پاسداری راستین از سنت پیامبر صلی الله علیه و سلم

فهرست کتاب

ادعا می‌کند که کعب الأحبار اخبار ساختگی را به ابوهریره القاء نموده است:

ادعا می‌کند که کعب الأحبار اخبار ساختگی را به ابوهریره القاء نموده است:

در صفحه‌ی ۱۷۲ باب «أخذه عن كعب الاحبار» می‌گوید: «علمای حدیث در باب روایت صحابه از تابعین و بزرگان از کوچکان گفته‌اند» ابوهریره و عبادله (چهار عبدالله) و معاویه و انس و دیگران از کعب الأحبار که برای فریب تظاهر به اسلام نموده بود روایت کرده‌اند، ابوهریره اولین نفر بود که در دام او افتاد. کعب از ساده‌لوحی او استفاده کرد و برای نابود کردن دین، از او بهره‌برداری کرد.

ابوریه برای اثبات ادعاهای خود به اسرائیلیاتی که ابو هریره از کعب گرفته استناد می‌کند و در چندین صفحه بین روایات ابوهریره و کلام‌های کعب مقایسه‌ای انجام می‌دهد.

اما در پاسخ او می‌گویم:

در مورد منافق بودن کعب و خیانت او در بحث کعب مفصلاً توضیح دادیم و گفتیم تنها نظّام معتزلی و شرق‌شناسان و حلقه به گوش آنها یعنی ابوریه، او را متهم می‌کنند، و علمای جرح و تعدیل او را مجروح نکرده‌اند، هر چند از لحاظ زمانی به او نزدیک‌تر بوده و در نقد و بررسی رجال در اوج قله علم و انصاف به سر می‌بردند، انصاف نیست بدون دلیل کسی را مجروح کنیم. اما روایت ابوهریره و دیگران از وی، امر و حادثه تازه‌ای نیست، امام عراقی در شرح «مقدمه ابن صلاح» به شرح حال اصحابی که از تابعین روایت کرده‌اند اشاره کرده و مفصلاً آن را توضیح داده‌است.

ما هرگز منکر نیستیم که بعضی از روایات کعب و دیگران قطعاً موضوع هستند ولی بزرگان حدیث و ناقدان آن، همه‌ی این روایات را نقد کردند و صحیح و ضعیف را از هم جدا کرده‌اند. و آن علومی که کعب از اهل کتاب آموخته یا آنهایی که راویان فکر کردند از رسول الله جاست در حالی که چنین نبوده را مشخص نمودند، بگونه‌ای که جایی برای کسی باقی نگذاشتند تا در آن به سخن‌رانی بپردازند.

اما آنچه که ما بر نویسنده خرده می‌گیریم واز او نمی‌پذیریم این است که می‌گوید: «ابوهریره ساده‌لوح بوده و کعب بر او چیره شده و بسیاری از اسرائیلیات را به او تلقین کرده است و اینکه ابوهریره امی و بی‌سواد بوده و چیزی از تورات نمی‌دانست تا اسرائیلیات کعب را از احادیث رسول جتشخیص دهد».

نمی‌دانم چرا نویسنده فراموش کرده که اساس علم و شناخت تنها خواندن و نوشتن نیست. چون تأثیر شنیدن بر نفس، کمتر از خواندن نیست؟ نویسنده در مورد نابینایانی در گذشته و حال حاضر که به معارف و علوم فراوانی دست یافته‌اند حتی بینایان باسواد هم به آن نقطه‌ی علمی نرسیده‌اند چه می‌گوید؟ معلوم است که نابینا نه می‌خواند و نه می‌نویسد بلکه فقط می‌شنود.