د: سید هبة الدین شهرستانی
آیتالله سید هبةالدین شهرستانی یکی از علما درجۀ دوم، اما روشن و تیزبین عراقی است که طی چند دهه با رفت و آمدهایش به ایران، نقش فعّالی در عرصۀ فرهنگی مذهبی این دو کشور ایفا کرد. وی دارای ذوقی لطیف و توانا در برقراری ارتباط و پیوند با افراد و گروههای مختلف بود. او به دلیل داشتن ویژگیهای شخصی و نیز تلاش در کارهای مطبوعاتی، با جماعت بزرگی از علما و اندیشمندان آشنایی داشت. شهرستانی از علمای نوگرای نجف بود که در انقلاب سال ۱۹۲۰ به مرحوم آیتالله سید محمدتقی شیرازی نزدیک و از مشاوران وی به شمار میآمد. [۵۱۸] وی مجلهای با عنوان العلم در نجف و بغداد طی سالهای ۱۹۱۰ـ۱۹۱۲ (برای نزدیک به دو سال، سال اول ۱۲ شماره و سال دوم ۹ شماره) منتشر میکرد و به لحاظ فکری، و مطابق مقتضیات وقت، گرایش به نوعی علمگرایی در دین داشت که آن زمان بسیار مطلوب بود.
یکی از معروفترین آثار وی - که شمار آنها بالغ بر یک صد عنوان است - کتاب الهیئة والاسلام است که گویا برای نخستین بار متن عربی آن در سال ۱۳۲۸ ق در بغداد (مطبعة الآداب) به چاپ رسید. وی در این کتاب، دانش نجوم را از زوایای مختلف با اطلاعات قرآنی، روایی و آنچه که در فرهنگ علمی مسلمانان آمده، مورد بررسی قرار داده است. دربارۀ آن گفته شده است: کتابٌ یبحث فی استخراج مسائل الهیئة الجدیدة من ظواهر الکتاب و السنّة.
مرحوم آیتالله سید هبةالدین شهرستانی با اینکه در عراق میزیست، اما با رفت و آمدهایش به ایران، به ویژه در فصل تابستان، هم به لحاظ علمی و به صورت ترجمۀ آثارش در ایران و هم به دلیل این رفت و آمدها و شرکت در جلسات مختلف و تماس با اشخاص متنفذ، بر دانشمندان متدیّن و رجال ایرانی در این دوره، تأثیر گذاشت. [۵۱۹] برای نمونه حیدرعلی قلمداران مترجم کتاب احیاءالشریعه خالصی، در مقدمهای که بر آن کتاب نوشته، مینویسد: «در تابستان سال ۱۳۲۸ شمسی بود که در تهران، در محضر یکی از دانشمندان بزرگ اسلام حضرت آیتالله شهرستانی دام ظله گفتگو در پیرامومن فقه اسلام بود و عدهای از فضلا از حضرت ایشان تقاضا داشتند که فقهی مناسب زمان نوشته شود...» آیتالله شهرستانی با اظهارات آنان همدردی کرده نمونههایی از عبارات رسالههای عملیه را مثال میزند. [۵۲۰]
شاید قدیمیترین تأثیر او مربوط به ترجمۀ کتاب النهضة الحسینیة اوست که در سال ۱۳۱۱ ش در تهران توسط «شرکت ثلاثة شهامت طبع، مطبعة علمیه و تقیزاده» به فارسی درآمد و تصویری هم از ایشان در مقدمه داشت. عنوان کتاب این بود: قیام مقدس یا انقلاب همایون، اقتباس از کتاب مقدس النهضة الحسینیة، دین و ترقی، اسلام و فلسفه، به ضمیمۀ شرح حال یکی از بزرگترین علمای ذوفنون اسلام» که مقصود همین سید هبةالدین است. کتاب دیگر وی که به فارسی درآمد، تنزیه تنزیل نام داشت که مشابه نام عربیاش تنزیه التنزیل بود. این کتاب در ردّ بر ماجرای تحریف و نقص و حکمت وجود متشابهات در قرآن و معجزه بودن آن بود که در سال ۱۳۷۰ ق (۱۳۳۰ش) توسط علیرضا میرزا حکیم خسروی به فارسی چاپ شد.
نشریۀ آیین اسلام در همان سال نخست خود (۱۳۲۳) شرح حال مفصّلی از آیتالله سید هبةالدین شهرستانی منتشر کرد که به احتمال بسیار زیاد، یکی از نخستین مقالات حاج سراج در این نشریه به شمار میآید. [۵۲۱] چنانکه عطاء الله شهاب پور نیز که از ارادتمندان به اندیشههای شهرستانی بود، در مجلۀ هفتگی نور دانش در شمارۀ ۴۲ سال اول خود [۵۲۲] شرح حال مفصّلی از سید هبةالدین شهرستانی به چاپ رساند و در پایان آن نیز به همکاری وی با انجمن تبلیغات اسلامی اشاره کرد. [۵۲۳] در همین شماره (و چندین شماره پس از آن) رسالۀ ایشان دربارۀ نماز جمعه توسط ابوالقاسم سحاب به فارسی درآمد و به چاپ رسید. کتاب مناسک حج وی هم که توسط اصل آن منسوب به زیدبن علی و با حاشیۀ شهرستانی چاپ شده بود، توسط آقای سید محمود طالقانی چاپ و به صورت نشریه فوقالعاده توسط انجمن تبلیغات اسلامی از سوی منشورات نور دانش منتشر شد.
به طور معمول، زمانی که وی وارد ایران میشد، شماری از علما در فرودگاه به استقبال او میشتافتند [۵۲۴] و مطبوعات دینی نیز اخبار آن را منعکس میکردند. نشریۀ آیین اسلام در شمارههای بعدی خود نیز همچنان اخباری از سید هبةالدین شهرستانی درج کرد و حتی روی جلد (سال پنجم) شمارۀ ۱۹ تصویر زیبایی از ایشان به چاپ رساند. در همین شماره (ص ۱۸) آیتالله شهرستانی، نامۀ ستایشآمیزی در خدمات نشریۀ آیین اسلام درج کرد. وی بعدها مرتب به ایران میآمد و روابط وی با شماری از چهرههای دربار نیز برقرار بود. به طوری که در زمان فرار شاه به عراق، به رغم آنکه سفیر وقت ایران در عراق به استقبال او نیامد، اما هبةالدین از وی استقبال کرد. با این حال، در ایران همچنان مورد احترام علمای وقت بود. ایشان در بهمن ماه ۱۳۴۵ در سن ۸۵ سالگی در کاظمین درگذشت و برای ایشان در ایران مجالس فاتحه چندی برگزار شد. [۵۲۵]
حاج سراج از زمانی که در بغداد بود شیفته مرحوم سید هبةالدین شد و پس از آن، هیچگاه از وی جدا نگردید. این زمان در کاظمین وی به کار ادارۀ مکتبة الجوادین که در صحن مطهر کاظمیه÷ بود، میپرداخت. [۵۲۶]
حاج سراج که رابطۀ بسیار خصوصی و نزدیکی با مرحوم سید هبةالدین داشت. به تدریج با جمعآوری اطلاعات از ایشان و منابع دیگر، شرح حالی برای وی نوشت که در مقدمۀ کتاب اسلام و هیئت به چاپ رسیده است. [۵۲۷] مرحوم حاج سراج از زمانی که در عراق بود، به این کتاب علاقه داشت و پس از انتشار کتاب در سال ۱۳۲۸ ق /۱۲۸۹ش، وقتی که کتاب یاد شده به تدریج به فارسی ترجمه و در نشریه اراک در ایران چاپ شد، حاج سراج به سال ۱۳۱۶ ش متن فارسی شده کتاب را در نجف با مقدمۀ خود به چاپ رساند. [۵۲۸] بعدها که چاپ دوم کتاب الهیئةوالاسلام به کوشش سید احمد حسینی اشکوری در سال ۱۳۴۱ ش (۱۳۸۱ق) در نجف با اضافات چاپ شد، آقای خسروشاهی متن فارسی پیشین را با متن عربی جدید مقابله کرده و آن را به چاپ رساند. [۵۲۹] علاقۀ حاج سراج را به کارهای مطبوعاتی باید از درون همین پیوندش با سید هبةالدین به دست آورد. این ارتباط به حدی بود که کسروی در شکایتی که در سال ۱۳۲۴ علیه او به دادگاه نوشت، وی را نوکر سید هبةالدین خواند. [۵۳۰] حاج سراج در ایران، مرتب وسایلی را برای ترجمۀ آثار سید هبةالدین به فارسی فراهم میکرد. همین امر سبب شد تا شماری از مقالات سید هبةالدین در آیین اسلام و مجلۀ مسلمین به چاپ برسد. [۵۳۱]
یکی از کارهای مشترک سید هبةالدین با جمعی از علمای روشن ایرانی از جمله حاج سراج، اصلاح وضع روحانیت بود که میتوانست تأثیر زیادی در مجموعه تبلیغات دینی بگذارد. بحث اصلاح در حوزه مورد تأکید همه گروهها بود. اما به دلیل ویژگی نظام حوزوی نه از بیرون امکان اصلاح آن به طور جدی وجود داشت و نه از درون. با این حال، دیدگاههای مختلف در مطبوعات بیان میشد و ضرورتهای زمان هم تحول مختصری را ایجاد میکرد. در این زمینه طرحی با عنوان «منهاج الاصلاح الروحانی» توسط سید هبةالدین نوشته شد و حاج سراج آن را تلخیص و ترجمه کرد و در نشریۀ آیین اسلام به چاپ رسید. ارائه این متن میتواند اهمیت بحث اصلاح نظام روحانیت را در این دوره نشان دهد.
متن پیشنهادات سید هبةالدین برای اصلاح اوضاع روحانیت و تبلیغات دینی که حاج سراج به فارسی ترجمه کرده و شامل دوازده بند میشود با عنوان ساختمان نوین حوزۀ علمیه (اختصاراً) به این شرح است:
باید برای اصلاح کافّه امور دیانت و انتظام تشکیلات مذهب، اشخاصی از عدول مؤمنین انتخاب شوند، چه در مرکزها و چه در شعبهها «شهرستانها» که تا آن منتخبین، مرجع عموم متدینین باشند و کسانی که شایسته کارها نیستند و اهلیّت تصرّف در امور دین و مذهب ندارند دخالت در امور مهمه ننمایند...
انتخاب نمودن مجتهدین جامع الشرایط برای تقلید عوام و فتوای احکام و تدریس علوم دینیه عالیه... و رسیدگی به امور معیشت و احوال داخلی و خارجی ایشان...
تعیین هیئتهای متناسبی برای ترویج معارف قرآن و هدایت گمراهان و دعوت اهل ادیان و ارسال مرشدین لایق به بلدان و ردّ شبهات مخالفین و تأمین زندگانی اینگونه کارکنان و تهیه وسائل دفاعیه برای ایشان.
تهیه انتظاماتی که خیلی با دقت و توسعه باشد برای مدارسی که از آنها علمای دین و فقهای مجتهدین و قضات با علم و عدالتی و ناطقین خوش بیان با معرفتی بیرون آیند. با در نظر داشتن یک هیئتی که متولی نفقات اینها باشد و یک هیئت دیگر حساسی که بازرس اصلاح کارهای آنها شود و یک هیئتی هم باید از دانشمندان با تقوی بوده باشد که متصدی امتحانات ایشان باشد تا درجات و گواهینامهها را از روی لیاقت و اهلیت به آنها بدهند.
تهیۀ انتظاماتی برای قسمت اموال خیریّه و وجوهات برّیه در تحت نظارت هیئتی منتخب از مردمانی با تقوی و دیانت و ارباب اصلاح و امانت و صاحبان خلوص نیت باشد که بعضی از آنها متولی جمع اموال شوند، مانند جمع خیرات و مبرّات و خمس و زکات... تمامی اینها باید از روی ثبت و ضبط و دفتر و حساب و بازرسی دقیق و کشف با تحقیق بشود تا اینکه به مقامات مقدسه روحانیین اندک تهمتی متوجه نشود...
در مراکز روحانیت و شعبهها باید اصول و انتظاماتی تهیه شود که تا در امور ازدواج و لوازم سعادتمندی زنان و شوهران و اصلاح اجتماعی خانوادهها و اطفال و تشییع جنازه و کفن ودفن و مجالس عزا و ماتم سرایی سید الشهداء و سایر بزرگان دین، طبق موازین شرعیه عمل شود...
در مراکز روحانیت و شعبهها باید ادارۀ بازرسی از اوقاف خیریه و نظارت بر متولیها و ثبت و ضبط موقوفات اسلامیه تحت یک انتظاماتی که موجب نمو آنها و مانع از حیف و میل معتدین باشد، با در نظر گرفتن شروط واقفها دایر شود...
باید اشخاص دانشمند با کفایت و اخلاص نیت مأجور باشند برای رسیدگی به وسائل نشریات عمومی، مانند مهنامهها و روزنامهها و سایر مطبوعات و رادیوها و منابر خطبا و تدریسهای عمومی در مدرسه و مانند اینها که هرگاه در یکی از اینها بیاناتی مخالف دین و مذهب انتشار یابد رد آن را به احسن وجه نموده و مطالبة محاکمه و کیفر آن را از مراجع متخصصه نمایند...
بایستی انظار مراکز روحانیت و شعبهها را پیوسته متوجه به انتظام احوال سادات و ذراری رسول ج نموده و برای ایشان باید مرجعهایی از خوبان این سلسله معین نمود که شجرههای انساب و نام فامیلها و افراد آنها را ثبت و ضبط نمایند. و وجوه خیریه را... میان مستحقین آنها تقسیم نمایند.
وجوهات شرعیه و اموال خیریه آنچه در شرع مشخص شده است، مانند خمس و زکات و آنچه از صاحبان اموال مشخص شده، مانند وصیتها و اوقاف، باید در موارد صحیحه مصرف شود و البته بایستی بر همان مصارف مصروف شود که موصی و واقف معین نموده است. و همچنین است آنچه به اسم خیرات و صدقات و اعانات و تبرعات باشد؛ البته به نظر هیئتی از عدول مؤمنین صرف کارهای نافعی بایستی بشود که ضمن استفاده اشخاص، عموم هم مستفید شوند... از قبیل چاپ یا نشر کتب قدیمۀ نادره یا مؤلفات جدیدۀ نافعه یا بنای دارالعجزه و دارالصناعه و کتابخانه و بیمارستان و حسینیه و...
تهیه دوائر ارتباطی در مرکزها و شعبهها برای تقویت اخوّت دینی بین شعبههای هر محلی با محل دیگر و هر مرکزی با مراکز دیگر و هر شهری با شهرهای دیگر و حتی هر فرد با افراد دیگر به هر وسیله که ممکن شود برای نشر محبت و الفت و اصلاح ذات البین و تراسل و تواصل حتی با فرق مخالفان دین و مذهب برای تخفیف کینه و عداوت و زیادتی دوستی و حسن معاشرت و تبادل منفعت و حتی با دوائر رسمیه حکومتها برای قضاء حوائج اخوان و دفع ظلم و تعدی از ضعفا و بیچارگان. هبةالدین حسینی شهرستانی.
حاج سراج در ادامه اظهار امیدواری میکند که «حضرات حجج اسلام و مقتدیان انام در این مشروع مقدس قدمهای برجستهای برداشته و این همه پریشانیها را در اثر تأسیس یک تشکیلات مهمی مرتفع گردانند». [۵۳۲]
به دنبال انتشار مقالۀ سید هبةالدین، در ش ۳۳ همان نشریه، مقالهای تحت عنوان «انتظام و اصلاح روحانیت» به قلم یکی از محصلین علوم دینی چاپ شد و ادامهاش در شمارۀ ۳۴ (آبان ۲۴) به چاپ رسید. افزون بر آن عالم دیگری از قم، نامهای خطاب به سید هبةالدین شهرستانی نگاشت که بخشهای مختلف آن در ش ۳۳ و ۳۴ و ۳۵ سال دوم آیین اسلام چاپ شد. مدیر روزنامۀ آیین اسلام هم در مصاحبهای که در آذر ۲۵ با آیتالله کاشانی ترتیب داد، از قول وی بر ضرورت تأسیس «مجمع مرکزی روحانیت» در تهران و شعبات آن در ولایات تأکید کرد. [۵۳۳] نامهای هم تحت عنوان پیام یک نفر علاقهمند به اصلاحات اجتماع خطاب به آیت الله بروجردی در آیین اسلام (س ۴، ش ۱، ص ۱۶) چاپ شد که ضمن رد نظریۀ جدایی دین از سیاست از ایشان خواسته بود تا ضمن دخالت در امور سیاسی برای جلوگیری از رواج فحشا و منکر به «تغییر رژیم تشکیلات روحانیت» و «تهیه مبلّغ با اسلوب جدید» بپردازد. همین زمان، یک نفر نامهای به آیت الله شیخ محمدحسین کاشف الغطاء در نجف فرستاده و دربارۀ بازسازی تشکیلات روحانیت از وی پرسش کرده بود. مرحوم کاشف الغطاء هم در پاسخ وی نامهای نسبتاً مفصل نوشته بود. متن این نامه در آیین اسلام به چاپ رسیده است. وی در این نامه تأکیدکرده بود که تشکیلات روحانیت باید «مطابق عصر حاضر» بازسازی و تأسیس شود. وی افزوده بود که «مرکز روحانیت» میبایست «به کلیه وسایل ممکنه تقویت و تشجیع گردد» تا بتواند رسالت تبلیغی خویش را انجام دهد. [۵۳۴] مرحوم کاشف الغطاء از چهرهای روشن و وحدتی دورۀ اخیر بود که از جهاتی با سید هبةالدین شهرستانی قابل مقایسه بلکه به لحاظ موقعیت علمی و حضوردر سطح مرجعیت به مراتب از او بالاتر است. آثار وی و به خصوص سفرهایش به بلاد عربی از جمله مصر و تدریس در الازهر و نیز نگاشتههای معتدل او دربارۀ تشیع، وی را به یکی از چهرههای فکور و مبتکر حوزۀ نجف و جهان تشیع در این دوره درآورده است. [۵۳۵] درگذشت وی در ۲۸ تیرماه ۱۳۳۳ در کرمانشاهان بود. [۵۳۶] نکتۀ مهم نقش تأثیر گذارانۀ وی در ایران است که آن را با ترجمه برخی از آثارش به فارسی میتوان تعقیب کرد. [۵۳۷] کتاب وی که با این عنوان است: «آئین ما، همان کتاب اصل الشیعه و اصولها و دربارۀ شناخت اصول و مبانی مذهب شیعه در قالبی معتدل بود» توسط آقای مکارم شیرازی ترجمه شد. آثار دیگری هم از وی به فارسی درآمد. از آن جمله کتاب زمین و تربت حسینی بود که در سال ۱۳۲۹ ش توسط علیرضا حکیم خسروی (خسروانی) در مشهد چاپ شد. وی در پایان کتاب گفته است که کتاب نبذةٌ من السیاسة الحسینیة را نیز ترجمه کرده و به صورت مستقل منتشر خواهد کرد.
حاج شیخ حسین لنکرانی (م۱۳۶۸ش) از روحانیونی بود که تقریبا در طول زندگانی خویش، به عنوان یک رجل سیاسی شناخته میشد. وی در دورۀ رضاخان مدتی در مشهد و چند سالی هم در شهریار تبعید بود [۵۳۸] و پس از آن از معدود روحانیون سیاسی بود که با چهرههای مبارز سرشناس و همزمان با شماری از رجال دولت رابطه داشت. ما درباره وی گزارشی تفصیلی بر اساس اسنادی که در پرونده وی در ساواک بوده، خواهیم داشت. [۵۳۹]
آیت الله سید رضا فیروزآبادی (م ۱۶/۱۳۴۴ش) نیز از روحانیون سرشناس، و محبوب تهران بود که چند دوره نمایندۀ مجلس بود و با اشخاص سرشناس عالم سیاست مانند مدرس و مصدق رفت و آمد و همراهی و همکاری داشت. وی در این اواخر از جریان جنبش ملیشدن صنعت نفت دفاع کرد و بیشتر به کارهای خیریه اشتغال داشت. [۵۴۰]
چهرههای فرهنگی این دوره را که در سمت و سوی دفاع از دین و احیای آن حرکت میکردند نباید به این افراد محدود کرد. شمار فراوان نویسندگانی که در آیین اسلام مینوشتند و نسلی از فرهیختگان متدین که دوران سخت رضاشاه را پشت سر گذاشته بودند، گرچه محدودند، اما قابل اعتنا و اعتبار هستند و باید اندیشههای آنان مرور شود. نمونه آن محمد عبدالمطلب اردوبادی است که کتاب دعوت محمدی را در سال ۱۳۲۹ (گویا در ارومیه «رضائیه») نوشته است. این کتاب نوعی دین شناسی مدرن است که سالهاست نام آن را کلام جدید یا مبحثی از مباحث فلسفۀ دین گذاشتهاند. برخی از عناوین این کتاب عبارت است از: قرآن و سیاسات، موضوع زنان و احترام ایشان، و مباحثی در زمینه جاودانگی اسلام.
[۵۱۸] پس از شکست نهضت، وی جزو کسانی بود که دستگیر و در زندانی در حلّه، زندانی شده در انتظار حکم اعدام بود. اما در اثر وساطت علما نجات یافت. درباره زندگی وی و مشارکت او در تحولات سیاسی مشروطه و پس از آن در عراق بنگرید: هکذا عرفتهم، ج ۲، ص ۲۰۴. [۵۱۹] برای مثال، ایشان در ایام حج که مصادف با شهریور ۱۳۳۳ بود نماز عید قربان را در مسجد جامع اصفهان اقامه و برای مردم سخنرانی کرد. تصویر این مراسم را بنگرید در: آیین اسلام، س ۸، ش ۳۷، : ص ۱۵. [۵۲۰] آئین جاویدان، ج ۱، ص ۲. [۵۲۱] از مقایسه محتوای آن با آنچه حاج سراج در شرح حال سید هبةالدین نگاشته، تا حدودی میتوان حدس زد که این مقاله هم از حاج سراج است. [۵۲۲] ص ۱۱۵۹ـ۱۱۶۱، ۱۱۶۹، و ش ۴۳، ص ۱۱۸۹ـ۱۱۹۱. [۵۲۳] در سال ۱۳۲۳ کتابی با نام «راهنمای یهود و نصارا یا بیبلها» از مرحوم سید هبةالدین شهرستانی توسط انجمن تبلیغات اسلامی و مقدمه شهابپور در شرح حال مؤلف به چاپ رسید. شهابپور نوشته است «اگر کسی ادعا کند آقای شهرستانی امروز یک نابغۀ اسلامی و مایۀ مباهات اسلامیانند، به گزاف ادعا نکرده و خدمات بزرگ ایشان در زمان گذشته و حال، بهترین شاهد این مدعاست.» نیز مینویسد: «در سال ۱۳۲۴ هجری قمری آقای شهرستانی با آزادیخواهان ایران هم آوازه شد و شروع به تبلیغات و اقدامات در ممالک اسلامی کرد تا مشروطه در همه جا برقرار شود. در این باره مقالات بسیاری در جراید ایران و کشورهای عربی درج کرد و مدتی هم با آزادیخواهان دولت عثمانی هم آواز شده با انجمنهای ایشان اشتراک میکرد و زحمات قابل تقدیری در راه آزادی ملل اسلامی متحمل میشد». و مینویسد: «در سال ۱۳۲۸ ق آقای شهرستانی با انتشار مجلهای دینی و علمی و فلسفی به نام «العلم» قیام کرد و این مجله با خرافات و عادات پست و همچنین با هر نوع کوته نظری شروع به مبارزه و جنگ کرد و در اثر انتشار مقالات آن عدۀ زیادی از معاریف و علمای عراق هم با او همدست شده و مقاصد خیرخواهانهاش را پیشرفت دادند». سپس شرحی طولانی از تألیفات وی به دست داده شده است. دربارۀ همکاری سید هبةالدین با انجمن تبلیغات اسلامی آمده است «از همان وقتی که معظم له خبر تأسیس انجمن تبلیغات اسلامی را شنیدند از این فکر که طبق آرزوی دیرینه و نقشۀ بزرگ ایشان بود شادمان شد و علاوه بر تبریک و تهذیب و تشویق بسیار وعدۀ هرگونه کمک و همکاری دادند و این وعدهها را تا آنجا که میسر شد به نحو احسن انجام نمودند». شهابپور در پایان نوشته است که بخشی از این شرح حال را از مقدمۀ حاج سراج بر کتاب «اسلام و هیئت» گرفته است. تاریخ نگارش این مقدمه ۲۴/۶/۲۳ است. [۵۲۴] بنگرید: آیین اسلام، س ۵، ش ۱۲، ص ۲۰. [۵۲۵] در ایام نوروز سال ۱۳۸۹ به همراه آقایان مهدی محقق و سید هادی خسروشاهی توفیق زیارت عتبات و شرکت در همایش بزرگداشت مرحوم شهرستانی را که در دانشگاه کوفه برگزار شد، داشتم. [۵۲۶] بنگرید: مقدمۀ اسلام و هیئت، ص ۷. [۵۲۷] برخی از اوراق این یادداشتها در میان اوراقی که از مرحوم حاج سراج بر جای مانده، موجود است که نمونههایی را در اسناد پایانی کتاب خواهیم آورد. دربارۀ این دانشمند گرانمایه نیز بنگرید: هبةالدین الشهرستانی، محمدمهدی العلوی، بغداد، مطبعۀالآداب، ۱۹۲۹؛ سید هبةالدین شهرستانی، عباس عبیری، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۳ش، و نیز بنگرید: السیدهبةالدین الشهرستانی، آثاره الفکریۀ و مواقفه السیاسیۀ، محمدباقر احمد البهادلی، بیروت، مؤسسة الفکر الاسلامی، ۲۰۰۰م. [۵۲۸] کار ترجمه آن از فراهانی نامی بود که از طلبههای زمان حاج شیخ عبدالکریم حائری در قم بود و بعدها از طلبگی رفت و بسان بسیاری محضردار شد و این شعر را هم سرود: «بگو به شیخ که اوراق فقه بر باد است/ بخوان کلیله که دوران ثبت اسناد است». [۵۲۹] این ترجمه اخیراً با همان عنوان اسلام و هیئت ترجمه و با تحقیق سید هادی خسروشاهی توسط بوستان کتاب (دفتر تبلیغات اسلامی قم) چاپ شده است. حقیقت آن است که به گفته آقای خسروشاهی انتشار این کتاب، شگفتی زیادی در ایران و عراق به همراه داشت و کتاب یاد شده جزو آثار زبدهای بود که در اوائل قرن بیستم انتشار یافت. این کتاب توسط چندین مترجم دیگر هم به فارسی درآمد که شرحی از آن در مقدمه چاپ آقای خسروشاهی، دیده میشود. [۵۳۰] شیعه چه میگوید: ۳۵. [۵۳۱] برای نمونه در شمارۀ۲ـ آن (مرداد ۱۳۲۷) چندین مقاله از آیت الله شهرستانی و دربارۀ وی به چاپ رسانده که از آن جمله گزارشی است از حضور ایشان در آسایشگاه شاه آباد. همچنین خود مرحوم حاج سراج کتاب «المعارف العالیه» ایشان را در نشریۀ مسلمین به فارسی ترجمه و به چاپ رساند. [۵۳۲] آیین اسلام، سال دوم، ش ۳۰، ص ۱۱. [۵۳۳] همان، س ۳، ش ۴۰، ص ۳۷. [۵۳۴] آیین اسلام، س۴، ش ۹، ص ۱۷ـ۱۸. [۵۳۵] درباره زندگی وی بنگرید: به شرحی که آقای غلامرضا سعیدی درباره وی نوشته است در: مصاحبه با استاد سیدغلامرضا سعیدی، صص ۷۵ـ۸۴. درباره برخی از دیدگاههای اصلاحی او در زمینه معتقدات شیعه، بنگرید: هکذا عرفتهم، ج ۱، ص ۲۴۶ـ۲۴۷. [۵۳۶] مصطفی رهنما در خاطراتش نوشته است که اطلاع دقیق دارد که وی را در این شهر به شهادت رساندند. [۵۳۷] نیز دربارۀ شرح زندگی او بنگرید: راه اسلام، بلای استعمار، سید هادی خسروشاهی، ص ۶۵. [۵۳۸] مجلۀ تاریخ معاصر ایران، ش ۱۳ـ۱۴ (بهار و تابستان ۱۳۷۹) ص ۳۱۰. [۵۳۹] دربارۀ وی بنگرید: مجلۀ تاریخ معاصر ایران، ش ۱۳ـ۱۴ (بهار و تابستان ۷۹)و ۱۷ (بهار ۸۰). در آنجا ضمن یک مصاحبۀ مفصل با یکی از دوستان وی با نام حسین شاه حسینی، خاطرات زیادی از فعالیتهای سیاسی و تلاشهایش برای رهایی مصدق از زندان و غیر آن درج شده است. وی از جمله تلاش کرد تا در انتخابات مجلس چهاردهم تا هفدهم و نیز دور اول و دوم مجلس سنا به مجلس راه یابد که جز نمایندگی اردبیل در مجلس چهاردهم، توفیق دیگری به دست نیاورد. [۵۴۰] بنگرید: به یادنامۀ آیت الله سید رضا فیروز آبادی، محمد ترکمان، تهران، ۱۳۷۶.