او حدیث «لا تشد الرحال» را از اسرائیلیات میپندارد.
در صفحهی ۱۲۸ باب «اسرائيليات في فضل بيت الـمقدس» حدیث «لا تشد الرحال» را از اسرائیلات میداند.
و در صفحهی ۱۲۸ میگوید: «در بدو امر احادیث صحیح، در مورد مسجد الحرام و مسجد رسول الله بوده است، اما بعد از ساختن قبة الصخرة، احادیث فراوانی در فضل آن و مسجد الاقصی درست شدند و یکی از این احادیث، حدیث «لَا تُشَدُّ الرِّحَالُ إِلَّا إِلَى ثَلَاثَةِ مَسَاجِدَ: مَسْجِدِ الْحَرَامِ وَمَسْجِدِي هَذَا وَالْمَسْجِدِ الْأَقْصَى». «جایز نیست بار سفر بستن برای هیچ مسجدی مگر سه مسجد. مسجد الحرام و این مسجد من (مسجد النبی) و مسجد الاقصی». است؛ برای تأیید نظرش به روایت ابن عباس ساستدلال میکند که «زنی از بیماری شکایت داشت و گفت: اگر شفا یابم در مسجد الاقصی نماز خواهم خواند، سپس شفا یافت و خود را آمادهی سفر کرد. قبل از سفر پیش میمونه آمده و ماجرای را برای او تعریف کرد، ام المومنین فرمودند: بشین و هر آنچه آماده کردهای بخور و در مسجد النبی نماز بخوان، چون از رسول جشنیدم که میفرمود: «صَلَاةٌ فِيه أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ صَلَاةٍ فِيمَا سِوَاهُ إِلَّا مَسْجِدَ الْكَعْبَةِ» «نماز در مسجد رسول بهتر از هزار نماز است در مسجدهای دیگر، مگر در مسجد الحرام».
میگوید: «اگر حدیث «لا تشد ... صحیح بود میمونه زن را از رفتن به مسجد الأقصی منع نمیکرد و مانع زن در اجرای نذرش نمیشد.
جواب و رد:
۱- انکار نمیکنیم که احادیث فراوانی در فضل بیتالمقدس و قبة الصخره درست شدهاند. ولی این بدان معنی نیست که احادیث صحیح را هم که در فضل بیتالمقدس آمده، قبول نکنیم و حدیث «لا تشد الرحال » را موضوع و دروغ بدانیم.
به نظرم این از حق وانصاف دور است که نویسنده میخواهد بیتالمقدس را از هر فضلیتی خالی کند و هرچه در مورد آن روایت شده را موضوع بداند، مگر فضل بیت المقدس فقط با احادیث صحیح ثابت شده است؟ بلکه فضیلت بیت المقدس با دلیلی قطعی از قرآن، که جای شکی باقی نمیگذارد، ثابت شده است و قرآن به فضیلت آن اشاره میکند. الله متعال میفرماید:
﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِيٓ أَسۡرَىٰ بِعَبۡدِهِۦ لَيۡلٗا مِّنَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ إِلَى ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡأَقۡصَا ٱلَّذِي بَٰرَكۡنَا حَوۡلَهُۥ لِنُرِيَهُۥ مِنۡ ءَايَٰتِنَآۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ١﴾[الإسراء: ١].
«تسبیح و تقدیس خدایی را سزا است که بنده خود را در شبی از مسجد الحرام به مسجد الاقصی برد، آنجا که پیرامون آن را پر برکت ساختهایم تا از نشانههای خود بدو بنمایانیم بیگمان خداوند شنوا و بینا است».
دیگر مجالی برای شک و گمانِ بیاساس باقی نمیماند، بیتالمقدس قبلهی انبیاء و دومین مسجد روی زمین است، و توسط نوادهی ابراهیم، یعقوب ـ علیهما الصلاة والسلام ـ بنا گردیده و توسط حضرت سلیمان÷تجدید بنا شده، قبله اول مسلمانان بوده، پس چگونه نویسنده بعید میداند به همراه مسجد الحرام و مسجد النبی ذکر شود اگر چه که از نظر منزلت در جایگاه بعد از آنها قرار دارد؟
نقطهی مشترک هر سه مسجد قدمت تاریخی و یادآوری زندگی بعضی از انبیاء است.
اگر نویسنده مرد ناقد و تحلیلگری بود، باید سند و متن آن را نقد میکرد نه اینکه گزافهگویی کند.
۲- این حدیث را دو امام بزرگوار یعنی امام بخاری/و امام مسلم/در صحیحشان روایت کردهاند. آندو ید طولایی در تصحیح احادیث و شناخت کاملی از رجال و اشکالات حدیث دارند. و رأی آنها در مورد نقد احادیث خیلی دقیق است، و غیر از این دو بزرگوار ابن حبان و ابی داود و ترمذی و نسائی و ابن ماجه در کتابشان و احمد و بزاز در مسندشان و طبرانی هم از اصحابی مانند عمر سو ابی سعید خدری سو ابوهریره سو ابی بصره غفاری سو پدرش و ابی جعد سروایت کردهاند [۵۹].
و امت اسلامی از دیرباز این حدیث را پذیرفتهاند، و بزرگان بیشماری که در نقد و بررسی همتایی نداشتند از عصر صحابه تا به امروز آن را روایت کردهاند. آیا آنچه که بر این نویسنده ظاهر گشت بر همه این بزرگان مخفی مانده!!!.
۳- اما آنچه نویسنده در مورد حدیث ابن عباس و قصهی زنی که نذر کرده بود اگر شفا یابد در مسجد الاقصی نماز بخواند، بسیار مضحک است. -ای کسی که ادعا میکنی دهها کتاب و مرجع را مطالعه کردهای- چه کسی گفته اگر فتوی بر خلاف آنچه باشد که حدیث یا عمل رسول جباشد دلیل ضعف یا دروغ بودن حدیث است؟ اگر اینگونه حکم کنیم باید بسیاری از احادیث رسول را موضوع و کذب بدانیم!!!.
ابن صلاح میگوید: «اگر فتوی یا عمل عالمی موافق حدیث باشد دلیل بر صحت حدیث نیست، و همچنین مخالفت او با حدیث دلیل ضعف حدیث نمیباشد» [۶۰].
أم المؤمنین میمونه به این حدیث رسول جاستناد نموده که ادای نماز در مسجد النبی بهتر است، پس ادای نذر در مکان افضل، نیز بهتر است، و خصوصا که او زن بود و مسافرت برای زن پر مشقت است.
امام العینی میفرماید: «بعضی از بزرگان مانند مالک و احمد و شافعی به حدیث «لا تشد..» استناد کردهاند هرکسی نماز خواندن در یکی از این مساجد را بر خود نذر کند باید نذر خود را به جای بیاورد. ولی ابو حنیفه فرمود: لازم نیست، و امام شافعی در الأم فرموده: در مسجد الحرام لازم است چرا که نسک به آن تعلق میگیرد اما در دو مسجد دیگر واجب نیست و ابن منذر گفت: در دو مسجد حرمین واجب است ولی در مسجد الاقصی لازم نیست و به حدیث جابر استناد کرده که به رسول جگفت: من نذر کردم اگر توانستید مکه را فتح کنید در بیت المقدس نماز بخوانم ، رسول فرمود: همینجا (مسجد النبی) نماز بخوان» [۶۱].
پس اساس فتوا در حدیث جابر و میمونه بر این است که اگر کسی نذر کرد تا در جایی که فضیلت آن کمتر است مانند بیت المقدس نماز بخواند میتواند در مکانی با فضیلتتر از آن، مانند مسجد النبی نذرش را به جا آورد ولی عکس قضیه درست نیست [۶۲].
دیدیم امام شافعی/فرموده فقط در مسجدالحرام واجب است و در دو مسجد دیگر واجب نیست با اینکه امام شافعی از کسانی است که حدیث «لا تشد» را صحیح میداند پس بنا بر منطق پژوهشی ابوریه باید استناد به رأی امام شافعی در کتاب «الأم» باید بگویم فضیلت مسجد النبی و مسجد الاقصی ثابت نیستند و ذکر آنها در حدیث «لا تشد» دروغ است آیا این روش دقیق علمی نقد است؟ ما که نمونه آن را در گذشته و حال ندیدهایم!!!.
[۵۹] نگا: عمدة القاری علی البخاری ج۷ ص۲۵۲ ط منیر [۶۰] مقدمهی ابن صلاح: ص ۱۲۱. [۶۱] عمدة القاری ج۷ ص ۲۵۳ [۶۲] مغنی و شرح کبیر: ج ۱۱، ص ۳۵۲.