جریان ها و سازمان های سیاسی-مذهبی ایران

فهرست کتاب

۶- تشکیلات محمد منتظری در دمشق

۶- تشکیلات محمد منتظری در دمشق

یک تشکل نامنظم اما فعال و پر تحرک متعلق به شیخ محمد منتظری (متولد ۱۳۲۳ ش) بود. محمد به دلیل آنکه پدرش در صحنه مبارزه بود، از همان جوانی و در بحبوحۀ شروع نهضت روحانیون وارد میدان مبارزه شد. وی در سال ۴۴ دستگیر و به مدت ده روز در زندان بود و سپس آزاد شد. این زمان، یک دسته از طلاب جوان در اطراف وی بوده و با او همکاری داشتند. محمد از کانال‌هایی که می‌شناخت، از تهران بسته‌ها و کارتن‌های پر از اعلامیه را که به احتمال زیاد کار بچه‌های بازار بود، به قم آورده و توزیع می‌کرد. به دنبال این اقدامات، در سال ۱۳۴۵ بار دیگر به جرم توزیع اعلامیه در حرم حضرت معصومه (س) دستگیر شده و پس از ۹ ماه به دادگاه رفت و این بار به سه سال حبس محکوم شد. محکومیت وی در دی ماه ۴۷ به پایان رسید. وی مبارزه خود را جدی‌تر و البته پنهانی‌تر آغاز کرده غالبا - به دلیل ارتباط‌های پدرش - با کسانی چون شهید سعیدی، ارتباط داشته در منزل کسانی مانند مرتضی مطهری یا علی غیوری مخفی می‌شد. [۱۶۹۳] در نهایت در سال ۱۳۵۰ از ایران گریخت. ابتدا به زاهدان رفته با کمک آیت الله کفعمی [۱۶۹۴] و هدایت محمدعلی هادی که پیش از آن در پاکستان بود، به آن کشور رفت. مدتی بعد به عراق رفت و مرکز فعالیت خود را در سوریه و لبنان قرار داد. [۱۶۹۵]

تشکیلات نامنظم وی هرچند اسم و رسم مشخصی نداشت اما با استقرار در دمشق به عنوان پایگاه اول، ارتباط باعراق و لبنان و نیز پاکستان، جمعی از مبارزان را اطراف خود گرد آورد. [۱۶۹۶] این افراد در اصل از شماری از روحانیون جوان ایرانی تشکیل شده بود که از پیش با محمد در ارتباط بوده و به تدریج به عراق و سپس به دمشق رفته بودند. کار این گروه به جز منتقل کردن اعلامیه و گاه اسلحه به داخل ایران، کمک به مبارزانی بود که برای فراگیری دوره‌های نظامی به سوریه می‌آمدند. نیروهایی که معمولا به آن‌ها سرویس دهی می‌شد، به خصوص در سه سال پیش از انقلاب به طور عمده مبارزان جوان یا طرفداران و اعضای مجاهدین خلق بودند که از سال ۵۴ و ۵۵ به دلیل ارتداد از آن جدا شدند. گروه محمد اصولا روی کمک به مبارزان، صرف‌نظر از تعلق آن‌ها به گروه‌های مختلف، تمرکز داشت. با این حال روشن بود که غالب این افراد، افراد مذهبی بودند و معمولا از کانالهای مورد تأیید به محمد معرفی می‌شدند.

آقای شیخ حسن ابراهیمی گفتند: «این تشکیلات صرفا کارش همین سرویس دهی بوده و زمانی این اختلاف نظر مطرح بود که چرا خود ما تشکیلات ویژه‌ای نداریم. پاسخ محمد این بود که ما نباید روی این مسأله حساسیتی به خرج بدهیم. محمد تنها در این اندیشه بود که نهضت امام پیروز شود. باور او این بود که این نهضت را نمی‌توان در یک گروه خلاصه کرد.»

عمدۀ طلابی که به تدریج وارد حوزۀ مبارزاتی شده و برای دیدن آموزش نظامی یا خلاصی از فشار رژیم، بیشتر از طریق پاکستان عازم دمشق و بیروت می‌شدند، به این تشکیلات وصل شده و از حمایت آنان برخوردار می‌شدند. شیخ علی تهرانی می‌گوید که وقتی (در سال ۵۶) مخفیانه به پاکستان رفت تا به نجف برود، در کراچی به منزلی وارد شد که شیخ حسن اصفهانی (مقصودش ابراهیمی) و دکتر هادی در آن بودند و بیست روز ماند. [۱۶۹۷] اینان نیاز به حمایت مالی و گذرنامه‌ای و روادید داشتند و محمد منتظری با ارتباطاتی که داشت می‌توانست به راحتی آنان را از این کشور به آن کشور منتقل کند. در سندی از ساواک مربوط به ۲۱ اسفند ۵۵ آمده است: پس از نخستین انشعاب گروه به اصطلاح مجاهدین خلق ایران به دو شاخۀ مذهبی و مارکسیستی، عده زیادی از اعضای این گروه که متعصب مذهبی بوده و رهبری درستی نداشتند، در بلاتکلیفی و سرگردانی عجیبی گرفتار شده و چون حاضر به پذیرفتن خط مشی شاخۀ مارکسیستی نشده‌اند، لذا از کمک‌های مادی و معنوی آنان نیز محروم شده و در نتیجه از تنگدستی و نداشتن رهبری مشخص و درست و همچنین از بیم لو رفتن آنان توسط رقبای خود، مجبور شده‌اند به خارج از ایران بگریزند، و طبق اطلاع حدود ۲۵۰۰ نفر از این افراد به خارج متواری شده‌اند. این اشخاص پس از خروج از کشور بلافاصله با محمد (علی) منتظری فرزند شیخ حسینعلی منتظری که در سوریه و لبنان بسر می‌برد، تماس گرفته و مشارالیه به منظور پیش‌گیری از پراکندگی و قطع تماس آنان با گروه، کمک‌های زیادی به آنان نموده و دستور داده به کشورهای دیگر از جمله کویت، پاکستان، افغانستان و اروپایی عزیمت و رابطه خود را کماکان با او حفظ کنند تا در فرصت مناسب بار دیگر به ایران اعزام گردند. [۱۶۹۸]

آقای شیخ حسن ابراهیمی به بنده گفتند: «محمد منتظری روی مسائل مطالعاتی حساسیت داشت و نوعا کتاب‌هایی را برای مطالعه اشخاص توصیه می‌کرد و یا خود به آنان می‌داد. نکته دیگر تهیه گزارش برای امام بود که گاه ساعات متوالی برای آن وقت می‌گذاشت و مطالبی را برای امام آماده می‌کرد. کار نقل و انتقال اخبار یکی از کارهای محمد و این گروه بود. این اخبار مورد استفاده مبارزان در نقاط مختلف از جمله رادیو بغداد قرار می‌گرفت. [۱۶۹۹] مقالات و اشعاری هم تهیه و برای آقای دعایی فرستاده می‌شد. فرستادن جزوات و اعلامیه‌های امام برای ایران، نیاز به جاسازی داشت که به طور عمده کار همین گروه بود. این کار با ظرافت انجام شده و به داخل ایران فرستاده می‌شد. کار تهیه اسناد به خصوص گذرنامه هم در ردیف کارهای اصلی این گروه بود. دراین باره به مبارزان فلسطینی هم سرویس داده می‌شد. بسیاری از این اسناد در پاکستان تهیه شده و با جاسازی به سوریه می‌رفت تا در آنجا مورد استفاده مبارزان فلسطینی قرار گیرد.»

در این تشکل مرحوم محمد منتظری به طور معمول با نام «ابواحمد» و اسامی دیگر در رأس قرار داشت و با کمک برخی از افراد مانند آقای دکتر هادی - در پاکستان - سراج الدین موسوی و شیخ حسن ابراهیمی - که جانشین هادی در پاکستان شد - و همچنین برادران هادی و تقی مدرسی [۱۷۰۰] به سروسامان دادن کارها می‌پرداخت. برخی از این افرادی ک طی چند سال با آن تشکیلات سروکار داشتند عبارت بودند از: علی جنتی، علیرضا آلاد پوش، احمد موحدی، سعید تقدیسیان، محسن شجاعی، صداقت نژاد، حسن متقی، سلمان صفوی، حسین طارمی، محمد بروجردی، مهندس غرضی، دکتر هادی، سراج الدین موسوی، علی یونسی، مرضیه حدیدچی (دباغ)، علی حبیب اللهی، مهدی باکری، محمد واقفی، محمود شریفیان، علی سپهسالاری، شریف خانی و همسرش زهرا پیشگامی فرد. برخی از اینان، فقط برای گذراندن دوره می‌آمدند اما برخی مانند علی جنتی در اصل این تشکیلات حضور داشته و فعال بودند.

علی جنتی پس از نام بردن از این افراد می‌افزاید: «من و مرحوم محمد منتظری به دلیل اینکه از افراد قدیمی و با سابقۀ آنجا بودیم، نام اصلی افراد را می‌دانستیم. افراد وقتی می‌خواستند به گروه ما ملحق شوند، ابتدا باید خود را معرفی می‌کردند و سابقۀ خود را می‌گفتند؛ چنانچه تأیید می‌شدند، می‌توانستند وارد گروه شوند». [۱۷۰۱] وی در ادامه، بخشی از فعالیت‌های این گروه و ارتباط آنان را با امام و نیز با گروه‌های فلسطینی تشریح کرده است. [۱۷۰۲] خود جنتی برخی از کارهای ترجمه هم در زمینه فلسطین داشت که از آن جمله ترجمه کتاب منیر شفیق با عنوان تجربیاتی از انقلاب فلسطین بود که نام عربی آن موضوعات من تجربة الثورة الفلسطینة است. این کتاب پیش از انقلاب با مقدمه «نهضت آزادی ایران - خارج از کشور» در سال ۱۳۵۶ چاپ شد.

خانم حدیدچی هم که مدت‌ها در سال ۵۳ در زندان بود، توانست با حمایت همین تشکیلات از ایران خارج شود. به نوشتۀ خود او محمد منتظری پاسپورت و بلیت و سایر مدارک مورد نیاز را توسط فردی مطمئن به وی رساند و او توانست به انگلیس سفر کند. سه ماه بعد محمد منتظری به لندن آمد و چند ماه بعد که به دمشق بازگشت، حدیدچی هم همراه او عازم دمشق شد. وی شرحی از فعالیت‌های سیاسی و انقلابی مرحوم منتظری را آورده و شماری از افرادی را که در آنجا بودند، نام برده است. یکی از کارهای عمده تبلیغی، در ایام حج انجام می‌شد و طی آن اعلامیه‌های زیادی در آنجا توزیع می‌گردید. [۱۷۰۳] افراد مقیم دمشق گاه برای دیدار امام به نجف می‌آمدند و به هر روی ارتباط این تشکیلات با مرجعیت برقرار بود. بخشی از منابع مالی این تشکیلات هم از ایران و از طریق آیت الله پسندیده صورت می‌گرفت که برای نجف به نام سمیعی که نام مستعار دیگری برای محمد بود، حواله می‌شد. [۱۷۰۴] از دیگر طلابی که با این جماعت رفت و آمد داشت، مصطفی پاینده بود که خاطراتی درباره کارهایی که در پخش اعلامیه‌های امام در حج سال ۱۳۵۶ داشته، شرح داده است. [۱۷۰۵]

محمد منتظری کارهای شگفتی هم در عرصه مبارزه و با اعتماد به نفس ویژه خود داشت که برخی از آن‌ها ناشی از نگرش افراطی وی در شیوۀ مبارزه و حرکت‌های تشکیلاتی بود. [۱۷۰۶] این گروه به دلیل آنکه شماری روحانی مبارز در آن بودند، به مرور به عنوان روحانیون مبارز هم شناخته شده و نام یاد شده، بعد از انقلاب هم توسط برخی از هم محفلی‌های شهید محمد منتظری که گرایش‌های افراطی هم داشتند، و بیشتر در قم، مورد استفاده قرار می‌گرفت. بخشی از کارهای سیاسی محمد در لندن و پاریس بود؛ از آن جمله ترتیب دادن تحصن در کلیسای سن مری پاریس بود که در مهر سال ۵۶ همراه با اعتصاب غذا بود. [۱۷۰۷] از جمله درخواست‌های آنان یکی هم آزادی زندانیان سیاسی از جمله آیت الله طالقانی، عزت الله سحابی، میثمی و به طور عمده، آزادی سید مهدی هاشمی بود. [۱۷۰۸] اسناد این اعتصاب در یک جزوه پلی کپی به چاپ رسیده و در ابتدای آن شرح حال زندگی لطف الله میثمی، سیدمهدی هاشمی و عزت الله سحابی درج شده است. پس از آن نامه‌ها و بیانیه‌های اعتصاب‌کنندگان به سازمان‌های بین المللی درج شده و بیانیه‌ها با امضای گروه روحانیون مبارز ایران صادر می‌شده است. یکی از متن‌های مفصل این مجموعه، گزارش مختصری درباره پرونده سازی رژیم علیه سید مهدی هاشمی است. همینطور متن مفصل نامه سید مهدی هاشمی به دبیر کل سازمان ملل در این مجموعه درج شده است. در پایان تصاویری هم به نقل از روزنامۀ کیهان، از متهمان پرونده قتل شمس آبادی درج شده است. ساواک گزارش کرده است که محمد منتظری مبلغی پول به وکیل مدافع مهدی هاشمی داد تا به خوبی از وی دفاع کند. [۱۷۰۹] آقای ابراهیمی به بنده گفتند که «همان زمان، بین بچه‌های این تشکیلات در این باره اختلاف نظر بود و کسانی مانند آقای غرضی موضع مخالف سید مهدی داشت. این مسائل گرچه نمود بیرونی نداشت، اما در داخل اختلاف نظر جدی بود. جناح محمد اصرار داشت که کشتن شمس آبادی کار سید مهدی نبوده است.» گفتنی است که در تشکیلات محمد در سوریه و لبنان و پاکستان، سید مهدی حضور نداشت. باید توجه داشت که شماری از طلاب انقلابی که بعد از سال۵۰ در حوزه قم فعال بودند و بی‌ارتباط با این تشکل هم نبودند؛ از طرف ساواک به عنوان گروه ضربت شناخته شدند. در پرونده آیت الله گلپایگانی در شرح تحولات سال ۵۲ چندین گزارش با این عنوان وجود دارد.

[۱۶۹۳] استاد دکتر سید حسین مدرسی طباطبائی به بنده فرمودند که مدتی هم محمد در منزل ایشان پنهان شده بود. آقای ابراهیمی گفتند که آن زمان من چند بار به دیدار او رفتم و بعد از من سید مهدی هاشمی با او در ارتباط بود. در مدتی که محمد مخفی بود پدرش هم از وی اطلاعی نداشت و کوشید از طریق آقای فلسفی یا حسن سعید با دولتی‌ها تماس گرفته شده و اطمینان یابد که او دستگیر شده است یا نه. اسناد مربوطه را بنگرید در: یاران امام به روایت اسناد ساواک کتاب ۳۸، ص ۱۵۰، ۱۵۲، ۱۹۱. [۱۶۹۴] آیت الله کفعمی نفوذ زیادی در زاهدان و در تمام دستگاه‌های اداری آن ناحیه داشت و بسیار محترم بود ایشان مدرسه‌ای هم در آنجا داشت که بسیاری از افرادی که به زاهدان می‌آمدند در آنجا استراحت می‌کردند. ایشان شخصا به بسیاری از افراد برای خروج از ایران کمک کرده و حتی به آنان کمک مالی می‌کرد. وی کارهای زیادی هم از طریق مرز زابل در افغانستان انجام می‌داد. گویا سفر اخیر علی اندرزگو هم از طریق ایشان تدارک شده و او به پاکستان آمده بود. (به نقل از آقای شیخ حسن ابراهیمی). [۱۶۹۵] درباره اسناد این دوره وی بنگرید : شهید حجت الاسلام محمد منتظری (یاران امام به روایت اسناد ساواک، ش ۳۸) [۱۶۹۶] دکتر محمدعلی هادی پیش از همه این‌ها در پاکستان مستقر شده بود و وی بود که محمد منتظری را از ایران به پاکستان منتقل کرده از آنجا به سوریه و عراق فرستاد. بعد از آنکه آقای شیخ حسن ابراهیمی به پاکستان آمد، جانشین هادی در کراچی شد و امور به وی سپرده شد. کار ایشان تهیه گذرنامه و آماده کردن وسائل رفت و آمد افراد به سوریه بود. ارتباط با فلسطینی‌ها هم در پاکستان برقرار بوده و از این طریق به فلسطینی‌ها کمک می‌شد. آن زمان الفتح در کراچی دفتر داشت و کارهای گذرنامه فلسطینی‌ها را شیخ حسن ابراهیمی انجام می‌داد. معمولاً افرادی که به پاکستان می‌آمدند تا به سوریه و عراق بروند، گاه چند ماه می‌ماندند. آقای ابراهیمی به بنده گفتند که مدت‌ها در پاکستان و برای مدتی در سوریه و کویت بودم. کار ما تهیه وسائل سفر برای افرادی بود که از هر جریان و گروه مجبور به گریز از ایران بوده و یا برای مبارزه به خارج از کشور می‌آمدند. [۱۶۹۷] خاطرات، ص ۶۶. [۱۶۹۸] یاران امام به روایت اسناد ساواک، ش ۳۷، ص ۳۰۴، ۳۱۰. [۱۶۹۹] درباره استفاده روحانیون مبارز نجف از رادیو بغداد بنگرید به : گوشه‌ای از خاطرات حجت الاسلام و المسلمین سید محمود دعایی، صص ۸۳ـ۸۴، ۸۸ـ ۹۴. [۱۷۰۰] آقای شیخ حسن ابراهیمی گفتند: آقایان هادی (بیشتر در بحرین) و محمدتقی مدرسی (در کویت) و همینطور برادر آنان سید عباس، کمک بسیار زیادی به این تشکیلات کرده و امکانات زیادی در اختیار می‌گذاشتند. مقالات زیادی که درباره ایران که در النهاریا المستقبل منتشر می‌شد، کار برخی از مبارزین ایرانی بود، آنان مقالات یاد شده را تحریر مجدد کرده و در آن نشریات به چاپ می‌رساندند. این‌ها تأثیر زیادی روی جریان روشنفکری مذهبی شیعه در منطقه خلیج فارس به خصوص منطقه شرقیه عربستان داشتند. برادران مدرسی امکانات مالی فراوانی هم در کویت داشتند که از آن در راه مبارزه استفاده می‌کردند. بسیاری از طلبه‌هایی که بعدها در لبنان و قطیف و احساءموقعیت سیاسی یافتند، از برادران مدرسی تأثیر پذیرفته‌اند. [۱۷۰۱] خاطرات علی جنتی، ص ۱۲۱ - ۱۲۵. [۱۷۰۲] این مسأله، موضوع پژوهشی مستقل است که ارتباط جوانان انقلابی اعم از مسلمان و کمونیست ایرانی را از سال‌های ‌۴۵ به بعد با انقلاب فلسطین و لبنان تشریح کند. برای مثال، ایرج سپهری از چریک‌هایی فدایی خلق که سال ۵۲ در حال بازگشت از فلسطین به ایران به دست ساواک در آبادان کشته شد، خاطراتی نوشته با عنوان «از جبهۀ نبرد فلسطین» توسط سازمان چریک‌های فدایی خلق، که در سال ۵۳ چاپ شده است. این کتاب نمونه‌ای از مشارکت یک جوان انقلابی ایرانی در میان فلسطینیان است. [۱۷۰۳] خاطرات مرضیه حدیدچی، ص ۱۱۳ـ ۱۱۶. معمولا از طریق اینان بود که اعلامیه‌ها یا نوارهایی از امام توزیع شده و به ایران می‌رسید. برای یک نمونه بنگرید امام در آینه اسناد، ج ۴، ص ۴۶۱. [۱۷۰۴] این سخن به نقل از حجت الاسلام حبیب اللهی است که خود مدتی در سوریه در کنار محمد منتظری بوده است. خود ایشان هم تلاش‌هایی از ایران، برای رساندن کمک مالی به گروه مزبور داشته است. [۱۷۰۵] مجله میقات، سال سیزدهم، شماره ۵۰، ص ۱۴۶ـ ۱۵۲. [۱۷۰۶] یک نمونه‌اش را در خاطرات حدیدچی بنگرید: ص ۱۲۶ـ ۱۳۰. [۱۷۰۷] گزارش این تحصن و اعتصاب را از زبان مرضیه حدیدچی که خود در آنجا بوده است بنگرید در: خاطرات مرضیه حدیدچی، ص ۱۴۲ـ ۱۴۵. [۱۷۰۸] در خصوص مورد اخیر یعنی درخواست آزادی سید مهدی هاشمی بنگرید به توضیحات علی جنتی در پاورقی کتاب خاطرات مرضیه حدیدچی، ص ۱۴۶. [۱۷۰۹] یاران امام به روایت اسناد ساواک، ش ۳۷، ص ۳۰۷، ۳۱۶.