پاسداری راستین از سنت پیامبر صلی الله علیه و سلم

فهرست کتاب

خلاصه کلام

خلاصه کلام

نویسنده کتاب را با چند آیه به پایان می‌رساند. هدفش از ذکر آیات این است که بگوید کتاب خدا کافی است و نیازمند سنت نیستیم، عمداً آیاتی که جایگاه سنت را بیان می‌کنند، و آیاتی را که به پیروی ازسنت تشویق می‌کنند، را ذکر نمی‌کند، سنتی که هیچ عالمی از آن بی‌نیاز نیست همچنانکه از قرآن که اصل دین است، بی‌نیاز نیست. از جمله این آیات، آیه‌ی:

﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلذِّكۡرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيۡهِمۡ[النحل: ٤٤].

و آیه:

﴿مَّن يُطِعِ ٱلرَّسُولَ فَقَدۡ أَطَاعَ ٱللَّهَۖ ٨٠[النساء : ٨٠] .

و آیه:

﴿َمَآ ءَاتَىٰكُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰكُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ[الحشر: ٧].

سپس چند روایت و کلام از بزرگان را ذکر می‌کند که ظاهر آنها به بی‌نیازی از سنت اشاره می‌کنند و در نهایت می‌گوید: «سنت رسول خدا جآنهایی است که عملی و متواتر باشد، و اطلاق سنت بر همه احادیث امری نوظهور است».

ولی این جهل مرکب است. اگر سنت تنها شامل احادیث متواتر باشد. سنت قولی و تقریری فراوانی را از دست داده‌ایم که شامل احکام و اخلاق و مواعظ می‌شوند. به کار بردن لفظ حدیث برای سنت و لفظ سنت برای حدیث بدعت نیستند بلکه از صدر اسلام معروف بودند.

عمر بن عبدالعزیز به فرماندار خودش می‌نویسد: «تمام احادیث رسول الله جرا جمع کن» آیا هدف او تنها سنت علمی متواتر بود؟

نظر نویسنده در مورد روایت بیهقی از عروه در کتاب مدخل چیست که می‌گوید: «عمر خواست سنت را تدوین کند. با اصحاب مشورت کرد..» آیا هدف عمر تنها سنت عملی بود؟ حقیقت این است که نه. چون سنت‌های عملی با تواتر فعلی ثابت است و نیاز به نوشته شدن ندارد.

هدف فاروق سنت قولی و علمی بود. نویسنده در نهایت نتیجه‌گیری‌های فراوانی که گمان می‌کند اصول و قواعد متفق علیه هستند، می‌آورد ولی همه این نتائج فاسد می‌باشند، چون مقدمات آنها فاسد است. آیا از مقدمات فاسد چیزی جز نتیجه‌ی فاسد استنباط می‌شود؟

من هیچ قاعده ثابت و اصولی متفق علیه ندیدم مگر خیالات نویسنده که گمان می‌کند قاعده و اصول هستند.

دوست داشتم که نویسنده به عقل می‌آمد و خاتمه کتاب را خوب می‌نوشت ولی خاتمه کتاب را کشف درون و نیت خبیث ، و اصرار بر باطلش قرار می‌دهد.

ولی ما مالک او و دیگران نیستیم. فتنه زندگی و زرق و برق‌های آن و شهوت و غلبه آن، و درخشندگی سکه‌های درهم و دینار، برخی از انسان‌ها را بوق‌هایی می‌کند، که گفتارهای باطل را پیوسته می‌سرایند. و همچون دست آویزی در دست مستعمرین و دشمنان اسلام و مستشرقین می‌کند، و خداوند راست گفت آنگاه که فرمود:

﴿أَفَرَءَيۡتَ مَنِ ٱتَّخَذَ إِلَٰهَهُۥ هَوَىٰهُ وَأَضَلَّهُ ٱللَّهُ عَلَىٰ عِلۡمٖ وَخَتَمَ عَلَىٰ سَمۡعِهِۦ وَقَلۡبِهِۦ وَجَعَلَ عَلَىٰ بَصَرِهِۦ غِشَٰوَةٗ فَمَن يَهۡدِيهِ مِنۢ بَعۡدِ ٱللَّهِۚ[الجاثیة : ٢٣].

«آیا دیده‌ای انسانی را که هوی و هوسش را به عنوان اله و معبود قرار داده؟ خداوند او را گمراه کرد و گوش و قلبش را مهر زده و بر چشمانش پرده‌ای قرار داده‌است چه کسی بعد از الله می‌تواند او را هدایت کند؟».

یا آیه: ﴿وَمَن يُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِنۡ هَادٖ[غافر: ٣٣].

«خداوند هر کسی را گمراه کند، هدایت دهند‌ه‌ای برای او نیست».