جریان ها و سازمان های سیاسی-مذهبی ایران

فهرست کتاب

۶- استاد مطهری، تلاش برای تبیین فلسفۀ دین و جهت مبارزه

۶- استاد مطهری، تلاش برای تبیین فلسفۀ دین و جهت مبارزه

آقای مطهری، بیش از آنکه به عنوان یک چهره سیاسی شناخته شود، چهره‌ای فرهنگی مبتنی بر آموزه‌های فلسفی - فقهی قم بود. اما در دهه سی و چهل تا پنچاه، یک ویژگی دیگر هم داشت، ایشان از زمانی که در اواخر دهه بیست به تهران رفت، در چهارچوب وضعیتی که روحانیون تهران داشتند قرار گرفت. جریان روحانیت تهران، تا حدودی متفاوت از قم بود. در واقع، به‌روزتر و در مناسبات خود با ملی - مذهبی‌ها نزدیکتر بود. روحانیون تهران، در جریان نهضت ملی، غالبا طرف دکتر مصدق را گرفتند. ما در جای دیگری درباره هیئت علمیه تهران سخن گفته‌ایم. بعدها آقای مطهری ارتباطش را با ملی - مذهبی‌ها حفظ کرد که به رغم اختلاف نظرهای فکری، تا انقلاب ادامه داشت و در روی کار آمدن دولت بازرگان نیز تأثیر خود را گذاشت.

آقای مطهری، از حوالی سال‌های ۱۳۳۱ به بعد، مبارزه خود علیه مارکسیسم را که از قم تجربه کرده بود، آغاز کرد. این کاری بود که وی در طول سال‌ها دنبال نمود عزت الله سحابی می‌گوید: محفلی که از سال ۱۳۳۱ به آن راه یافتیم مجلسی بود متشکل از افرادی که مجموعا به اصحاب جمعه معروف شدند و عبارت بودند از مرحومان مرتضی مطهری، سید صدرالدین جزائری، سبط الشیخ، حاج آقا باقر قمی برادر حاج آقا حسین قمی، حسین مزینی معاون وزارت کشاورزی وقت، علامه طباطبایی (به طور نامرتب)، مهندس شکیب نیا، مهندس معین فر و اینجانب. در این محفل مرحوم مطهری گوینده اصلی بود و کتاب ماتریالیسم دیالکتیک ارانی را می‌خواند و سطر به سطر و نکته به نکته از نظر فلسفه اسلامی به خصوص فلسفه ملاصدرا پاسخ و توضیح می‌داد. [۴۷۲]

به هر روی، در رأس گروهی از روحانیون که در عین مخالفت با نظام پهلوی، مبارزۀ فرهنگی را مقدم بر مبارزه سیاسی قرار دادند. شهید مرتضی مطهری بود. وی پس از یک دوره فعالیت سیاسی در هیئت‌های مؤتلفه، به کار فرهنگی روی آورد. با این حال، همچنان سیاسی ماند، او در سال ۱۳۴۳ در جایی اظهار کرده بود، مردم بس‌که مبارزه کردند و نتیجه نگرفتند خسته شدند و همگی مأیوسند؛ مخصوصا جبهۀ ملی که روی همین اصل عقب نشینی کرد و سران نهضت آزادی هم تنها روی ایمان آن‌ها بود که ایستادگی کردند. وظیفه ما روحانیون و وعاظ است که نگذاریم مردم از مبارزه ناامید شوند بلکه باید آن‌ها را امیدوار سازیم و روحیۀ آنان را تقویت کنیم. [۴۷۳] در سال ۵۳ استاد مطهری پس از ستایش از امام موسی صدر و اینکه از طریق وی می‌توان پول برای آیت الله خمینی فرستاد، اظهار می‌کند: اکنون تمام راه‌ها را به روی ما بسته‌اند، باید برای بیداری افکار و هدایت جوانان، راه‌های دیگری انتخاب کنیم و نگذاریم جوش و خروش‌ها یکباره خاموش شود، و من فکر می‌کنم که چه راهی را باید در پیش بگیریم و هنوز فکرم به جایی نرسیده است. [۴۷۴] شاید بر همین اساس بود که وی در سال۱۳۵۲ به دعوت جمعی از طلاب، برای پرورش نسلی از طلاب هفته‌ای دو روز به قم آمده و جلسات درس و بحث خویش را دایر کرد [۴۷۵]. صورت مباحث ایشان در سال‌های اخیر منهای تفسیر، بیشتر بیان مباحث بنیادی اعتقادی و نقد مارکسیسم و به طور کلی مباحث فلسفی بود.

دربارۀ استاد مطهری فراوان گفته و نوشته شده است. آنچه مسلم است اینکه عناوین آثار شهیدی مطهری، به خوبی می‌تواند وضعیت فرهنگی دشوار آن روزگار و سیاست فرهنگی وی را در برابر آن مشکلات نشان دهد. یکی از مهم‌ترین این مباحث، مسألۀ حجاب بود که از شاخص‌های اصلی مبارزه بر ضد مدرنیسم و پهلوی به حساب می‌آمد. شاید لازم باشد در این زمینه اندکی بیشتر و در عین حال موردی سخن بگوییم.

بی‌تردید یکی از پیش‌زمینه‌های انقلاب اسلامی مبحث حجاب بوده است. درست از زمانی که پس از شهریور ۲۰ بحث حجاب مطرح شد تا زمانی که استاد مطهری در سال ۴۸ کتاب پرتأثیر مسأله حجاب را نگاشت، تا آن زمان که زنان چادری در خیابان‌های تهران در سال ۵۷ به راهپیمایی پرداختند و تصویر زن مسلمان را به نمایش گذاشتند، همۀ این‌ها نشان داد که تلاش‌های فرهنگی انجام شده برای تثبیت حجاب، کار خود را کرده است. چاپ مکرر کتاب مسألۀ حجاب استاد مطهری طی یک دهۀ پیش از انقلاب، نشان از تأثیر گذاری مستقیم این اثر در این تحول مذهبی دارد. [۴۷۶] در تمام این سال‌ها حجاب یکی از دلمشغولی‌های اصلی مبارزان متدین بود. [۴۷۷] اصرار رژیم شاه بر کشف حجاب مجدد با تکیه بر مدارس دخترانه و الزامی کردن دختران به برداشتن حجاب در سال ۱۳۵۲ نگرانی متدینین را بیشتر کرد. آیت الله خوانساری به علَم پیغام داده بود که این اجبار را درباره مدارس دخترانۀ اسلامی (وابسته به جامعۀ تعلیمات اسلامی) اعلام نکنند که علم این پیغام را به شاه داد. [۴۷۸]

پس از پیروزی انقلاب، در سال ۱۳۵۸ جزوه‌ای با نام انقلاب حجاب در هیجده صفحه در تهران چاپ شد که کاربرد این تعبیر خود نشانگر اهمیت این مسأله در ایجاد فضای انقلاب اسلامی بود. [۴۷۹] خاطرات کیا کاتوزیان همسر اصغر حاج سید جوادی در ارتباط با بحث حجاب در روز ۱۶ شهریور۱۳۵۷ (روز عید فطر) که تظاهرات بزرگی در تهران شد، جالب است. وی می‌نویسد: صف تظاهر‌کنندگان ساعت ۲ بعد از ظهر مقابل کوچۀ ما رسید، نزدیک چهار راه کندی و آیزنهاور، زنان همگی سیاهپوش در وسط خیابان راه می‌رفتند و اطراف آن‌ها و جلوی هر دسته عده‌ای جوان موتور سوار در حرکت بودند برای حفظ امنیت و آرامش. ما با بسته‌های بیسکویت و آب یخ از تظاهرکنندگان استقبال کردیم و پا به پای آن‌ها شعار می‌دادیم. در این موقع جوانی که به زحمت بیست سال داشت، آمد مقابل من و گفت: تو چون حجاب نداری ما از تو بیسکویت و آب قبول نمی‌کنیم. گفتم: اشتباه بزرگی می‌کنید. چون من هیچ وقت چادر نداشته‌ام و بیشتر این خانم‌ها هم که در حرکت هستند هیچ وقت چادر نداشته‌اند. نگذارید از حالا صف‌های ما از یکدیگر جدا شوند. [۴۸۰]

در آبان ۵۶ خبرگزاری پارس هم اعلام کرد: «در مراکز علمی، درصد دختران با چادر سیاه روز افزون است و آن‌ها با قانون منع حجاب در مراکز علمی مخالفت می‌کنند». [۴۸۱] دقیقا دو روز پیش از حادثه ۱۹ دی ماه ۵۶ که آغاز انقلاب اسلامی بود، یعنی روز ۱۷ دی ماه ۵۶ شماری از زنان در مشهد تظاهرات کرده و درست در روز کشف حجاب، خواستار حجاب شدند. [۴۸۲] ساواک در گزارش دیگری از ویژگی‌های آشوب‌های اخیر را «مشارکت دسته جمعی زنان چادری در تظاهرات و آشوبگری‌ها» دانسته است. [۴۸۳] در سند دیگری درباره سپاهیان دانش هم آمده است: «اخیرا سپاهیان دانش دختر به طرز بی‌سابقه‌ای از روسری و چادر استفاده کرده و نسبت به استفاده از آن تعصب خاصی دارند.» [۴۸۴] شاه در خرداد ۵۶ به علم گفته بود: پریروز که به جنوب شهر به محل فروشگاه‌های زنجیره‌ای رفته بودم هزاران زن چادر بسر پدر سوخته دیدم. [۴۸۵]

در گزارشی هم که ساواک در دی ماه ۵۶ تهیه کرده آمده است: در سنوات اخیر موج جدیدی برای استفاده از چادر و مقنعه در بین تعدادی از خانواده‌ها به وجود آمده و مشاهده می‌گردد که گروهی از دختران خردسال و جوان از چادر و مقنعه استفاده می‌نمایند. و حتی دامنۀ آن به سطح مراکز عالی آموزشی نیز کشانده شده به نحوی که افزایش آن به نسبت سال‌های قبل در اغلب مجامع و خیابان‌ها کاملا محسوس است. به موازات این تغییر ظاهری، گرایش‌های مذهبی نیز فزونی یافته است. [۴۸۶] در اجتماع مردم قم در روز چهلم شهدای واقعه نوزدهم دی ۵۶ در مسجد اعظم نیز یکی از خواسته‌های اصلی مردم «رعایت کلیه قوانین اسلامی مخصوصاً حجاب» بود. [۴۸۷]

در کنار مسألۀ حجاب، مبحث حقوق زن مطرح بود که آن هم به صورت یکی از بحث‌های رایج آن روزگار درآمده بود. پیش از آقای مطهری، کتاب‌های زیادی در این باره در حوزه فرهنگ جدید اسلامی نوشته شده بود، اما کار آقای مطهری به مانند آنچه دربارۀ حجاب نوشت و ختم نوشته‌های حجابیه بود، در این زمینه نیز کاری متفاوت بود. طرح نوشتن در این باره در یکی از جلسات روحانیون انقلابی - منبری تهران (علی اصغر مروارید، سید علی غیوری، شیخ حسین کاشانی (گویا عامل ساواک در این جمع)، محمد جواد باهنر، هاشمی رفسنجانی، شهید محلاتی، مهدوی کنی، جعفر شجونی، موحدی کرمانی، نجم الدین اعتماد زاده) در منزل استاد مطهری در ۲۳/۱۰/۴۸ بود که ضمن آن آقای هاشمی رفسنجانی از آقای مطهری خواست تا در پاسخ به آنچه در مجلۀ زن روز منتشر می‌شد، مطالبی بنویسد. آقای مطهری در آن جلسه این درخواست را نپذیرفته، اما به نظر می‌رسد بعد از آن قانع شد تا این کار را انجام دهد و نتیجه آن کتاب نظام حقوق زن در اسلام شد. [۴۸۸] آقای فلسفی هم وساطتی در درج مقالات جوابیه آقای مطهری در نشریه زن روز داشته است.

از دیگر فعالیت‌های فرهنگی - سیاسی آقای مطهری پرداختن به بحث دین و ملیت بود که از مهمترین و جاری‌ترین مباحث فکری آن دوره بوده و اثبات و نفی آن در استواری و نااستواری مشروعیت دولت پهلوی به عنوان یک سلطنت ایرانی تأثیر مستقیم داشت. مباحث وی در تبیین جهان بینی اسلامی، نقد مارکسیسم و مقابله با اندیشه‌های انحرافی در بخش‌های مختلف را هم باید از دیگر فعالیت‌های فرهنگی سیاسی ایشان دانست.

طبعا این سیاست فرهنگی، به معنای فاصله گرفتن از میدان مبارزه و سیاست نبود، بلکه خود اقدامی فکری و تئوریک برای شکل دادن به فلسفۀ مبارزه بود. با نگاهی به آثار ایشان می‌توان دریافت که بیشتر آثار و نیز موضوعات سخنرانی وی مسائلی بود که جامعۀ ما، به ویژه جوانان در بعد عقیده و اجتماع و سیاست، با آن درگیر بودند و آقای مطهری می‌کوشید تا دیدگاه اسلام را درباره آن‌ها بیان کند. [۴۸۹]

جلسات مداوم آقای مطهری با روحانیون مبارز تهران، چیزی نبود که از چشم ساواک پنهان باشد. به همین دلیل در گزارش ساواک آمده بود: نکته‌ای که در طول دو جلد پرونده (یعنی پرونده استاد مطهری) همواره مشهود است، معاشرت و ارتباط نزدیک این شخص با سایر وعاظ ناراحت و روحانیون سابقه دار می‌باشد. [۴۹۰] شرکت ایشان در مسجد هدایت و اقامۀ نماز به جای آیت الله طالقانی و اظهار «مطالب تحریک‌آمیز و انتقادی» [۴۹۱] نشان می‌دهد که ایشان کار سیاسی را در پشت تلاش‌های فرهنگی خود که در عین حال به هدف حفظ اصالت دین بود، انجام می‌داد. یکی از افراد ساواک در گزارشی از سخنرانی آقای مطهری نوشت: مطمئن هستم که سخنرانی اخیر ایشان بر یک مبنای مشخص و معلوم انتخاب شده است و در لفافۀ مسائل دینی، همان شعارها و مسائل مورد توجه خمینی و پیروانش را ابراز می‌کند. [۴۹۲] و در گزارشی دیگر آمده : مشار الیه از سال ۴۲ تاکنون تناوبا در جلسات مذهبی مختلف در تهران و شهرستان‌ها مطالب تحریک‌آمیز، گمراه کننده و اهانت‌آمیزی را در لفاف مسائل مذهبی و تاریخ اسلام بیان می‌کرده و می‌نماید. [۴۹۳] نصیری در سال ۱۳۴۹ دربارۀ استاد مطهری و یکی از همفکران وی چنین دستور داد: این دو نفر را باید همیشه مراقبت نمایید. عناصری غیر صالح و همیشه در جبهۀ منحرفین قرار گرفته‌اند. [۴۹۴]

یکی از مهمترین اقدامات سیاسی وی در سال ۱۳۴۸ و ۱۳۴۹ تلاش برای موضوع فلسطین بود. [۴۹۵] به طوری که حسابی مشترک به نام ایشان، علامۀ طباطبایی و سید ابوالفضل زنجانی افتتاح شد و ساواک حساسیت زیادی روی آن نشان داد که اسناد آن موجود است. [۴۹۶] پول‌های جمع آوری شده را ساواک از آنان مطالبه کرد، اما با پیشنهاد شهید محلاتی، آن‌ها برای فریب ساواک قبوضی برای تحویل این پول‌ها به مرحوم شریعتمداری از او گرفتند اما پول‌ها را شهید محلاتی به مکه برد و تحویل فلسطینی‌ها داد. [۴۹۷] گفتنی است که به دلیل فعالیت آقای مطهری درباره فلسطین، برخی از روحانیون ولایتی، تبلیغات فراوانی بر ضد استاد مطهری کردند. در واقع باید گفت یکی از گرایش‌های مهم استاد، تلاش برای ایجاد وحدت میان شیعه و سنی بود. در این باره، حتی شایع شده بود که فلسطینی‌ها ناصبی هستند و بدتر از یهود! که استاد مطهری سخت از این سخن برآشفت و بر ضد آن سخنرانی کرد. برخی هم شایع کرده بودند که در مسجد الجواد - یعنی مسجد آقای مطهری در تهران - اشهد ان علیا ولی الله را نمی‌گویند! [۴۹۸]

فعالیت آقای مطهری برای فلسطین، پس از آتش زدن مسجد الاقصی (در ۳۰ مرداد ۱۳۴۸) توسط صهیونیست‌ها بود که با عکس العمل شدید علما و دولت‌های اسلامی روبه‌رو شد. [۴۹۹] مجلس ختمی هم برای جمال عبدالناصر به طور مشترک از سوی آیت الله طالقانی و مطهری در مسجد هدایت برگزار گردید. [۵۰۰]

از سوی دیگر، استاد مطهری همیشۀ طرف اعتماد امام بوده، از ایشان رهنمود می‌گرفت و می‌کوشید تا اوضاع فرهنگی ایران را به ایشان منعکس کند. بعدها نیز استاد مطهری، در مباحث دینی که در منبرها و سخنرانی‌های خود چه در حسینیۀ ارشاد و چه در انجمن اسلامی‌های مختلف در دانشگاه‌های تهران و شیراز و... مطرح می‌کرد، افزون بر مباحث کاملا دینی، به طرح مباحث مذهبی - سیاسی نیز می‌پرداخت. گزارش یک نمونه از سخنرانی استاد مطهری در حسینیه ارشاد در ۱۷/۷/۱۳۴۸ نشان از آن دارد که ایشان در حسینیه، همزمان نوعی فکر مذهبی انقلابی را ترویج می‌کرد. آقای مطهری در مراسم جشن بعثت پیامبر اکرم ج می‌گوید: با زنده باد و مرده باد نمی‌توان آزاد شد. آزادی معنوی با آزادی اجتماعی همراه است. اسلام گفته است که هیچکس در اجتماع برتر و بالاتر از دیگری نمی‌تواند باشد. بنابراین قرآن این حق را داده که اگر کسی در مقام قدرت قرار گرفت و بر ضعیف ستم نمود و قوانین اسلام را در نظر نگرفت، او را از قدرت به زیر بکشند و حق خود را از او بگیرند. اسلام بین مردم هیچ فرقی نگذاشته است؛ چرا مردم در موقعیتی که قرار می‌گیرند، از یک مقامی که در رأس قرار دارد، با نام و القاب ستایش کننده او را صدا می‌کنند؟ فقط خداست که بایستی مورد ستایش قرار گیرد. [۵۰۱]

یکبار نیز که در سمینار دبیران دینی شرکت کرده بود، از اینکه معلمان گلی نثار پیکر رضاشاه کرده‌اند، ناراحت شده و می‌گفت: چرا دبیران دینی پای پیکره رضاشاه رفته‌اند و گل نثار کرده‌اند؟ آیا دبیران هم باید بت پرست باشند؟ [۵۰۲] الویری می‌نویسد: وقتی که در سال ۱۳۵۶ برای دیدار امام به نجف رفتم و از ایشان پرسیدم که در مسائل فکری از چه کسی استفاده کنم، امام فرمودند «آقای مطهری یا کسی که ایشان معرفی نمایند.» این امر سبب شگفتی الویری شد. [۵۰۳]

در کنار این جریان که مبارزه فرهنگی را در اولویت قرار داده بود باید از کسانی مانند شهید بهشتی [۵۰۴] به ویژه محمدتقی فلسفی [۵۰۵] یاد کرد که یک تاریخ چهل ساله از نقش برجسته منبرهای جدّی و فرهنگی در ایران است. همچنین مرحوم محمدتقی جعفری، [۵۰۶] امامی کاشانی، [۵۰۷] شهید محمدجواد با هنر و حلقۀ وابسته به آنان که سال‌ها در آموزش و پرورش به کار فرهنگی - و عمدتاً تدوین کتاب‌های دینی برای آموزش و پرورش - اشتغال داشتند، یاد کرد. یک‌بار باهنر در سخنرانی خود در مسجد هدایت از «مقدسین و متدینین» نالید که چرا می‌گویند همین چهار پنج کلاس سواد برای دختران بس است «در صورتی که دیگران دختران خود را به مدرسه فرستادند و جای این دختر خانم‌های متدین را در پست‌های مهم اشغال کردند.» [۵۰۸] یکی از نشریات آنان با نام سخنی چند درباره خداشناسی، توسط اداره کل مطالعات و برنامه‌ها در سال ۱۳۴۹ چاپ شده است. نام سید رضا برقعی، محمد جواد باهنر و علی غفوری روی صفحه نخست آن به عنوان مؤلف درج شده است. بیشتر افراد این گروه در سال ۵۶ به طور صریح وارد عرصۀ مبارزه شده و ممنوع المنبر شدند. برخی از آنان مانند شهید باهنر در سال ۱۳۵۰ نیز از منبر رفتن ممنوع شده بود. [۵۰۹]

تأسیس مدرسه دین و دانش در قم توسط شهید بهشتی در سال ۱۳۳۳ یکی از اقدامات مهم فرهنگی بود که در امتداد سیاست تأسیس مدارس ملی - مذهبی، دنبال می‌شد. [۵۱۰] مدیریت این مدرسه تا سال ۴۲ که مرحوم بهشتی در قم بود، در اختیار ایشان بود. [۵۱۱]

در قم، آقای محمدتقی مصباح نیز که تا سال ۱۳۴۴ سخت مشغول فعالیت سیاسی مطبوعاتی بود [۵۱۲] به کار فرهنگی روی آورد که در جای دیگر به فعالیت‌های او اشاره خواهیم کرد.

شهید محمد مفتح، از دیگر چهره‌های فرهنگی این دوره بود که در تهران، پایگاهش مسجد قبا بود. وی از رهبران جریان فرهنگی انقلاب شناخته می‌شد و طی سال‌ها با نگارش مقالاتی در نشریات دینی، برای باز معرفی اسلام به نسل جوان دانشگاهی تلاش کرده بود. وی کارمند آموزش و پرورش بود و به دلیل فعالیت‌های انقلابی - فرهنگی مقرر شد تا از قم به کرمان انتقال یا به تعبیر خودش تبعید شود، اما وی توانست با اصرار فراوان خود را به تهران منتقل کند. [۵۱۳] در اواخر دهۀ ۴۰ سلسله انتشاراتی تحت عنوان «جلسات علمی اسلام‌شناسی، زیر نظر دکتر مفتح» به راه افتاد. [۵۱۴] اصل ماجرا جمع شدن طلبه‌های مستعد نویسندگی در جلسات اسلام شناسی بود. [۵۱۵] جلسه یاد شده چندین کتاب هم منتشر کرد. یکی از منشورات آن، کتاب اسلام بر سر دو راهی بود. کتاب دیگری که در این سلسله منتشر شد، زیارت، خرافه یا حقیقت، از غلامحسین رحیمی اصفهانی بود که به سال ۱۳۴۷ با مقدمه دکتر مفتح چاپ شد. کتاب دیگر مصاحبه‌ای درباره خرافه و نیرنگ از کاظم ارفع بود که آن هم توسط انتشارات فراهانی اما زیر نظر دکتر محمد مفتح چاپ شد. کتاب اسلام بر سر دو راهی از محمد اسد، اطریشی یهودی الاصل مسلمان شده بود که آن زمان نوشته‌هایش در سرتاسر جهان اسلام مطالعه می‌شد و آقایان علی اکبر حسنی و عقیقی بخشایشی آن را زیر نظر دکتر مفتح به فارسی درآوردند و انتشارات فراهانی در سال ۴۷ به چاپ رساند. کتاب دیگری که این انجمن اسلام شناسی چاپ کرد، نامش اسلام پیشرو نهضت‌ها بود که غلامحسین حقانی با همکاری محمد مصطفوی کرمانی در سال ۱۳۴۴ در ۲۱۲ صفحه چاپ کردند. و برخی دیگر عبارت بود از: به سوی اسلام یا آیین کلیسا، اسلام و حقوق کارگران، همسران رسول خدا، دنیا در خطر سقوط، اسلام و حقوق کارگران. شهید مفتح از سال ۵۴ در مسجد قبا نماز می‌خواند و از روحانیون روشنفکر به شمار می‌آمد. وی در تشییع جنازه دکتر شریعتی هم در سوریه شرکت کرد. وی پس از پیروزی انقلاب، در ۲۷ آذر ۵۸ به دست فرقانی‌ها که خود را طرفدار دو آتشه دکتر شریعتی می‌دانستند ترور شد. [۵۱۶]

مرحوم مصطفی زمانی نجف آبادی از جمله نویسندگان حوزوی عمومی نویس بود که آثارش به وفور در دسترس علاقمندان به مذهب از نسل نوجوان و جوان قرار می‌گرفت. وی پس از انتشار کتاب‌های ابراهیم بت شکن، بسوی اسلام یا آیین کلیسا؟ و کتاب شیعه و زمامداران خودسر، درگیر برخی از جریان‌های فکری - سیاسی روز هم شد. وی در همکاری با طرح مرحوم مفتح یعنی جلسات اسلام شناسی، کتابی با عنوان کودک نیل یا مرد انقلاب نوشت. کتاب ابراهیم بت شکن در شمار همین مجموعه بود که بعدها با کتاب کودک نیل، هردو ممنوع الانتشار بود. کودک نیل در سال ۱۳۴۳ یعنی در اوج مبارزات روحانیت با نظام پهلوی نوشته شد و او در مقدمه کتاب تصریح کرد که: پاکنویس این کتاب در آبان ۱۳۴۳ یعنی هنگامی که مرجع تقلید شیعیان حضرت آیت الله العظمی آقای خمینی را از قم تبعید کردند - سیزدهم آبان هزار و سیصد و چهل و سه، ساعت پنج صبح - و حوزه برای ابراز نگرانی و تجلیل از معظم له، ۱۵ روز تعطیل گردید، صورت گرفت. [۵۱۷] این اثر به عنوان چهارمین کتاب از مجموعه «جلسات علمی اسلام شناسی» زیر نظر دکتر محمد مفتح در اسفند ۴۳ انتشار یافت. کتاب یاد شده شرح حال موسی و مبارزات وی با فرعون است. حوادث روز، در مقدمه کتاب کاملا انعکاس یافته است. درباره مرحوم زمانی به طور مستقل مبحثی را خواهیم داشت.

حلقه‌ای از منبری‌های مذهبی در تهران و شهرستان‌ها، همزمان و به طور منظم، از اواخر دهۀ ۴۰ شروع به کار کرد که رسالت اصلی آن طرح مباحث سیاسی در دل مباحث به ظاهر مذهبی بود. گزارش ساواک حاکی است که در ۸/۱۰/۴۸ مجلسی در منزل محمد جواد باهنر تشکیل می‌شود که در آن، شهید مطهری، شهید محلاتی، مهدوی کنی، علی اصغر مروارید، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، سیدعلی غیوری، شیخ جعفر شجونی، و لاهوتی شرکت کرده‌اند. هدف آنان هماهنگ‌کردن برنامۀ اعزام مبلغ به روستاهاست که کار را میان خود تقسیم کنند. [۵۱۸] این جلسات به صورت هفتگی برگزار می‌شده است. مانند همین برنامه و طی همین دوره و پس از آن، برای مساجد تهران و سخنرانی در آن‌ها، در جلساتی که به صورت مخفیانه برگزار می‌شده، اجرا شده است.

[۴۷۲] نیم قرن خاطره و تجربه، ص ۱۲۹. [۴۷۳] استاد شهید به روایت اسناد، ص ۱۵۳. [۴۷۴] استاد شهید به روایت اسناد، ص ۲۲۶. [۴۷۵] بنگرید: خاطرات آیت الله طاهری خرم آبادی، ص ۱۱۱، به گفته ایشان، از جمله کسانی که درآن درس‌ها شرکت می‌کردند، آقا سید علی محقق داماد، دکتر احمدی، احمد یزدی، و سید حسین مدرسی طباطبائی بودند. آقای مطهری آزمونی هم برگزار کرد تا طلاب زبده‌ای را انتخاب کرده و در رشته‌های تخصصی آموزش دهد که به دلیل پیش آمدن مسائل انقلاب این طرح به جایی نرسید. [۴۷۶] البته نوشته ایشان مخالفت‌هایی راهم در میان برخی از روحانیون پدید آورد. بنگرید: خاطرات علی اکبر ناطق نوری، ص ۸۵، آقای فارسی در حاشیه این مطلب نوشته‌اند: این از واقعیت‌های تعیین کننده انقلاب و روشن کننده ماهیت انقلاب و انگیزه‌های مردم و علائق عالیه آنان در انقلاب است. در این انقلاب، چادر و مقنعه و روسری به یکی از پرچمهای جنبش انقلابی تبدیل شده بود. [۴۷۷] برای نمونه بنگرید به بحث جالبی که در زندان بین مبارزین در باره حجاب صورت گرفته در: یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید لاجوردی، ص ۳۵۳ـ۳۵۸. آقای مطهری در زمینه اصطلاح حجاب اسلامی که آن را شامل روسری کامل و مانتو بلندی می‌دانست که برجستگی‌های زن را بپوشاند، مورد اتهام برخی از سنتی‌ها قرار گرفت. همان زمان یعنی سال ۴۹ که مرحوم بهشتی هم از آلمان برگشت، روی این اصطلاح تأکید کرد و گفت که زن و دختر او در آلمان با همین حجاب اسلامی ظاهر می‌شدند. (بنگرید: مصاحبه ایشان پس از بازگشت از آلمان چاپ شده در: سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های شهید بهشتی، ج ۱، ص ۱۵۲). [۴۷۸] یادداشت‌های علم، ج ۳، ص ۱۵۸ـ۱۶۰. [۴۷۹] در این باره همچنین بنگرید به : نگاهی کوتاه به حجاب در جمهوری اسلامی، بیانیۀ ش ۹۱ سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، با تاریخ ۱۳/۲/۶۰.) [۴۸۰] از سپیده تا شام، ص ۴۴. [۴۸۱] هفت هزار روز تاریخ ایران، ج ۲، ص ۷۴۸. [۴۸۲] همان، ص ۷۷۸. [۴۸۳] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج ۲، ص ۱۲۶. [۴۸۴] همان، ج ۲، ص ۱۲۹. [۴۸۵] خاطرات علَم، ج ۶، ص ۴۴۹ـ۴۵۰. [۴۸۶] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج ۱، ص ۲۶۸. [۴۸۷] آیت الله گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، ج ۳، ص ۵۷۷. [۴۸۸] در این باره به گزارش ساواک بنگرید در: یاران امام... قامت استوار، ج ۱، ص ۵۲۸. [۴۸۹] در این زمینه، بجز آنچه به صورت مکتوب از استاد باقی مانده، تنوع موضوعات اجتماعی و پرداختن به مسأله استعمار را می‌توان در گزارش‌هایی که افراد ساواک از سخنرانی‌های ایشان ارائه کرده‌اند و در کتاب «استاد شهید به روایت اسناد» آمده، به دست آورد. [۴۹۰] استاد شهید به روایت اسناد، ص ۲۵۵. [۴۹۱] بنگرید به گزارش ساواک در: اسناد شهید به روایت اسناد، ص ۱۵۳. [۴۹۲] همان، ص ۲۱۶. [۴۹۳] همان، ص ۲۵۴، ۲۶۶، ۲۷۳. [۴۹۴] همان، ص ۲۵۵ و بنگرید به دستور نصیری به شهربانی در ۲۱/۱۰/۵۳ برای ممنوع المنبر کردن استاد مطهری، همان، ص ۲۵۹. [۴۹۵] بنگرید به سخنرانی ایشان در سال ۴۸ در حسینیۀ ارشاد که تحت عنوان «کارنامۀ ما در امر به معروف و نهی از منکر» در حماسۀ حسینی، ج ۲، ص ۱۵۲ـ۱۸۰ چاپ شده است. در آن سخنرانی که در ارتباط با نهضت امام حسین÷ است به تفصیل از مظلومیت مردم فلسطین و لزوم کمک به آنان یاد می‌کند. موضوع فلسطین در حقیقت از خرداد ۱۳۴۶ که جنگ شش روزۀ اعراب و اسرائیل آغاز شد، در ایران به جد مطرح گردید. اعلامیه امام و سایر مراجع و تبلیغات عمومی بر ضد اسرائیل و طبعا رژیم پهلوی، فضای خاصی را در کشور پدید آورد. (بنگرید: هفت هزار روز، ج ۱ ص ۲۹۳ـ۳۰۱ در قم از سوی آیت الله مرعشی مراسمی برای شهدای فلسطین برگزار شد. (همان، ص ۲۹۹). فتوای امام دایر بر جواز پرداخت زکات به چریک‌های فلسطینی، از فتاوای مهم ایشان در این ارتباط بود. (همان، ص ۳۵۹ـ۳۸۲). [۴۹۶] استاد شهید به روایت اسناد، ص ۱۵۰ - ۱۵۸، ۱۷۳. [۴۹۷] بنگرید: خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، ص ۷۸. [۴۹۸] در این باره در اسناد مختلفی که ساواک از استاد مطهری تهیه کرده مطالبی آمده است. بنگرید: استاد شهید به روایت اسناد، ص ۱۹۹. آیت الله خزعلی هم درباره لزوم وحدت اسلامی سخنرانی می‌کرد و تحلیل ساواک این بود که این مسائل به خاطر مطالبی است که شیخ قاسم اسلامی در مسجد شیشه در این باره اظهار کرده است. همان ص ۲۰۹. [۴۹۹] بنگرید: هفت هزار روز تاریخ ایران، ج ۱، ص ۳۷۲ـ۳۷۵. متن اطلاعیه آیت الله گلپایگانی را بنگرید در: زندگی نامه آیت الله العظمی گلپایگانی، ص ۲۰۵. سند شمارۀ ۵ در ادامه گزارش‌های مختلفی که درباره انعکاس این امر میان علما و طلاب قم بوده، درج شده است. صفحات زیادی از پرونده آیت الله گلپایگانی در ساواک اختصاص به موضعگیری‌های ایشان در این ماجرا دارد. بنگرید: آیت الله گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، ج ۲، صص ۴۰۸ به بعد. شاعرانی هم در ایران در این باره شعر گفتند که از آن جمله شعر ادیب برومند است که در کتاب حماسه فلسطین (ص ۱۷۰ـ۱۷۳) چاپ شد. [۵۰۰] ابوذر زمان، ج ۲، ص بیست. بنگرید: مسجد هدایت، ج ۲، ص ۱۷۲ گزارشی از سخنرانی آیت الله طالقانی در این مراسم آمده است. [۵۰۱] بنگرید: استاد شهید به روایت اسناد، ص ۱۳۱ـ۱۳۲. [۵۰۲] بنگرید به گزارش ساواک، استاد شهید به روایت اسناد، ص ۱۶۶. [۵۰۳] خاطرات الویری، ص ۶۵؛ تاریخچۀ گروه‌های تشکیل‌دهندۀ سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، ج ۲، ص ۶۶، آقای طاهری خرم آبادی نوشته است: چند نوبت (امام) نامه نوشتند به آقای پسندیده یا به آقای اشراقی دامادشان گفتند «آقای مطهری را به قم بیاورید و نگه دارید در قم بماند و به تدریس مشغول باشد». بنگرید: پاره‌ای از خورشید، ص ۳۵۳. در واقع تبعید شماری از اساتید حوزه علمیه قم پس از ماجرای فیضیه در سال ۵۴ ضرورت نیاز به آقای مطهری را در قم افزایش داد و ایشان هفته‌ای دو روز را تا سال ۵۷ به قم می‌آمدند و درس‌های مختلفی در تفسیر و فلسفه ارائه می‌کردند. [۵۰۴] فعالیت‌های فکری شهید بهشتی در سه دوره مختلف است. نخست در قم با تأسیس مدرسۀ دین و دانش. دوم در هامبورگ که تأثیر زیادی روی اتحادیه انجمن‌های اسلامی داشت (برای مثال بنگرید: اسلام مکتب مبارز، ش ۶، ص ۲۵ـ۲۶. خاطرات سیاسی و اجتماعی دکتر صادق طباطبائی، ج ۱، ص ۷۶ و صفحات دیگر آنکه خاطراتی درباره سخنرانی‌های شهید بهشتی در اروپا دارد؛ نیز بنگرید به سخنرانی خود شهید بهشتی درباره رفتنش به هامبورگ و اطلاعاتی درباره این مرکز و فعالیت او در: سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های شهید بهشتی، ج ۱، ص ۱۳۲ - ۱۵۱) و سپس در دوره اخیر در آموزش و پرورش و جلسات عمومی و سخنرانی‌ها، در میان خاطراتی که اخیرا منتشر شده، تازه‌های مربوط به ایشان را بیشتر محمد پیشگاهی فرد در جای جای کتابش آورده که مغتنم است. جالب است که ایشان در سال ۵۶ کتابی را با عنوان مبارزه با تحریف یکی از هدف‌های پیغمبر اسلام، به دست چاپ سپرده که در ممیزی فرهنگ و هنر مانده است. ادبیات این اثر با توجه به فضای ذهنی ایشان در بازگشت از آلمان، در جهت‌گیری بر ضد تحریف و خرافه قابل توجه است. بهره‌گیری از دین و مذهب توسط زر و زور و تزویر، از اصطلاحاتی است که این زمان به خصوص شریعتی رایج کرده بود. [۵۰۵] بنگرید: یاران امام به روایت اسناد ساواک (۹) تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۷۸ و نیز خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۶. [۵۰۶] بنگرید: به یاران امام به روایت اسناد ساواک (۷) چراغ فروزان، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۷۷. [۵۰۷] دربارۀ سخنرانی‌های وی در جریان حوادث نهضت خرداد آیت الله گرامی می‌گوید: از کسانی که خیلی خوب و گاهی هم داغ صحبت می‌کرد (در جریان خرداد ۴۲) و بی‌پرده حقایق را می‌گفت، آقای آقا شیخ محمد امامی کاشانی بود. (خاطرات آیت الله گرامی، ص ۲۳۹). وی در دوران ممنوع المنبری آیت الله طالقانی، منبرهای متعددی در مسجد هدایت داشت که مباحث مختلفی از جمله مباحث اقتصادی را مطرح می‌کرد. بنگرید: مسجد هدایت، ج ۲، ص ۱۵۰ـ۱۵۱ (قبل و بعد آن). محمدعلی رجایی از پامنبری‌های ثابت وی بود و حتی پیش از منبر، خلاصه بحث‌های قبلی وی را مطرح کرده و بعد از آن آقای امامی بحث را ادامه می‌داد. همان، ص ۱۵۴ـ۱۵۵. [۵۰۸] مسجد هدایت، ج ۱، ص ۳۴۹. [۵۰۹] شهید باهنر و شماری دیگر از روحانیون انقلابی تهران مانند شهید محلاتی، سیدعلی غیوری، شجونی و... به طور مرتب جلساتی برای هماهنگی مبارزات خود بر ضد سلطنت پهلوی داشتند که گزارش آن‌ها در پرونده شهید محلاتی و غیر آن آمده است. بنگرید به: یاران امام... قامت استوار، ذیل نام باهنر. و دربارۀ فعالیت شهید باهنر، برقعی، غفوری و... در آموزش و پرورش، میثمی می‌گوید که شهید بهشتی کارخود را به کار پشت جبهه‌ای و کار مجاهدین را به عنوان کار جبهه‌ای تلقی می‌کرد. وی می‌افزاید که وقتی ما در زندان، شاهد ضربه سال ۵۴ بودیم، تازه دریافتیم که کار بهشتی و باهنر در تدوین کتاب‌های دینی برای مدارس تا چه اندازه اهمیت دارد. بنگرید: آن‌ها که رفتند، ص ۳۰۰ - ۳۰۱. آقای فارسی درباره ممنوع المنبر شدن شهید باهنر در حاشیه این مطلب نوشته‌اند: شهید باهنر که از مهر سال ۱۳۴۲ با بنده و شهید رجائی در دبیرستان کمال نارمک تدریس می‌کرد در سال ۴۳ یا ۴۴ دقیقا به خاطر ندارم (باید سال ۴۲ یا ۴۳ باشد. چون در سال ۱۳۴۴ شهید بهشتی که ادبیات دوره دوم دبیرستان را تدریس می‌کرد حوالی عید نوروز به آلمان سفر کرد و زندانی شدن شهید باهنر در آن سال اتفاق نیفتاد) به دلیل منبرهایش که در آن از امام راحل نام برده و تجلیل می‌کرد، بازداشت و محاکمه و به ۷ یا ۹ ماه زندان محکوم شد. چون درسش در آن دبیرستان که عربی و تعلیمات دینی بود تعطیل می‌شد شهید رجائی که مسؤولیت بخشی از مدیریت را برعهده داشت از من تقاضا کرد درس‌های شهید باهنر را بپذیرم. تمام وقت باقیمانده‌ام را در هفته به آن درس‌ها اختصاص دادم، به طوری که حتی یک ساعت هم باقی نماند. اما از قبول حق التدریس آن ساعات خودداری کردم و گفتم به ایشان بپردازند. آن زمان سازمان زیر زمینی نهضت آزادی را هم اداره و رهبری می‌کرد. [۵۱۰] استاد علی اصغر فقیهی از نخستین معلمان این مدرسه درباره تأسیس آن شرحی بیان کرده‌اند که در اولین سالی که فارغ التحصیلان این مدرسه در کنکور شرکت کردند، همه‌شان قبول شدند که شگفتی همه را برانگیخت. وی از جلسات مرحوم بهشتی در مسجد رضوی قم یاد می‌کند که هر هفته تعدادی از دانشجویان و حتی گاه با استادانشان از تهران به قم آمده در آن شرکت می‌کردند. در این جلسات کسان دیگری هم سخنرانی می‌کردند که یکی از آن‌ها خود آقای فقیهی بوده است. یک سخنرانی وی درباره عدم تفاوت بین دانشجوی جدید و قدیم و دیگری درباره امتیازات مذهب شیعه بوده است. بنگرید: ارج نامۀ فقیهی، ص ۲۲۳. نشریه پیکار نیز که در سال ۳۴ـ۳۵ چاپ می‌شد متعلق به معلمان همین مدرسه بود. [۵۱۱] درباره این مدرسه و برخی از مطالب پیرامون آن بنگرید: سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های آیت الله شهید بهشتی، ج ۱، ص ۲۸ـ۳۰. [۵۱۲] درباره نقش ایشان در نوشتن قطعنامه‌ای که روحانیون مبارز پس از آزادی و بازگشت امام به قم تنظیم کردند، بنگرید: مجلۀ یاد، ش ۲۶ـ۲۷ (بهار و تابستان ۷۱) ص ۳۷. وی به طور عمده فلسفه را در محضر علامه طباطبائی و فقه را در محضر آیت الله بهجت فرا گرفته است. [۵۱۳] بنگرید: آیت الله گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، ج ۲، ص ۱۲۳. در همین سند گفته شده است، به دلیل آنکه وی حاضر به پذیرش دعوت آیت الله شریعتمداری برای تدریس در دارالتبلیغ نشده - به دلیل آنکه از طرفداران سرسخت خمینی است - آیت الله شریعتمداری در جهت حمایت از وی در مسألۀ انتقالش به وی کمکی نکرده است. این سند مربوط به اسفند ۴۷ است. [۵۱۴] در این باره بنگرید: به توضیحات شهید غلامحسین حقانی در بازجویی‌هایش به ساواک به: شهید حجت الاسلام غلامحسین حقانی به روایت اسناد ساواک، ص ۴۱، کتاب اسلام پیشرو و نهضت‌ها از خود حقانی هم در سایه همین جلسات نوشته شد که کتابفروشی محمدی آن را منتشر کرد. [۵۱۵] افراد سرشناس آن عبارت بودند از: رئیس جمعیت محمد مفتح، مصطفی زمانی، عبدالحسین محمودی، محمد مصطفوی، کامل خیرخواه، محمدتقی محصل و آقایان: شریعتی، طباطبائی، علوی، ولایتی، صادقی و طارمی (اسامی کوچک اینان در متن بازجویی شهید حقانی نیامده است.) [۵۱۶] شرح حال و آراء و افکار و مصاحبه‌های دوستان وی را بنگرید: مجله شاهد یاران، شماره ۱۴ (دی ماه ۱۳۸۵) ویژه نامه شهید مفتح نماد وحدت. [۵۱۷] کودک نیل یا مرد انقلاب، ص ۱۵. [۵۱۸] استاد شهید به روایت اسناد، ص ۱۳۸ـ۱۳۹.