روایت حدیث با لفظ و معنی
بین علمای حدیث اختلافی نیست مبنی بر اینکه نگهداری و محافظت از الفاظ و حروف احادیث امری از امور شرعی و حکمی از احکام آن است و شایسته است که هر روای حدیث به اندازهی توانایی، در رعایت آن کوشا باشد، حتی گروهی آن را واجب میدانند و نقل حدیث به معنی را منع کردهاند.
ولی گروهی دیگر که روایت حدیث به معنی را جایز دانستند، آن را با رعایت شرایط و احتیاط خاصی اجازه دادهاند. آنها میگویند: «نقل حدیث با معنی برای کسی که آگاه به ظرافت الفاظ و معنی آنها و موقعیتهای خطاب و ظاهر و أظهر و عام و أعم نباشد حرام است ولی برای کسی که آگاه به اینها باشد جائز میباشد» این نظر و دیدگاه جمهور فقها و محدثین است.
سلفِ صالحِ امت اسلامی بر روایت کردن لفظ حدیثی بسیار حریص و محتاط بودند و میگفتند: روایت به معنی حدیث رخصتی است که باید در موارد خاصی استفاده شود، بعضی از آنها روایت خود را مقید به روایت به الفاظ میکردند و از روایت حدیث به معنی دوری میکردند.
وکیع میگوید: «قاسم بن محمد و ابن سیرین و رجاء بن حیوه حدیث را با همان حروف خود تکرار میکردند یعنی حتی از تغییر حروف حدیث نیز پرهیز میکردند».
امام مالک در این مورد خیلی محتاط بود و در مورد احادیث مرفوع، روایت بر اساس معنی را منع نموده و غیر از آن را اجازه میداد بیهقی این را در کتاب المدخل از وی روایت کرده است.
اما بعضی از سلف مانند ابراهیم نخعی و حسن و شعبی روایت حدیث به معنی را جایز میشمردند و آن را روایت میکردند.
ولی لازم است بدانیم جواز روایت به معنی در مورد احادیث موجود در کتابهای حدیثی صدق نمیکند، هیچ کس حق ندارد الفاظ احادیث نوشته شده در کتابها را تغییر دهد و الفاظی دیگر را به کار برد، چون روایت معنی حدیث در مورد افرادی بود که احادیث را شفاهاً از دهان بزرگان میشنیدند و تکرار دقیق الفاظ برای آنها سخت و شاید غیر ممکن باشد ولی در مورد کتابها دچار چنین مشکل و حرجی نمیشویم و فرضاً اگر مجاز باشد لفظ را تغییر دهد، آیا میتواند نوشتههای مصنفین را عوض کند همانگونه که ابن صلاح در کتاب «مقدمه ابن صالح» صفحهی ۱۸۹ گفته است.
همچنین باید بدانیم احادیثی که الفاظ آنها عبادت است مانند ذکر و اوراد و دعاها و تشهد و غیره قطعاً تغییر دادن الفاظ آنها جایز نیست.
بنابراین متوجه شدیم تدوین خاص در قرن اول شروع شد و تدوین عمومی حدیث در اوایل قرن دوم صورت گرفت، و روایت به معنی احادیث در کتابهای تدوین شده و مصاحف نوشته شده جایز نیست.
و فهمیدیم که راویان حدیث برخی از آنها خود را به نقل الفاظ حدیث ملزم نمودهاند و بعضی دیگر که عرب اصیل و اهل فصاحت و بلاغت بودند، روایت معنی حدیث را هم جائز دانستهاند و ضمناً اینها افراد عادی نیستند، یا صحابی بودند یا تابعین و از همه مردم به پیچ و خم ادبیات عرب داناترند. حقیقت علم و روایت دین را میدانستند، به این موضوع کاملا آگاه بودند که دروغ بستن بر رسول خدا ججرمی است خطرناک و هلاک کننده و در در دین و شرع، حکم افتراء زدن به پروردگار را دارد.
وقتی همه اینها را دانستیم، یقین پیدا میکنیم روایت حدیث به معنی جنایت علیه دین نیست و داخل دائره تحریف و تبدیل نصوص نمیشود، همانطور که مستشرقین و حلقه به گوشهای آنها گمان کردهاند. خداوندی که عهدهدار حفظ و نگهداری قرآن شده، سنت مطهر و مبین قرآن را با مهیا کردن رادمردانی که جانانه در هر عصر و زمانی آن را از تحریف غلو کنندگان و دستکاری اهل باطل و تاویل گران نادان حفظ فرمود، تا باطل زدوده شود و حق همچو سرچشمه صاف و گوارا برای ساقیان راه عدالت باقی بماند.
﴿قُلۡ جَآءَ ٱلۡحَقُّ وَمَا يُبۡدِئُ ٱلۡبَٰطِلُ وَمَا يُعِيدُ ٤٩﴾[سبا: ٤٩]. «بگو. حق به میان آمد و باطل نه کار تازهای میتواند انجام دهد نه کار گذشتهای را از سر بگیرد».