ایجاد تردید در عدالت صحابه
در صفحه ۳۱۲ و ۳۲۸ شروع میکند به توضیح و بحث معنی لغوی «صحبت» و «عدالت اصحاب» و طعنه زدن به دیدگاه جمهور و کلام از اینجا و آنجا بر میگیرد، و از آنها تفسیر و تأویل نامناسب ارائه میدهد. تا جاییکه از شیخ مقبلی و غیر او نقل میکند.
در گذشته در مورد عدالت صحابه توضیحاتی دادم و بیان کردم که میان آنها منافقین به سر میبردند که خداوند آنها را رسوا کرده بود و همه مشخص شدند، و مسلمانان همه آنها را شناختند. و از مرتدینی نیز که در زمان رسول الله جنبودند و بعد از ایشان از دین بر گشتند، نیز سخن به میان آمد. این گروه از تربیت والای رسول جبهرهای نبرده بودند و به مرتبه اصحاب مشرف نشدند، و از اسلام بر گشته و بر ارتداد خود از دنیا رفتند. از شرف صحبت وصحابه بودن خارج شدند، لذا زیر قاعدهی «الصحابة کلهم عدول» وارد نمیشوند. پس گروه منافقین و مرتدین از تعریف علماء در مورد صحابه خارج میشوند. قبلا نیز گفتهام که عدالت چیزی و عصمت چیز دیگری است، و کسانی که این قاعده را پذیرفتهاند، هرگز اعتقاد به عصمت آنها از خطا و سهو و نسیان ندارند، بلکه منظورشان این است که آنها بر رسول الله جدروغ نمیگویند. حتی آنهایی که حد بر آنها اجرا شده است، یا اینکه مرتکب گناهی شدهاند و توبه نمودهاند، یا اینکه گرفتار فتنه و جنگ شدهاند، عمدا بر رسول الله جدروغ نمیگویند. و شایسته است بدانیم، کسانی که مرتکب گناه شدهاند و حد بر آنها اجرا شده است، بسیار اندکند. و شایسته نیست که حکم این اقلیت را بر اکثریتی که بر راه راست ایستادگی کردند و از گناههای صغیره و کبیره و ظاهر و باطن دوری کردند، تعمیم داد. تاریخ بزرگترین شاهد این ادعاست.
از اصحاب خطاکاری که این گروه معترض به سبب آنها، به عدالت اصحاب خدشه وارد میکنند حدیثی روایت نشده است، یا اینکه یک یا دو یا سه حدیث بیشتر روایت نکردهاند، و روایت آنها نیز مشخص است، و چیزی از اصول و فروع دین بر آن بنا نیست. این نکات باعث میشود، که یک محقق ریزبین به قول جمهور در عدالت صحابه اطمینان مییابد.
یکی از مهمترین دلیل بر این موضوع این است که بسر بن ارطاة که در صحابی بودنش اختلاف است، کسی که شیخ مقبلی و رشید رضا بر او خرده گرفتهاند، فقط یک حدیث از او در سنن ابی داود، در مورد عدم قطع دست دزد در سفر روایت شده است. و یک حدیث نیز در صحیح ابن حبان در مورد دعایی از پیامبر دارد، دعایی که میگوید: «اللهم احسن عاقبتنا في الأمور کلها وأجرنا من خزی الدنیا وعذاب الآخرة»[۱۶۴]. «خدایا در همه کارها، سرانجام ما را نیک بگردان، و ما را از ذلت دنیا و عذاب قیامت در امان بگردان».
هدف ما از عدالت آنها، عدالت در روایت است اما وارد فتنه و جنگ شدن و طرفداری از معاویه از امور اجتهادی هستند، و آن به روایتش خللی وارد نمیکند، و خداوند ما و آنها را بیامرزد. و رحمت کند آن کسی که گفت: «خداوند شمشیر ما را از این خونها پاک کرده ما هم زبانمان را از آن پاک کنیم».
پس خواننده عزیز به گزافهگوییهای ظالمانه برخی از نویسندگان گوش فرا ندهند چون آنها با ایجاد شک در حاملان اولیه سنت در سدد ضعیف کردن بنیان و اساس سنت هستند.
[۱۶۴] الاستیعاب ج ۱ ص ۵۵ ، حاشیه الإصابة و إصابة ج۱ ص ۱۴۷