۲- محمدباقر کمرهای (۱۲۸۴-۱۳۷۴) [۱۹۵۲]
درباره این عالم و نویسنده کمترسخن گفته شده است؛ به همین دلیل اندکیبیش از معمول درباره او سخن میگوییم. بخشی از زندگی فکری او مربوط به دهه ۲۰ و بخشی مربوط به دوره اخیر است که به رغم منفیبودن قضاوت عدهای درباره وی، مرور بر نوشتهها و افکار او سودمند خواهد بود.
محمدباقر پژوهش، معروف به کمرهای، فرزند محمد [۱۹۵۳] متولد سال ۱۳۲۳ ق (در روستای ورآباد خمین) از علمای مشهور و از نویسندگان بنام دهۀ ۲۰ به بعد است که افزون بر قلم زدن در عرصه دین و سیاست دینی، و نیز ترجمه متون کهن حدیثی به فارسی، درباره مسائل و مباحث اجتماعی و سیاسی از دیدگاه اسلام نیز فعال بود و میکوشید تا هماهنگ با زمان، از اسلام یک دین سیاسی و اجتماعی راهگشا برای دشواریهای جهان معاصر ارائه دهد.
مرحوم کمرهای که تا سال ۱۳۷۴ ش در قید حیات بود، در اصل از همشهریها و همدورهایهای امام خمینی بود که پا به پای ایشان در حوزۀ درس آیت الله حائری در اراک و سپس قم تحصیل کرد؛ اما حوالی سال۱۳۰۷ قم را به قصد تحصیل در اصفهان ترک کرده، پس از یک سال تحصیل نزد آیت الله شیخ محمد رضا نجفی، آن شهر را به سوی عتبات ترک کرده، راهی نجف شد و در آنجا نزد آیات، سید ابوالحسن اصفهانی، میرزا حسین نائینی و محمدحسین اصفهانی به تحصیل در فقه و اصول پرداخت. وی همزمان به مطالعه آثار عربی منتشره در بلاد عربی به خصوص در زمینههای اسلامی علاقهمند بود، چندان که به سرعت خود را با شرایط آنها نزدیک کرد و آثاری به همان قلم در عتبات تألیف و به چاپ رساند. گویا درست در ایامی که رضاشاه از ایران رفت، به کشورش بازگشت و در تهران ساکن شد. چنانکه از زندگینامه وی به دست میآید اقامت وی در تهران در حوالی سال ۱۳۲۰ ش یا اندکی پیش از آن بوده است وی پس از بازگشت به ایران، به سرعت دست به کار فعالیتهای علمی و نگارشی و مطبوعاتی شد و تا سال ۱۳۲۴ چندین اثر از خود به چاپ رساند.
شرح حالی که مرحوم واعظ چرندابی در سال ۱۳۲۴ ش در مقدمۀ یکی از آثار مرحوم کمرهای برای او نوشته است و قاعدتا باید براساس اطلاعاتی باشد که از خود او گرفته، میتواند گاهشماری دقیق درباره دوران زندگی وی تا اوان اقامت او در تهران باشد. عبارت چرندابی چنین است: (ایشان) در سال۱۳۲۳ هجری قمری در ولایت «کمره» میان یک خانواده علمی به دنیا آمده و در آغوش محبت مادری که دلش از مهر خداوند و عشق اسلام لبریز بوده پرورش یافته و پدری دانشمند و پاکدل به نام آشیخ محمد که با سعی وافر به تعلیم و تربیت او پرداخته؛ ایزد پاک، قریحه شرشار و فکر تابناکی به وی ارزانی داشته که با عشق به تحصیل دانشها همدوش وتؤام بوده و در هیجده سالگی پس از اتمام مقدمات و مقدار کافی سطوح فقه و اصول که پیش پدر دانشمندش یاد گرفته بود، به عنوان ادامۀ تحصیلات خود به سوی اراک رهسپار و پس از شش ماه اقامت در آنجا به طرف بلدۀ طیبۀ قم که از مراکز علمیه مهمه به شمار است، مهاجرت نموده و تا سال ۱۳۴۷ در آن صفحات سکنا گزیده و از اساتید وقت ویژه حضرت آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری (قدس سره) (۱۳۵۵ـ ۱۲۷۶) در زمینۀ فقه و اصول استفاضه بسزا کرده تا موفق به تحصیل اجازت اجتهاد گردیده، و در طی توقف، رشتۀ فلسفه و ریاضیات را نیز از اساتید مبرز تعقیب نموده و قریب یک سال هم در اصفهان محضر درسی و خصوصی حجتالاسلام مسجد شاهی - نویسندۀ کتاب نقد فلسفه داروین - را درک و از مصاحبت جمعی از علمای نخبه و دانشمندان متنوع آن سامان برخوردارگشته، و در این هنگام بوده که به تألیف کتب فقه و اصول و به تنظیم کتب و مقالات اجتماعی پرداخته، کتابی به نام فوائد ربیعیه در حل مشکلات مسائل فقه و اصول، و کتابی به نام ایقاظ البشر در علم اجتماع و فلسفه نشوء و ارتقاء و کتابی به نام السیف المشهر فی تحقیق اسم المصدر به رشتۀ تألیف و نگارش درآورده، تا سال۱۳۴۹ قمری (مطابق ۱۳۰۸ شمسی) محض تکمیل تحصیلات خود عازم عتبات عالیات گردیده و در حوزههای علمی نجف اشرف که بزرگترین مراکز علمیه به شمار میرود حضور به هم رسانیده و از محاضر مشاهیر مدرسین این دارالعلم استفاده شایان نموده تا سال ۱۳۱۲ خورشیدی به اخذ اجازات اجتهاد از مجتهدین و الا مقام آن خطه پاک نیز نایل آمده است.
سپس سفری به ایران کرده و وسایل حج را فراهم آورده و از راه جبل به مکه معظمه تشرف جسته و چند ماه در مکه و مدینه توقف نموده و به حفظ قرآن پاک و تکمیل اطلاعات اسلامی خویش پرداخته و بعد از هشت ماه به نجف اشرف برگشته و به تألیف کتاب «نفیس الدین في طور الاجتماع» و کتاب فروع الدین آغاز و به تدریس علوم مختلفه اشتغال ورزیده و اکثر اوقات خود را در زاویههای مسجد سهله و کوفه بسر برده و این دو کتاب نامبرده، از برکات این گوشه خلوت به حساب رفته و تا سال۱۳۱۹ هجری شمسی (به جز از سفری که در طی این مدت به خراسان رخ نموده) در عتبات عالیات رحل اقامت افکنده است و یک دوره کامل دراصول فقه تنظیم نموده است. [۱۹۵۴]
درباره وی، دوران تحصیل او در اراک و قم، اشاراتی در خاطرات آقای مسعودی خمینی هست. از جمله آنکه وی اهل ورآباد خمین بوده است. همچنین ایشان از قول امام خمینی نقل کرده است که فرمودند: در اراک که بودم درس رسائل را خدمت استادی تلمذ میکردم. منتها بعضی روزها به درس نمیرفتم و خودم مطالعه میکردم و بدون نیاز به استاد متوجه میشدم که منظور کتاب چیست، آقای میرزا محمدباقر کمرهای هم به قدری استعداد داشت که بدون شرکت در درس و به صورت مطالعۀ شخصی مطالب کتاب را درک میکرد و حتی از خود استاد هم بهتر میفهمید.» [۱۹۵۵]
مرحوم کمرهای در مقدمه کتاب فقه فارسی خود اجازات اجتهاد خویش را از مراجع وقت عینا آورده است. این اجازات از آیات: ابوالحسن اصفهانی، میرزا حسین نائینی، شیخ محمدحسین اصفهانی معروف به کمپانی، و حاج آقا ضیاء عراقی از علمای نجف است. دو اجازه هم یکی از حاج شیخ عبدالکریم حائری و حاج شیخ ابوالقاسم کبیر قمی از مراجع وقت قم آوردهاند. دو اجازه دیگر یکی از مرحوم آقا محمدرضا مسجد شاهی و آقا میرزا محمدصادق اصفهانی از مراجع وقت اصفهان در آنجا به چاپ رساندهاند. ایشان متن عربی و برابر آن، ترجمۀ فارسی آن اجازات را طی صفحاتی چند در مقدمه جلد اول فقه فارسی آوردهاند. در پایان آیت الله کاشانی هم متن آن اجازات را تأیید کردهاند.
آثار تألیفی وی در نجف: وی در نجف برخی فعالیتهای نوشتنی داشته است. از آن جمله یکی فصل الخصومة في الورود و الحكومة است که روی جلد آن از مؤلف چنین یاد شده است. «العلامة حجة الاسلام الحاج میرزا محمد باقر» ضمیمه آن رسالۀ دیگری با عنوان فوائد اصولیة و رسالة فی تحقیق اسم المصدر: تاریخ چاپ این کتاب ۱۳۵۴ (۱۳۱۵ش) در مطبعة الراعی در نجف اشرف است. [۱۹۵۶]
اما اثر مهمی که در این سالها از وی در نجف، توسط همان مطبعة الراعی چاپ شده، كتاب الدین في طور الاجتماع است که در دو جلد منتشر شده است. روی جلد آمده است: الدین في طور الاجتماع، یبحث عن فلسفة الاجتماع العام و نظام الدین في الاسلام، تألیف المیرزا محمد باقر الخمینی العراقی، سال چاپ کتاب ۱۳۵۶ ق (۱۳۱۶ش) است. این کتاب به زبان عربی نوشته شده و از نثر آن چنین معلوم میشود که نویسنده کاملا به عربی وقت عراق تسلط داشته و کتابش را بسیار سلیس و روان تألیف کرده است. بخش اول از مجلد اول آن ۱۴۸ صفحه وزیری و بخش دوم از مجلد اول ۱۷۶ صفحه در همان قطع است. [۱۹۵۷]
مجلد دوم این کتاب با عنوان سِفرُالنبوّات شرحی است از سیرة انبیاء در اصلاح. وی با اشاره به دشواریهای فکری پدیدآمده در قرن بیستم و آثار منفی آن در ایجاد پراکندگی و اختلاف مینویسد: «وقد وضعنا كتابنا (الدین في طور الاجتماع) تبشیرا لهذا الاتجاه الفكري العام الساري في قلوب الملل المتفرقة و تبیانا لمجري الحیاة العامة التي یسیر الكون الیها بعوامل شتّی شدیدة التأثیر فی میدانها و خصّنا قسما منها بشرح سیرة الانبیاء ورجال الاصلاح العام وسمّیناه سِفر النبوات» (مقدمه ص۷).
نثر کتاب به همین شکل تا به آخر ادامه یافته و نشان میدهد که مؤلف توان بالایی در نگارش به عربی روز داشته است. وی در مقدمه جلد دوم شرح میدهد که مجلد اول را در سال ۱۳۵۴ق چاپ کرده و سال بعد آن به سفر حج مشرف شده و از صحرای نجد به استشمام فضای روحانی و ملکوتی حرمین پرداخته و اکنون در بازگشت، مجلد دوم را تقدیم کرده است. وی میگوید که پس از دیدن حرمین و آثار اسلامی فراوان در آنجا، اکنون شوق بیشتری در انتشار این جزء دارد. بخش مفصلی از مجلد دوم در سیره حضرت محمد ج است. در ادامه از تاریخ زندگی مسیح÷ و پس از آن از زندگی حضرت موسی÷ سخن گفته شده است. یک بخش از این مجلد (صص ۹۸ـ ۱۰۵) هم اختصاص به حجاب النسوان دارد که بحث روز بوده است.
از نکات شگفت این کتاب آن است که نویسنده وقتی به ایران آمد و با موج سره نویسی فارسی روبهرو شد، تسلیم آن گشته و نسخهای - کامل یا ناقص - از همین کتاب خود به فارسی با نثر فارسی سره تدوین کرده، در سال ۱۳۱۴ در نجف به اتمام رسانده و برای وزارت معارف وقت فرستاد. سندی حاوی پنج صفحهای از این اثر در وزارت خارجه موجود است. در این سند، نامهای از وزارت معارف با تاریخ ۱۳۱۷ موجود است که در پاسخ درخواست کمرهای نوشته است که «در وزارت معارف فعلا محلی موجود نمیباشد». وی نام کتاب را پَچوه نامه، ریزش خامۀ پژوهش خمینی نهاده است. [۱۹۵۸]
از کتاب الدین فی طور الاجتماع، چنین به دست میآید که تا این زمان وی آثاری در نجف نوشته بود که نشان میداد در فضای فکری جدیدی قرار گرفته و علاقهمند بوده است تا در جریان احیای افکار دینی در ایران که با رفتن رضاشاه وضعیت مناسبی در آنجا پدید آمده بود، نقشی فعال بر عهده گیرد. به همین دلیل بود که به محض ورود به تهران، همکاری خود را با جریانهای اسلامی نوین آغاز کرد و با افراد و تشکلهای مختلف به همکاری پرداخت. این زمان نام او را نه تنها در زمرۀ نویسندگان مرتب مجلۀ آیین اسلام میبینیم بلکه در بسیاری از نشریات دیگرسهمی ارجمند از وی را ملاحظه میکنیم. وی در این سالها چندین کتاب نیز نوشت که مرحوم واعظ چرندابی شرح آنها را در سال ۱۳۲۴ چنین مینویسد:
۱- فوائد ربیعیه، ناتمام.
۲- ایقاظ البشر.
۳- اصول الفوائد الغرویه، دوره كامل [۱۹۵۹].
۴- حاشیه بر مكاسب شیخ انصاری (قدس سره).
۵- حاشیه بر كفایه.
۶- العناوین والمباحث، فقه استدلالی عربی مطهرات.
۷- الدین فی الطور الاجتماع [۱۹۶۰].
۸- فصل الخصومه فی الورود و الحكومه به پیوست السیف المشهر (چاپ نجف).
۹- روحانیت و اسلام که دارای چندین بخش است و اسلام را از نظرهای مختلف مورد بررسی قرار داده و درنتیجه ثابت میکند که دین پاک اسلام برای برآوردن نیازمندیهای جهان امروزی کفایت مینماید [۱۹۶۱].
وی اشعاری هم از خود برجای گذاشته که در فهرست تألیفاتش از آن یاد شده است. [۱۹۶۲] خود در جایی گفته است که وقتی درسال ۱۳۰۸ به نجف رفته، میخواسته است تاریخ بغداد را به شعر بگوید و چنین سروده: «بسال سیصد و هشت از پس هزار نخست / که شد خرابی ایران ز یمن بخت درست/ رخ از کثافت وچرک دو قرن ماضی شست/شد عزم دزدی و یغما به ملک ایران سست/ دوباره یافت ز ملبوس امنیت تزیین. [۱۹۶۳]
ترجمۀ «کتاب الحسین÷» عبدالله علایلی: یکی از کارهای علمی کمرهای ترجمۀ کتاب تاریخ الحسین÷ از عبدالله العلایلی، نویسنده و ادیب معروف مصری است. علایلی این کتاب را در دورانی نوشت که جهان عرب در التهابات سیاسی خاصی بسر میبردو زمینه برای نشر برخی از حقایق تاریخ اسلام آشکار شده و آثاری با گرایش معتدل سنی در مصر پدید آمده بود.
مرحوم کمرهای کتاب علایلی را در دو مجلد ترجمه کرد. جلد نخست آنکه در کاظمین ترجمه شد با نام همت بلند، پرتوی از زندگانی حسین بن علی÷ بود که ترجمۀ کتاب «سموّ المعني في سموّ الذات، اشعة من حیاة الحسین» بود، این کتاب توسط کتابفروشی و چاپخانه مرکزی (ناشر معروف سالهای آخرحکومت رضا شاه، و اوایل پهلوی دوم) چاپ شد و روی جلد از مترجم به نام «محمدباقرخمینی» یاد شده بود. تاریخی که در انتهای مقدمه آمده است ۲۲ جمادی الثانیه سال ۱۳۵۹ ق (۱۳۱۹ش) در کاظمین است.
جلد دوم این کتاب با نام تاریخ حسین بن علیإ بود که توسط شرکت سهامی چاپ فرهنگ ایران درسال۱۳۲۴ چاپ شد و مرحوم واعظ چرندابی تبریزی مقدمهای در شرح حال مرحوم کمرهای بر آن نوشت.
میدانیم که کتاب علایلی به لحاظ ادبی بسیار دشوار و ادیبانه نوشته شده بود و ترجمه آن به فارسی جز از کسی که تسلط بر آن داشت ممکن نبود. با این حال روشن است که نمیتوانست فارسی بسان نثر عربی چندان ادیبانه باشد. یک نمونه چنین است: جانی از آن تن پاک در هوا پرید که تا همیشه با آن دورنمای هراس آور خود ستمکاران را شکنجه کند. و یک خوابهای هولناکی در سر جفاکاران پدید آرد. نالههایی از آن گلوی بریده برآمد و عالم غیب آنها را در برگرفت تا برای کر کردن گوش مستبدان اندوخته باشد. شیونهایی بلند شد که شب آنها را پاسبانی کرد تا یک جنجالی چون آواز زنجیر بلند کند و دل گمراهان را جا کن کند. [۱۹۶۴]
کتاب روحانیت و اسلام: یکی از کارهای بدیع کمرهای نگارش کتابی با نام روحانیت و اسلام بود. این اثر را باید یکی از نخستین آثاری دانست که درباره نظام سیاسی اسلام در دوره جدید و پس از آغاز حرکت احیاگری دین در دوره پس از رضاخان، نوشته شده است. اثر یاد شده همزمان شرحی از فقه سیاسی و اقتصادی اسلام است که مؤلف ضمن آن تلاش میکند تا پایههای حکومت اسلامی را در این بخشها روشن سازد. این کتاب در دو جلد و با همت انجمن تبلیغات اسلامی منتشر شد. [۱۹۶۵]
به طور کلی میتوان موضوع این کتاب را شرح نظریه اسلام در باب حکومت اسلامی و ارکان آن دانست؛ عنوانی که به بخش نخست آن داده شده این است: اسلام و جهان قرن بیستم. مقدمۀ کتاب توسط بانی انجمن تبلیغات اسلامی یعنی شهابپور نوشته شده و ضمن آن از آیت الله محمدباقر کمرهای به عنوان یکی از «مجتهدین و مفکرین بزرگ شرق و مصلحین اجتماعی و دینی مفاخر اسلامی و ایرانی» یاد شده است. چنانکه ایشان اشاره کرده کسانی تصور میکنند «اسلام دین کوتاهی است» یا به تعبیر امروز حداقلی. برخی هم چنان گمان میبردند که «قوانین سیاست و اجتماعیاش به یک دوره مخصوص یا به یک جمعیت مخصوص نظر داشته است.» این کتاب برای پاسخگویی به این گمانهای باطل و با این هدف نوشته شده است که «عمومیت اسلام و دستورات آن را مبرهن و ثابت نماید و کاملا روشن کند که تشریعات و قوانین اسلام برای همه کس و همه وقت بوده» و «اسلام، یکتا دینی است که میتواند پاسخ به همه سؤالات معقول جامعه بشری بدهد». «اسلام همه مشکلات زندگانی بشر امروز را زیر نظر داشته، اسلام در همه این مشکلات چارهجویی کرده و بهترین راه را نشان داده» است.
برای نشاندادن محتوای این کتاب بهتر است مهمترین عناوین آن را بیاوریم:
تشکیلات کشوری جهان؛ احساسات روحانی بشر؛ بشر از احساسات روحانی خود چه نتیجه میگیرد؛ مشکلات مجتمع بشری؛ برنامه اجتماعی اصلاحی برای اسلام در حل این مشکلات؛ راه تولید نشاط در تاریخ اسلام؛ ریشههای نظام مدنی و اخلاقی اسلام؛ تابلوکلیات قانونی اسلام؛ تأثیرات سرمایهداری در جامعه بشر؛ نظریه اسلام در مسلک سرمایهداری و اصلاح آن؛ در اختصاص زناشویی و تشکیلات خانوادگی؛ برنامه جامعه اسلام در رفع این مفاسد؛ محاکمه راجع به بانوان در نظر اجتماعی اسلام؛ قانون مدنی اسلام با فرزند؛ عفت در نظر اسلام؛ اسلام و تشکیلات آن؛ تشکیلات فرهنگی و برنامه آن در اسلام؛ تشکیلات جنگی در اسلام؛ آغاز جنگ بدر؛ تشریع قانون آموزش و پرورش نظامی.
ادامه این عناوین بحث تفصیلی مؤلف را از نظام نظامیگری در اسلام براساس تاریخ جنگهای پیامبر ج را ارائه میدهد. این مجلد ۲۶۸ صفحه ادامه پیدا میکند.
مجلد دوم درباره نظام اقتصادی و قضایی اسلام است که فهرست مطالب آن در پایان جلداول آمده و از مطالعهکنندگان مجلد اول خواسته شده است تا نظرشان را نسبت به آن مطالب پیش از چاپ جلد دوم ارائه دهند. گفتنی است که مجلد دوم به عنوان بخش دوم از جلد اول چاپ شده و من اطلاعی ندارم که مجلدی به عنوان مجلد دوم از آن منتشر شده است یا نه. عناوین مهم این مجلد که عمدتا اقتصادی و قضائی است چنین است:
اهمیت اقتصاد در تاریخ جهان؛ آزادی ارز بازار؛ جریان و گردش ثروت؛ گردش سرمایه و پول؛ اعتبار و تعهد؛ تشکیلات اقتصادی در اسلام؛ تشکیلات فرمانداری و کارگزاری در حکومت اسلامی؛ تشکیلات عمران و آبادی در اسلام؛ قوه قضائیه در اسلام؛ مجازات و کیفر در اسلام.
در بخش تشکیلات عمران و آبادی، با اشاره به سیرۀ پیامبر ج در تأسیس حکومت در مدینه و مراحل آن، یکی از ارکان آبادی را تشریع قانون هجرت دانسته و ذیل آن مینویسد: هجرت در اسلام رمز مدنیت و تشکیل اساس عمران و آبادی است. پیغمبر اسلام خواست عربان بیابانگردی که پایه زندگانی خود را روی صحرانوردی قرار داده و دستههای چادرنشین خانه به دوش به وجود آورده بودند و دنبال چراگاههای بارانگیر به هر سو میدویدند و برای چاه و چشمۀ آب و مرتع و گیاه بیابان خون همدیگر را میریختند و غارتگری و چپاول را یکتا پشتیبان زندگانی و فضیلت مردانگی خود میدانستند، گرد یکدیگر جمع شوند و ده و شهر بسازند و قبایل مختلفه با هم بیامیزند تا خوی بیابانگردی از مغز آنان بیرون رود و تعصب ایلی از سر آنان بدر شود و به جای آن یک عاطفه خیرخواهی مطلقی که نتیجه پرورش دین است جایگیر و زندگی آنها بهکارهای اجتماعی و صنعتی و پیشهوری و بازرگانی که مبادی تمدن است بپیوندد. [۱۹۶۶]
تلاش برای ترویج فقه فارسی مستدل: یکی از کارهای کمرهای پس از بازگشت به ایران، آن هم در شرایط حساس کشور که دین زیر فشار گروههای کمونیست و لائیک قرار داشت، نگارش فقه فارسی با مدارک آن بود. شهابپور بنیانگذار انجمن تبلیغات اسلامی و چاپکنندۀ این کتاب، در مقدمۀ مجلد اول این کتاب نوشته است: عدۀ بسیاری از مسلمانان هستند که در اثر پیشآمدهای زندگی نتوانستهاند معلومات دینی کافی اکتساب کنند و روی این اصل مقلد مجتهدین بزرگ گردیدهاند، ولی میل دارند علاوه بر این، اصل و ریشه مسائل را نیز بدانند... اما از آنجا که وقت و موارد خاص زندگی آنها اجازه نمیدهد که تحصیلات دینی کافی انجام دهند، میخواهند از طرف مجتهدینی که به معلومات آنان اطمینان کافی حاصل است، کتبی نوشته شود که مسائل دینی یا فقه اسلامی را با ذکر مدارک گوشزد نماید، و چون در رسالهها این منظور عملی نشده و به علاوه چنین کتبی کمتر در عالم اسلام نگارش یافته است، همه تشنه و مشتاق آن هستند.
عنوانی که مرحوم کمرهای بر این کتاب سه جلدی گذاشت، چنین بود: «فقه فارسی با مدارک، فروع دین و نصوص احکام».
مجلد اول آن در باب نجاسات و مطهرات است که در ابتدای آن اجازات علمی مؤلف از مراجع وقت نجف و قم و اصفهان درج شده است. این مجلد شامل ۱۴۴ صفحه است. مجلد دوم این کتاب شامل مباحث کتاب صلات تا خمس است که در ۳۹۲ صفحه چاپ شده و تاریخ اتمام نگارش آن ۱۳بهمن۱۳۲۲ ش (هفتم صفر ۱۳۶۳ق) میباشد. مجلد سوم آن ویژه حج و عنوانش رهنمای حج است. عنوانی که روی صفحه نخست کتاب آمده و به جز کلمه رهنمای حج، بقیه شرح محتوای آن چنین است: رهنمای حج و مناسک مفصل به ضمیمه تاریخ و جغرافیای مکه معظمه و مدینه طیبه و مسائل امر به معروف و نهی از منکر و جهاد و تولی و تبری. جلد سوم، فقه فارسی با مدارک فروع دین و نصوص با مدارک فروع دین و نصوص احکام، تألیف اعلم الفقهاء و المجتهدین آیت الله کمرهای، نشریۀ فوق العاده انجمن تبلیغات اسلامی با شرکت آقای نوریانی مدیر روزنامۀ آئین اسلام. بهاء ۶۵ ریال و با جلد مرغوب ۸۰ ریال. چاپخانه سروش.
این کتاب در ۲۷۲ صفحه در تاریخ حرمین و فقه حج است و در نوع خود، آن هم در آغاز دوره احیای دینداری در ایران، کاری بکر و بدیع بوده است. نقشهها و تصاویر چندی هم درباره اماکن مقدسه در این کتاب آمده است. [۱۹۶۷] نوریانی مدیر نشریۀ آیین اسلام بود و آشکار است که نوعی همکاری و هماهنگی میان عناصر مذهبی و اندیشمندان دینی این دوره وجود داشته است. جلد چهارم این کتاب هم در فقه معاملات بوده که آیین اسلام (سال چهارم، شمارۀ هشتم) تبلیغ آن را کرده است.
خودآموز صرف زبان عربی و همچنین بلاغت هم توسط وی نوشته شده و انجمن تبلیغات اسلامی در سال ۱۳۲۴ به چاپ رساند.
همکاری کمرهای با مطبوعات دینی: اگر قرار باشد فهرستی از مقالات ایشان در مطبوعات دینی دهۀ ۲۰و۳۰ گردآوری شود، لیست بلند بالایی خواهد بود. عمده این مقالات در دهه ۲۰ در آیین اسلام است که پیش از این هم اشاراتی به آن داشتیم. [۱۹۶۸] وی سلسله مقالاتی هم در اواخر سال اول و سال دوم این نشریه با عنوان تاریخ اسلام [۱۹۶۹] نوشته و سیری از نهضت اسلام بیان کرده است. در سال دوم، شماره چهارم آیین اسلام مقالهای با عنوان تاریخ فقه اسلامی و تنظیم آن نوشته است. بخشهای دیگر آن در شمارههای بعد درج شده است. [۱۹۷۰] در واقع همزمان در آیین اسلام، دو سلسله مقاله از وی در تاریخ اسلام و تاریخ فقه به چاپ میرسید. در همین شمارهها تفسیر سوره یوسف هم از کمرهای به چاپ میرسید. گویا همکاری وی از اواسط سال سوم با این نشریه متوقف شده است.
کمرهای مقالات و سر مقالههایی هم برای نشریۀ حیات مسلمین که متعلق به مصطفی رهنما بود مینوشت. از ایشان به عنوان یکی از بنیانگذاران جمعیت مسلم آزاد که همان نشریه حیات مسلمین را داشت، یاد شده است. [۱۹۷۱] وی همچنین از همکاران نزدیک مرحوم حاج سراج انصاری بود و ما به دفعات نام وی را درمجلۀ مسلمین با مدیریت مرحوم انصاری ملاحظه میکنیم.
علاوه بر مطبوعات، وی در مجالس مذهبی هم که توسط انجمن تبلیغات اسلامی یا مؤسسات اسلامی دیگر برگزار میشد، شرکت میکرد. از جمله در جشن مبعث در سال۱۳۲۳که با حضور سید هبة الدین شهرستانی در تهران برگزار شد، محمدعلی خلیلی و سپس محمدباقر کمرهای سخنرانی کردند. [۱۹۷۲]
وی در این سالها تشکلی با عنوان هیئت روحانی منتظم درست کرد و بیانیههایی از طرف آن در مجلۀ آیین اسلام به چاپ رساند. [۱۹۷۳] در این باره شرحی کوتاه در مصاحبهای که در سال ۱۳۴۱ داشته ارائه کرده و افزوده است که به رغم اقداماتی که انجام داد، اما از روحانیت، یک جامعه متشکل بر اساس انتخابات صنفی به وجود نیامد. [۱۹۷۴]
علاوه بر آنچه گذشت، مقالاتی هم در همان نشریه تحت عنوان قرآن و تبلیغات از وی منتشر شد.
کتاب «هدیه عید نوروز یا عروس مدینه»: یک کتاب داستانی با عنوان بالا که به صورت نمایشنامه نوشته شده از آقای کمرهای در دست است که مع الاسف تاریخ چاپ ندارد. روی جلد این مطالب (این همه) آمده است: مبارزه اسلام با یهود / تبریک عید سعید / بادت بهشت نوید /شکر شکن سخنی است / دریاب «هدیه عید»، جوانان و دوشیزگان بیشتر بخوانند «هدیه عید نوروز یا عروس نوروز».
یک نمونه از فداکاری و شجاعت در اسلام، به قلم توانای آقای کمرهای، قیمت ده ریال.
کتاب شرح چند پرده نمایش و جمعا در ۶۷ صفحه تنظیم شده است. این اثر را باید یکی از نخستین متنهای نمایشی دینی در دوره جدید دانست. کتاب به کوشش سید حسن موسوی خادم و حسین عاصی تهرانی چاپ شده و این دو مقدمهای هم با عنوان تذکری به جوانان روشنفکر و اصلاح طلب در دو صفحه نوشتهاند. افراد یاد شده از شاگردان مرحوم کمرهای بودهاند که نامشان را روی آثار دیگر وی هم ملاحظه میکنیم. این کتاب باید پیش از سال ۱۳۷۱ ق (۱۳۳۱ش) که در آن سال خصال شیخ صدوق با ترجمه کمرهای چاپ شده، منتشر شده باشد. زیرا در صفحه پایانی کتاب حاضر، به انتشار آن نوید داده شده است. گویا مطالب این نمایشنامه یا بخشی از آن، در سال ۱۳۲۵ در آیین اسلام (سال سوم) چاپ شده است.
کمرهای و ترجمه آثار شیخ صدوق: ترجمه متون کهن حدیثی شیعه، یکی از زمینههای اصلی کارهای علمی مرحوم کمرهای بوده و در این باره چندین اثر مهم از شیخ صدوق را به فارسی ترجمه کرده است. این ترجمهها بیشتر پس از سال ۱۳۳۳ش انجام شده است.
کتابت خصال با ترجمه و شرح فارسی آقای کمرهای به عنوان سومین نشریۀ مدرسۀ حضرت عبدالعظیم در سال ۱۳۷۵-۱۳۷۱ ق (توسط کتابفروشی اسلامیه) چاپ شده است. امالی صدوق هم با ترجمۀ شیوا و سادۀ آیت الله کمرهای - عنوانی که روی جلد آن آمده - از دیگر کارهای ارزشمند وی است که قاعدتا در همین دهه سی به چاپ رسیده است. وی در مقدمه، شرحی از روزگاری که در خدمت آیت الله مسجد شاهی در اصفهان بوده (سال ۱۳۰۷ش) به دست داده است.
کتاب کمالالدین و تمام النعمه شیخ صدوق هم با ترجمۀ مرحوم کمرهای و توسط انتشارات اسلامیه به سال ۱۳۷۸ ق (تاریخ انتهای مقدمه ۱۶/۲/۱۳۳۸ش) در دو مجلد به چاپ رسیده است. مقدمه هفتاد صفحهای این اثر یکی از نوشتههای با ارزش کمرهای است که ضمن آن، افزون بر ارائه نگرشی به تاریخ اسلام، درباره موضوع کتاب یعنی مهدویت و نیز زندگی و زمانۀ شیخ صدوق مطالب سودمندی ارائه کرده است. یکی از مباحثی که وی طرح کرده طرح نقش تحقق حکومت اسلامی براساس مطالبی است که در روایات مهدویت درباره یک حکومت ایدهآل ارائه شده است، عنوانی که وی به این بخش داده چنین است: ترکیب نقشۀ اصلاح کتاب و سنت در تجدید حکومت اسلامی. [۱۹۷۵]
کمرهای همچنین ده مجلد از بحار الانوار را شامل مجلدات «السماء والعالم» با عنوان آسمان و جهان ترجمه کرده است.
از دیگر ترجمههای مرحوم کمرهای ترجمه کتاب نفس المهموم ونفثة المصدور از مرحوم حاج شیخ عباس قمی است که مقتل امام حسین÷ است. این اثر هم توسط کتابفروشی اسلامیه در سال ۱۳۷۹ ق به چاپ رسیده است. گویا مترجم نام این ترجمه را رموز الشهاده گذاشته و اخیرا با نام در کربلا چه گذشت به چاپ رسیده است. مرحوم کمرهای کتاب الغارات ابو اسحاق ثفقی (م ۲۸۳) را هم به فارسی درآورد که در سال ۱۳۵۶ توسط فرهنگ اسلام در تهران به چاپ رسید. یکی دیگر از ترجمههای معروف مرحوم کمرهای ترجمه کتاب اصول کافی است که در چهار مجلد شامل متن عربی با ترجمه فارسی است. روضۀ کافی هم با نام گلستان آل محمد با ترجمه و شرح ایشان و تصحیح آقایان بهبودی و غفاری در سال۱۳۸۲ ق (۱۳۴۲) چاپ شد. ترجمه کنز الفوائد کراجکی با نام گنجینۀ معارف شیعه در راه جهاد سازندگی با ترجمه و تعلیقات وی توسط طهوری چاپ شد. از دیگر ترجمههای ایشان، ترجمۀ کتاب دارالسلام (در حقیقتِ خواب و گزارش آن) از میرزا حسین نوری است که به سال ۱۳۵۳ توسط اسلامیه منتشر شد. ترجمه مفاتیح هم از کارهای ترجمهای ایشان است که مکرر به چاپ رسیده است. شرح نهج البلاغه میرزا حبیب الله خویی (م ۱۳۲۴ق) هم که مؤلف تنها ۱۴ جلدش را نوشته بود، جلدهای ۱۵ـ ۱۹ توسط آقای حسن زاده آملی و جلدهای ۲۰ـ ۲۱ توسط مرحوم کمرهای به همان سبک خویی تکمیل و جمعا در ۲۱ جلد منتشر شد. ایشان همچنین خلاصهای از تفسیر ابوالفتوح رازی نوشتهاند که در دو جلد آماده نشر شده است.
دو کتاب «کانون حکمت قرآن» و «کانون عفت قرآن»: کتاب کانون حکمت قرآن تفسیر سوره لقمان است که وی برای برخی از شاگردان خود که نامشان هم روی صفحۀ اول کتاب آمده، یعنی ابوالقاسم کریمی و حسن موسوی خادم و آقای حسین عاصی ارائه میکرده است. روی همین صفحه نخست آمده است: به هزینۀ جمعی از مسلمین و علاقهمندان شاه عبدالعظیم. در مقدمه این اثر، مطالبی هم درباره روحانیت و اصلاح وضعیت آن آمده و گفته شده است که ما در سال ۱۳۲۱ نشریهای باعنوان دستور اتحاد روحانیین چاپ کردیم و این مطالب را در آن گفتیم. سپس میافزاید: خلاصۀ این نشریه تمرکز بودجه و توزیع آن بر مشاغل از روی یک اساسنامۀ منظم بود. روی این زمینه، روحانیت، یک اداره منظمی میشود که تمام افراد آن به عنوان کارمند حقوقی میتوانند به انجام وظایف مربوطه خود قیام کنند (کانون حکمت قرآن، ص یج). [۱۹۷۶]
مقدمه یاد شده که در سال ۱۳۲۳ نوشته شده است به تفصیل بحث از احیاگری دین را در عصر جدید دنبال کرده، روی نقش روحانیتی که دقیقا با مبانی دین آشنا بوده و گرفتار مشکلی نباشد، تأکید کرده است. وی درباره برخی از به اصطلاح مبلغان دینی، یعنی دوره گردهای قرآن خوان یا کسانی از پهلوانان زورخانهها که قرآن را روی بازوی خود میبندند، با تندی یاد کرده مینویسد: آنها از گدایان کوچه نشین و دوره گرد که قرآن را با وضع ننگین حمایل کرده یا روی دست گرفته و گاهی آواز خود را با لهجه درست یا غلط و نغمۀ خوب یا منکر به تلاوت آن بلند میکنند، شروع میشوند و دسته قرائت خوانان مجلس فاتحه و سر قبور و دنبال اینها دستهای داشهای زورخانه و پهلوان یزدیها (که قرآنهای کوچک را روی بازوها میبندند) دنبال آنها بچههای نُنر و عزیز مادر که برای حفظ و حراست مامان جانش براش خریده، دنبال اینها مطبعه چیها و کتابفروشیها و... تا برسد به بنگاههای رادیوی دوَل جنگجو و محارب... همگی علَم قرآن را به سینه میزنند و در شمع قرآن میچرخند، ولی نه دیدهای دارند که از نور قرآن استفاده کنند و... [۱۹۷۷]
وی در این مقدمۀ مفصل برای ارائه یک نمونه مبلغ خوب یا به قول خودش نابغه عصر، شروع به بیان شرح حال زندگی سید جمال الدین اسدآبادی میکند. به نوشته وی «یکی از ستارگان تاریخ با عظمت قرآن است». این بحث که در حدود سی صفحه به طول میانجامد شرحی از زندگی سید جمال و مسائل دوران اوست که وی بیان کرده و در پایان خود را ادامه دهنده برنامهها و طرحهای او میداند. یکی از آن طرحها ارائه یک تفسیر خوب و زنده از قرآن است که نمونهاش همین تفسیر سورۀ لقمان است.
کتاب کانون عفت که تفسیر سورۀ یوسف است و در قالب ۸۴ جلسه تدریس و سپس تدوین و ضمن ۲۸۵ صفحه به چاپ رسیده، گویا مجلد بعدی کتاب کانون حکمت میباشد. روی جلد آن نوشته شده است: دهمین نشریه مدرسه سیار حضرت عبدالعظیم. این اثر در چاپخانه موسوی تهران چاپ شده که البته سال چاپ آن در جایی از کتاب نیامده است. نویسنده در مقدمه شرح داده است که مدتها این متن آماده بود، اما وسائل طبع و نشر آن فراهم نبود تا آنکه آقای سید ابوالقاسم کریمی فرزند مرحوم سید محمدتقی صدرالمحدثین، همت کرده آن را به چاپ رساند.
فعالیتهای سیاسی کمرهای در نهضت ملی: علی القاعده، کمرهای باید یکی از روحانیون فعال در جریان رخدادهای نهضت ملی باشد. تا این زمان که این مطلب را مینویسم، از چند مورد این فعالیتها آگاهم. پیش از آن از قول خود وی اشاره کنم که جایی گفته است: در دوران مبارزات ملت ایران برای ملیکردن نفت و لغو قرارداد شرکت سابق، کوشش فراوانی نموده و اعلامیهها و بیانیههای بسیاری در این زمینه منتشر کردهام که اثر خوبی داشتند. [۱۹۷۸]
یکی اشارهای است که خود وی به قانون اصلاح انتخابات توسط دکتر مصدق و موضعگیری خودش با انتشار یک بیانیه در قبال آن دارد که شرح آن ذیلا خواهد آمد؛ دیگری رسالهای است در ۳۲ صفحه با عنوان رساله انتخابات. [۱۹۷۹]
این رساله که تاریخی در ابتدا و انتهای آن نیست، میتواند مربوط به انتخابات مجلس هفدهم باشد که گویا وی برای مجلس کاندیدا شده است. در نخستین عبارت آن چنین میخوانیم: بنده هیچ طمع و رغبتی در وکالت نداشته و ندارم، زیرا آن کسانی که با افکار و نوشتههای بنده آشنا هستند، مرا بسیار بزرگتر از یک وکیل میشناسند». به نظر وی کسی شایسته وکیلشدن است که مردم دنبالش بیایند، نه آنکه خود دنبال آن بدود: «کسانی که به تک و دو میافتند و با بندوبستهای نامشروع و به وسیلۀ زور و زر و فریب وکیل میشوند یا زبانم لال به توسط بیگانگان که چه عرض کنم؟»
وی سپس از این عناوین سخن گفته است: منظور از انتخابات تشکیل حکومت ملی است. آزادی در اجتماع، تشکیلات در حکومت ملی (در اینجا از لزوم وجود سازمانها و تشکیلات در یک حکومت ملی سخن میگوید) انقلاب مشروطیت، کودتای ۱۲۹۹ (وی مینویسد: این کودتا با همۀ عیوبی که داشت حسن اثرش این بود که حکومت ایران را از غلاف کهنه و ضخیم شاهزادگان و خاکهای وابسته بیرون کشیده و در محیط عمومی ملت آورد. وی مشکل عمده این دوره را برای تحقق سازمان قانونی که در پی مشروطه پدید آمده بود، شرکت نفت انگلیس و اخلال بیگانگان میداند.) انقلاب سوم (که این بار باید با انتخابات فراهم شود). کنارهگیری و نفاق دو پهلو (در اینجا قاعدین سخن میگوید). علت اصلی کنارهگیری. جلب نفع شخصی. رل نفاق دو پهلو بازی میکند. نفوذ خوانین و عمده ملاکین (در اینجا از اقدام مالکین برای آوردن مردم بر سر صندوقها انتقاد شده و مینویسد: راستی چه لذتی دارد که انسان در یک محیط گوسفندی زندگی کند و مثل گرگ خود را بر جان و عقیده یک مشت مردم نادان، فرمانروا داند. وی این بحث را مفصلتر از سایر مباحث آورده است).
رأی فروشی. (در اینجا ضمن بحث درباره آیت الله کاشانی مینویسد: کوشش آیت الله کاشانی در انتخابات دورۀ پانزدهم منجر به گرفتاری ایشان و همراهان گردید. بنده شرف مصاحبت ایشان را داشتم و در این سفر بیشتر به حسن نیت و ثبات قدم و دلسوزی وی برای ملت و کشور پی بردم و تا مدتی که در زندان با ایشان همراه بودم. از روی جوش و خروش میفرمودند تقصیر من چه بوده است که با این وضع فجیع مرا گرفتار و زندانی کردهاند). مداخله دولت وقت.
فصل دوم: پایههای حکومت ملی و اصلاحات پارلمانی: واحدهای اجتماعی و احزاب (در اینجا شرحی از اهمیت وجود احزاب در نظام پارلمانی به دست داده است). پیش قراولان انتخابات (در اینجا از شرایط یک وکیل سخن گفته است). مبارزات معقول انتخابات، اعلام خطر و انقلاب سوم.
اینها عناوینی است که در این رساله انتخاباتی آمده است.
در سالهای پس از کودتای ۲۸ مرداد، علی القاعده کمرهای مانند بسیاری دیگر در لاک خود خزیده و صرفا به کار ترجمه متون دینی پرداخته است. همانگونه که گذشت امالی و خصال و کمال الدین صدوق و تعدادی دیگر در فاصله سالهای ۱۳۳۵ـ ۱۳۳۸ ترجمه و نشر شدهاند. آخرین کار علمی - سیاسی وی که در آغاز شروع جریان اصلاحات در سال پایانی دهه سی بوده، مقالاتی است که درباره شرکت بانوان در انتخابات نوشته و شرح آن در ادامه آمده است.
نکتۀ دیگر درباره فعالیتهای وی در جریان نهضت ملی، شرکت او در کنفرانس صلح وین در سال ۱۳۳۱ است که متمایلان به جنبش چپ به آن روی خوش نشان دادند و تشویق کردند و زمینه رفتن را فراهم ساختند. در این کنفرانس یک روحانی دیگر با نام علی اکبر برقعی هم شرکت کرد که سبب برآشفتن طلاب در قم علیه وی و تبعید او از این شهر با توصیۀ آیت الله بروجردی شد. [۱۹۸۰] این کنفرانس قرار بود در سال ۱۳۳۹ نیز تشکیل شود که نشد. کمرهای که در این سال، مقالاتی در این باب در نشریه تجدد نوشته بود، آنها را در جزوهای فراهم آورد و تصویری از خود را در حال سخنرانی در کنفرانس قبلی (۱۳۳۱ش)، [۱۹۸۱] در ابتدا و انتهای آن درج کرد. وی در مقدمه مینویسد: «من در کمیته تدارک شرکت در این کنگره جهانی به عنوان یک مفرد و صاحب نظر در امر صلح جهانی شرکت کردم. اظهارات صلح جویانه و پرمعنای من اعضای این هیئت تدارک را به خود جلب کرده بود و من در سال ۱۳۳۱ در کنگره جهانی صلح وین شرکت کردم. فعالیت صادقانه و افکار درست و عمیق من در این کنگره متشکل از ۸۵ ملت جهان تأثیر بسزائی کرد و در نتیجه:
۱- مرا به عنوان چهارمین شخصیت آسیا و هفتمین شخصیت جهان معرفی کردند.
۲- مرا به عضویت شورای جهانی صلح مفتخر ساختند.»
این مقالات همگی درباره کنفرانس عالی صلح و اهمیت آن در تأمین صلح جهانی است. متن این مقالات به هیچ روی جنبۀ مذهبی ندارد و صرفا از زاویۀ دید سیاسی به مسأله صلح پرداخته شده است. تاریخ انتشار مقالاتی که در این کتابچه آمده از ۲۵ فروردین ماه ۳۹ تا تیرماه ۱۳۴۰ میباشد.
کمرهای در کنار انقلاب سفید، برابر نهضت روحانیت: زمزمۀ اصلاحات از زمان روی کار آمدن دولت امینی آغاز شد و مطبوعات هم به آرامی عرصهای را برای طرح برخی از این مباحث بازکردند. کمرهای سلسله مقالاتی در جریدۀ تجدد (آذر ماه ۱۳۳۹) درباره جواز بلکه لزوم رأی دادن بانوان نوشت و این نشان میداد که در این باره افکار خاصی در سر دارد. اندکی بعد، زمانی که شاه به امریکاییها تعهد داد که خود این اصلاحات را انجام میدهد، امینی کنار گذاشته شد.
این نکته جالب بود که کمرهای، همشهری و همدرس امام خمینی بود و قاعدتا در جریان شروع نهضت روحانیت، میتوانست با توجه به سوابقی که در مسائل فکری - سیاسی داشت به عنوان یکی از ارکان نهضت اسلامی درآید. اما به عکس، در این مرحله به دفاع از انقلاب سفید پرداخت و تلاش کرد تا با زبان و قلم آن را توجیه دینی کند. بنا به نقل آقای مسعودی، امام هم از این بابت اظهار تأسف میکرد. [۱۹۸۲] خواهیم دید که امام اقدام او را ناشی از تصور اشتباه او دانست.
این که چگونه وی از میان آن همه روحانی و با وجود اختلاف عمیق روحانیت و مرجعیت با دستگاه پهلوی، در کنار دربار قرار گرفت و در برابر نهضت، امری است شگفت که باید تأمل بیشتری در آن کرد.
دفاع از لوایح شاه در عین حال که میتوانست زمینهای در روشنفکری دینی کمرهای داشته باشد، اما در آن شرایط، از یک روحانی با سابقهای مانند کمرهای پذیرفتنی به نظر نمیرسید و به تعبیر دیگر شگفت بود. کمرهای در دفاع تا آنجا پیش رفت که یک سخنرانی درباره انقلاب سفید کرد که از رادیو پخش شد. این امر سبب شد تا وی از سوی روحانیون انقلابی به شدت طرد شود و حتی چنانکه ادعا شده است یکبار هم از دست برخی از جوانان انقلابی کتک بخورد. [۱۹۸۳] بعدها هم خلخالی در خاطرات خود از او به عنوان روحانی نما یاد کرد. [۱۹۸۴] در منبعی دیگر از وی به عنوان روحانی ساده لوح یاد شده است. [۱۹۸۵] آقای معادیخواه هم نوشتهاند که ایشان یک روحانی ساده دل بود که در دام ساواک گرفتار شد. [۱۹۸۶] شهید محلاتی هم به خاطر شرکت او در کنفرانس وین، وی را مورد حمله قرار داده است. [۱۹۸۷] در واقع، جدا شدن وی را از روحانیت باید در همان وقایع جستجو کرد. به علاوه باید توجه داشت که جمعی از روحانیون تهران، از هیئت علمیه تقریبا همین سان میاندیشیدند، جز آنکه نسل آنان تداومی نیافت.
اما مهمتر از سخنرانی، اقدام وی دایر بر نوشتن کتابچهای درباره لوایح ششگانه با عنوان دفاع از حق ملت مسلمان ایران بود که روی جلد آن نوشته شده بود: تألیف حضرت آیت الله آقای حاج شیخ محمدباقر کمرهای. در صفحه نخست این آیت قرآنی آمده است: ﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ﴾ [النحل: ۹۰] جوهر فرمان خدا عدالت و احسان است. سپس افزوده شده است: ما اکثریت قاطع ملت ایران به پیشنهاد شش مادهای اعلیحضرت محمد رضا شاه پهلوی رأی دادیم و با ایمان سرشاری از آن دفاع میکنیم.
این عبارت نیز پایین همان صفحه اول آمده است: تنها این یک بحث علمی و فقهی است، هر مجتهدی اعتراض منطقی و معقول دارد بنویسد و یا تأیید دارد بنویسد. اعتراض یا جواب با تسلیم بدان و عین تأیید در چاپ دوم منعکس میشود، ان شاء الله. نشانی: شهری ری، محمدباقرکمرهای.
وی پس از یک مقدمه کوتاه درباره لزوم عدالت و اهمیت آن، ضرورت تشریح درست اصول ششگانه را طرح کرده و بنای بحث را بر آن نهاده است که به صورت ماده ماده آن اصول را مطرح و توضیحاتی از دید اسلام بدهد. در واقع، همانطور که در مقدمه آمده، مقصود از این نوشته آن است که روشن شود آیا آن شش ماده پیشنهاد، با دیانت رسمی اسلام و مذهب جعفری که در قانون اساسی مذهب رسمی کشور قید شده است، موافقت دارد یا نه؟
نخستین ماده، اصلاحات ارضی است از نظر وی اینکه کشاورزان دارای زمین باشند، مصداق روشن عدالت است و در این حرفی نیست؛ اما اینکه مالکان ناراضیاند و از این معامله کراهت دارند، از نظر وی اولا بهتر این است که کراهت نداشته باشند در مرحله بعد کمرهای با پذیرفتن اینکه کراهت دارند تلاش میکند تا ثابت نماید کراهت آنها مانع صحت این معامله یعنی خرید زمینهای آنان و فروش آن به کشاورزان نیست. اما اینکه چرا کراهت مانع صحت معامله نیست، برای اینکه این مالکان تابعیت ایران را دارند و هر قانونی که دولت ایران وضع کند، باید بپذیرند. تعهد تابعیت به همین معنی است که ملتزم شدید به هر قانونی که حکومت ایران وضع کند، برای کاری که در اختیار شماست... (ص ۱۰) در این صورت، مردم باید قانون دولت را بپذیرند.
راه دیگر اثبات عدم تأثیر کراهت مالکان در صحت معامله، تقدم حقوق عمومی بر حقوق شخصی است. به نظر وی تا به امروز، حقوق خصوصی مالکان عمده با حقوق عموم مردم و حق کشور مزاحمت آشکار نداشته... اما امروز وضع به جایی رسیده که اگر حقوق عمومی مردم رعایت نشود، ملت و کشوری بر جای نمیماند (ص ۱۸) وی در این بحث بارها از مالکان خواهش میکند که با کمال رضایت و اشتیاق به اجرای این قانون کمک نمایند.
مادۀ دوم: فروش سهام کارخانجات است که هدف آن تهیه پول برای خرید زمین مالکان و واگذاری آن به کشاورزان است. در این هم ایرادی نیست.
مادۀ سوم: شرکت کارگران در سود خالص کارخانجات است. خوب «از نظر خدا چه کاری از این محبوبتر است که سهمی از خود کارخانه یا درآمدش به کارگرانی که نوعا مستحق هستند، پرداخت شود؟» (ص۲۳)
مادۀ چهارم: ملیشدن جنگلهاست که وضع آن در فقه شیعه روشن است.
مادۀ پنجم: اصلاح قانون انتخابات و به طور خاص مربوط به حق رأی زنان است. وی بحث را با اشاره به لایحۀ اصلاح قانون انتخابات دکتر مصدق آغاز میکند. دکتر مصدق در آن لایحه گفته بود که فقط افراد با سواد حق رأی داشته باشند. کمرهای مینویسد: پس از انتشار آن، من بیانیهای در انتقاد از آن منتشر کردم (رسالۀ انتخابات پیش گفته) که خلاصهاش این بود: مجلس شورای ملی باید اساس یک حکومت ملی باشد. حکومت ملی، فشردۀ هرچه بیشتر آرای مردم کشور است که به وسیله نمایندگان خود در مجلس منعکس میشود. کشوری که نیمی از مردمش که بانوان هستند، حق رأی ندارند. اگر رأی منحصر به همان باسوادها باشد، در صورتی که صدی هشتاد و پنج مردم کشور بیسوادند و عدۀ سواددار هم بیشتر همان اعیان و اشرافند، حکومتی که در نتیجه آن به وجود آید یک حکومت اشرافی است با زشتترین وجهی؛ و به حق باید این قانون را قانون فساد انتخابات نامید. کمرهای میافزاید خوشبختانه آن قانون تصویب نشد.
کمرهای وحق رأی زنان: در سال ۱۳۳۱ که بحث از تدوین قانون جدیدی برای انتخابات به میان آمد، گروهی به دفاع از مشارکت زنان مشغول فعالیت شدند از آن جمله، تودهایها بودند که از پس شهریور بیست این مسأله را مطرح کرده بودند. اما نکته جالب مشارکت آیت الله کمرهای در این موضوع و چاپ مقالهای در این باره بود که با استناد به آیه ۱۲سوره ممتحنه، مسأله بیعت زنان با پیامبر ج را مطرح کرد و آن را عبارت از رأی دادن گرفت. حاج سراج انصاری در نشریه نهضت اسلام (با سر دبیری سید جلال کاشانی) مقالاتی علیه این موضوع و شخص کمرهای نوشت. تیتر مقاله وی این است: جناب شیخ شنیدم کشیش دیر شدی / خوشحال بحالت عجب عاقبت بخیر شدی. [۱۹۸۸] در شماره بعد، پاسخی از طرف کمرهای برای حاج سراج در همان نشریه به چاپ رسید. از شماره نهم نشریه یاد شده چنین بدست میآید که کمرهای به خاطر برخوردی که با او در مقالات ردیه بر او شده، شکایت کرده است. در صفحه نخست نشریه شماره مذکور به طنز آمده است: شیخی کمری که سالیان دراز تخم شهرت در کلۀ کدوی خویش پرورانیدی، از زوایۀ مقدسه عبدالعظیم، شکایتم بدام گستری یا دیوان بلخ بردی که فلان در دومین مکتوب خویش دشنامم گفته و زهد و تقوایم نزد اصحاب کبار لکه دار کرده است!
در جریان تحولات سیاسی سالهای نخست دهه چهل، جزو اصولی که در انقلاب سفید مطرح شد، قائلشدن حق رأی زنان بود. این مسأله از نظر کمرهای امری درست و صحیح بود و وی در جزوه مزبور، به دنبال مطالبی که از یک دهه قبل مطرح کرده بود، شروع به دفاع از آن کرد. در این باره استدلالی که کمرهای داشت این بود که دو تصور از مجلس در اذهان هست: یک تسلط سیاسی و دیگری وکالت از طرف مردم برای تصرف در مسائلی که متعلق به خود مردم است. به نظر وی، کار مجلس، همین وکالت در اموال و اموری است که متعلق به مردم و ملک آنان است و آنان نمایندگان را برای تصرف در این اموال وکیل کردهاند. در این صورت، همانطور که مرد مالک است، زن هم مالک است، و براساس قاعدۀ «الناس مسلطون علی اموالهم»، شامل زن و مرد میشود و بنابراین چرا باید نمایندگان، وکلای مردها باشند اما وکلای زنان نباشند؟ به اعتقاد وی: انتخاب وکیل در ماهیت خود بیشتر جنبۀ حقوقی دارد تا جنبه سیاسی، و حقیقت آن اجراء و تدبیر و تسلط هر فردی است در حال و مال خود، و هر فردی باید در آن صاحب نظر باشد و زنان هم این حق را به فطرت و وجدان و قوانین کلی اسلامی دارند (ص ۲۰). به علاوه دلیل داریم که زنان در بیعت عقبۀ کبری حضور داشتهاند، چنانکه زنان در بیعت غدیر هم بودند. وی بعد از آن، شرحی هم درباره حضور زنان در عرصههای مختلف از جمله پشت جبهههای جنگ پیامبر ج به دست داده است. بعد هم میگوید که او سلسله مقالاتی درباره جواز بلکه لزوم شرکت بانوان در انتخابات نوشته که در نشریۀ تجدد شمارههای ۱۲ تا ۱۲۷ منتشره از ۱۷ آذر سال ۱۳۳۹ به بعد نوشته که هرکس بخواهد میتواند به آن مراجعه کند. [۱۹۸۹] اجمال آنچه در آن مقالات آمده، بعدها در جزوه دفاع از حق ملت مسلمان ایران که دربارۀ لوایح ششگانه نوشت، آمده است. کمرهای در آن روزگار، متفاوت از جریان مرجعیت فکر میکرد؛ و چنانکه اطلاعیههای علما نشان میدهد آنان درست همانند آنچه در سال ۱۳۳۱ رخ داد و مراجع قم، غالبا به تحریم رأی زنان رأی دادند، این بار چنین کردند. برای نمونه میتوان نامه آیت الله العظمی گلپایگانی درباره انتخابات بانوان در مجلس را ملاحظه کرد. در این نامه که به شاه نوشته شده است آمده است:... تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی... مخصوصا در مورد شرط اسلام و مردبودن انتخاب شونده و انتخابکننده باعث نگرانی و سوء انعکاس شده است. [۱۹۹۰] چنین است در نامه آیت الله مرعشی خطاب به اسدالله علم. [۱۹۹۱] در نامه دیگری از آیت الله گلپایگانی اشارات بیشتری به این موضوع وجود دارد؛ از جمله اینکه آیت الله بروجردی مخالف این رویه بوده و «پس از رحلت ایشان هم که مذاکره دخالت نسوان در انجمن شهر اصفهان به میان آمد، مورد اعتراض علمای اَعلام اصفهان و اهالی محترم آنجا و حقیر واقع و اجرا نشد». [۱۹۹۲] در یک متن مفصل که به عنوان اعلامیه مراجع تقلید، با ا مضای تمامی مراجع برجسته، درباره قانون شکنیهای رژیم شاه منتشر شد، مطالب جالب توجهی در این باره آمده است. تفسیر «قاطبه اهالی مملکت» نه به معنای مرد و زن، بلکه به این معناست که «وکیل تهران، وکیل همه ملت است و وکیل قم نیز وکیل همه ملت است نه وکیل حوزه انتخابیه خود». به علاوه اگر این برداشت هیئت وزراء درست باشد که عدم شرکت زنان، مخالف قانون اساسی است، باید گفت «از صدر مشروطیت تاکنون تمام دورههای مجلس شورا برخلاف قانون اساسی تشکیل شده و قانونیت نداشته است». نتیجه، آنکه تمام مصوبات آن مجالس هم خلاف قانون است. البته اینها بحثهای قانونی بود و الا از نظر علما «ورود زنها در مجلس مستلزم محرمات کثیره است و مخالف شرع مطاع است». از نظر علما «اسلام مراعات بانوان را در تمام جهات بیش از هرکس نموده و احترام به حیثیت اجتماعی و اخلاقی آنها موجب شده است که از این نحو اختلاف مخالف با عفت و تقوای زن جلوگیری کند نه آنکه خدای نخواسته آنان را مانند محجورین و محکومین قرار داده». با این حال، این اطلاعیه تأکید میکرد که «دولت، مذهب رسمی کشور را ملعبۀ خود قرار داده و در کنفرانسها اجازه میدهد که گفته شود قدمهایی برای تساوی حقوق زن و مرد برداشته شده، در صورتی که هرکس به تساوی حقوق زن در ارث و طلاق و مثل اینها که جزء احکام ضروری اسلام است معتقد باشد و لغو نماید، اسلام تکلیفش را تعیین کرده است.» [۱۹۹۳]
در چنین شرایطی است که محمدباقر کمرهای به دفاع از حق رأی زنان برخاسته و ادله قرآنی، حدیثی و تاریخی و عقلی ارائه کرده است. وی این مطالب را در سال۱۳۳۹ در سلسله مقالاتی در هفته نامه تجدد ایران به چاپ رساند. همان زمان کتابچهای هم در قم با عنوان زن و انتخابات منتشر شد که در اثبات عدم مشروعیت حق رأی برای زنان بود. نویسندگان آن عبارت بودند از: زین العابدین قربانی، محمد مجتهد شبستری، علی حجتی کرمانی، عباسعلی عمید زنجانی، حسین حقانی؛ آیت الله مکارم شیرازی هم مقدمهای بر آن نوشت. هر پنج تن را که از فضلای وقت بودند میشناسیم. چهار نفر آنان در حال حاضر در عرصه فرهنگ و سیاست فعال هستند. آیت الله قربانی امام جمعه رشت، آقای محمد مجتهد شبستری با داشتن گرایش روشنفکری از لباس روحانیت درآمده، مرحوم علی حجتی کرمانی از نویسندگان فعال چهل چهل تا هفتاد، آیت الله عمید زنجانی از حقوق دانان بنام و رئیس سابق دانشگاه تهران، و حجت الاسلام و المسلمین حسین حقانی از علمای قم که مدتی ریاست دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه الزهراء را داشت. در مقدمه مؤلفان آمده است: آنچه نویسندگان این کتاب را وادار کرد قلم را به دست گرفته و با همفکری کامل، فرآوردههای مطالعات و افکار خود را به صورت این کتاب منتشر سازند، این بود که اخیراً دستهای از خانمها با استفاده از پشتیبانی عدهای از رجال کشور و جمعی از صاحبان مطبوعات، دست به فعالیتهایی برای راه یافتن به مجلس شورا زده و به اصطلاح حقوق از دست رفته خود را طالب شده و خود را مدافع حقوق زنان ایران و نماینده آنان معرفی میکنند. این تبلیغات کمکم مسأله حقوق زنان را به عنوان موضوع روز درآورده، به طوری که در محافل مختلف مورد گفتگو قرار گرفته است. نویسندگان این کتاب، بدون توجه به جنبههای سیاسی و تبلیغاتی، خالی از هرگونه تعصب و احساساتی، این موضوع را از نظرهای مختلفِ علمی، اجتماعی، اخلاقی و اسلامی مورد بحث و بررسی قرار دادهاند. بخشهای کتاب عبارتند از: بخش اول: چرا زن حق حکومت ندارد؟ بخش دوم: تمدن و آزادی زنان، بخش سوم: شرکت زنان در انتخابات ازنظر اسلام، بخش چهارم: این هم دلایل بانوان راجع به شرکت در انتخابات، بخش پنجم: نتایج شرکت زنان در انتخابات و به طور کلی آثار سوء آزادی فعلی زنان. در فصل سوم، به دلایلی که برخی از قائلان به جواز شرکت زنان در انتخابات، به عنوان دلایل دینی به آن استناد کردهاند، پرداخته شده و از جمله درباره بیعت زنان با پیامبر و اینکه این امر نه به معنای رأی دادن بلکه به معنای پذیرفتن احکام اسلامی از طرف آنهاست، سخن گفته شده است. فتوای مفصلی هم از دانشگاه الازهر درباره منتخب شدن به عنوان عضو پارلمان به نقل ازمجله الاسلام (سال ۴، ش ۳، صص ۳۱۴ـ ۳۲۳) نقل شده است. البته در آن فتوا اصل شرکت زن در انتخابات جایز دانسته شده، اما نماینده شدن او را بر اساس روایت معروف و منسوب به حضرت رسول ج که: امتهایی که ریاستشان را به زنان بسپارند هیچگاه رستگار نمیشوند، نفی کرده است.
این احتمال که کتاب مزبور علیه مقالاتی باشد که محمدباقر کمرهای ازآبان ماه، بلکه آذرماه ۱۳۳۹ در روزنامه تجدد ایران نوشت، قدری به لحاظ تاریخی، بعید مینماید، زیرا تقریبا همزمان منتشر شده است.
در سال ۴۲ مجددا کمرهای بخشی از رساله دفاع از حق ملت مسلمان را به این امر اختصاص داد. وی در آن رساله نوشت: کشوری که نیمی از مردمش بانوان هستند، حق رأی ندارند (با اینکه اسلام در بیعت عقبه کبری که پرشورترین مواقف اسلام بوده و در بیعت غدیر، زنان را شرکت داده و حق بیعت بسیار پرمعناتر از حق انتخاب است). اگر رأی منحصر به همان باسوادها باشد، در صورتی که صدی هشتاد و پنج مردم کشور بیسوادند، و عدۀ سواددار هم بیشتر همان اعیان و اشرافند، حکومتی که در نتیجۀ آن به وجود آید، یک حکومت اشرافی است با زشتترین وجهی، و بهحق باید این قانون را قانون فساد انتخابات نامید. خوشبختانه این قانون با همۀ نفوذی که پشت سر داشت به تصویب نرسید.
کمرهای در ادامه مینویسد: انتخاب وکیل مجلس شورای در حقیقت خود، تصرف و اجرای سلطه در احوال و اموال شخصی و مشترک است؛ زیرا در کشور برای هر فردی احوال و اموال مختص وجود دارد و هر فردی در احوال و اموال عمومی کشور هم شرکت دارد. مثلا مردی یا زنی، مِلکی دارد و باید به امضای خودش مالیاتی بپردازد، یا اینکه هر زن و مرد در معادن کشور در راه آهن کشور و غیره شریکند و باید هرگونه تصرف در اینها به اجازه آنان صورت گیرد. یک مجلس شوری وظیفه دارد نسبت به همه افراد در همۀ احوال و اموال مختصّ و مشترک، طبق مقررات دینی و قانون اساسی، مصلحتبینی کند و به جای همه موکلان خود امضا بدهد و آن را بر وجه احسن انجام دهد، یعنی همان تصرفی که هرکس در حال و مال خود انجام میدهد، وکلای مجلس از نظری که باید مردم به هم کمک کنند، انجام میدهند، زیرا به واسطه کثرت افراد و دوری مسافتها، خود مردم نمیتوانند با هم همآواز باشند.
بنابراین انتخاب وکیل، در ماهیت، بیشتر جنبه حقوقی دارد تا جنبه سیاسی، و حقیقت آن اجرا و تدبیر و تسلط هر فردی است در حال و مال خود و هر فردی باید درآن صاحب نظر باشد و زنان هم این حق را به فطرت و وجدان و قوانین کلی اسلامی دارند.
مانند قانون «الناس مسلطون علی اموالهم» که در بعضی تعبیرات «علی انفسهم» دارد و اسلام هم این حق فطری و وجدانی را در عموم بشریت تقویت کرده است و به زنان در احوال و اموال خود حق استقلال داده است.
یک زن بالغۀ عاقله مختار نفس خود است. نمیشود بیاجازهاش او را به شوهر داد یا در مال او تصرف کرد و چون قوانین مجلس راجع به احوال و اموال افراد است، باید هم مرد و هم زن از راه انتخاب وکیل بدان امضا دهند، و قانونی که به امضای مردها فقط وضع شود مانند این است که زنی را به وکالت از طرف مردی برای او عقد کنند و اجازۀ خود زن لازم نباشد. اکنون برای صحت و شرعیت مداخلۀ زنان در انتخابات به چند دلیل از کتاب و سنت اشاره میشود.
از این پس است که کمرهای به بیان چند آیه، حدیث و سپس ارائه دلیل عقلی میپردازد، پس از آن به بیان برخی از ایراداتی که در این باره مطرح شده پرداخته است:
میگویند: باز شدن این راه برای بانوان سبب مداخلۀ زنان فاسد در کارها میشود. میگوییم: چرا باید میان یک ملت مسلمان زنان فاسدی وجود داشته باشند و چرا شماها آنان را از راه درست ارشاد نکردید؟ ما میگوییم خود این سلب حق باعث بیچارگی زنان شده و بسا که آنها را به فساد کشانده، سلب شخصیت زن و او را بیارزش کردن، تا آنجا که بشریت خود را، مسلمانی خود را گم کند، باعث فساد شده و این راه حل خود بهترین وسیله دفع ریشه فساد است. چرا بانوان صالحه و با عفت در این باره پیشقدم نباشند و میدان عمل را به دیگران واگذارند؟ در اجتماعی که بانوان پیوسته با مردان مخلوط هستند و صبح تا شب در انبوه بازار و بیمارستان و اتوبوس و مسجد و امامزاده و مشاهد مشرفه و... با هم شانه به شانه ظاهر میشوند، اگر در هرچهار سال یکبار در یک هیئت محفوظ و منظم، یک ورقه رأی در صندوق انتخابات بریزند، چه خلافی واقع میشود؟ ما میگوییم برای زنان با ایمان و با عفت همه گونه خودداری و مستوریت در این جریان قابل امکان است. ما میگوییم اگر بانوان به حق خود برسند و دارای شخصیت شوند، به صورت عروسک در نمیآیند و به اوضاع ننگین بیعفتی کشیده نمیشوند.
کمرهای سپس به بیان دیگر ماده ششم از لوایح ششگانه که تشکیل سپاه دانش است پرداخته و به اجمال میگوید که وضعیت این ماده هم البته ازنظر اسلام روشن است.
کمرهای در پایان میگوید، در تأیید آنچه گذشت یک تأیید غیبی هم رسید و آن، اینکه در ۱۹دی ماه ۱۳۴۱ که کنگره نمایندگان دهقانان در تهران تشکیل شد، ایشان مشغول خواندن قرآن بوده که یک مرتبه به این آیات از سوره نجم رسیده است: «آیا آگاه نشده است بدانچه در صحف موسی است و در صحف ابراهیم با وفاست که هیچکس گناه دیگری بدوش ندارد؛ راستش این است که از آن انسان نیست مگر آنچه کوشش کرده ﴿وَأَن لَّيۡسَ لِلۡإِنسَٰنِ إِلَّا مَا سَعَىٰ٣٩﴾[النجم: ۳۹]. آقای کمرهای اندکی بعد استخاره میکند که باز آیه ۵۷ سوره یونس میآید: «آیا مردم برای شما آمده است پندی از پروردگار شما و درمانی برای آنچه در سینه دارید و هدایت و رحمت از برای مؤمنان».
این استخاره سبب میشود که آقای کمرهای برای مشارکت در کنگرۀ نمایندگان دهقانان از جای خود حرکت کند. وقتی به آنجا میرسد بسیار شلوغ بوده و کارت ورود برای او نمانده بوده است و ناچار بر میگردد. عصر آن روز به دبیرخانه کنگره میرود و برای روز سوم وقت گرفته، ضمن سخنرانی کوتاهی همین آیات را میخواند و «چند کلمهای در تأیید کنگره و تشکر از بانیان آن به عرض حضار محترم» میرساند. [۱۹۹۴]
عنوان بعدی وی در این کتابچه این است که «چه انتظار میرفت». وی در ذیل این عنوان، با شرح اینکه اوضاع مملکت وقتی بهبود مییابد که به آرای عمومی توجه شود و مردم خود سرنوشت خویش را در دست گیرند، مینویسد: اعلیحضرت همایونی به تقیصه توجه کرده «رجوع به آرای عمومی را پی ریزی کردند». سپس میافزاید من ششم بهمن در شهر ری بودم و دیدم که هیچگونه تحمیل و اکراهی در جلب مردم به پای صندوقهای رأی به چشم نمیخورد. (ص ۴۹) وی گزارشی هم از سفر خمین خود میدهد که در آنجا نیز چنین بود و «از اینجاست که ما میگوییم اکثریت قاطع و قریب به اتفاق مردم کشور روی این شش ماه رأی دادهاند».
اما عنوان «برخلاف انتظار» اشاره به مخالفتهاست که یک دسته، شعار اعتراضاتی به عنوان سم پاشی دادند و اعتراض کردند که چرا شاه به آرای عمومی مراجعه کرده است. کمرهای در اینجا باز هم به سیرۀ نبوی استناد میکند که در حدیبیه هم که مشکلاتی دربارۀ برخی مسائل پیش آمده، پیامبر ج دست به تجدید بیعت زد و به آرای عمومی مراجعه کرد! گونهای دیگر از اعتراضات جنبۀ مذهبی پیدا کرده و «از طرف برخی از علما گفته میشود و بسا به صورت اعلامیه منتشر میگردد و به برخی فقها نسبت داده میشود.» ایشان میگوید که من از لحاظ دینی در این باره شرح دادم و البته «بحث و اظهار نظر علمی و فقهی از اشخاص شایسته و مطلع و فقیه آزاد است و همیشه در تاریخ اسلام نظرهای اجتهادی مختلف و متضاد وجود داشته؛ عقیده، خصوص عقیدۀ علمی، آزاد و محترم است؛ ولی نباید عقیدۀ علمی را لکهدار کرد و ملعبۀ عوام و مغرضان نمود و به صورت اسلحه بر ضد حکومت وقت و خواست ملتی به کار برد.» (ص ۵۲)
این کتابچۀ ۵۳ صفحهای با چند پرسش تمام میشود که: آیا صحیح است دل پانزده شانزده میلیون زارع و کارگر را از اسلام دور کنیم؟ آیا صحیح است که ما دل همۀ زنان دنیای امروز را از اسلام دور کنیم، برای یک توهمات و شبهههایی؟ تاریخ ختم آن فرودین ماه ۱۳۴۲ خورشیدی است.
نگارش چنین رسالهای از یک عالم شناخته شده که تجربه تاریخی دو دهه را در عرصۀ فعالیتهای فرهنگی و مذهبی داشت و در عین حال به لحاظ سنتی هم با مبانی آشنا بود، یک پدیدۀ شگفت به حساب میآید. بدون تردید باید ابراز کرد وی از سیاستهای پشت پرده لوایح شاه و دخالت امریکاییها و اهدافشان آگاهی نداشته و تنها کوشیده است آنچه در ظاهر امر میبیند با داشتههای علمی خود تطبیق داده، با گونهای خاص از مصلحت اندیشی، بحث را به جایی که میخواسته است، سوق دهد. آقای مصطفی رهنما به نقل از آقای مطهری در دوران زندان مشترکشان در سال ۴۲ میگوید که ایشان از قول امام درباره محمدباقر کمرهای نقل میکرد که ایشان آدم بدی نیست، منتهی در این مورد اشتباه کرده خیال میکند این لوایح به نفع کشاورزان میباشد. [۱۹۹۵] بنابراین تصور اینکه او در دام ساواک افتاده، نادرست است.
انزوای وی باید سبب شده باشد که بیشتر به زندگی شخصی و علمی خود بپردازد. پیش از آن اندکی کشاورزی داشته و به کارهای تولیدی، به خصوص زراعت و درختکاری و ساختمان علاقهای داشته و به همانها مشغول بوده است. [۱۹۹۶] کشاورزی وی البته در خمین بوده است.
اقدام کمرهای سبب اعتراضات گسترده علیه وی شد به طوری که آقا زادۀ ایشان گفت که چندین گونی نامههای اعتراضیه در خانۀ ما بود که علیه وی نوشته شده بود. مرحوم کمرهای تلاش کرد تا جوابیهای برای این اعتراضات بنویسد که آنها را در دفتری، در دوازده برگ نوشته و آقا زاده ایشان کپی آن را در اختیار بنده گذاشت. وی در آغاز از سوابق مبارزاتی خود در نهضت ملی یاد کرده و اینکه «در کنار او تنها من بودم که شبانه روز فکر میکردم و در میدان مبارزه علمی و حقوقی با شرکت نفت پیاپی نوشتههایی به آیت الله مرحوم میدادم.» سپس به مشارکت خود در کنگرۀ صلح وین اشاره کرده و اینکه عمّال شرکت سابق نفت فرصتی به دست آوردند و مرا متهم کردند و به توده بستند و کمونیست خواندند.» این بود تا اینکه سخن از انقلاب ملت ایران یا اصول ششگانۀ شاه به میان آمد و مخالفان کسانی جز عدهای سوء استفادهچی و ملاّک و کارخانهدار نبودند. اینها «موضوع حق نسوان را پیراهن عثمان کرده و به تشویش افکار پرداختند». اقدام اینان به ضرر اسلام و مذهب جعفری و اسباب نابودی آنهاست، چرا که سبب تنفر دوشیزهها و جوانان از دین و مذهب میشود. وی میگوید: در این وقت احساس وظیفه کرده و رسالۀ دفاع از حق ملت مسلمان ایران را نوشته است؛ وی میافزاید: نه در دفاع از نهضت ملی، و نه در دفاع از صلح و نه در دفاع از اصول ششگانه، از هیچکس دستور نداشته و تحریک نشده است. ایشان میگوید: «(من یک عالم مذهبی هستم، عمری در تحصیل علوم دینیه و تحکیم مبانی آن رنج بردم... من کتب عربی بسیار نوشتم... من کتب حدیث... شرح و ترجمه کردهام. من عمری به قناعت و با ساختن دستمزد کار و کوشش خود گذراندهام... من مطالعات جهانی و افکار عمیق دارم و همیشه اسلام را با وضع جهانی میسنجم و درک میکنم...» براین اساس ایشان میگوید که اسلحۀ بُرندۀ دشمنان نفوذی جهان اسلام «منع بانوان از حقوق اجتماعی و انتخابی است. زیرا با پیشرفت علم و صنعت، بانوان جهان ناگزیرند در زندگی با مردان همکاری کنند و دنبال علم و صنعت بروند.» اسلام هم «با اینکه حد کامل عفت و پارسایی و خودداری و حفاظت را در بانوان مراعات کرده است، آنها را از حقوق انتخابی و کار و صنعت منع نکرده». بدین ترتیب اصول ششگانه با اسلام مطابقت دارد. «البته توقع نبود که همۀ علما و فقها نظر موافق بدهند ولی این توقع بود که مخالفت خود را براساس یک منطق فقهی و علمی استوار سازند. زمانی هم که رسالۀ دفاع از حق ملت مسلمان ایران چاپ شد، کسی به آن پاسخ نداد، «اما در برابر، یک سلسله ناسزا و دشنام و تهدید دریافت شد» که به صورت نامه به من رسید. ایشان تأکید میکند که این رساله را در رقابت با کسی ننوشته است «من با زید و عَمری در هیچ مقامی رقابتی نداشتهام». ایشان میگوید که من سالها تحصیل کردم و براساس دانش خودم آن رساله را نوشتم و الان هم برای اینکه معاملات مردم درست باشد، راهی جز عمل به آن ندارند، در غیر این صورت، مردم گرفتار عسر و حرج میشوند. نکتۀ دیگر این است که در فضای جدید دنیا و برابر سازمان ملل، میتوانیم از تقیه استفاده کنیم. «آیا شایسته نیست به عنوان یک ملت شیعه از سازمان ملل تقیه روا داریم و اگر هم اصول ششگانه را موافق حق نمیدانیم (با اینکه موافق حق هم هست) دستِکم سکوت کنیم و مایۀ آبروریزی مذهب امامیه برابر سازمان ملل و محافل بین المللی نگردیم.» وی مخالفان این اصول را از علما و فقها نمیداند و دست شرکت سابق نفت را در پشت سر این مخالفتها با وی میداند. دلیلش هم زخمی است که از نوشتههای وی در جریان نهضت ملیشدن نفت خورده است. [۱۹۹۷] پیداست که او هم تصور میکند دست دیگری مانند شرکت سابق نفت، آن قضایا را پدید آورده است.
رژیم شاهی مایه تباهی - تأیید جمهوری اسلامی: قاعدتا میبایست کمرهای پس از نوشتن رسالۀ دفاعیهاش از لوایح ششگانۀ شاه در آغاز سال ۴۱، در میان روحانیون منزوی شده باشد و چنین شد. در حال حاضر من اطلاعی از زندگی پانزده ساله وی تا سال ۵۷ ندارم. اما رسالهای که از این اواخر یافتم، آن هم با عنوان بالا، در تاریخ دهم دی ماه سال ۱۳۵۷ (۲ صفر ۱۳۹۹ و شاید اندکی بعد، زیرا مطالبی از اسفند سال ۵۷ هم در آن دیده میشود) چاپ شده است. این رساله در ۴۸ صفحه، دادخواستی علیه رژیم سلطنتی، خاصه رژیم پهلوی است. وی در مقدمه نوشته است: از نزدیک مرز هشتاد سال عمر، نگرانم از اینکه درباره سیاست و امور کشور و ملت چیزی بنگارم، زیرا کسی که به پایان هفتاد سال عمر رسد، او را در مجلس شوری برای اظهار نظر و همفکری راهی نیست تا چه رسد که بخواهد تنها برای امور سیاسی کشوری رأی و نظری اظهار کند؛ با اینکه بیماری درازی هم او را کاسته و خسته کرده باشد، ولی شوریدگی وضع عمومی که برای هرکس مایۀ نگرانی است، مرا به نگارش این رسالۀ مختصر وادار کرد و امید است جوانان صاحب نظر آن را بخوانند و بیندیشند.
کمرهای بحث را با پادشاهی هخامنشیان آغاز کرده، اساس آن را بر دروغ و تزویر میداند و در این باره شرحی طولانی ارائه میکند: «در رسوایی نظام شاهنشاهی دوران باستان و پرعظمت ایران، داستان استر - که شرحش را آورده - بسیار آموزنده است و میرساند که چه اندازه تباهی و فساد دارد و چگونه برای یک هوسبازی، دچار فرمانهای غیر قانونی و احمقانه شد و با دست خود ریشۀ این حکومت پهناور را کرمو کرد». وی در ادامه شرحی از مفاسد دولت ساسانی را هم، به خصوص از زبان مسعودی آورده و مطالبی دربارۀ مزدک و قباد و انوشیروان و قتل عام پیروان مزدک نقل کرده است. «کشتار شاهان ساسانی از نابغههای ایرانی چون مانی و مزدک و سرکوبی از نهضتهای ملی خواستار دموکراسی، و قتل عام انوشیروان از مردانی نمونه چون وهرز و یارانش و قتل عام خسرو پرویز از حکما و دانشمندانی که رهبرشان بزرگمهر بود، ایران گسترده و پیشرفتۀ آن روز را از اهل فضیلت و فکرتهی کرد و نکیسا پرورد، تا در برابر یورش قشون عرب از هم درید و تار ومار شد و نابود گردید، و پس از خون و خوی یهودی و یونانی، خون و خوی عربی هم در ملت و کشور ایران نفوذ کرد» (ص ۲۹).
وی در ادامه از فتح ایران توسط اعراب سخن گفته، در عین دفاع از اسلام، بر عربها و امویان میتازد. دولتهای بعدی هم حملات خویش را به دانشمندان بنامی چون فارابیها و ابن سیناها و محمدبن زکریاها و حلاجها ادامه دادند تا آنکه شاه اسماعیل قیام مردانهای کرد و ایرانی پهناور پدید آمد. به هر حال آنچنان که وی نوشته «نتیجه این بررسی تاریخی این است که رژیم شاهی از همان دوران باستان و در رهگذر هزارها سال گذشته، برای ملت ایران یمنی نداشته و مایۀ افتخار نبوده و نیست». (ص ۳۱)
وی در صفحه ۳۳ با تیتر «در اینجا روی سخن با کارتر است» مطالبی را درباره انگلیسیها و امریکاییها بیان کرده و در واقع نیم نگاهی به سابقۀ استعمار دارد. در صفحه ۴۰ با تیتر «حکومت اسلامی» بحث را ادامه داده و مینویسد: «امروز سخن از حکومت اسلامی در میان است و مقصود از آن چیست؟ و الگوی آن را از کجا باید جست». وی به صورت سؤال میپرسد که آیا مقصود نظام سعودی است یا مصر یا یمن یا کجا؟ شاید هم مقصود حکومت اسلامی به سبک صدر اسلام باشد. وی با انتقاد از نگاه باستانگرایی در برخی از گرایشهای جدید مینویسد: من از دیرباز قصد داشتم این باستان گرایی را، رو در رو، به شاه سابق بگویم، ولی هرگز در عمر خود او را ندیدم.»
در صفحۀ ضمیمۀ این رساله اشاره به دو مقاله منتشره در روزنامۀ آیندگان مورخۀ ۹ و ۱۷ اسفند علیه حکومت اسلامی کرده و مطالب آن مقاله را مخدوش میداند. وی مینویسد که پاسخی برابر آن برای آن روزنامه فرستاده که آن را چاپ نکرده است. در این شرح کوتاه برخی از اشتباهات نویسندۀ آن مقاله را یادآور شده و میگوید: حکومت اسلامی یک حکومت جمهوری است که تفسیر میشود به حکومت مردم بر خود و یا حکومت مردم بر مردم؛ زیرا مقرراتی که نمایندگان مردم به وکالت و نیابت از طرف آنها تصویب میکنند، همان خواست خود مردم است. (ص ۴۷)
آخرین جمله در این رساله که سیاه و درشت نوشته شده این است: «رسالهای در پاسداری از انقلاب جمهوری اسلامی منتشر میشود.» این کتابچه در ۴۷ صفحه در اردیبهشت ۵۸ به چاپ رسید. در مقدمه آن میخوانیم: «انقلابی که با خون و اشک پروده شده و نونهال امید بخش جمهوری اسلامی از آن سرکشیده و همه دلها و چشمها بدان نگرانند، نهالی است تازه که بایدش پرورید تا درختی چنان برومند شود که انسانها را در سایه خود گیرد». (ص۳) در این کتاب بحثی درباره راه پاسداری جمهوری اسلامی آمده و سپس از آفتهایی که ممکن است گریبان این جمهوری را که به عقیده وی یک نوزاد است، بگیرد، سخن گفته است. وی همچنین از آفت بزرگی که جهان را تهدید میکند و ایران نیز لاجرم گرفتارش خواهد شد، یعنی جنگ جهانی سوم یاد کرده و لزوم تحقق صلحی فراگیر در جهان را که از حساسیتهای ذهنی وی از دهه سی بوده است، گوشزد میکند. در ادامه درباره رواج نشریات مارکسیستی و همینطور مسائل کردستان که به تازگی آغاز شده بوده، هشدار داده است. مرحوم کمرهای در ۱۴ خرداد سال ۱۳۷۴ دار فانی را وداع گفت. [۱۹۹۸]
[۱۹۵۲] درباره زندگینامه کمرهای منهای مطالب پراکنده، در کتابی با نام حدیث عارفان (تهران، ایمان، ۱۳۸۳) اقوال شفاهی فراوانی از آن مرحوم درباره زندگی دوران طلبگی و اساتیدش نقل شده است. چنان که مطالبی هم از قول برخی از معاصران (البته شفاها) درباره او آمده است. همان، ص ۷۹ـ ۸۳). مؤلف خاطرات شفاهی خود را از وی در دورانی که به جبهه میرفته آورده است. (همان، ۸۴ ـ۹۰). سپس در یک صفحه این مطلب را بزرگ نوشتهاند: آن عالم فرزانه، پس از عمری سرشار از خدمات دینی و اجتماعی و علمی در سن ۹۵ سالگی در تاریخ ۵ محرم الحرام ۱۴۱۶ ق، ۱۴ خرداد ۱۳۷۴ بدورد حیات یافت و در صحن حرم مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی÷ به خاک سپرده شد. براساس خبر روزنامه، مجلس سالگرد اول کمرهای در تاریخ ۱۴/۳/۱۳۷۵ در تهران برگزار شده است. [۱۹۵۳] در ذریعه (۸/ ۲۹۲) نسب او چنین آمده است: محمدباقر بن محمدبن محمد رضا بن علی اصغر کمرهای. همچنین در ذریعه (۲۵/ ۲۲۹) از برادر وی با نام محمدحسن، خطیب، مشهور به شمس الاشراق یاد شده و آثاری مانند «هفت اختر»، «سرود عشق»، «فکر درختان» که گویا همه شعر است، از او دانسته شده است. شیخ محمد کمرهای، پدر این دو برادر، در سال ۱۳۰۶ش در همان زادگاهش ورآباد خمین درگذشت. برای اطلاعات بیشتر درباره وی بنگرید مصاحبۀ محمدباقر کمرهای، در حدیث عارفان، ص ۱۰۲. [۱۹۵۴] بنگرید: مقدمه کتاب «تاریخ حسین بن علی علیهما السلام» علائلی، از کمرهای، ج ۲، ص ۳ـ ۴. [۱۹۵۵] خاطرات آیت الله مسعودی خمینی، ص ۱۲۴ آقای مسعودی در همان خاطرات مطالب دیگری در باره روحیات ایشان نقل کردهاند که طالبان میتوانند به همان کتاب(صص ۱۲۵ـ ۱۲۶) مراجعه کنند. نکتهای هم به نقل از سید جعفر شهیدی آمده است که کمرهای کتاب «دو گنهکار» را نوشته که بسیار شگفت است. (آقای شهیدی این مطلب را در جلد اول جنایات تاریخ در انتقاد از کمرهای آورده است). در فهرست کتابهای چاپ فارسی مشار، کتاب «دو گهنکار» از محمد علی نصیری (تهران، ۱۳۲۶) دانسته شده که اشتباه است و نصیری ناشر آن میباشد. در آنجا مؤلف با نام «م. پ» یاد شده که مقصود «محمد باقر پژوهش» است. براساس آنچه در ذریعه (۸/ ۱۵۴) آمده کتاب دو گنهکار از محمدباقر کمرهای دانسته شده است. نسخهای از آن توسط فرزند مؤلف در اختیار ما قرار گرفت. این کتاب ۱۶۲ صفحهای درباره آداب زناشویی و روابط جنسی است که در نوع خود به عنوان اثر یک عالم دین، کاری بدیع است. در این کتاب، نه صرفا از زاویه دینی، بلکه از زاویه عشقی و انسانی به قضیه پرداخته شده و حکایات فراوانی به عنوان تجربههای عملی عشقی و زناشویانه در آن آمده است. چنان که اشعار عشقی فراوانی هم درآن آمده است. صفحه پایانی کتاب تبلیغ کتاب روحانیت و اسلام است. [۱۹۵۶] نسخه چاپی آن در کتابخانه مسجد اعظم موجود است. [۱۹۵۷] دو جلد با هم صحافی شده و نسخه چاپی آن در کتابخانه مسجد اعظم قم موجود است. آقا بزرگ (ذریعه ۸/ ۲۹۲) نوشته است: این کتاب در سه مجلد در نجف از سال۱۳۵۲ تا۱۳۵۶ چاپ شده است. برای شناخت اندیشههای وی مروری برمهمترین عناوین این کتاب داریم. مجلد اول کتاب شامل۱۲ مقاله و یک خاتمه است با این عناوین: المقالة الاولی: في تشخیص ماهیة الاجتماع و بیان حقیقة الوحدة في الجمعیة. الثانیة: في روح الاجتماع و انه كیف یجري في عروق الافراد. الثالثة: في تشخیص روح الاجتماع في النظام الدیني. الرابعه: في بیان ناموس العصبیة و القومیة و قصوره في تنظیم صلاح البشر. الخامسة: في ناموس الوطنیه و بیان خسران ابناءها المغرورین بها. السادسة: في تفسیر ﴿قُلۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنِّي رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَيۡكُمۡ جَمِيعًا﴾ [الأعراف: ۱۵۸]. السابعة: في نظام المدنیة مرهون بالشعوبیه العلمیه. الثامنة: تشخیص موضوع الشرافة و الامتیاز الاجتماعی. التاسعه: العضو العامل مضر بالمجتمع. العاشرة: ناموس النماء الاجتماعي. الحادیة عشر: ناموس الارتزاق الاجتماعي. الثانیة عشر: العشق الصادق و الدعوی الكاذبة. الخاتمه: نظام الاصناف. [۱۹۵۸] مجموعه اسناد مرکز اسناد و خدمات دیپلماسی وزارت خارجه، ۹۵ـ ۲۶ - ۱۳۱۹. [۱۹۵۹] نسخه چاپی در کتابخانه مرعشی موجود است و نام کامل آن چنین است: اصول الفوائد الغرویه في مسائل علم الاصول وفقا للنظریات الحدیثة الدقیقة (تهران، مطبعۀ فردوسی). [۱۹۶۰] کمرهای درباره این کتابش گفته است: پنج جزء آن در سه مجلد از تاریخ ۱۳۱۱ـ ۱۳۱۵ در نجف چاپ شده است. بنگرید: حدیث عارفان، ص۱۰۴. [۱۹۶۱] بنگرید به مقدمه چرندابی بر کتاب تاریخ امام حسین÷، ص ۵. [۱۹۶۲] حدیث عارفان، ص ۱۰۱. [۱۹۶۳] حدیث عارفان، ص ۱۰۳. [۱۹۶۴] تاریخ حسین بن علیإ، ص ۲۵۴. [۱۹۶۵] عنوان جلد اول با توضیحاتی که روی صفحۀ نخست آن آمده چنین است: روحانیت و اسلام، بخش نخستین: اسلام وجهان قرن بیستم، پیشنهاد صلح عمومی دائم، با این مقررات اسلامی آتش جنگ را تا همیشه خاموش کنید. نشریۀ چهار دهم انجمن تبلیغات اسلامی، فروردین ماه۱۳۲۳، بهاء چهل ریال و با جلد زرکوب ۵۰ ریال، چاپخانه عالی. [۱۹۶۶] روحانیت و اسلام، بخش دوم از جلد اول، ص ۲۱۴. [۱۹۶۷] این قاعدتا باید مربوط به سفری باشد که وی در سال ۱۳۱۲ ش به حج داشته و سه ماه در مدینه توقف کرده است. وی میگوید: در این زمان، به بررسی آثار هجرت پیغمبر ج و تطبیق تاریخ غزوات او پرداختیم و سپس بادو نفر همسفر ایرانی پیاده از مدینه به سوی شام به راه افتادیم و از کنار خط آهن مخروبه که مدینه را به شام وصل میکرد طی مسافت کردیم. (تا آخر این داستان...) بنگرید: حدیث عارفان، ص۱۰۷. [۱۹۶۸] کمرهای شرحی درباره اهمیت نقش آیین اسلام در همین نشریه سال اول، شماره ۵۱ نوشته است. وی گزارش دیگری درباره وضعیت دشوار انتشار آیین اسلام در سال دوم، ش ۴۱ ص ۹ با عنوان «وخامت اوضاع کنونی» نوشت. [۱۹۶۹] بیست و چهارمین قسمت تاریخ اسلام در شماره ۳۴ سال دوم و قسمت سیام در شماره ۴۸ چاپ شده است. تا آنجا که بنده مطلعم این مقالات به صورت کتاب منتشر نشده است. [۱۹۷۰] هجدهمین قسمت آن در شماره ۳۹ سال دوم چاپ شده است. [۱۹۷۱] حدیث عارفان، ص ۱۲۱. [۱۹۷۲] آیین اسلام، سال ۱۳۲۳، شماره ۲۰، ص ۳. [۱۹۷۳] آیین اسلام، شماره ۳۳، سال اول، ۱۳۲۳ و بخش دیگر در شماره ۳۷ با عنوان از طرف هیئت روحانی منتظم به پیشوایان دین، ص ۴، و مقاله قرآن و تبلیغات، در ش ۴۱ و بقیه آن در ش ۴۴، ص ۴ مقالهای هم با عنوان «فواید روحانی منتظم» در ش ۴۶۷ ص ۳ آن ش ۴۸. [۱۹۷۴] حدیث عارفان، ص۱۰۵. [۱۹۷۵] مقدمۀ «کمال الدین»، ص ۶۰، ج ۶۳. [۱۹۷۶] در کتابخانۀ آستان قدس رضوی کتابچۀ هشت صفحهای با عنوان مرامنامۀ هیئت منتظم روحانی موجود است. [۱۹۷۷] کانون حکمت قرآن، ص یه. [۱۹۷۸] حدیث عارفان، ص ۱۰۴. [۱۹۷۹] نام کامل کتاب این است: رسالۀ انتخابات، اساس حکومت ملی، اصلاح مجلس شوری، اعلام خطر، انقلاب سوم، به قلم آیت الله محمدباقرکمرهای، بها دو ریال و نیم، طهران، چاپخانه عالی. [۱۹۸۰] شرح آن را از زبان آقای شاهرخی بنگرید در: آیت الله شاهرخی، ص۶۴ـ ۶۷. [۱۹۸۱] گزارشی در این باره را با تصویری از کمرهای در جمع دیگران بنگرید در روزنامه اطلاعات، نهم دی ماه ۱۳۳۱ش. حسن صدر نیز از جمله شرکتکنندگان بوده و پیام آیت الله کاشانی و مصدق در این کنگره خوانده شده است. [۱۹۸۲] خاطرات آیت الله مسعودی خمینی، ص۱۲۴. [۱۹۸۳] بنگرید مقدمه مقالات راشد، ص ۲۷، ج ۲۸. [۱۹۸۴] خاطرات آیت الله خلخالی، ص ۱۰۳. [۱۹۸۵] مجله یاد، ش ۲۱، ۳۲، تابستان ۷۲، ص ۲۷. [۱۹۸۶] جام شکسته، ج ۱، ص ۲۳۱. وی همان جا افزوده است: محمد باقر کمرهای که در شهر ری میزیست مفتی اصلاحات شاهانه شد که رخدادی غم انگیز و عبرت آموز در تاریخ انقلاب است. [۱۹۸۷] مجلۀیاد، سال اول، ش۳، ص ۳۴۸. [۱۹۸۸] نشریه نهضت اسلام، سال اول، شماره سوم، ص۱. [۱۹۸۹] متن کامل آن مقالات را بنگرید: در مقاله بنده با عنوان جدالهای دینی درباره مشارکت زنان در انتخابات، مجله پیام بهارستان، ش ۹، صص ۴۳-۹۶. [۱۹۹۰] اسناد انقلاب اسلامی، ج ۱، ص ۲۶. [۱۹۹۱] اسناد انقلاب اسلامی، ج ۱، ص ۲۹، ۴۷. [۱۹۹۲] همان، ج ۱، ص ۴۶. [۱۹۹۳] همان، ج ۱، ص ۶۳-۶۸ پای این اعلامیه را علاوه بر مراجع تقلید شناخته شده، مرحوم سید احمد زنجانی، علامه طباطبائی و محقق داماد نیز امضا کرده بودند. [۱۹۹۴] دفاع از حق ملت مسلمان ایران، ص ۴۷. [۱۹۹۵] خاطرات شیخ مصطفی رهنما، ص ۹۸. [۱۹۹۶] حدیث عارفان، ص ۱۰۶. [۱۹۹۷] این بود خلاصه جزوهای که کمرهای در پاسخ به اعتراضات که نسبت به انتشار کتابچه «دفاع از حق ملت مسلمان ایران» نوشته است. نسخه اصلی در اختیار فرزند ایشان بود که کپی آن را روز یازدهم دی ماه ۸۴ در مغازهاش «زیراکس پژوهش» در خیابان اردیبهشت در اختیار بنده گذاشت با سپاس از ایشان. [۱۹۹۸] با عرض معذرت از تفصیلی که در این بحث داده شد.