پاسداری راستین از سنت پیامبر صلی الله علیه و سلم

فهرست کتاب

ابوریه امانت علمی را رعایت نمی‌کند.

ابوریه امانت علمی را رعایت نمی‌کند.

نویسنده در این راستا برای رسیدن به هدف شومش تنها بعضی از چیزها را نقل می‌کند و بقیه را که مخالف عقیده‌ی او هستند، رها می‌نماید. دقیقاً روش ﴿لَا تَقۡرَبُواْ ٱلصَّلَوٰةَبدون ﴿وَأَنتُمۡ سُكَٰرَىٰرا می‌پیماید و حتی در این راه به روایات ضعیف و موضوع تمسک می‌جوید. برای نمونه بعضی از کارهای او را نقل می‌کنم تا روشش برای خوانندگان روشن شود. و متوجه شوید من به او بهتان نمی‌زنم.

۱- در صفحه‌ی ۱۶۸ در مورد متهم کردن دروغین ابوهریره ساستدلال می‌کند که «زبیر سهنگام شنیدن احادیث ابوهریره گفت: دروغ گفت و راست گفت». چنین کلامی یعنی اینکه زبیر سابی هریره سرا متهم به دروغ می‌کند ولی ما کلامِ دقیق زبیر را در «البداية والنهاية [۷۵]» نقل می‌کنیم «عروه بن زبیر روایت کرده که پدرم به من گفت: مرا به پیش این مرد یمنی - ابوهریره س- ببرید، چون حدیث زیادی از رسول جروایت می‌کند. پدرم را به نزدیک ابوهریره سبردم، ابوهریره شروع کرد به روایت کردن حدیث و پدرم می‌گفت این راست است و این دروغ است، گفتم: ای پدر. این دروغ و این راست یعنی چه؟ گفت: اینکه از رسول خدا شنیده راست می‌گوید و شکی ندارم ولی بعضی از احادیث را در جای خودش قرار می‌دهد و برخی دیگر را در جای خودش قرار نمی‌دهد». آیا تتمه کلام زبیر سنظر ابوریه را تأیید می‌کند؟ و آیا موافق نقل قول ایشان بود؟.

۲- یکی دیگر از نمونه‌هایی که نویسنده بریده و ناقص برای تأیید گمراهی‌های خودش نصوص را نقل می‌کند، در صفحه‌ی ۱۹۲ می‌گوید: «عمر سابا هریره را به عنوان فرماندار بحرین تعیین می‌کند، سپس اخباری به عمر رسید که حاکی از خیانت او بودند. عمر او را برکنار کرد و با شدت و اهانت‌آمیز با او سخن می‌گفت».

ای کاش نویسنده مرجع این روایات را بیان می‌کرد. تا ببینیم آیا قابل اعتماد هست یا نه.

و اینک ما داستان را از کتاب «الإصابة [۷۶]» ابن حجر که معتبرترین کتاب در تاریخ صحابه است نقل می‌کنیم «عبدالرزاق از معمر از ایوب از ابن سیرین روایت کرده است، که عمر سابا هریره سرا بر بحرین گماشت. ایشان با هزاران دینار برگشت. عمر گفت: اینها را از کجا آوردی؟ گفت: اسب‌هایی که زاد و ولد کردند و هدیه و بخشش‌ها و درآمد غلامان من، عمر سنگاه کرد. و متوجه شد که راست می‌گوید. سپس دوباره از ابوهریره سخواست تا فرماندار شود، و به او گفت: آنکه بهتر از شما بود نیز خواستار مقام شد. ابوهریره گفت: او یوسف ÷پیامبر خدا بود و من ابوهریره هستم. من از سه چیز می‌ترسم: از اینکه بدون علم و آگاهی سخن گویم، بدون عدالت قضاوت کنم یا اینکه شلاق زده شوم و مالم گرفته شود و حرمتم را از بین برده شود.

ابن کثیر در «البداية والنهاية [۷۷]» عین همان داستان را نقل می‌کند و بعد از آن می‌گوید: «عمر سدر امارت اول، ابوهریره سرا دوزاده هزار دینار جریمه کرد، بدین سبب ابو هریره سبرای بار دوم امارت را قبول نکرد».

می‌بینیم در روایت عبدالرزاق، ابوهریره سمتهم نیست بلکه او تبرئه شده است و دو پیشوا که در نقد ید طولایی دارند بر این روایت اتفاق نظر دارند و در روایت ابن کثیر مقداری عدم رضایت عمر ساحساس می‌شود. از سویی دیگر عبدالرزاق پیشوایی بزرگ است و شایسته‌ این است که روایت او ترجیح داده شود. و عمر سبا آن صداقت و دقتی که داشت اگر ابوهریره سرا متهم می‌دانست آیا برای بار دوم حکومت را به او پیشنهاد می‌داد؟ در حالی که در سیرت عمر سخت‌گیری با والیان مشهور است.

اینگونه روشن می‌شود که روایت عبدالرزاق قابل اعتماد است. آیا بعد از این توضیحات قبول دارید که نویسنده بر اساس میل و خواسته‌اش و نه بر اساس حجت و برهان آنچه خواسته را گرفته و آنچه نخواسته را رها کرده است و یک طرفه به نفع خود علیه دیگران قضاوت می‌کند؟ و بدون دلیل روایت عبدالرزاق/را تحریف می‌کند.

۳- در صفحه‌ی ۱۶۳ می‌گوید: «عمر به ابوهریره می‌گوید: خیلی حدیث روایت می‌کنی و تو را بیم می‌دهم از ایکه بر قول رسول الله جدروغگو باشی و او را تهدید کرد که اگر دست بردار نشود، او را به شهرش تبعید می‌کند و به او گفت اگر از روایت حدیث دست بردار نشوی تو را به «دوس» تبعید خواهم کرد».

در هیچ کتابی ندیدیم که عمر سابوهریره سرا متهم به دروغ کند مگر اینکه مؤلف در کتاب‌های ادبی چنین چیزی یافته باشد یا اینکه در عالم خیالش آن را آورده باشد، و تبعید کردن او نشانه‌ی اتهام زدن نیست بلکه احتیاط در دین مبین اسلام است تا ابوهریره سو امثال او دچار اشتباه و سهو نشوند، زیرا زیاد روایت کردن احتمال اشتباه را بالا می‌برد، البته مذهب عمر سدر مورد روایت مشهور است.

[۷۵] ج ۸ ص۱۰۹. [۷۶] ج ۴ ص ۲۱۰. [۷۷] ج۸ ص۱۱۳.