استناد کرده چیزی نگفته و روشن نساخته که آنها جزو احادیث صحیح به شمار می‌آیند. از آن رو، وظیفه‌ی این جانب است که در صدد رد شبهات وارده بر سنت باشم، پاسخی کامل و شفاف به استاد بدهم که این احادیث خلاف گمان و برداشت گولد زیهر و همفکرانش می‌باشد. پس با استعانت از خداوند یاری دهنده می‌گویم:

۱- ما محدثان گرچه در اینکه پاره‌ای اسرائیلیات و مسیحیات [۱۷۰]پنهانی به میان احادیث پیامبر رخنه کرده‌اند، با نظر گولد زیهر موافقیم، ولی بر این باوریم که: دانشمندان و منتقدان جهان اسلام، چندین قرن پیش از سر بر‌آوردن گولدزیهر و هم قطارانش، آن را روشن ساخته و به نقد و غربال احادیث پرداخته‌اند. کسی که نوشته‌ها و تحقیقات دانشمندان گرانقدر در زمینه‌ی علوم و مصطلحات حدیث، دانشِ رجال و راویان، شرح و تفسیر احادیث، تخریج کتاب‌ها [۱۷۱]و آنچه دانشمندان منتقدی همچون ابن کثیر، ابن القیم، ذهبی، استاد‌شان ابن تیمیه و حافظ عراقی و حافظ ابن حجر به رشته‌ی تحریر در آورده‌اند، را مطالعه و بررسی نماید به موارد زیادی بر می‌خورد که آن بزرگواران روشن ساخته‌اند که کدامین حدیث جزو اسرائیلیات هستند یا وکدام یک از آن بری و پاک هستند. و روایات و احادیث را با ترازویی دقیق و بدون کوتاهی، سنجیده‌اند.

نویسنده‌ی کتاب [تدریب الراوی شرح تقریب النواوی در صفحه ۱۸۷-۱۸۸]، در این زمینه می‌گوید: گاهی اوقات جعل کننده سخنی از سخنان خود را -مانند اکثر احادیث جعلی- یا برخی دانشمندان یا زاهدان و یا اسرائیلیات را همراه سند آورده و به پیامبر نسبت داده‌است.

مانند حدیث: «معده مرکز بیماری‌ها و پیشگیری، اصل همه‌ی داروها است»، که این حدیث میان سخنان پیامبر ججایی ندارد بلکه جزو سخنان و هشدارهای برخی پزشکان است، گفته شده از کلام حارث بن کلده پزشک عرب زبان است.

حافظ عراقی در شرح الفیه، حدیث «دوستی دنیا سر چشمه‌ی همه‌ی گناهان است»، را مثال زده و می‌گوید: این سخن مالک بن دینار است، چنانکه ابن ابی الدنیا در کتاب مکاید الشیطان با اسناد خود به او نسبت داده و یا جزو سخنان حضرت عیسی ÷است، چنانکه بیهقی در کتاب الزهد روایت کرده است، ولی اصلی در میان احادیث پیامبر برایش وجود ندارد.

امام ابن تیمیه راجع به حدیث دروغین: «آسمان و زمین گنجایش مرا ندارند، ولی قلب بنده‌ی مؤمنم گنجایش مرا دارد»، می‌گوید: این حدیث جزو اسرائیلیات است و اصلی شناخته شده از پیامبر جندارد.

ولی آنچه ما از او و شاگردان گولد زیهر نمی‌پذیریم این است که آنان برای اثبات گفته‌ی خود به احادیث صحیحی استناد کرده‌اند، اگر مثال‌هایی را می‌زدند که مورد پذیرش محدثین منتقد بود اعتراضی نداشتیم، ولی چطور مثال‌های ایشان را بپذیریم در حالیکه می‌خواهند سنت را به تباهی کشانده و در همه‌ی آن شک اندازند؟ این است مقصود اصلی و نخست در بحثها و تحقیقات شرق شناسانه آنها.

۲- اصلاً منصفانه نیست در مواردی که اسلام با یهودیت یا مسیحیت موافق است بگوییم که اسلام از آن دو آئین گرفته است، زیرا قرآن کریم که تردیدی در متواتر بودن آن و محافظت از راه یافتن هرگونه تحریفی بدان وجود ندارد، در پاره‌ای قوانین، فضایل اخلاقی و داستان‌ها با تورات و انجیل موافق است. پس آیا این بدین معنا است که آنها را از تورات و انجیل استخراج کرده است؟ به باور من پاسخ آن منفی می‌باشد.

یکی از چیزهایی که لازم است دانسته شود، این است که اساس همه‌ی شریعت‌های آسمانی از یک منبع الهی سر چشمه گرفته است، و عقاید، فضایل و مسائل بدیهی و ضروریات با تغییر زمان‌ها و شرایع در هر دینی، تغییر و تحولی بر آنها وارد نمی‌شود. خداوند حکیم می‌فرماید:

﴿شَرَعَ لَكُم مِّنَ ٱلدِّينِ مَا وَصَّىٰ بِهِۦ نُوحٗا وَٱلَّذِيٓ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ وَمَا وَصَّيۡنَا بِهِۦٓ إِبۡرَٰهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَىٰٓۖ أَنۡ أَقِيمُواْ ٱلدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُواْ فِيهِۚ[الشورى: ١٣]. «خداوند آن آئینی را که نوح و ابراهیم و موسی و عیسی را به آن سفارش کرده، برای تو شریعت قرار داده‌است و آن این است که سفارش نموده‌ایم دین را پا بر جا دارید و در آن تفرقه ایجاد نکنید».

و یا می‌فرماید:

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِيٓ إِلَيۡهِ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدُونِ ٢٥[الانبیاء: ٢٥].

«و ما پیش از تو هیچ پیغمبری را نفرستاده‌ایم مگر این که به او وحی کرده‌ایم که معبودی جز من نیست، پس فقط مرا پرستش کنید».

و همچنین در جایی دیگر می‌فرماید:

﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ مُصَدِّقٗا لِّمَا بَيۡنَ يَدَيۡهِ مِنَ ٱلۡكِتَٰبِ وَمُهَيۡمِنًا عَلَيۡهِۖ[المائ‍دة: ٤٨].

«و (این) کتاب (= قرآن) را به حق بر تو نازل کردیم در حالی‌که تصدیق‌کننده‌ی کتاب‌هایی است که پیش از آن بوده و بر آن‌ها شاهد و نگاهبان است».

ولی این اصول، فضایل، اخلاقیت و ضروریات در دین اسلام به صورت کامل‌تر و شایسته‌تر برای همه زمان‌ها و مکان‌ها وارد شده است.

وقتی قضیه چنان باشد نه عقل و نه شرع، از این جلوگیری نمی‌کند که در پاره‌ای قوانین و فضایل اخلاقی با دیگر ادیان سازگار باشد. و سراسر کتاب‌های آسمانی نیز دچار تحریف و تبدیل نگشته‌اند. و هر چه با قرآن موافق بود حق و هر چه مخالف بود باطل است، زیرا قرآن از تحریف و تغییر محفوظ مانده و زمینه‌ و اسباب رسیدنش به امت اسلامی با همان نصی که خداوند فرود آورده، فراهم بوده و شاهد بر کتاب‌های آسمانی پیشین می‌باشد.

برای مثال مسأله‌ی عفو و گذشت در آیین مسیحیت آمده و حضرت عیسی ÷بدان فرا خوانده و مردم را در آراستن خود به آن تشویق نموده تا ستم و تجاوز به خون و شرف و شخصیت و اموال، که یهودیان در این زمینه‌ها به اوج خود رسیده بودند، کاهش یابد.

سپس اسلام، دین فراگیر و ماندگار سر بر آورد و انتقام و پاسخ بدی به بدی را مباح نمود، ولی در کنار آن در چندین آیه عفو را دوست داشتنی جلوه داد و مردم را به گذشت از بدی‌ها و لغزش‌ها تشویق کرد. آیا معنای آن این است که قرآن در مسأله‌ی عفو و گذشت از آیین مسیحیت تأثیر پذیرفته است؟

یکی دیگر از آن نمونه‌ها، دستور پنهان نگه داشتن صدقه و انفاق است، این امر، نه ویژه‌ی مسیحیان و نه محدود به دیگران است، بلکه از جمله اموری است که همه‌ی ادیان نسبت به رعایت و اجرای آن اتفاق نظر دارند، خداوند متعال در این باره می‌فرماید:

﴿إِن تُبۡدُواْ ٱلصَّدَقَٰتِ فَنِعِمَّا هِيَۖ وَإِن تُخۡفُوهَا وَتُؤۡتُوهَا ٱلۡفُقَرَآءَ فَهُوَ خَيۡرٞ لَّكُمۡۚ وَيُكَفِّرُ عَنكُم مِّن سَيِّ‍َٔاتِكُمۡۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرٞ ٢٧١[البقرة: ٢٧١].

«اگر صدقه‌ها را آشکار کنید چه نیکوست، و اگر آن‌ها را پنهان دارید و به تهی دستان بدهید، پس این برای شما بهتر است، و برخی از گناهان شما را می‌زداید، و الله به آنچه می‌کنید، آگاه است».

پس گولدزیهر و پیروانش چطور بعد از این به خود اجازه می‌دهند بگویند آنها بر اثر ثأتیر گذاری مسیحیت بر اسلام به وقوع پیوسته است؟

یکی دیگر از آن مثال‌ها، قانون احترام به مستمندان است، پس چنانکه پنداشته است ستایش و بالا بردن منزلت ایشان محدود به مسیحیت نمی‌باشد. ، بلکه اسلام، یهودیت و مسیحیت در آن مسأله مشترک‌اند و قاعده‌ی کیفر در برابر کردارها امری مشترک میان همه‌ی ادیان است. خداوند می‌فرماید:

﴿وَإِبۡرَٰهِيمَ ٱلَّذِي وَفَّىٰٓ ٣٧ أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰ ٣٨ وَأَن لَّيۡسَ لِلۡإِنسَٰنِ إِلَّا مَا سَعَىٰ٣٩[النجم : ٣٧-٣٩].

«ابراهیمی که به بهترین وجه ادا کرد. اینکه هیچ‌کس بار گناهان دیگری را بر دوش نمی‌کشد. و این که برای انسان پاداش و بهره‌ای نیست جز آنچه خود کرده است و برای آن تلاش نموده است».

مستمند و ثروتمند در این امر مساوی هستند و گاهی مستمندی بر اثر صداقت در ایمان، اخلاص و فداکردن جانش، با همان مقدار اندک سرمایه‌ای که در اختیار دارد به جایگاهی می‌رسد که ثروتمند توانمند، امکان دست یابی بدان را ندارد و گاهی هم ثروتمند بر اثر ادای حقوق خدا و بندگان، به مستوایی می‌رسد که فقیر نمی‌تواند بدان برسد. عده‌ای از توانگران و ثروتمندان مسلمان، به فضائل، امتیازات و پیشگامی رسدند که مستمندان آن جایگاه و منزلت نرسیدند، افرادی همچون: ابوبکر صدیق، عثمان بن عفان و عبد الرحمن بن عوف ب.

بنابراین مساله، مسأله‌ی ثروتمندی و مستمندی نیست.

در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که مقام و منزلت مستمندان را نزد پروردگارشان بالا می‌برد. راجع به ساکنان مدینه که برادران دینیشان را یاری دادند می‌فرماید:

﴿وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِيمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ يُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَيۡهِمۡ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمۡ حَاجَةٗ مِّمَّآ أُوتُواْ وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞۚ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ٩[الحشر: ٩].

«و (نیز برای) کسانی‌که پیش از آنان در دیار خود (مدینه دار الاسلام) جای گرفتند و (نیز) ایمان آورده بودند، کسانی را که به سوی‌شان هجرت کنند دوست می‌دارند، و در دل‌های خود از آنچه (به مهاجران) داده شده احساس حسد (و نیازی) نمی‌کنند، و آن‌ها را بر خود مقدم می‌دارند، هرچند خودشان نیازمند باشند، و کسانی‌که از بخل (و حرص) نفس خویش باز داشته شده‌اند، پس آن‌ها راستگارانند».

و درباره مهاجران مکه‌ای می‌فرماید:

﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا وَيَنصُرُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ ٨[الحشر: ٨].

«(این اموال فَی) برای فقرای مهاجری است که از خانه و اموال‌شان بیرون رانده شدند، از الله فضل و خشنودی می‌طلبند، و الله و پیامبرش را یاری می‌کنند، آن‌ها راستگویانند».

احادیث موجود در صحیح بخاری و مسلم و دیگر کتب حدیث و سنت بر همین منوال وارد شده‌اند. بنابراین اساس و پایه‌ای که گولد زیهر و شاگردانش، دیدگاه خویش را بر آن بنا نهاده بودند فرو می‌ریزد. و اینک به بررسی جایگاه احادیثی می‌پردازیم که برای او تأیید دیدگاهش بدانها استناد کرده بود.

۳- حدیث: «رَجُلٌ تَصَدَّقَ فَأَخْفَی حَتَّى لاَ تَعْلَمَ شِمَالُهُ مَا تُنْفِقُ يَمِينُهُ». «و مردی که چنان صدقه ...» این حدیث بخشی از حدیث شریف است که می‌فرماید: «سَبْعَةٌ يُظِلُّهُمُ اللَّهُ فِي ظِلِّهِ يَوْمَ لا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ». «خداوند در روز آخرت که هیچ سایه و پناهگاهی وجود ندارد جز سایه‌اش، هفت گروه را زیر سایه‌ی خویش پناه می‌هد ...».

این حدیث را امام بخاری و مسلم با سندهای صحیح متصل به پیامبر خدا جروایت نموده‌اند [۱۷۲]. و همچنین ترمذی در کتاب الزهد و نسائی در کتاب القضاء و کتاب الرقاق آن روایت کرده‌اند.

حدیث دوم که عبد الله بن مسعود ساز پیامبر جروایت کرده است: «إِنَّكُمْ سَتَرَوْنَ بَعْدِي أَثَرَةً وَأُمُورًا تُنْكِرُونَهَا». «پس از من اموری خواهد آمد که آن را ناپسند می‌دانید..» باز هم امام بخاری و مسلم روایتش کرده‌اند [۱۷۳]. حدیث صحیحی است که هیچ اشکالی در سند و متن آن وجود ندارد. و هدف از آن هشدار به مسلمانان است مبنی بر اینکه وقتی دیدند فرمانروایان اموال را به انحصار خود درمی‌آورند و بعضی از حقوق ایشان را پایمال می‌کنند و یا امور ناپسند و خلاف شرع را از آنان مشاهده کردند به شرطی که کفر آشکار نباشد، چنانکه در حدیث دیگری که بخاری و مسلم روایتش می‌کنند، آمده است، صبر پیشه کنند و مبادا در فکر راه اندازی آشوب‌ها و انقلاب باشند.

أثرَة به فتح همزه و راء، یعنی انحصار حقوق مردم، این بینش و طرز تفکر، کارِ بجا و حکیمانه‌ای است، زیرا اگر اسلام بخاطر کم‌ترین ظلم و ستمی انقلاب و شورش را علیه حکام و فرمانروایان اجازه می‌داد، جامعه‌ی اسلامی به زنجیره‌ای از روزهای پرخون تبدیل می‌شد. چون فرمانروایان هر اندازه دادگر باشند، معایب و نواقصی هم دارند. آنگاه بر روی زمین کدام فرمانروا وجود دارد که همه زیر دستانش از او راضی باشند؟! در حالیکه مردم چنان هستند که خداوند راجع به ایشان می‌فرماید:

﴿وَمِنۡهُم مَّن يَلۡمِزُكَ فِي ٱلصَّدَقَٰتِ فَإِنۡ أُعۡطُواْ مِنۡهَا رَضُواْ وَإِن لَّمۡ يُعۡطَوۡاْ مِنۡهَآ إِذَا هُمۡ يَسۡخَطُونَ ٥٨[التوبة: ٥٨].

«و از آن‌ها کسانی هستند که در (تقسیم) صدقات (و غنایم) به تو خرده می‌گیرند، پس اگر از آن (اموال، بهره‌ای) به آن‌ها داده شود، راضی می‌شوند، و اگر از آن (چیزی) داده نشود، فوراً خشم می‌گیرند».

مقصود از دادن حق حکام به آنان، این است که تکلیف تعیین شده از طرف خداوند قانون گذار حکیم نسبت به ایشان رعایت شود، از جمله حقوق خصوصی و عمومی مانند زکات، شرکت در صفوف لشکریان و جهادگران، انفاق در راه خدا، کمک به آنان برای اجرای قوانین، حفظ مرزها و فرمانبرداری از ایشان در چارچوب دین خدا و مشروط به مشاهده نکردن کفر آشکار از آنان.

هدف پیامبر جاز جمله‌ی (و آنچه را از آن شماست از خدا بخواهید) این است که از خدا بخواهید حقوقتان همچون غنایم، فیء و امثال آن که از جمله حقوق زیر دست بر فرمانروا است، به شما داده شود، و در راستای استیفای حقوق خود، با آنها به جنگ نپردازید. آنان را به خدا واگذارید که خداوند شما را پیروز می‌گرداند و آنان را نابود می‌کند.

این معنایی که پیامبر جاز آن حدیث اراده کرده، غیر از معنا و هدفی است که حضرت عیسی÷ از جمله‌ی: «آنچه از آنِ قیصر است به ....» اراده کرده است [۱۷۴]. اگر هم بپذیریم همان معنا است لازم نیست از آن بر گرفته شده باشد، چرا که هر کدام از پیامبر جو عیسی÷پیامبری هستند که از سوی پروردگارشان به آنان وحی شده و بر این اساس از جمله اموری خواهد بود که میان ادیان آسمانی یکسان می‌باشد.

و اما حادیث: «يَدْخُلُ فُقَرَاءُ أُمَّتِي الْجَنَّةَ قَبْلَ الْأَغْنِيَاءِ بِخَمْسُمِائَةِ عَامٍ». «مستمندان امتم پانصد سال زودتر از سرمایه داران وارد بهشت می‌شوند»، امام احمد، ترمذی و ابن‌ماجه از ابوهریره از پیامبر جروایت کرده‌اند. ترمذی در ارزیابی آن می‌گوید: حدیث از جمله احادیث حسن صحیح است. قبلا نیز گفتم به عقیده‌ی من احتمال زیادی دارد ادیان مختلف راجع به این جور چیزها توافق و سازگاری داشته باشند که نشان از احترام مستمندان و بیان ارزش و امتیازشان است. مشروط به اینکه دارای ایمان، نیکوکاری، تقوی، استقامت و تحمل سختی‌های زندگی و پیشه کردن صبر در برابر نا خوشایندها باشند و گر نه ثروتمندان سپاسگذار، بیشتر از آنان امتیاز دارند.

[۱۶۹] ج ۱/۳۴۰ چاپ اول. [۱۷۰] اسرائیلیات گفته‌های بنی اسرائیل است که آن را از علماء و کتاب‌هایشان مانند تلمود گرفته شده است. اما دامنه‌ی اطلاق اسرائیلیات تا جایی گسترده شده که بر همه‌ی دانشهای اهل کتاب که وارد حدیث شده اسرائیلیات گفته می‌شود. برخی دانشمندان میان اسرائیلیات و مسیحیات تفاوت قائل هستند. [۱۷۱] تخریج یعنی: احادیث را همراه سند آوردن. تخریج کتاب یعنی تحقیق در اسناد حدیث و آوردن اسنادی برای احادیثی که نویسنده‌ی کتاب بدانها اشاره کرده است. مترجم. [۱۷۲] صحیح بخاری کتاب الاذان باب: من جلس في الـمسجد ینظر الصلاة وفضل الـمساجد. صحیح مسلم: کتاب الزکاة - باب: فضل اخفاء الصدقه. [۱۷۳] صحیح بخاری: کتاب الفتن، باب: قول النبی سترون بعدی اثره تنکرونها. و صیح مسلم: کتاب الامارة، باب: الامر بالصبر عند ظلم الولاة واستئثارهم. [۱۷۴] لازم است اشاره شود که: غربی‌ها برای جدا کردن دین از دولت این گفته را مورد استناد قرار می‌دهند. این امر اگر در غیر از اسلام جایز باشد در مکتب اسلام که برای تأمین خوشبختی دینی و دنیایی انسان‌ها آمده است جایز نمی‌باشد. تمام گزاره‌ها و امور مربوط به حکومت از قبیل امور بازرگانی، سیاسی، اقتصادی، پیمان نامه، کشاورزی، صنایع و. بازرگانی در قرآن کریم یا سنت پیامبر بزرگوار روشن شده‌اند.