پاسداری راستین از سنت پیامبر صلی الله علیه و سلم

فهرست کتاب

اظهار نظرش درباره‌ موقف علماء نحو و بلاغه در مورد حدیث

اظهار نظرش درباره‌ موقف علماء نحو و بلاغه در مورد حدیث

در صفحه ۲۵۴ می‌گوید: «دیدیم که عالمان امت اسلامی نسبت به حدیث سه گروه بودند - متکلمین و اصولین ۲- فقهاء ۳- محدثین. برای تکمیل کردن بحث، موقف گروه چهارم، علمای لغت و نحو را بیان می‌کنیم. آنها برای اثبات لغت و قواعد نحو به حدیث استناد نمی‌کنند».

پاسخ به نویسنده را به دو بخش تقسیم می‌کنم:

اول: ابو ریه کلام متکلمین را ذکر کرد ولی از کلام محدثین چیزی را نقل نکرد. نمی‌دانم فراموش کرد یا خودش را به فراموشی زده؟ اگر بر اساس امانت و انصاف موضع‌گیری محدثین را نقل می‌کرد، عملش نقش بر آب می‌شدند، شاید در بیانات گذشته موقف محدثین را بیان کرده باشیم، که در این میدان چه تلاش‌های قابل ستایشی کرده‌اند و چگونه حدیث صحیح را از ضعیف جدا کرده‌اند تا چنین ثروت عظیمی از کتب حدیث و اصول آن و نقد رجال و شرح احادیث را به وجود آورده‌اند بگونه‌ای که حدیثی نمی‌یابی مگر اینکه با شرح و تحلیل آن را بررسی نموده‌اند. خداوند جزای خیری به آنها عنایت فرماید.

دوم: او دیدگاه کسانی که برای قواعد نحوی ولغوی، به احادیث استدلال نمی‌کنند را بیان می‌کند، و قصدش از این کار بیان ضرر روایت به معنی است، و اینکه روایت به معنی باعث شده است که علمای لغت و نحو به آن استدلال نکنند.

اما امانت علمی اقتضا می‌کرد که او نظر هر دو گروه را بیان می‌کرد، چه آنهایی که به احادیث استناد می‌کنند و چه آنهایی که استدلال نمی‌کنند. مخصوصاً قول امام بزرگ نحو و لغت، ابن مالک نویسنده الفیة را باید اینجا ذکر می‌نمود.

نویسنده رأیی را که خود می‌پسندد، ترجیح می‌دهد و به تک رأیی می‌چسبد و رأی دیگر را متعصبانه وبدون ذکر دلایل آنها، از آن می‌گذرد، و چه بسیار از یاران هم رأی خود نقل می‌کند. این رفتارها از ویژگی‌های یک پژوهشگر منصف نیست.

دوست دارم به خوانندگان عزیز عرض کنم علمای نحو و بلاغت در این زمینه هم‌نظر نیستند، هر چند بعضی از آنها قائل به استناد به الفاظ سنت در ساختن قواعد نحوی نیستند، اما بعضی از بزرگان علم نحو مانند ابن مالک متوفی ۶۷۲ و ابن هشام متوفی ۷۶۱ قائل به استناد به سنت هستند، ابن هشام که ابن خلدون، حکیم عرب در موردش می‌گوید: «ما در مغرب می‌شنیدیم که در مصر عالم عربی به نام ابن هشام وجود دارد که از سیبویه آگاه‌تر به نحو است».

یکی دیگر از کسانی که از این رأی دفاع کرده است، البدر الدمامینی در کتاب شرح خود بر «التسهیل» است، و همچنین علامه ابن الطیب در شرحش بر کتاب الاقتراح و همچنین شرحش بر کتاب «الکفایة الـمتحفظ» می‌باشد. او افراد بسیاری از این مذهب را برمی‌شمرد، مانند، جوهری و ابن سیده و ابن فارس و ابن خروف و ابن جنی و السهیلی تا جایی که می‌گوید: «ما عالم عربی نمی‌شناختیم که در این مسأله مخالف باشد، مگر آن کسانی که ابو حیان در کتاب شرحش بر تسهیل و ابو الحسن الصانع در کتاب شرح بر الجمل از آنان اسم برده‌اند».

و اینک کلام بدر دمامینی را نقل می‌کنیم که از استادش ابن خلدون در رد گروهی که به سنت استشهاد نمی‌کنند حکایت کرده است. «ابو حیان استدلال به الفاظ حدیث را منع کرده به این احتمال که ممکن است معنی الفاظ توسط افرادی روایت شده باشد که در علم عربی متبحر و آگاه نبودند لذا کلامشان قابل استشهاد نیست، و بر ابن مالک اعتراض می‌گیرد چون به حدیث استشهاد می‌کند. اما استاد ما ابن خلدون نظر ابوحیان را رد کرده است و گفته اگر قبول کنیم که احادیث در قواعد نحوی قطعی نباشد، اما ظن غالب را می‌رسانند ، چون اصل بر عدم تبدیل است مخصوصاً که مشاهده می‌کنیم آنها در روایت به لفظ سختگیری به خرج می‌دادند و تلاش در نقل عین لفظ بین راویان شایع است. و کسانی هم که روایت به معنی را جایز می‌دانند، معترفند به این که آن خلاف اولی است. غلبه ظن نه تنها در احکام و قواعد نحوی کافیست، بلکه در احکام شرعی نیز کافی می‌باشد و احتمال مخالفت نیز در آن تأثیری ندارد. و از جهتی اختلاف نظر درباره‌ جواز نقل به معنی، در روایت‌های قبل از تدوین بوده است اما بعد از تدوین آنچنان که ابن صلاح می‌گوید: جایز نیست و تدوین احادیث در صدر اول و قبل از فساد لغت عربی توسط اقوام مختلف صورت گرفته و تمام شده است. و اگر هم احتمال تغییر را بپذیریم، از آنجا که آنها زبانشان عربی اصیل بوده باز هم قابل احتجاج است.

پس روشن می‌شود. قائلین به احتجاج سنت برای تقریر قواعد عربی فراوان هستند و پیروان بی‌شماری دارند، بعد از نقل قول از بدر دمامینی و آنچه از شیخش ابن خلدون نقل کرد، جای سخن برای کسی باقی نمی‌ماند.

شاید خوانندگان عزیز مانند من به یقین رسیده باشند که ابو ریه در پژوهش امین نیست، چون خوانندگان را به گمان می‌انداخت که غیر از ابن خروف و ابن مالک هیچ عالم نحوی قائل به احتجاج و استشهاد در لغت به سنت نیستند، الان برای شما حقیقت واضح و آشکار شد، و شک از بین رفت. متوجه موضوعی که قبلا در مورد روایت به معنی گفتم باش تا به یقینت افزوده شود. چرا که روایت به معنی فقط هنگام ضرورت بوده است نه همیشه. و اصل در روایت، نقل به لفظ است. بنابر این روایت به معنی ضررهای دینی و لغوی ببار نیاورده است.