جریان ها و سازمان های سیاسی-مذهبی ایران

فهرست کتاب

۵- عصر انجمن‌های اسلامی

۵- عصر انجمن‌های اسلامی

پیش از این در شرح تحولات مذهبی دهۀ ۲۰ به پیدایش انجمن‌های اسلامی که در دانشگاه‌ها و حتی دبیرستان‌ها پدید آمد، اشاره کردیم. همچنین به نقش مرحوم طالقانی، ‌بازرگان، مطهری و صدر بلاغی و شماری دیگر از سخنرانان مذهبی و دانشجویان و اساتید مذهبی دانشگاه این دوره اشارات کوتاهی داشتیم. در این میان، مرحوم طالقانی انس و الفت زیادی با قشر دانشجو گذاشت. این جریان، شاید نکته‌ای که در آنجا از قلم افتاد آن است که در رویدادهای سال ۱۳۳۱ نامی از «انجمن اسلامی کارکنان دولت» به میان می‌آید که شگفت‌انگیز است. در واقع، نشریه‌ای به اسم نهضت اسلامی با مدیریت سید جلال کاشانی منتشر می‌شود که زیر عنوان آن نوشته شده است: ناشر افکار انجمن اسلامی کارکنان دولت.

در آغاز دهۀ چهل و حتی یکی دو سالی پیش از آن، خوش درخشید؛ به گونه‌ای که برخی از ملی مذهبی‌ها را امیدوار کرد که می‌توانند با کمک این قشر، یک تشکل نیرومند سیاسی - مذهبی داشته باشند. این تشکل همان نهضت آزادی بود که در چنین فضایی و در واقع براساس چنین نیاز و پشتوانه‌ای تشکیل گردید. یزدی درباره فعالیت مجدد انجمن‌های اسلامی پس از سال ۱۳۳۴ ضمن شرحی می‌نویسد: از سال ۱۳۳۶ به بعد، فکر تأسیس انجمن‌های اسلامی جدید از فارغ التحصیلان انجمن اسلامی دانشجویان مطرح گردید. طی ۱۲ سال فعالیت (از ۱۳۲۴ - ۱۳۲۶) تعداد قابل توجهی از اعضای انجمن فارغ التحصیل شده بودند، ولی روابط خود را با یکدیگر حفظ کرده بودند و علاقه و تمایل به همکاری‌های فرهنگی وجود داشت. فعالیت منظم آن‌ها نیاز به سازماندهی جدیدی داشت. بر این اساس ابتدا انجمن‌ اسلامی پزشکان، بعد انجمن اسلامی بانوان نیز، با شرکت و همت جمعی از دختران دانشجو و همسران و اعضای سابق انجمن اسلامی دانشجویان به راه افتاد. این انجمن‌ها در واقع اولین نهادهای مدنی تشکیل شده توسط خود مردم بودند و بخش عمده‌ای از فعالیت‌های فرهنگی روشنفکران دینی در سال‌های قبل از انقلاب در این انجمن‌ها صورت می‌گرفت. [۹۷۳]

در اردیبهشت سال ۱۳۴۰ به ابتکار آیت الله طالقانی [۹۷۴] کنگره‌ای از انجمن‌های اسلامی مهندسین، پزشکان، دانشجویان، معلمین، انجمن تبلیغات اسلامی شهاب‌پور، کانون نشر حقایق اسلامی مشهد، و کانون توحید (جمعا ۱۳ گروه از تهران و شهرستان‌ها) و عده‌ای از شخصیت‌های روحانی روشنفکر و آزاده از قبیل آقای طالقانی [۹۷۵] و غیره در تهران تشکیل گردید. سال بعد این کنگره با حضور ۱۷ گروه بار دیگر تجدید شد. شرایط به گونه‌ای بود که برخی از مراجع تقلید مانند آیات میلانی و شریعتمداری نیز پیام و نماینده فرستادند. [۹۷۶] طبعا این کنگره نگاهی مذهبی - سیاسی به اوضاع داشت و ضمن قطعنامۀ خود هم بر این نکتۀ تأکید کرد که «کاملترین مسلک نجات بخش بشریت از گمراهی‌ها و گرفتاری‌ها و استوارترین روش تربیت و تکامل در راه سعادت ابدی و آیین خدایی، اسلام و کتاب راهنمای روشن آن قرآن است که ﴿إِنَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ يَهۡدِي لِلَّتِي هِيَ أَقۡوَمُ [الإسراء: ۹]. در اصل دیگر آمده بود: «ما معتقدیم که منحصراً اقامه شعائر و تظاهرات متداول مذهبی معرف یک جامعۀ واقعی اسلامی نیست، بلکه لازم است همه جنبه‌های نظام اجتماعی، منطبق با اصول اسلامی باشد، و تنها در این صورت است که دین در خدمت طبقۀ خاص قرار نمی‌گیرد و ضامن سعادت همگان است.» [۹۷۷]

یکی از این انجمن‌ها که فعالیت خود را در ادامه در نهضت آزادی متمرکز کرد، مجمع اسلامی دین و دانش بود که در سال ۱۳۳۹ توسط مصطفی ملکی در شمیران ایجاد شد و سخنران آن هم آیت الله طالقانی بود. [۹۷۸] ساواک گزارشی درباره این مجمع، مؤسسین آن و نیز فعالیت‌های آن تهیه کرده و در پروندۀ آیت الله طالقانی گذاشته است. [۹۷۹] تشکیل کنگره مفصل در مهرماه ۴۱ درحالی بود که پیش از آن یکی از اعضای نهضت آزادی کنگره گفته بود که سال گذشته ۱۲ جمعیت اسلامی وابسته به نهضت آزادی بود و امسال هجده جمعیت. [۹۸۰] در این کنگره آیت الله طالقانی سخنرانی کرد که ساواک خلاصه آن را گزارش کرده است. [۹۸۱]

این زمان و پس از به راه افتادن جریان نهضت در قم، نیروهای مذهبی غیرحوزوی، و از جمله سران نهضت آزادی به درستی دریافتند که روحانیت در حال ایفای نقش مهم‌تری در تحولات جاری است. این تجربه به ویژه از دو جهت با در گذشت مرحوم بروجردی پیوند داشت. جهت اثباتی آن، کارهای مثبتی بود که در آن دوره با مقاومت مرحوم بروجردی در برابر دربار صورت گرفته بود، و جهت دیگر آن این بود که پس از رفتن آیت الله بروجردی، امید آن می‌رفت که مرجعیت وارد مرحلۀ تازه‌ای بشود. علاوه بر آن و حتی به عکس، این امکان وجود داشت که رژیم با برداشته‌شدن یک مانع، جسورتر شده و با بیرون کردن مرجعیت از ایران و تمرکز آن در عراق، عرصه را بر مذهبی‌ها تنگ‌تر کند. هرچه بود، قشر مذهبی، به فکر هماهنگی بیشتر با روحانیت افتاد.

یکی از مهم‌ترین آثار این مرحله، پدید آمدن کتاب بحثی درباره مرجعیت و روحانیت در سال ۱۳۴۱ بود که توسط شرکت سهامی انتشار - که پشتوانۀ آن شماری از روشنفکران دینی و متدینین بازار بودند - به چاپ رسید. نویسندگان آن غیر از بازرگان، همه روحانی بودند، کسانی چون علامۀ طباطبائی، طالقانی، مطهری، بهشتی، سید ابوالفضل موسوی زنجانی و سید مرتضی جزائری. با این حال، این مجموعه نشانگر حرکت جدیدی بود که حکایت از همکاری روحانیون و روشنفکران مذهبی در بهره‌برداری بیشتر از دانشگاه و فارغ التحصیلان داشت. عنوان مقالۀ بازرگان «انتظارات مردم از مراجع» بود. وی در این مقاله با صراحت تمام کوشیده بود تا به نمایندگی از تودۀ مردم، از خواص، یعنی مراجع، انتظارات خود را بیان کند. ایجاد تغییر و تحول در نظام رساله‌ نویسی و پرداختن به مسائل فقهی روز، یکی از این خواسته‌ها بود. به نظر وی، آشنایی با علوم روز توسط مراجع، تنها چیزی است که می‌تواند مرجعیت شیعه را به پاسخگویی به مسائل زمان، قادر سازد. ملجاء مردم بودن در برابر فشار حکومت، انتظار دیگری است که در روحانیت سابقه داشته است. به نظر وی، همینطور که رساله‌های فقهی نوشته می‌شود، باید رساله‌های علمیه و فکریه و اصولیه و اجتماعیه و اقتصادیه و سیاسیه هم نوشته شود، و مطالبی دیگر. دیگر مقالات این مجموعه نیز که از سوی روحانیون نوشته شده بود، مخصوصا مقالۀ استاد مطهری تحت عنوان «مشکل اساسی در سازمان روحانیت» انتقاد از وضعیت موجود و دعوت به اصلاح در سازمان روحانیت بود؛ چیزی که تقریبا سال‌ها روحانیون جدای از حوزه و نیز روشنفکران متدین خواستار آن بودند. طبعا در این میان، روشنفکران گاه از حد فراتر رفته، انتقادات پی پایه‌ای را مطرح می‌کردند؛ آقای طاهری می‌نویسد: در مجلس بزرگداشت آیت الله بروجردی (و به گفتۀ آقای خسروشاهی در جریان جشن مبعث) که انجمن اسلامی دانشگاه برگزار کرد، بازرگان سخنرانی کرد، «مثل اغلب اوقات، روحانیت را مورد انتقاد قرار داد و گفت روحانیون به جای پرداختن به مسائل سیاسی فقط می‌نشینند و مسألۀ حیض و نفاس را می‌گویند» وقتی خبر این انتقاد به قم رسید، در نشریۀ «در راه انقلاب اسلامی» که چند شمارۀ سی صفحه‌ای از آن منتشر شد به انتقاد از بازرگان پرداخته شد. [۹۸۲]

پدید آمدن شرایط جدید که نوعی نزدیکی و همراهی دو قشر دانشگاهی و روحانی را در پی داشت، محفل‌های فکری مختلفی را پدید آورد. در بسیاری از این محفل‌ها، سخنرانان افراد غیر روحانی، اما علاقمند به دین و صاحب تألیف بودند؛ نسلی که طی سال‌های پس از شهریور بیست پدید آمده بود. طبعا این امکان وجود داشت که این افراد، گاه برخلاف دین رسمی حوزوی سخن بگویند، اما بسیاری از روحانیون، ‌استفاده از این افراد را در آن شرایط - و لو با دشواری - به مصلحت می‌دیدند و تشویق می‌کردند. [۹۸۳] این امکان وجود داشت که برای مثال، آقای مطهری، دکتر شریعتی را از همین منظر برای سخنرانی به حسینیه ارشاد فرا بخواند و مدتی بعد به خاطر برخی از اظهار نظرهای دکتر، از کردۀ خویش پشیمان گردد. این درحالی بود که چنین سابقه‌ای درباره پدر شریعتی وجود نداشت و همۀ روحانیون و حتی مراجعی مانند آیت الله میلانی، به لحاظ علمی او را تأیید می‌کردند.

سخنرانی‌های ی که طی سال‌های ۳۹ـ ۴۰ در تهران برگزار شده و تحت عنوان گفتار ماه به چاپ رسید، از کارهای فکری - مذهبی نو بود که در این قبیل محفل‌ها ایراد می‌شد، سخنرانی‌ها به طور عمده از آقای مطهری، مرحوم آیتی و عده‌ای دیگر بود. در شهرهای دیگر نیز این قبیل جلسات برای جوانان و دانشگاهیان از سوی برخی از روحانیون که اجتماعی‌تر بودند، برگزار می‌شد. این سخنرانی‌ها دست کم در دو مورد با عنوان سال اول و دوم و سال سوم به چاپ رسید. روی جلد سال دوم آن آمده است: گفتار ماه: در نمایاندن راه راست دین، سخنرانی‌های سال ۴۰ـ ۱۳۳۹، ۴۱ـ ۱۳۴۰. ناشر آن کتابخانه صدوق با مدیریت مرحوم علی اکبرغفاری بود. عناوین این سخنرانی‌ها جالب است: ‌ج ۱: تقوی از نظر اسلام / مرتضی مطهری، امر به معروف و نهی از منکر / محمد ابراهیم آیتی. امر به معروف و نهی از منکر / مرتضی مطهری. چند درس از مراحل زندگی سید الشهدا÷ میرزا خلیل کمره‌ای. قدم اول در راه موفقیت / سید مرتضی شبستری. کنگره اسلامی حج/ علی غفوری. اجتهاد در اسلام/ مرتضی مطهری. کتاب و سنت / محمد ابراهیم آیتی. یک قشر جدید در جامعه ما / سید محمد بهشتی. علل انحطاط مسلمین / سید مرتضی جزائری. احیاء‌فکری دینی / مرتضی مطهری. ج ۲: چرا مسلمین هجرت را مبدأ تاریخ قرار دادند / سید محمدباقر سبزواری. جهان آماده پذیرفتن دعوت اسلامی است / سید موسی صدر. مالکیت در اسلام / سید محمود طالقانی. اسلام و پیونهای اجتماعی/ سید محمد بهشتی، کتابی به قلم امیرالمؤ نین÷/ میرزا خلیل کمره‌ای. فریضۀ علم/ مرتضی مطهری. راه و رسم تبلیغ/محمد ابراهیم آیتی. دین چیست؟/ سید مرتضی شبستری. تربیت دینی/ حسین مزینی. تحریف شخصیت‌ها/ سید مرتضی جزائری. انفال یا ثروت‌های عمومی/ علی غفوری. سهم دانشمندان اسلامی در دانش جهانی/ میرزا محمدتقی جعفری. بازدید از ۲۴ سخنرانی گذشته/ سیدمحمد فرزان.

در شهرستان‌ها هم نمونه‌هایی وجود داشت که از آن جمله می‌توان به جلسات آیت الله طیب در اصفهان اشاره کرد که دامنه آن نسبتا گسترده بود. [۹۸۴]

به هر روی، حرکت فرهنگی جدید که از دل انجمن‌های اسلامی و کانون دینی پدید آمد، از یک سو زمینه و بستر ایجاد نهضت آزادی و از سوی دیگر، سرآغازی برای تشکیل مجامعی مانند حسینیه ارشاد بود. در واقع، حرکت مذهبی جدید در تهران، ناشی از وحدت رویۀ روشنفکران مذهبی با برخی از روحانیون مقیم تهران بود که نهضت آزادی خود را برآیند آن می‌دانست. این اتحاد مدت‌ها برقرار بود، اما عاقبت به دلیل تعارض دیدگاه‌ها دچار مشکل شد.

انجمن‌های اسلامی در طول دهۀ ۴۰ و۵۰ یکسره به فعالیت خود ادامه دادند. در این میان انجمن اسلامی پزشکان و انجمن اسلامی مهندسین با برقراری جلسات مذهبی گسترده، زمینۀ پدید آمدن برخی از آثار دینی مهم را که نقشی چشمگیر در انقلاب داشت، فراهم کردند. یکی از این نتایج، کتاب مسألۀ حجاب استاد مطهری بود.

از تشکلی با عنوان انجمن مرکزی مبارزه با فحشا و فساد در سال ۱۳۴۱ یاد شده است که خود را متشکل از نمایندگان انجمن‌ها و اتحادیه‌‌های تهران معرفی کرده و ضمن نام‌های به نخست وزیر تقاضای ممنوع کردن مشروبات الکلی را کرده است. در این نامه، تأسیس انجمن مزبور به سال ۱۳۳۱ دانسته شده و نام اسدالله آذین در پایان آن آمده است. [۹۸۵]

انجمن اسلامی‌ها در دهۀ ۴۰ در بیشتر دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی فعال بودند و گه‌گاه جلسات سخنرانی برای روحانیون مشهوری مانند استاد مطهری، محمدتقی جعفری و دیگران برگزار می‌کردند. شماری از سخنرانان هم از میان استادان متدین دانشگاه بودند که بیشتر در حوزه ارتباط علم ودین سخنرانی می‌کردند. برای نمونه در جشن نیمه شعبان ۱۳۴۶ در دانشکده صنعتی (پلی تکنیک تهران) محمدباقر غفرانی درباره شناسائی‌های علمی سخنرانی کرد که انجمن اسلامی دانشکده اقدام به چاپ آن با مقدمۀ استاد محمدتقی جعفری (توسط شرکت سهامی انتشار) کرد. گزارشی از فعالیت انجمن‌ها در سال ۴۹ در نشریۀ اسلام مکتب مبارز (ش ۹ـ ۱۰) چنین است: در دانشگاه ملی، انجمنی مرکب از دانشجویان مسلمان تشکیل گردیده که هدف آنان روشن‌ساختن افکار و روش‌های اسلامی درباره مسائل روز و همچنین شناساندن ایدئولوژی اسلامی می‌باشد. این انجمن جلسات فرهنگی و سخنرانی مرتبی دارد. در دانشگاه تهران و دانشکده فنی - که بعدها به دلیل رشد نیروهای مذهبی و چپی مخالف رژیم، عنوان لانۀ زنبور به خود گرفت ـ [۹۸۶] نیز جلسات فرهنگی و اسلام شناسی انجمن اسلامی دانشجویان این دانشگاه مرتب تشکیل می‌گردد. در چند ماه گذشته آقایان دکتر نصر در دانشکده ادبیات درباره «اسلام و تمدن جدید»، دکتر شریعتی درباره «آیندۀ علم» در دانشکده بازرگانی درباره «متدولوژی در علم» و در دانشکدۀ فنی در مورد «تاریخ و انسان» و مرتضی مطهری نیز در دانشکدۀ فنی به «مکتب انسانیت» و استاد محمدتقی جعفری در دانشکده پزشکی تحت عنوان «ایدئولوژی جاویدان» سخنرانی‌های جالبی ایراد نمودند و مکتب همه جانبۀ اسلام را برای حاضرین تشریح کردند.» [۹۸۷]

[۹۷۳] جنبش دانشجویی، ص ۱۳۰ـ ۱۳۱. [۹۷۴] مسجد هدایت، ج ۱، ص ۱۱۲. [۹۷۵] کاظم سامی دربارۀ آقای طالقانی می‌گوید: انجمن‌های اسلامی دانشگاه‌ها مدیون این مرد است و اوست که مبتکر این انجمن‌هاست. یادنامۀ ابوذر زمان، ص ۲۲۲. آقای خسروشاهی از اینکه آقای طالقانی در آن مجلس بوده، ابراز تردید می‌کرد. [۹۷۶] انقلاب در دو حرکت، ص ۲۰ـ ۲۱؛ آقای واعظ زاده هم درباره جلسات این کنگره توضیحاتی داده‌اند. بنگرید: پاره‌ای از خورشید، ص ۴۹۲ از برجستگی‌های مرحوم میلانی توجه به انجمن اسلامی‌های حتی خارج از کشور است که به طور ممتد برای آن‌ها پیام‌هایی می‌فرستاد. برخی از این پیام‌ها در پروندۀ ساواک ایشان که به تازگی به چاپ رسیده، آمده است. [۹۷۷] بنگرید: تحلیلی پیرامون دانشگاه قبل و بعد از انقلاب، ص ۲۱. [۹۷۸] ابوذر زمان، ج ۲، ص ۱۱۱. [۹۷۹] همان، ج ۲، ص ۲۸۷ـ ۲۸۸. [۹۸۰] مسجد هدایت، ج ۱، ص ۱۱۱. [۹۸۱] مسجد هدایت، ج ۱، ص ۱۱۳. [۹۸۲] بنگرید: خاطرات رجبعلی طاهری، ص ۲۹، آقای خسروشاهی می‌گوید که شماره ۲ این نشریه را که حاوی انتقادهای تند عبدالرضا حجازی به بازرگان بود، ایشان بدون اطلاع من منتشر کرد. گرچه من هم مطالبی در این باره یادداشت کرده بودم، البته نه به آن تندی. ایشان افزود: نشریۀ «در راه انقلاب فکری اسلامی» هم کار من بود که دو شمارۀ نخستین آن ۱۶ صفحه و شمارۀ سوم در ۴۸ صفحه درباره انقلاب الجزایر منتشر شد. عناوین این سه شماره عبارت بود از: دین و دنیای امروز، اسلام و آزادی الجزایر، نشریۀ چهارم آن هم از نورالله طبائی درباره عقاید کسروی بود. [۹۸۳] برای نمونه می‌توان در دهه ۴۰ و ۵۰ سخنرانی‌های فخرالدین حجازی اشاره کرد که گفته می‌شد برخی مانند آقای فلسفی با او مخالف بودند و کسانی مانند آیت الله طالقانی یا محمدتقی جعفری از او دفاع می‌کردند. در این باره، آقای جلال الدین فارسی توضیحات مفصلی را در متنی که به عنوان نقد چاپ دوم کتاب حاضر نوشتند، داده‌اند. ایشان آگاهی‌های خود را درباره سوابق حجازی به آقای فلسفی منتقل کرده‌اند و همین امر سبب شد تا آقای فلسفی به مسؤولین حسینیه ارشاد بگویند که شرط آمدن ایشان به آنجا، نیامدن فخرالدین حجازی است. همان زمان حجازی نزد آقای طالقانی می‌رود و اظهار می‌کند که کسانی گفته‌اند، چون من معمم نیستم و فکلی هستم، حق سخنرانی ندارم. آقای طالقانی که از سوابق ایشان بی‌اطلاع بوده‌اند، از وی تجلیل و دفاع می‌کنند. آقای فارسی سریعا خود را به آقای طالقانی می‌رساند و در این باره و مطالبی که ایشان در روزنامۀ خراسان و هیرمند نوشته با ایشان گفتگو می‌کند و در نهایت مطالب ایشان را که با سند ومدرک بوده می‌پذیرد. [۹۸۴] بنگرید به: مجله حوزه، س ۶، ش ۳، (مرداد ۱۳۶۸) ص ۳۹ـ ۴۰. [۹۸۵] اسنادی از انجمن‌ها و مجامع، ص ۱۰۸ـ ۱۰۹. [۹۸۶] خاطرات سید مرتضی نبوی، ص ۲۷، ۳۵. [۹۸۷] اسلام مکتب مبارز، ش ۹ـ ۱۰، ‌ص ۶۸ـ ۶۹.