جریان ها و سازمان های سیاسی-مذهبی ایران

فهرست کتاب

۱- شریعت سنگلجی

۱- شریعت سنگلجی

محمدحسن شریعت سنگلجی (متولد ۱۲۶۹ـ و متوفای ۱۳۲۲ش) [۲۲۶۳] از روحانیون روشنفکر تهران است که از حوالی سال‌های ۱۳۰۹ به بعد، به فعالیت‌های تبلیغی پرداخته و در آن سال سلسله مباحثی درباره حرمت ربا داشت که یکی از مریدانش با نام روئین مبشری آن را گردآوری کرده و به عنوان یک رساله منتشر کرد. همینطور رساله‌ای با عنوان اسلام و موسیقی توسط همین آقای مبشری از درس‌های شب‌های پنج شنبه شریعت در سال ۱۳۰۹ ش گردآوری و چاپ شده است.

از آنچه درباره تدریس وی گفته شده است می‌توان دریافت که به رغم فشارهای این دوره بر روی روحانیون، وی مجاز به فعالیت فرهنگی بوده و از سوی دولت رضاشاه، مزاحمتی برای منبرهای وی در مسجد سنگلج و سپس دارالتبلیغ او ایجاد نشده است. وی که شاگردی محضر شیخ عبدالنبی نوری و شماری دیگر را کرده و مدتی هم به نجف رفته بود، به تدریج گرایش‌های نوگرایانه که امری عادی در دوره بیست ساله بود، پیدا کرد. این گرایش او را به سمت - به قول خودش - مبارزه با خرافات سوق داد. وی ابتدا در مسجد کوچکی در محله سنگلج فعالیت می‌کرد اما پس از خرابی آن، محلی تحت عنوان دارالتبلیغ در خیابان فرهنگ تدارک دیده و جمعیتی از جوانان و روشنفکران موافق با خود را در آن گرد آورده و شب‌های پنج‌شنبه‌ تفسیر می‌گفت.

شریعت مدعی بود که دعوتش قرآنی و توحیدی و ضد شرک است و به دلیل شباهتی که در برخی از نگره‌های وی با جریان وهابی بود، به ویژه بعد از شهریور بیست، از سوی منبری‌ها، ‌متهم به وهابی‌گری شد. به نقل از دکتر محمد جواد مشکور، وی زمانی از طرف میرزا حسین خان مؤتمن الملک به حج رفت و همان سال با مطالعۀ آثار وهابی‌ها به این روش مذهبی گرایش پیدا کرد. وی به لحاظ تفسیری هم تحت تأثیر خرقانی بود و از مجالس درس او بهره برده بود. ارتباط وی با رضاخان هم امری آشکار بود و داور، زمانی کتاب تبصرة التمعلمین را نزد وی خوانده و حتی فعالیت سادات اخوی در وزارت عدلیه جدید به توصیۀ شریعت سنگلجی به داور بود. [۲۲۶۴] به هر روی، فعالیت تبلیغی آزاد وی در دوره رضاخان، [۲۲۶۵] از چشم روحانیون سنتی و مخالف با رضاخان - از جمله امام خمینی - پنهان نبود. [۲۲۶۶] کسانی که در محفل او حاضر می‌شدند، بیشتر تحصیل کرده‌های جدید بودند که علاقه به شنیدن مطالب او در نقد مظاهر مذهبی و غربی کردن دین داشتند. [۲۲۶۷] استقبال عامه مطبوعات پایتخت از وی پس از درگذشتش و چاپ مقالاتی در ستایش او موقعیت وی را در میان نسل تحصیل کرده نشان می‌دهد.

تأسیس مکتب قرآن و اختصاص بنایی با عنوان دارالتبلیغ به این کار، در خیابان فرهنگ، از اقداماتی بود که او برای ترویج نگرش‌های مذهبی خود انجام داد. باید توجه داشت که گرایش کلی این قبیل جریان‌ها که تکیه به قرآن بود، در وی نیز وجود داشت و افزون بر آنکه مرتب محفل درس تفسیر داشت، کتاب کلید فهم قرآن وی که در مقدمۀ آن اشاره به این گرایش خود کرده، حکایت از همین مطلب دارد. [۲۲۶۸]

همه فهم کردن قرآن و موضع‌گیری در برابر کسانی که قرآن را غیر قابل فهم برای توده مردم می‌دانند، سبب شد تا این جماعت، دایرۀ متشابه را در قرآن محدود کنند. سنگلجی آیات متشابه را تنها در محدودۀ آیاتی می‌دانست که به صفات خداوند مربوط می‌شد. [۲۲۶۹] خواهیم دید که خرقانی در این باره، فقط حروف مقطعه را جزو متشابهات دانسته و بقیه قرآن را محکم می‌دانست. [۲۲۷۰] اینان در این باره به آیاتی که دعوت به تأمل در قرآن را برای عموم مردم مطرح می‌کند، استناد می‌کردند. شریعت می‌گفت که هیچ کلمه و آیه‌ای در قرآن نیست که برای بشر قابل فهم نباشد. [۲۲۷۱] بطن قرآن هم نه به معنای تفاسیر تأویلی، بلکه مقصود هدف و مقصود قرآن است و بس. [۲۲۷۲] در حوالی سال ۱۳۳۲ ش هم کتابی با نام کشتی نجات بشریت چاپ شد که بحث محکم و متشابه را مطرح کرده و از همین زاویه دید، ‌بسط متشابهات را بازاری برای سودجویان و دکانداران تعریف کرده بود. [۲۲۷۳] نویسنده آن اثر می‌نویسد: آیا جز حروف مقطعه قرآن یعنی ۲۹ آیه از آیات قرآنی که به صورت رمز نوشته شده و بر سر بعضی سوره‌ها قرار گرفته، هیچ آیه دیگری در قرآن هست که از صفات محکمات دور باشد؟ [۲۲۷۴]

یکی از بحث‌های مورد علاقۀ این قبیل اشخاص، بحث از توحید و شرک بود که پس از غلبۀ وهابی‌ها و رواج تبلیغات آنان بر ضد بناهای روی مقابر و شَدّ رحال برای زیارت قبور، به تدریج به این سوی نیز سرایت کرده و مشکل شده بود. [۲۲۷۵] در ایران توسعۀ سقاخانه‌ها و آش‌های متنوع و جز این‌ها، برای امثال شریعت سنگلجی نشانه نوعی شرک تلقی می‌شد. در بحث شفاعت هم وی بسیار سختگیرانه برخورد کرده هرنوع شفاعت را رد می‌کرد. [۲۲۷۶] شریعت سنگلجی در همین راستا کتاب توحید عبادت (یکتاپرستی) را نوشت؛ [۲۲۷۷] در مقدمۀ آن آمده است: باید خون گریست! چنان اسلام تحریف شده و خرافات و اباطیل‌ جای حقایق دین را گرفته که اگر کسی دین حقیقی را معرفی کند... این بیچارۀ واقف به حقیقت دین را تکفیر می‌کنند. [۲۲۷۸] ادعای این قبیل افراد آن بود که با حفظ تشیع، می‌باید این قبیل خرافات را از دین و مذهب زدود؛ زیرا ریشه در تشیع ندارد. [۲۲۷۹] تصور اینکه کسانی امثال شریعت از دایره تشیع خارج شده‌اند بسیار واهی و بی‌اساس است. نهایت آنکه آنان روی غلو و مصادیق آن تکیه فراوانی داشتند.

شریعت، کتابچۀ دیگری هم با عنوان محو الموهوم وصحو المعلوم در ۴۱ صفحه از ایشان در سال ۱۳۲۳ ش در تهران چاپ شد که باید در همین ارتباط مورد بررسی قرار گیرد. [۲۲۸۰] از نکات شگفت آنکه وی در آنجا مدعی است که عیسی مرده است و این مطلب از آیات قرآن به دست می‌آید. [۲۲۸۱] حسین قلی مستعان یکی از مریدان وی در مقدمۀ این رساله، درباره این کتاب می‌نویسد: «مندرجات این رساله با صراحتی کم نظیر یک سلسله خرافات و موهومات را که صدها سال به وسیله مفسرین و روحانی نمایان بی‌اطلاع، مؤلفین بی‌مایه و گویندگان جاهل یا مغرض در اعماق مغز و قلب عوام الناس و بلکه اکثر افراد طبقۀ متوسط و عالی ریشه دوانیده، ‌نابود می‌سازد». [۲۲۸۲]

علاوه بر کتاب‌هایی که ذکرش رفت، باید از کتاب‌های: اسلام و رجعت (سنگلجی «رجعت» را از عقاید غلاة شیعه می‌دانست) متعابسات در مسائل فلسفی، براهین القرآن (ضمیمه کلید فهم قرآن)، البدع و الخرافات به زبان عربی، رسالۀ اسلام و موسیقی و رساله در حرمت ربا و کتاب اسلام و موسیقی (بیانات شریعت سنگلجی به قلم اسدالله روئین، تهران، ۱۳۲۳ش) یاد کرد. در یکمین سال درگذشت او هم کتابچه‌ای از ابوالحسن بیگدلی درباره وی انتشار یافت. در این کتابچه اطلاعات فراوانی درباره شریعت، تأثیر دیدگاه‌های او در جامعه آن روز ایران، و نیز اندر شناخت مریدان و مشتاقان افکار وی درج شده است. از همین ابوالحسن بیگدلی که از مریدان وی بوده، شرح حالی برای شریعت سنگلجی در نشریه رواق که متعلق به برادر شریعت، یعنی محمد شریعت سنگلجی بود (انتشاراز خرداد، ۱۳۳۱ به بعد) منتشر شد که ظاهرا بخش‌هایی از همان کتاب اوست که به مناسبت یکمین سالگرد شریعت منتشر کرده است. کسروی به رغم موافقت با اصل گرایش اصلاحی وی، از اینکه شریعت به قرآن دعوت می‌کرد، دل خوشی از وی نداشت، چرا که وی دربارۀ دین، کلی‌تر می‌اندیشید وبنای آن نداشت که دین انسانی خود را درچهارچوب قرآن طرح کند. بسیاری از دیدگاه‌های ریز وی را در مسائل مختلف، نورالدین چهاردهی به طور مستند آورده است. [۲۲۸۳]

مبارزه با شعائر شیعه، تحت عنوان خرافه‌گرایی، توسط شاعران و روزنامه‌نگاران عصر تجدد اجباری رضاخانی نیز دنبال می‌شد. نمونۀ آن‌ها شاعر اصفهانی محمد مکرم (۱۳۰۴ق - ۱۳۴۴ ش) بود که در دورۀ رضاخان فعالیت مطبوعاتی شدیدی را بر ضد شعائر مذهبی صورت می‌داد. [۲۲۸۴] دیوان وی مشحون از اشعاری است که او ضمن آن‌ها به شعائر شیعی که اغلب هم گرفتار خرافه‌گرایی عامیانه می‌شده، حمله کرده است. [۲۲۸۵]

صاحب الزمانی از حرکت شریعت به عنوان یک نهضت ناشناخته یاد کرده و بر آن است که وی تلاش کرد تا بدون نسخ اسلام، و تنها با نقد پاره‌ای از اخبار و احادیث، آن را به صورت یک نهضت ترقی‌خواه دسته جمعی و اجتماعی درآورده، آن را جهان‌بینی مقبول نسل نو قرار دهد. وی می‌گوید که راهی که او در تفکر دینی و اجتهادهای اسلامی پیمود، راهی انقلابی بود. وی چند صفحه بعد تأکید می‌کند که جهت‌گیری او «برای تحصیل آزادی و استقلال فکری نسل‌های آینده ایران اسلامی» بود. صاحب الزمانی بر آن است که افراطی‌ترین نوع مشابه حرکت شریعت، حرکت کسروی است. وی می‌نویسد: «شریعت و کسروی، بیشتر تلاشی بازساز، ترمیمی، انطباقی و همساز داشتند. می‌کوشیدند کشتزار اجتماعی خود را از علف‌های هرزه‌ای که به گمان آن دو، طی قرن‌ها در آن روییده بود، بپالایند و به پاکدینی صدر اسلام، توسل جویند... نهایت در این رهگذر، شریعت ملاحظه‌کارتر، و کسروی تندتر و پرخاشجویانه‌تر می‌راند. اصلاحات پیشنهادی شریعت، بیشتر متوجه سازمان روحانیت و تفکر دینی بود، کسروی از روحانیت گذشته متوجه عرصه ادب و سیاست نیز شده بود.» [۲۲۸۶] بدون تردید، حرکت سنگلجی و نیز کسروی تأثیر خاص خود را در محافل روشنفکری مذهبی داشت و همچنان امتداد یافت. صاحب الزمانی به غلط اظهار می‌دارد که شریعت در ایران جانشینی نداشت. [۲۲۸۷] گذشت که سنگلجی روز ۱۵/۱۰/۱۳۲۲ ش درگذشت. آخرین لحظات زندگی و آنچه را که وی از دست - به قول مریدانش ـ‌عوام ناآگاه کشیده و برای همین سبب شده است تا در سن ۵۳ سالگی چون پیری هشتاد ساله بنماید، چنانکه در عکس‌هایش نیز پیداست. ابوالحسن بیگدلی مریدش در نشریه رواق آورده است: وی برادر روحانی دیگری با نام محمدمهدی شریعت سنگلجی داشت که او نیز چند روز پس از برادرش به بستر بیماری افتاد و درگذشت. برادر او محمد سنگلجی که جانشین وی در عمارت دارالتبلیغ شد، دنباله کارهای وی را گرفت و نشریه رواق پیش‌گفته از کارهای او و جمع یاران شریعت است که در سال ۱۳۳۱ منتشر می‌شد. محمدباقر (شهاب الدین) شریعت سنگلجی پسر شریعت است که در کار دارالتبلیغ به عمویش کمک می‌کرد و جزواتی حاوی یادداشت‌های پدر و عمو منتشر می‌کرد. در ویژه‌نامه‌ای که به مناسبت یکمین سالگرد او چاپ شد، شاعرانی چند در رثای وی شعر سرودند و گاه مضامینی که اشاره به افکار او بود، در آن‌ها به‌کار بردند. در شعری از اورنگ نام آمده است: شریعت آنکه از آئینه دین / غبار شرک را یک جای بزدود. [۲۲۸۸] مجلس ختمی هم برای وی در تبریز گرفته شد که شاعری به نام موحد، اشعاری سروده و در آنجا خواند. روزنامۀ اطلاعات به مناسبت درگذشت وی، شرحی مفصل از زندگی و تحصیلات وی را درج کرد که در کتابچه‌ای به مناسبت یکمین سالگرد شریعت آمده است. [۲۲۸۹] همچنین در روزنامه قیام ایران شماره ۱۲ (۱۹دی ماه ۱۳۲۲) نیز شرحی مفصل به قلم حسن صدر درباره آرای وی و مبارزه‌ با خرافات درج شده است. سرمقاله روزنامه ایران نیز به تفصیل به شریعت پرداخته است. همینطور روزنامه اقدام، نجات، کوشش و کیهان (که مقاله مفصلی از هیئت تحریریه اداره کل تبلیغات درج کرد) و ده‌ها نشریه دیگر خبر از درگذشت وی و مرور بر آثار و آراءش را گزارش کردند. این‌ها نشانگر آن است که شریعت سنگلجی از سال‌ها پیش از آن مورد تأیید بوده و در این سوی، مریدان و دوستانی هم داشته است. احمد فرامرزی در روزنامۀ مهر ایران شماره ۵۴۷ (دوشنبه ۱۹ دی ماه ۱۳۲۲) مقاله‌ای مفصل درباره او نوشت و ضمن سخن گفتن از مصلحان، از ابن تیمیه و قیام وی علیه خرافات یاد کرده، پس از آناز محمدبن عبدالوهاب نجدی و آنگاه از محمد عبده و سپس شریعت سنگلجی: مرحوم شریعت سنگلجی نیز از تیپ و طبقه همان مصلحینی بود که حیات و زندگانی خود را وقف اِعلای حکم حق و جهاد بر ضد بدع و خرافات نمود... به خاطر دارم روزی با جناب آقای تقی زاده راجع به مذاهب و ادیان صحبت می‌نمودیم تا به اینجا رسیدیم که آیا مذهب برای ایران ضرورت دارد یا خیر؟ فرمودند: هیچ ملتی نمی‌تواند بی‌مذهب زنده و سربلند بماند و هیچ شخص عاقلی بی‌دینی و لامذهبی را برای ملت خود نمی‌خواهد، ولی معتقدم یکی از اصلاحاتی که باید در ایران عملی گردد، اصلاحات مذهبی یعنی بازگشت به حقیقت اسلام است. [۲۲۹۰] عبدالرحمن فرامرزی هم در یادداشتی در روزنامه بهرام، او را با محمد عبده مقایسه کرده بلکه از وی هم بزرگ‌تر دانست. [۲۲۹۱] حسینقلی خان مستعان و شخصی به نام مطیعی نیز در سخنرانی‌های رادیویی به ستایش از او پرداختند. [۲۲۹۲] علی جواهر کلام نیز مقاله‌ای در رعد امروز با عنوان «شیخ محمد عبده - شریعت سنگلجی»‌ نوشت. [۲۲۹۳]

[۲۲۶۳] پدرش حاج شیخ حسن شریعت و جدش حاج رضا قلی در سلک علما و فقها بودند. در یادداشتی در باره «نام و نسب شریعت سنگلجی» در مجله آینده (سال دوازدهم، ش ۳، ص ۷۳) آمده است: نام شریعت، میرزا رضاقلی است و نام پدرش آیت الله حاج شیخ حسن سنگلجی است که ابن عم شیخ فضل الله نوری است. فرزند ارشد (از ذکور) شیخ حسن، آقا رضا قلی است معروف و مشهور به شریعت. (تمام) در ادامه توضیح داده شده است که پدرش نام رضا قلی را به خاطر ارادت صوفیانه‌اش به حضرت صفا که نام اصلی‌اش رضاقلی بوده، روی فرزندش گذاشته است. اما باید توجه داشت که بسا شیخ حسن، نام پدرش را که رضاقلی بوده روی فرزندش گذاشته که طبیعی‌تر می‌نماید. نویسنده آن یادداشت می‌افزاید که لقب شریعت را هم حاج سید محمدکاظم یزدی روی وی گذاشت، و این زمانی بود که همراه پدرش به نجف رفت و کتابی از آثارش را به مرحوم یزدی داد. در ادامه آن یادداشت آمده است: شریعت سنگلجی، در روز پنج شنبه ۱۵ دی ماه ۱۳۲۲ مطابق با تاسوعای۱۳۶۳ ق در سن ۵۳ سالگی از دنیا رفت. شریعت در تهران، در فقه از محضر شیخ عبدالنبی مجتهد نوری، در فلسفه از محضر میرزا حسن کرمانشاهی و در کلام از حاج شیخ متکلم نوری و در عرفان از درس میرزا هاشم اشکوری بهره برده است. وی مدتی در نجف بوده و بار دیگر در سال ۱۳۴۰ قمری پس از اقامت چهار ساله در نجف، به تهران مراجعت کرد. او مجلسی در شب‌های پنجشبه در مسجد حاج شیخ حسن سنگلجی داشت که تعدادی از مریدان در آن شرکت می‌کردند. اندکی بعد مسجد دارالتبلیغ اسلامی در جای همان مسجد در گذر تقی‌خان بنا گردید. به دنبال خرابی آن محل، دارالتبلیغ دیگری در خیابان فرهنگ تهران ساخته شد. (کتابچه‌ای با عنوان «نشریه شماره ۱، دارالتبلیغ اسلامی مصلح کبیر و علامه شهیر مرحوم آیت الله حاج شریعت سنگلجی ناشر: محمدباقر سنگلجی، در سال ۱۳۲۳ ش چاپ شده است.) زمانی که وی در ۱۵ دی ماه ۱۳۲۲ درگذشت، در همین محل مدفون شد و بدین ترتیب زندگی ۵۳ سالۀ وی پایان یافت. از وی دو فرزند با نام‌های محمدباقر و عبدالله برجای ماند. بنگرید: مقدمۀ محو الموهوم (از حسینقلی مستعان) ص ۳ـ۷ و درباره او بنگرید: وهابیت و ریشه‌های آن، ص ۱۵۹ - ۱۷۶. [۲۲۶۴] این مطلب را جناب آقای موجانی به نقل از دکتر مشکور بیان کردند. [۲۲۶۵] نوشته‌ها و درس‌های وی در سال ۱۳۱۴ ش تحت عنوان «بیانات مصلح کبیر» به چاپ می‌رسید. [۲۲۶۶] کشف اسرار، ص ۳۳۳. یکی از آثار شریعت سنگلجی «اسلام و رجعت» است که نقدی بر آن نوشته شد؛ اما از چاپ آن جلوگیری به عمل آمد و امام به همین مطلب اشاره دارد. مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری از بابت اینکه شریعت سنگلجی رجعت را انکار کرده، حاضر به تکفیر او نشده و نوشت که گرچه به خاطر کثرت اخبار، خود به آن معتقد است، اما آن را نه از اصول دین می‌شمرد و نه از اصول مذهب که «اگر فرضا کسی معتقد به آن نباشد، خارج از دین یا مذهب شمرده شود». ایشان طرح این قبیل مباحث را عامل «تفرقه کلمۀ مسلمین و ایجاد یک عداوت مضره بین آنها» دانست که فایده دیگری ندارد. متن این سؤال و جواب (که از سوی طلبه‌های روشنفکر وقت مطرح شده و شاید هم به دفاع از شریعت سنگلجی) در مجله همایون ش ۵ بهمن ۱۳۱۳ (شوال ۱۳۵۳) ص ۲ آمده است: سؤال: محضر انور بندگان حضرت آیت الله حائری - مد ظله العالی - تصدیع می‌دهد آنکه راجع به موضوع رجعت جسمانی مذکور در طریقه شریفه امامیه و مذهب مقدس جعفری آنچه معتقد حضرت مستطاب بندگان آیت الله - مد ظله العالی - است و مستحصل از کتاب و سنت می‌دانند مرقوم فرمایند که مورد حاجت است. جواب: بسم الله الرحمن الرحیم، احقر به واسطه کثرت اخبار، ‌اعتقاد به رجعت دارم، به نحو اجمال، ولی این مطلب نه از اصول دین و نه مذهب است، که اگر فرضا کسی معتقد به آن نباشد، خارج از دین یا مذهب شمرده شود و نه از مسائل علمیه است که بر افراد مکلفین لازم باشد اجتهادا یا تقلیدا به دست آورند. و در مثل این زمان باید به نحو دیگر حفظ دیانت مردم نمود و گفتگوی این نحو از مطالب به جز تفرقه کلمۀ مسلمین و ایجاد یک عداوت مضره بین آن‌ها، فایده ندارد. الاحقر عبدالکریم الحائری، محل مهر مبارک. نیز بنگرید که خاطرات آقای بدلا در: هفتاد سال (ص ۲۰۵ـ ۲۰۶) طرح پرسش‌ها و شبهاتی درباره رجعت سبب تألیف آثار متعددی در این زمینه در دهه ۲۰ از سوی برخی از علما شد. برای نمونه، بیداری امت در اثبات رجعت، آیت الله سید محمدمهدی اصفهانی، ترجمۀ ابوالقاسم سحاب، تهران، ۱۳۳۱؛ اسلام و رجعت، عبدالوهاب فرید، تهران، ۱۳۱۸ ش (در رد اعتقاد به رجعت. این کتاب گرایش نوگرایی دینی را دنبال می‌کند). بیان الفرقان (ج ۵) غیبت و رجعت، حاج شیخ مجتبی قزوینی، مشهد، ۱۳۳۹ش. اثبات رجعت، سید ابوالحسن حسینی قزوینی، ۱۳۶۹ق، بنگرید: الذریعه الی تصانیف الشیعه، آقا بزرگ طهرانی، ج ۵، ص ۲۹۰، ‌ج ۸، ‌ص ۵۰، ۲۵۰، ج ۱۱، ص ۹، ۷۵، ۱۱۲، ۳۱۰، ج ۱۲، ص ۲۱۰، ج ۱۸، ص ۳۲، ۳۰۵، ص ۶۸ بیشتر این آثار در فاصلۀ سال‌های ‌۱۳۱۵ تا ۱۳۲۳ ش چاپ شده است. [۲۲۶۷] از همان زمان علمای سنتی به این قبیل افراد بدبین بودند. بنگرید به گزارش‌ آقای شاه حسینی از برخورد پدرش - که از علما بوده- با شریعت در مجلس درس و سخنرانی او: تاریخ معاصر ایران، ش ۱۷ (بهار، ۱۳۸۰) ص ۲۸۷ـ ۲۸۸. [۲۲۶۸] صاحب الزمانی در کتاب «دیباچه‌ای بر رهبری» ص ۱۳۴ برخی از عقاید وی را در زمینۀ مهدویت و... شرح داده است. همچنین به نوشتۀ احسان طبری، شریعت در کلید فهم قرآن، همان ایده‌آل را تعقیب می‌کند که زمانی لوتر، توماس مونتسر و کالون درباره مسیحیت تعقیب می‌کردند. وی می‌افزاید: «شریعت سنگلجی، در ایام رضاشاه که از آزادی وجدان و عقیده خبری نبود، آزادانه بر بالای منبر عقاید خود را پخش می‌کرد.» بنگرید: ایران در دو سدۀ واپسین، ص ۲۵۲ـ ۲۵۴. وی در جای دیگری وی را با کسروی مقایسه کرده، درباره کسروی می‌نویسد: «آن دورانی از فعالیت کسروی مطرح است که او در اواخر سال‌های ‌سلطنت رضاشاه و موازی با شریعت سنگلجی، دین نوین خود را به وجود میآورَد و آن را پاکدینی نام می‌نهد.» همان، ص۲۶۰، به طور قطع مقایسۀ این دو، امری نارواست. آنچه هست اینکه هردو به گمان خود در جهت اصلاح قدم برمی‌داشتند؛ حرکتی که به درگیری با روحانیون سنتی می‌انجامید. رضاخان هم که طرفدار تضعیف روحانیت بود، راه را برای آنان باز می‌گذارد. صاحب الزمانی می‌نویسد: همزمان با «شریعت» به نحوی دیگر، افراطی‌ترین نوعش در وجود «کسروی» و آیین پاکدینی او در کتاب‌هایی نظیر صوفی‌گری و... سایر نوشته‌های او متجلی گشت. دیباچه‌ای بر رهبری، ص ۱۳۴ـ ۱۳۵. شریعت (و به احتمال برادرش) دو کتاب دیگر با عناوین قانون الزواج و قانون ارث در اسلام دارد. بنگرید: الذریعه، ج ۱۷، ص ۱۹، ۲۲؛ گفتنی است برادر شریعت با نام شیخ محمد شریعت سنگلجی در دانشگاه فعالیت داشته، رساله‌ای در میراث و وصیت و بیع فضولی در یک مجلد در سال ۱۳۳۳ ش به عنوان ۱۸۵ نشریه دانشگاه به چاپ رسانده است (وی تا حوالی۵۹ـ ۱۳۶۰ زنده بوده است). منیر عزری نوشته است که از طریق شعبان جعفری با وی آشنا شده و سعی کرده است ذهنیت او را درباره اسرائیل روشن کند. بنگرید: یادنامه، ‌ج ۲، ص ۲۷ـ ۲۸). مرحوم آیت الله علی اصغر لاری - فرزند سید عبدالحسین لاری - نقدی با عنوان «رد و انتقاد» بر کتاب کلید فهم قرآن نوشته است که همراه با برخی از رسائل دیگر لاری، (مانند حجاب و پرده‌داری، احتیاج بشر به پیغمبر و...) یکجا در سال ۱۳۶۴ ش در قم افست شده است. محور بحث به طور عمده، علم پیغمبر و امام و دایرۀ دانشی است که در قرآن وجود دارد. [۲۲۶۹] کلید فهم قرآن، ص ۸۰. [۲۲۷۰] بعدها مجاهدین خلق، محکم و متشابه را به معنای زیربنا، روبنا تفسیر کردند. [۲۲۷۱] کلیدفهم قرآن، ص ۱۰۰. [۲۲۷۲] همان، ص ۴۷. [۲۲۷۳] بنگرید به نقد آن در کتابی با نام «طوفان حقیقت» از حسین آستانه‌پرست که خود را آموزگار دبستان‌های مشهد معرفی نموده و بخش‌هایی از کتاب یاد شده را عینا در کتابش درج کرده است. [۲۲۷۴] طوفان حقیقت در نقد «کشتی نجات بشریت» ص ۷۴ (این مطلب در ص ۷۴ همان کتاب کشتی نجات بشریت آمده است). مؤلف کشتی نجات بشریت را نشناختیم. [۲۲۷۵] در مجله «الاسلام» چاپ شیراز و برخی دیگر از مجلات مذهبی سال‌های ‌پس از ۱۳۰۰ ش، مقالاتی در این زمینه وجود دارد. از جمله آثاری که در این زمینه در ایران به سال ۱۳۲۳ ش چاپ شد، کتاب «کشف الاسرار رد بر وهابیه» بود که در ۴۲۸ صفحه انتشار یافته بود. [۲۲۷۶] بنگرید: وهابیت و ریشه‌های آن، ص ۱۸۸ـ ۱۸۹. [۲۲۷۷] این کتاب در سال۱۳۲۰، ۱۳۲۷ و ۱۳۴۵ شمسی درتهران چاپ شده است. [۲۲۷۸] توحیدِ عبادت، یکتاپرستی، ص ۴ (چاپ ۱۳۲۰ ش مقدمه آن تاریخ رمضان، ۱۳۶۰ ق را دارد.) [۲۲۷۹] کتابی با همین نام «محو الموهوم» در ۴۰۰ صفحه از سید اسدالله خرقانی که وی نیز کمابیش گرایش‌های روشنفکری و وهابی‌گرایانه در دین شناسی داشته، به کوشش آیت الله طالقانی به چاپ رسیده است. (نسخه چاپی آن در کتابخانۀ حسینیه ارشاد موجود است) این نشانگر آن است که توجه طالقانی به قرآن از مکتب شریعت سنگلجی و خرقانی است نه آن چنان که برخی گفته‌اند تأثیر پذیری از سید جمال و عبده؛ بنگرید: خاطرات پیشگامان، ص ۸۷ پاورقی. [۲۲۸۰] سال ۱۳۲۳ در مقدمه کتاب «چند سؤال از کسروی» آمده است: کتاب محو الموهوم استاد فقید مرحوم شریعت سنگلجی از چاپ خارج، کهنه پرستان از خواندن آن غفلت نفرمایند؟ [۲۲۸۱] محو الموهوم، ص ۱۵. [۲۲۸۲] محو الموهوم و صحو المعلوم، ص ۳. [۲۲۸۳] وهابیت و ریشه‌های آن، ص ۱۶۸-۱۷۶. [۲۲۸۴] بنگرید به: ‌اسنادی از مطبوعات و احزاب دوره رضاشاه، ص ۱۳۶ در آنجا اشاره شده است که وی به خاطر ماه رمضان، حملات ضد دینی خود را متوقف کرده است. وی مدیر نشریۀ صدای اصفهان بود که با هزینه شهرداری می‌گشت. [۲۲۸۵] بنگرید: دیوان مکرم اصفهانی، (اصفهانی بی‌تا)، وحید دستجردی در شرح حالی که برای وی نوشته او را «سم تریاق خرافات» نامیده و از تلاش او در برابر علمای اصفهان به تفصیل یاد کرده است. نباید انکار کرد که گاه بازار برخی از چیزهای شبه شعائر داغ می‌شد که زمینه را برای این قبیل حملات فراهم می‌کرد. سوژه‌ها اغلب مربوط به معجزه‌های منسوب به امام‌زاده‌ها، از جمله امام‌زاده هارون ولایت، و نیز دسته‌های سینه زنی و نیز حمل اجساد مردان به عتبات و مانند آن است. وی در شعری (دیوان مکرم، ص ۳۸۳) می‌گوید:
ضــد خرافت آمـــده مُکـرم
مبغوض پیش قوم تبه کار است
مکرم خطا نکرده به این ملت
کین ذلیــل فرقۀ اشـــرار است
مکـرم همیشه گفته به این مردم
معجز همیشه حق ده و چار است

[۲۲۸۶] دیباچه‌ای بر رهبری، ص ۱۳۳ـ ۱۳۴، ۱۳۷، ۱۴۰. [۲۲۸۷] همان، ص ۱۴۰. [۲۲۸۸] به مناسبت یکمین سالگرد شریعت، ص ۹. [۲۲۸۹] بمناسبت یکمین سالگرد، ص ۲۵ـ ۲۹. [۲۲۹۰] بمناسبت یکمین سالگرد، ص ۵۱ـ ۵۵. [۲۲۹۱] همان، ص ۷۱. [۲۲۹۲] همان، ۷۲ـ ۷۹، ‌۸۳ـ ۸۷. [۲۲۹۳] همان.