جریان ها و سازمان های سیاسی-مذهبی ایران

فهرست کتاب

الف:شیخ محمد خالصی‌زاده

الف:شیخ محمد خالصی‌زاده

شیخ محمدخالصی زاده فرزند آیت‌الله محمد مهدی خالصی است که همراه خانواده‌اش در کاظمین سکونت داشت. او از جوانی افزون بر تحصیل علوم دینی، شور کارهای سیاسی در سرداشت و همراه پدرش در جریان قیام عراق علیه انگلیسی‌ها در سال ۱۹۲۰ میلادی تلاش زیادی از خود نشان داد. این فعالیت در نهایت منجر به اخراج وی از عراق به ایران شد. اندکی بعد پدرش آیت‌الله محمدمهدی خالصی هم که از مراجع وقت بود، به ایران تبعید شد. همراه وی شمار دیگری از مراجع عراق از جمله آیات حاج سید ابوالحسن اصفهانی و نائینی عازم ایران شدند، گرچه به سرعت به عراق بازگشتند. در آن وقایع، خالصی‌زاده فعالیت‌های زیادی درباره ماجرای عراق و بحث قیمومیت انگلیس بر بین النهرین و افشای ماهیت جنایات انگلیسی‌ها داشت. یکی از آن‌ها، ماجرای انتشار اسناد و اوراق مربوط به این ماجرا و مخالفت علما بود که به احتمال زیاد، از سوی وی در اختیار میرزا سلیمان اسکندری در مجلس گذاشته شد و مدت‌ها وقت مجلس را گرفت تا آنکه مجلس با چاپ آن موافقت کرده به نام مظالم انگلیس در بین النهرین به چاپ رسید. [۴۷۰] این اسناد حاوی اطلاعات دقیقی از حرکت علما بر ضد انگلیس در ماجرای عراق پس از جنگ جهانی اول بود.

از زمانی که شیخ محمد به ایران آمد، به نوعی درگیر مسائل ایران شد. نخستین آن‌ها حرکت جمهوری خواهی رضاخان بود. وی در نام‌های که بعدها در سال ۱۳۲۳ به قوام نوشت و به فارسی هم انتشار یافت، دربارۀ فعالیت‌های خود در آن زمان توضیحاتی داده است. خالصی زاده دو سالی را در مشهد سپری کرد. پس از خلع احمد شاه چهار سال در تهران بود تا آنکه به زندان افتاد و پس از گذشت سه ماه، به تویسرکان تبعید گردید. وی یک سال در آنجا به صورت تبعید سپری کرد. سپس به نهاوند تبعید شد که دو سال هم در آنجا ماند. پس از دو سال، به کاظمین برگشت که تنها یک شبانه روز آنجا بود و بار دیگر به قصر شیرین تبعید گردید. این بار وی را به تویسرکان فرستادند که مدت یازده سال را به صورت تبعید در آن شهر سپری کرد.

پس از فرار رضاخان، انگلیسی‌ها خالصی‌زاده را که در کار جاده سازی آنان در نزدیکی تویسرکان اخلال ایجاد می‌کرد، به کاشان فرستادند. این زمان، خالصی زاده در شهر کاشان به فعالیت‌های مذهبی فراوان دست زد و مدارس علمیه را احیا کرد. وی تعداد زیادی از نسل جوان را که شیفته مذهب بودند، متشکل کرد و وارد فعالیت‌های دینی - سیاسی کرد. برخی از اینان طلاب جوانی بودند که در جریان فعالیت فدائیان اسلام و مبارزه علیه بهائیان، شرکت فعال داشتند. وی به بخشی از مسائل و مصائب زندگیش در دورۀ رضاخان، در کتاب کشف الاستار که آن را در سال ۱۳۲۳ در رد بر اسرار هزار ساله حکمی زاده نوشت، اشاره کرده است. [۴۷۱]

وی به رغم آنکه گرایش‌های خاص مذهبی داشت، مردی فرهنگی، با سوابق سیاسی در عراق و اهل کارهای مطبوعاتی به حساب می‌آمد. وی پس از سال ۱۳۲۴ زمانی که از کاشان به تهران آمد، نشریاتی در تهران منتشر کرد و با روحانیون سنتی از یک سو و با متجددین از سوی دیگر درافتاد. [۴۷۲] وی که اجازۀ داشتن نشریه مستقل را نداشت، در پشت پرده در انتشار مجلۀ هفتگی منشور نور و وظیفه فعالیت می‌کرد. [۴۷۳] مدیریت وظیفه با سید محمدباقر حجازی [۴۷۴] بود. اصولا ذهن مرحوم خالصی زاده به طور شگفتی مطبوعاتی بود و از سال‌ها پیش دریافته بود که تا وقتی کسی نشریه‌ای اعم از مجله و روزنامه نداشته باشد، نمی‌تواند دوام آورد.

مرحوم خالصی‌زاده، تشکلّی با نام جمعیت مجتمعین مسجد سلطانی پیش از روی کار آمدن رضاخان یعنی در سال ۱۳۴۱ق بنا کرد که پس از بازگشت مجددش به تهران در سال ۲۴ با صدور اطلاعیه‌ای، در صدد احیای آن برآمد. بدون تردید خالصی‌زاده می‌توانست یکی از فعال‌ترین عناصر مذهبی - سیاسی این دورۀ ایران باشد؛ اما بیشتر به دلیل سلیقه‌های خاصش در مسائل مذهبی و اجتماعی، میان راه متوقف شد. وی در نهایت در سال ۱۳۲۷ ش به یزد تبعید شد و قریب دو سالی که در آنجا بود، به فعالیت‌های مذهبی - سیاسی خود ادامه داد. [۴۷۵] پس از مدتی وی را در آبان ۱۳۲۸ از ایران به عراق تبعید کردند که در کاظمین ماند و فعالیت‌های خود را دنبال کرد. [۴۷۶] وی در ۱۹ رجب سال ۱۳۸۳ ق(۱۹۶۳) درگذشت. چنانکه قلمداران در مقدمۀ آیین جاویدان گفته است، وی مدت ۲۸ سال در ایران به سر برد و بیشتر آن را در تبعید بود. پس از بازگشت به عراق، وی ارتباط خود را با ایران حفظ کرد و دوستانی داشت که در نشر اندیشه‌های وی به فارسی تلاش می‌کردند. قلمداران با اشاره به سکونت وی در کاظمین، از اصرار خود و دوستانش برای نگارش کتابی در فقه متناسب با نیاز زمان اشاره کرده و می‌نویسد: تقاضاهای پی در پی هزاران اراتمند چون ناچیز باعث شد که رساله شریفه احیاء الشریعة فی مذهب الشیعة پا را از دایره قوه به فعل بگذارد. [۴۷۷] درباره این کتاب بعداً سخن خواهیم گفت.

ناگفته پیداست که خالصی‌زادۀ دورۀ رضاخان با دورۀ پس از وی که تن به همکاری با عناصری مانند سید ضیاءالدین طباطبائی می‌دهد، متفاوت است. هرچند نوگرایی‌های مذهبی وی ارتباط چندانی با مواضع سیاسی این چنینی وی ندارد. به طور کلی باید خالصی زاده را منشأ نوعی روشنفکری مذهبی در ایران معاصر دانست. ادامه این مبحث درباره خالصی را در بخش دیگری با تکیه روی آثار و اندیشه‌های او دنبال خواهیم کرد.

[۴۷۰] بنگرید: فصلنامۀ مطالعات تاریخی، ش ۶، ص ۱۳ـ۱۵ در ادامه متن آن کتابچه تا ص ۷۳ به چاپ رسیده است. [۴۷۱] کشف الاستار، ص ۲۰ـ۲۱. [۴۷۲] این گرایش دو سویه او در رسالۀ حجابیه که در رد بر رسالۀ حجاب شیخ عباسعلی اسلامی نوشت و ما متن هردو را در رسائل حجابیه چاپ کرده‌ایم، آشکار است. [۴۷۳] بنگرید: مجلۀ یاد، ش ۷، ص ۴۵. در ادامه باز هم از خالصی سخن گفته‌ایم. خالصی‌زاده در دورۀ فعالیت خود در جریان جمهوری خواهی رضاخان در سال ۱۳۰۲ و ۱۳۰۳ فعالیت مثبت زیادی در جهت مبارزه با رضاخان داشت که بخشی از آن‌ها را عین السلطنه در خاطراتش آورده است. اما زمانی که پس از شهریور بیست به تهران بازگشت، در روزنامه‌هایی مانند رعد امروز (به مدیریت مظفر فیروز) به حمایت از سید ضیاءالدین طباطبائی پرداخت و به همین جهت نزد آزادی‌خواهان متهم شد. توجه داریم که سید ضیاء حزب اراده ملی را برابر حزب توده درست کرد و برخی از اهل دین هم در آن شرکت کردند. در کاشان فعالیت‌های خالصی زاده در کنار فعالیت‌ حزب اراده ملی به عنوان یک گام مثبت تصویر شده است (بنگرید: چالش مذهب و مدرنیسم، ص ۱۲۰بیانیه اتحادیه رضویین کاشان). در واقع، این امر سبب شد تا خالصی‌زاده از سوی جراید منسوب به جبهۀ آزادی مطبوعات مورد حمله قرار گیرد که به انزوای او منجر شد. هفته‌نامۀ «وظیفه» که با مدیریت محمدباقر حجازی منتشر می‌شد، به دلیل علاقۀ وی به سید ضیاء، در سال‌های ‌پس از شهریور بیست، به تبلیغ از او می‌پرداخت. نشریۀ یاد شده تا مدت‌ها پس از ۲۸ مرداد انتشار می‌یافت و نویسندگان مقالات مذهبی آن عبارت بودند از طالقانی، کمره‌ای، سعیدی، شهیدی، دوانی، قربانی، حجتی وخسروشاهی. (به نقل از آقای خسروشاهی). [۴۷۴] وی فرزند آیت‌الله سید مصطفی حجازی از علمای ایران بود که در سال‌های ‌نخست پس از شهریور بیست، با حاج سراج و عده‌ای دیگر برای مقابله با کسروی همکاری می‌کردند. این نکته را حاج سراج در مقدمۀ مقاله «در موضوع توسل و معنای اولوالامر»بیان کرده است. [۴۷۵] بخشی از فعالیت‌های وی را در یزد، مرحوم آیت الله خاتم یزدی بیان کرده که جالب توجه است. بنگرید: خاطرات آیت الله خاتم یزدی، ص ۵۱ـ۵۲ اصولا خالصی در تحریک طلاب جوان و فعال‌کردن آنان جدیت خاصی داشت و از جاذبۀ زیادی برخوردار بود. به نوشتۀ برخی از منابع، وی در این شهر در فعال کردن حوزه‌های علمیه، باز گرداندن موقوفات، تدریس و مبارزه بر ضد بهائیان و شیخیه تلاش می‌کرد. کتابچۀ «خرافات شیخیت و کفریات ارشاد العوام» مربوط به همین دوران است. این اثر به تازگی با عنوان علماء الشیعه و الصراع مع البدع و الخرافات الدخیلة فی الدین (بیروت، دارالهلال، ۲۰۰۹) توسط نواده مؤلف‌هادی خالصی همراه با اسناد خالصی که در ایران توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده، به صورت یک کتاب ۴۶۴ صفحه‌ای انتشار یافته است. [۴۷۶] بنگرید: کیهان فرهنگی، صدمین شماره، ص ۱۱۷ - ۱۱۹. [۴۷۷] آئین جاویدان، ج ۱، ص ۳.