۴- نهضت آزادی ایران
جبهۀ ملی اول در ۲۵ اسفند ۱۳۲۸ به عنوان جبههای از گروههای مختلف [۸۹۲] تشکیل شد و برنامۀ خود را اعلام کرد. این جبهه با به قدرترسیدن دکتر مصدق در ادیبهشت سال ۱۳۳۰ حکومت یافت و پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ از هم گسست.
شماری از افراد مذهبی که پس از کودتا در نهضت مقاومت ملی، یعنی فعالترین نیروی شکل گرفتۀ ملی مذهبی پس از کودتا شرکت داشتند، عبارت بودند از: آیت الله حاج سید رضا زنجانی، یدالله سحابی، مهدی بازرگان، منصور عطایی، رحیم عطایی - دو خواهرزاده بازرگان - حسن نزیه [۸۹۳] آیت الله طالقانی و عدهای دیگر. [۸۹۴] اینان چهرههای مذهبی نهضت مقاومت ملی بودند که به تدریج همین مذهبی بودن، آنان را با یکدیگر منسجم کرده و سبب شد تا در فضای سیاسی آزادی که در سال ۱۳۳۹ و ۱۳۴۰ به وجود آمد، نهضت آزادی ایران را تشکیل دهند. این تشکل به طور رسمی در ۲۷ اردیبهشت ۱۳۴۰ کارش را آغاز کرد. [۸۹۵]
جدایی نهضت آزادی از جبهۀ ملی ایران، در واقع، نوعی گذار را در فرهنگ سیاسی - مذهبی کشور ما نشان میدهد. جبهۀ ملی اول و دوم، جبههای بود که در آن گروههای مختلفی مانند حزب ایران، حزب ملت ایران و حزب مردم ایران تنها به دلیل اشتراک نظرشان در دفاع از مصدق با یکدیگر همکاری میکردند. حتی در همین محدوده، برخی از احزاب ملی مانند جامعۀ سوسیالیستهای نهضت ملی به رهبری خلیل ملکی را در درون خود راه ندادند. همچنین به رغم آنکه بازرگان و سحابی جزو شورای عالی جبهۀ ملی دوم [۸۹۶] بودند، عضویت نهضت آزادی را در آن نپذیرفتند. [۸۹۷] آنان حتی حاضر نشدند برای کشتار پانزدهم خرداد یک اطلاعیه صادر کنند. مسألهای که سبب شد تا برخی از چهرههای جبهۀ ملی مانند غلامحسین صدیقی از آن جدا شوند. [۸۹۸]
در جبهه ملی، ایدئولوژی خاصی مورد نظر نبود. این درحالی بود که نسل جدید، به ویژه مذهبیها، احساس نیاز به نوعی مبارزه مکتبی داشتند. در واقع گروههای مذهبی، وقتی شاهد بودند که کمونیستها چگونه مبارزات خود را در دل مکتب خویش جای میدهند؛ احساس میکردند که آنان هم میبایست در این زمینه راه و روش خود را روشن بیان کرده و افکار و ایدئولوژی خود را به عنوان چهارچوبی برای مبارزه تبیین و تدوین کنند. بدین ترتیب بود که نهضت آزادی پدید آمد، آن هم درست توسط کسانی که طی یک دهه پیش از آن، نقش مهمی در شکل دهی به نگرش جدید دینی داشتند. [۸۹۹] بازرگان هم تأکید دارد که اسلام «برای ما، مبانی فکری و محرک و موجب فعالیت اجتماعی و سیاسی بود... نهضت ملی فاقد پایگاه عقیدتی بود، فاقد ماهیت ایدئولوژیکی بود، یک حرکت سیاسی بود با خواستهای ضد استعماری و ضد استبدادی.» [۹۰۰] شگفت آن است که در گزارشی که ساواک از جلسۀ پرسش و پاسخ مهندس بازرگان در ۱۵/۴/۱۳۴۰ به دست داده، بازرگان در برابر این پرسش که «آیا شما اشخاص بیدین را هم به عضویت میپذیرید؟» میگوید: هرکس میتواند در حزب ما اسم نویسی کند و ما با دین داشتن و نداشتن او کاری نداریم.» [۹۰۱]
به هر روی، نهضت آزادی با این هدف که یک گروه سیاسی مذهبی باشد، تشکیل شد، اما به طور عمده به فعالیت سیاسی پرداخت. چون فلسفۀ تأسیس آن نوعی مبارزۀ سیاسی برای تحقق آزادی، تحقق حقوق بشر براساس اعلامیۀ جهانی حقوق بشر و منشور ملل متحد بود. البته با این تأکید که منهای این دو نکته و در درجه نخست در اساسنامه به «مبادی عالیه دین مبین اسلام و قوانین اساسی ایران» تصریح شده بود. [۹۰۲] با این همه، هدف اصلی تحقق حکومت دینی نبود، بلکه تحقق آزادی و چیزی بود که از مشروطه به این سو، شعار آزادیخواهانی از این دست، با گرایش مذهبی یا بدون آن بود. بازرگان هدف از تشکیل نهضت را «حفظ اصالت نهضت ملی، در چهارچوب وحدت با جنبش نوین اسلامی» عنوان کرده است. [۹۰۳] در ادامه کار، نهضت، فعالیت سیاسی خود را که در امتداد حرکت جبهۀ ملی و این بار در دفاع از نهضت نوین اسلامی آغاز شده بود - و البته باز هم و به رغم انتقادهایی که به شاه میکردند، تلاش بر این بود که تا از حدود قانون اساسی خارج نشوند - شروع کرد و به صدور اطلاعیههای مختلفی به مناسبتهایی که پیش میآمد، مبادرت ورزید. [۹۰۴]
به جز مسائل دینی، روش برخورد با دولت پهلوی هم متفاوت از روشی بود که در جبهه ملی وجود داشت. نهضت آزادی، به نسبت تندتر برخورد میکرد. این مسأله به خصوص در میان بدنه میانی نهضت جدی بود، اما چنین نبود که در قسمت رأس آن نشانی از این گرایش نباشد. بازرگان خود به این گرایش بیعلاقه نبود، گرچه در برزخ روشهای تند و کند قرار داشت. تحلیل ساواک آن بود که این افراد به دلیل همنشینی با کمونیستها در زندان در دوران پس از ۲۸ مرداد رنگ خشونت به خود گرفتند. [۹۰۵] اما خودشان سختترشدن فضای سیاسی و ناکامماندن در روشهای سیاسی را عامل گرایش برخی از جناحهای داخلی نهضت به سمت روشهای خشن و حتی مسلحانه میدانستند.
این زمان، یعنی پاییز سال ۴۱ زمان آغاز نهضت اسلامی در قم بود. به دنبال طرح تصویبنامۀ انجمنهای ایالتی و ولایتی در مهر این سال، حرکت امام و علمای قم آغاز شد و در بهمن ماه، با طرح لوایح ششگانه و مخالفت امام با آن نهضت هم فعالتر شد. این فعالیت ادامه یافت تا آنکه در بهمن ماه ۱۳۴۱ شماری از آنان دستگیر شده و محاکمۀ آنان تا فروردین ۴۳ به طول انجامید. البته مواضع نهضت در قبال نهضت اسلامی، تا اندازهای پیچیده بود. دلیل آن هم ناباوری سران نهضت به شروع یک حرکت مقبول از دیدگاه آنان در قم، عدم پذیرش رهبری روحانیت در شروع یک حرکت جدید، و مهمتر از همه، عمق بیاعتقادی شماری از سران نهضت به دخالت دین در سیاست، عامل اصلی این پیچیدگی بود. آنچه سبب شد تا نهضت همراهی کند، فشار جوانترهای نهضت بود که عمدتاً وابسته به انجمن اسلامی از یک سو و فعال در نهضت از سوی دیگر بودند. [۹۰۶]
اعضای نهضت پس از محاکمه از ده سال تا چهار سال زندان محکوم شدند. [۹۰۷] پس از صدور حکم آنان بود که امام خمینی طی اطلاعیهای که در فروردین ۴۳ صادر کردند از زندانی شدن آقایان طالقانی و بازرگان اظهار نگرانی کرده به رژیم حمله کردند. [۹۰۸] در این زمان و پیش از آن، شمار زیادی از علما و مراجع تقلید تلگرافاتی برای آقای طالقانی فرستادند که همۀ آنها در جزوۀ کوچکی به طور مستقل به چاپ رسید.
افزون بر ساختار اولیه نهضت که بر پایه تجربههای ملیگرایی دوران نهضت ملی بود، و به ضرورت همان ساختار اولیه و درگیری در نهضت ملی و مبارزه با سلطنت استبدادی، عمدهترین اهداف آنان وفاداری به قانون اساسی، [۹۰۹] برگزاری انتخابات آزاد و نیز سلطنت نه حکومت از سوی شاه بود، جنبۀ مذهبی آنان، نهضت را از دیگر تشکلهای حاضر بر جبهۀ ملی دوم متمایز میکرد. درست به همین دلیل بود که بیشتر رهبران جبهۀ ملی دوم با عضویت نهضت آزادی در آن مخالف بودند. [۹۱۰] افزون بر سران نهضت آزادی که تقریبا همگی مذهبی بودند، بسیاری از جوانان مذهبی فعال نیز در اطراف آنان قرار داشتند که برای مثال میتوان به شهید چمران، بنیصدر [۹۱۱] و شهید رجایی اشاره کرد. [۹۱۲] نمونههای دیگر جلالالدین فارسی و محمدجواد باهنر بودند که با نهضت همکاری کرده و به خصوص آقای فارسی که مدتی در آنجا مسؤولیت نیز داشت، در واقع، نهضت تنها تشکل جدی مذهبی - سیاسی این دوره تا پیش از تشکیل هیئتهای مؤتلفه بود که این قبیل افراد میتوانستند با آن همکاری کنند.
نمونۀ برجستۀ دیگر عباس شیبانی است که از افراد نهضت مقاومت بوده و پس از تشکیل نهضت آزادی در آن به فعالیت پرداخت. [۹۱۳] وی از بنیانگذاران انجمن اسلامی در این دوره بود و جلسات آن را در کتابخانه خود برگزار میکرد. انجمن اسلامی با تلاش دکتر شیبانی از سال ۱۳۳۹ به دانشکدهها و نیز برخی دانشگاههای دیگر توسعه یافت. [۹۱۴] شیبانی میگوید که وقتی در سال ۳۵ انجمن اسلامی در میان ۱۵ هزار دانشجو به فعالیت پرداخت، تنها ۷۵ نفر در آن عضویت داشتند در این زمان، تودهایها فعالان دانشگاه بودند و از ما خیلی بیشتر عضو داشتند. [۹۱۵]
به هر روی میتوان گفت که حضور جوانان در نهضت، نوعی فضای رادیکال را ایجاد کرده و برخلاف دیدگاه سران زندانی، جوانان به برخوردهای تند نیز میاندیشیدند. در این باره، حتی اندیشۀ فراگیری آموزشهای نظامی و سیاسی در مصر که آن زمان جمال عبدالناصر در آنجا حکومت داشت، تا اندازهای به مرحلۀ عمل هم درآمد. [۹۱۶]
با این حال، سران این گروه به لحاظ مذهبی درعین تأثیر پذیری از روحانیت و ارتباط با آن، اندیشۀدینی خود را نه از مرجعیت بلکه از دانش دینی خود برمیگرفتند. آنان دین شناسی روحانیت را نپذیرفته و نظرشان این بود که خود به منابع اجتهاد دینی مراجعه نمایند. [۹۱۷] مسیر حرکت اسلامی جنبش جدید، از دیدگاه آنان نه از صاحب جواهر و شیخ انصاری و میرزای شیرازی، بلکه از سید جمال الدین اسدآبادی آغاز میشد. به همین دلیل، روی روش سید جمال تأکید میکردند؛ [۹۱۸] همچنان که در سالهای اخیر دکتر مصدق را به عنوان تنها رهبر خویش میپذیرفتند. در عین حال، باید توجه داشت که این زمان، به آرامی نوعی هماهنگی بین روشنفکران دینی و روحانیون پدید میآمد؛ به طوری که نهضت آزادی بعدها، یکی از اهداف خود را از ایجاد نهضت، ایجاد پیوند میان دو قشر روشنفکر و روحانی عنوان کرد. [۹۱۹] جدای از اصل ضرورت و نیاز مبرم هردو گروه به این وحدت، تشکیل کانونها و انجمنهای دینی در این دوره، راه را برای ایجاد جلسات مذهبی که روحانیون و روشنفکران دینی به طور مشترک در آنها سخنرانی میکردند، هموار میکرد.
تعهد دینی و مذهبی دو مؤسس نهضت آزادی، یعنی مهدی بازرگان و یدالله سحابی، نیرومند بود. این تعهد، در جریان حوادث سالهای ۴۲ و۴۳ حتی صورت نیمه انقلابی هم به خود گرفت [۹۲۰] و سخنرانی بازرگان تحت عنوان اسلام مکتب مبارز و مولد(آذر۴۴) یک سخنرانی بسیار انقلابی با ادبیات مبارزهای بود که مکرر هم چاپ شد. [۹۲۱] اما در نهضت گرایش دیگری نیز وجود داشت که چندان مذهبی نبود. این گرایش تلاش میکرد که نهضت را حتی از همان مقدار گرایش مذهبی هم که داشت دور کند. آقای فارسی معتقد است که این جریان به وسیلۀ احمد صدر حاج سید جوادی دنبال میشد و با اشاره دکتر امینی تلاش میکرد تا نهضت را در خط سیاسی دمکراتهای امریکا قرار دهد. در واقع هدف آنها این بود تا نشان دهنـد نهضت مخالف جدی سلطنت پهلوی نیست. [۹۲۲]
منهای بازرگان و سحابی که به رغم مذهبی بودن، به لحاظ سیاسی، به رادیکالیزم اعتقادی نداشتند، افراد جوان و مذهبی نهضت که در لایههای پایین قرار داشتند، فعالیتهای خود را به گونهای سامان دادند که نهضت را در برابر رژیم قرار دهند. اعلامیههایی که در سال ۴۲ به نام نهضت آزادی انتشار مییافت و بیشتر آنها به قلم جلالالدین فارسی بود. به تمام معنا رنگ اسلامی و انقلابی داشت. [۹۲۳] این اعلامیهها که بسیار غلیظ و تند نوشته شده بود، مورد اعتراض مهندس بازرگان قرار گرفت. و وی اعلام کرد ساواک این اعلامیهها را به نام نهضت آزادی منتشر کرده است. در این باره تکذیبیهای هم از سوی نهضت صادر شد. [۹۲۴]
در واقع میتوان گفت که نهضت در اوج فعالیت خود در اوائل دهۀ ۴۰ دو لایه داشت: نخست لایۀ پایینی که تشکیل شده از نیروهای جوانتر و طبعا انقلابیتر و مذهبیتر بود و لایۀ بالا که به عنوان سران نهضت شناخته میشدند و به رغم مذهبی بودن، در مسائل سیاسی برخوردهای آرامتر و نرمتری داشتند.
به طور کلی، باید گفت نهضت آزادی ایران، در قیاس با دیگر تشکلهایی که در جبهۀ ملی بودند، فعالیت جدیتری داشته و هستۀ اصلی نهضت مقاومت ملی بود. طبعا به دلیل ارتباط و پیوند نهضت با جبهۀ ملی، شعارهای سیاسی آن (دست کم در جناحی از نهضت) همان شعارهای جبهۀ ملی و سیاست کلی مصدق بود. بازرگان و سایر رهبران این نهضت، بیشتر به تلفیق ایدئولوژی سیاسی بین اسلام و ملیت ایرانی توجه داشته و آن را مبنای کار خویش قرار داده بود. [۹۲۵] اینان به نوعی وارثان جنبش مشروطه بوده و نهضت جریان مشروطه خواهی را نگرش سیاسی اصیل و مطلوب تلقی میکردند. به همین دلیل، شعار اصلی آنان، این بود که شاه سلطنت کند نه حکومت. شیفتگی اینان نسبت به دکتر مصدق و رهبری او، از اصول مسلم حاکم بر نهضت بود. آنان صریحا میگفتند: «مصدقی هستیم و مصدق را از خادمین بزرگ و افتخارات ایران و شرق میدانیم. ما مصدق را به عنوان یگانه رئیس دولتی که در طول تاریخ ایران محبوبیت داشت و منتخب واقعی اکثریت مردم بود و قدم در راه خواستههای ملت برداشت و توانست پیوند میان دولت و ملت را برقرار سازد و مفهوم دولت را بفهمد و به بزرگترین موفقیت تاریخ اخیر ایران یعنی شکست استعمار نایل گردد، میشناسیم و به این سبب از تز و راه مصدق پیروی میکنیم.» [۹۲۶]
نهضت آزادی طی سالهای ۴۱ تا۴۳ در خیزش عمومی مردم در نهضت اسلامی مشارکت داشت. پس از زندانی شدن سران آن، بعضی از چهرههای جوانتر مانند جلال الدین فارسی، علیرغم جمعی دیگر از اعضا، بر رنگ و آب اسلامی آن افزودند. این درحالی بود که چنین گرایشی در حاق تفکر بازرگان و سایر نهضتیها نبود و به رغم همۀ همراهیها که با روحانیت ابراز میشد، رویۀ بازرگان چنان بود تا نشان دهد حرکت نهضت بر جنبش عظیم روحانیت تقدم دارد. [۹۲۷] طبعا در شرایطی که مبارزان از هر صدای اعتراضی بر ضد دستگاه شاه استقبال میکردند و در نهضت نیر عناصر مذهبی و معتقد به مرجعیت فراوان بودند، نهضت آزادی میبایست همراه موج حرکت میکرد؛ حرکتی که به خودی خود، به روی جمعی از دانشجویان و فارغ التحصیلان متدین دانشگاه تأثیر داشت. بدین ترتیب نهضت که در اصل، بنای مبارزه باسلطنت را نداشت و انتقاد عمدهاش نسبت به شاه، در حد دخالت وی در کارهایی بود که بر طبق قانون اساسی میبایست به نخست وزیر واگذار میشد، به نوعی و بیشتر تحت فشار لایههای پایین خود، به مبارزه جویی با رژیم برخاست و به همین دلیل، دستگیر شدگان فراوان آن، به محکومیتهای موقت و طولانی گرفتار شدند. [۹۲۸] امام ابتدا سخنی نگفت؛ اما بعد از اعلام حکم از سوی دادگاه، با صدور اطلاعیهای، از دستگیری و صدور احکام آنان، ابراز ناراحتی و تأسف کرد. [۹۲۹] اعضای نهضت آزادی برای چند سال در زندان ماندند. در آنجا بین نسل قدیم و جدید منازعات فکری بود. بازرگان از همان روزگار به عنوان یک لیبرال شناخته میشد، اما جوانترها تحت تأثیر نگرههای جدید حتی به سوسیالیسم باور داشتند و میکوشیدند تا پوششی مذهبی برای آن به دست آورند. [۹۳۰]
طی سالها، زمانی که گروه مذهبی فعال دیگری نبود، نوع جوانان متدین به عنوان عضو یا سمپات نهضت فعالیت میکردند و رژیم نیز نگاهش به نهضت، نگاه به یک جنبش افراطی بود؛ درحالی که در حاق آن، و براساس سیاستی که سران آن و دست کم جناحی از آن طراحی کرده بودند، چنین مشیی وجود نداشت. در مرامنامۀ نهضت، نخستین نکته، احیای حقوق اساسی ملت ایران با استقرار حکومت قانون بود و در مجموعۀ بندهای دیگر، تنها اشارهای «به ترویج اصول اخلاقی، اجتماعی و سیاسی بر اساس مبادی دین مبین اسلام» آن هم «با توجه به مقتضیات سیاسی و فرهنگی عصر» شده بود. [۹۳۱]
بیتردید، حضور آقای طالقانی در جمع نهضت آزادی، یکی از عوامل مهم مذهبی ماندن بیشتر این مجموعه، و نقطۀ پیوند آنان با روحانیت بود. حضور آقای موسوی زنجانی و رفاقت آقای مطهری با سران نهضت نیز در این امر کاملا دخیل بود و درست از همین نقطه بود که روحانیت توانست میان بخشی از ملی - مذهبیها نفوذ کند.
طی سالهای ۵۰ تا ۵۷ شاخۀ خارج از کشور نهضت آزادی بسیار تندروتر و انقلابیتر از اصل سازمان در داخل عمل کرده و فعالیت آن قابل قیاس با فعالیت عناصر داخلی نهضت نبود. [۹۳۲] تنها نگاهی به کتاب بهتر مبارزه کنیم که به عنوان نشریۀ نهضت در خارج از کشور چاپ شده است، میتواند نشان دهد که اصول یاد شده، اصول مبارزه مسلحانه و جنگ چریکی شهری است. بیشتر اطلاعیههای سازمان مجاهدین را در خارج از کشور، نهضت آزادی به چاپ میرساند. [۹۳۳] نام نشریۀ آنان مجاهد بود که هفتاد شمارۀ آن طی سالهای ۵۰ تا ۵۷ منتشر شد. [۹۳۴] این مسأله بیشتر از آنکه به آزادی این افراد در خارج از کشور مربوط شود، به علائق سیاسی و دینی رهبران نهضت در خارج از کشور و نیز ارتباط و پیوندشان با امام و روحانیون انقلابی در نجف باز میگشت. [۹۳۵] شاخۀ خارج از کشور این نهضت، در جریان شدتگرفتن فعالیت سازمان مجاهدین خلق از سال ۵۰ تا ۵۴ بیشتر به عنوان سمپات این گروه عمل کرده و مواضع تندی بر ضد رژیم داشت؛ اما پس از ماجرای ارتداد در سازمان، در برابر آن موضع گرفت. [۹۳۶]
نهضت آزادی عملا با شعار سلطنت آری حکومت نه، در برابر موج مبارزه جویی با شخص شاه و سلطنت پهلوی، و برآمدن خیزشهای انقلابی، موقعیت خود را از دست داد. بازرگان خود متوجه این نکته بود و به سال ۱۳۴۲ در دادگاه، به عوامل رژیم یادآور شد که: «ما آخرین نفراتی هستیم که در این دادگاه به اتهام سیاسی محاکمه میشویم و اعتماد به رژیم داشته و میخواستیم از طریق انتخابات دست به اصلاحات بزنیم.» [۹۳۷] بیتردید حضور مرحوم طالقانی در نهضت یکی از مهمترین زمینهها برای حفظ خط رادیکال دینی در آن بود که آن هم به ویژگیهای شخصی ایشان بازمیگشت.
در نزدیکیهای پیروزی انقلاب، فعالیت نهضت بیشتر شد. در این زمان و شاید از گذشته هم، نهضت به دو یا سه گرایش تقسیم شده بود. کسانی بودند که به نوعی رادیکالیسم چپ اما مذهبی گرایش داشتند و گروهی دیگر مانند بازرگان و یزدی، یک راست مذهبی به شمار میآمدند. چهرههایی هم مانند نزیه، اساسا مذهبی به شمار نمیآمدند. اما در نهضت حضور داشتند.
این زمان، با بالاگرفتن نهضت سیاسی روحانیت، همبستگی میان روحانیت و چهرههای شاخص نهضت هم بیشتر شده بود. [۹۳۸] بازرگان جمعیتی با عنوان «جمعیت دفاع از آزادی و حقوق بشر» ایجاد کرد که در بیستم تیرماه ۵۷ در حسینیه ارشاد یک مصاحبۀ مطبوعاتی برقرار کرد و در آن خبر داد که هفت ماه پیش این جمعیت شکل گرفته است. در برنامۀ این جمعیت، به برخورد بد دولت با طبقات مختلف مردم، از جمله روحانیت اعتراض گردید و از آیت الله خمینی ستایش فراوان صورت گرفته است. [۹۳۹] در این زمان، اطلاعیهای که به مناسبت جشن میلاد قائم (عج) در ۲۴ تیر ۵۷ صادر شد، آمده است: «تشیع در طول تاریخ حیات انقلابی و خونین خود با تکیه بر دو اصل امامت و عدالت، علاوه بر اصول دیگر اسلامی، چه در دوران ائمه (دوران ۲۵۰ سال) و چه در زمان غیبت (که در انتظار فرج و قیام قائم میباشد) حکومتهای فاسد استبدادی و طاغوتی را به هیچ وجه به رسمیت نشناخته و با گفتن «نه»... به مبارزه مستمر خود در راه امر به معروف و نهی از منکر و برقراری عدل ادامه داده است.» [۹۴۰] تأثیر ادبیات چپ مذهبی را در این اطلاعیه که نام ۶۱ نفر از اعضای نهضت آزادی و جبهۀ ملی آمده، میتوان مشاهده کرد.
نهضت آزادی تأکید داشت که «دکتر شریعتی و سازمان مجاهدین خلق از میان همین گروه، یعنی نهضت آزادی بیرون آمدند و هریک به نوبۀ خود سهمی ارزنده در مکتبی و اسلامی کردن انقلاب ایران دارند.» [۹۴۱] ادبیات نهضت، بعد از تعیین بازرگان به عنوان نخستوزیر، آن هم از طرف رهبر انقلاب، قدری به ادبیات امام هم نزدیک شد. در بیانیه نهضت به مناسبت نخست وزیری بازرگان این تعابیر آمده بود: «اکنون که رهبر بزرگ و زعیم عالی قدر امام خمینی بنا به حق شرعی و قانونی خویش در این موقعیت حساس و تعیین کننده و تاریخی جناب آقای مهدی بازرگان را بدون در نظر گرفتن وابستگی حزبی به ریاست دولت موقت انقلابی شرعی و قانونی برگزیدهاند... از آنجا که به فرمان آیۀ شریفه ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡۖ﴾ [النساء: ۵۹]، اطاعت از این امر را وظیفه شرعی و عقیدتی خود به شمار میآوریم، و از آنجا که بر طبق اصول والای اسلام و به خصوص مذهب شیعه، مرجعیت عالی از آن به نیابت از امام، حق عزل و نصب دارد، وظیفۀ خود میدانیم که به برادر ارجمند جناب آقای مهندس بازرگان اطمینان دهیم که هرچه بیشتر در جهت رسالت مکتبی و تشکیلاتی که نهضت آزادی ایران بر دوش دارد، بر تلاشهای خود بیفزاییم.» [۹۴۲]
نهضت آزادی زمانی که در سال ۵۶ و۵۷ فعالیت جدید خود را با شروع جریان انقلاب آغاز کرد، همچنان دارای دو گرایش مذهبی و غیر مذهبی بود: نخست گرایشی که نهضت آزادی را «نه به عنوان یک حزب و سازمان صاحب ایدئولوژی» بلکه آن را «آلترناتیو جبهۀ ملی» میدانست و اسلام را در حد مکتب اجتماعی - سیاسی نمیپذیرفت. در برابر آن گرایشی بود که به «انجمنی» شهرت داشت و در عین ملی و مصدقی بودن، نسبت به دیانت اسلام، یک اعتقاد یا برداشت مکتبی و ایدئولوژیک داشت.» همین مسأله سبب شد که شماری از انجمنیها که حدود سیزده نفر از برجستگان نهضت بودند، و از جمله عزت الله سحابی، در جریان رخدادهای سال اول انقلاب، یعنی سال ۱۳۵۸ از نهضت جدا شوند. [۹۴۳]
[۸۹۲] برخی از مهمترین گروههای تشکیلدهندۀ جبهه ملی اول عبارت بود از: حزب ایران به رهبری اللهیار صالح؛ سازان نظارت بر آزادی انتخابات به رهبری بقایی و خلیل ملکی؛ حزب ملت ایران به رهبری فروهر، خداپرستان سوسیالیست به رهبری محمد نخشب، به صورت کلی فدائیان اسلام و برخی از وابستگان به آیت الله کاشانی نیز در آن حضور داشتند. [۸۹۳] بیعلاقهترین این افراد به مذهب، حسن نزیه بود که در اولین جلسۀ افتتاحیه سخنرانی کرد. (بنگرید: قیام ۱۵خرداد به روایت اسناد ساواک، ج ۱، ص ۳۲۶ـ۳۲۷) وی بعدها فعالیت خاصی نداشت تا آنکه در سال ۵۶ـ۵۷ تحت عنوان رئیس کانون وکلا به فعالیت پرداخت و پس از پیروزی انقلاب، مسؤولیت شرکت ملی نفت ایران را به عهده گرفت که به سرعت هم با مسؤولان بلند پایه روحانی نظام درگیر شد. وی مورد علاقه امریکاییها بود و در موضعگیریهای خود پس از انقلاب، به طور مرتب وجود حکومت دینی را مورد تردید قرار داده و با اعمال احکام شرع به صراحت مخالفت میکرد. [۸۹۴] از سید ابوالفضل زنجانی رسالهای که ضمن آن حقوق بشر از قرآن استخراج شده در کتاب اسناد نهضت آزادی، ج ۹، دفتر دوم، ص ۷ـ۲۱ (۱۳۹۸ق) چاپ شده است. همچنین کتابی با عنوان «اسلام و مسأله آزادی، بردگی و رباخواری» (قم، شفق، ۱۳۵۲) به چاپ رسیده است. این کتاب یکی از آثار جالب توجهی است که سالهای پیش از انقلاب درباره نظام حکومتی اسلام به رشتۀ تحریر در آمده است. برادر وی حاج سیدرضا زنجانی نیز از روحانیونی بود که در نهضت مقاومت ملی نقش داشت و از روحانیون سیاسی دورۀ پس از شهریور بیست و نهضت ملی و رخدادهای بعدی بود. [۸۹۵] این تاریخ، تاریخی است که مصدق ضمن نامهای وصول خبر تأسیس نهضت را در احمدآباد دریافت کرده و کارشان را تأیید نمود. بنگرید: زوایای تاریک، ص ۶۵ تصویرنامه را بنگرید در: تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، ج ۱، سند ش ۷۰/۱. [۸۹۶] این جبهه در ۲۳ تیرماه ۱۳۳۹ در منزل غلامحسین صدیقی تشکیل جلسه داده و در۳۰ تیر همان سال اعلام موجودیت کرد. جبهه یاد شده در اوائل سال ۴۳ بدون آنکه کمترین توفیقی در تحولات سیاسی جاری به دست آورده باشد، از هم پاشید. گفتنی است که ملیها در مرداد سال ۴۴ بار دیگر جبهۀ ملی سوم را سرپا کردند که اندکی بعد، رهبران آن دستگیر شده و جبهۀ ملی سوم نیز از میان رفت. [۸۹۷] بنگرید به گفتههای بازرگان در این باره در: شصت سال خدمت و مقاومت، ج ۱، ص ۳۴۷. بازرگان در ص ۴۰۳ اظهارات دکتر سنجابی را که گفته است عضویت نهضت در جبهه پذیرفته شد، تکذیب کرده است. [۸۹۸] شصت سال خدمت، ج ۱، ص ۳۹۲. در زندان هم وقتی شنیدند که اسدالله علم نقش جبهۀ ملی را در جریان پانزدهم خرداد نفی کرده خوشحال شدند و حتی در مراسم یادبودی که نهضتیها به مناسبت مراسم هفت شهدای پانزدهم خرداد در زندان برگزار کردند، شرکت نکردند. همان، ج ۲، ص ۱۱۸. [۸۹۹] دکتر شریعتی این زمان در فرانسه بود. وی ابتدا با شاخۀ دانشجویی جبهۀ ملی همکاری میکرد اما با تشکیل نهضت آزادی، به دلیل تربیت مذهبی خود به آن پیوست. وی در توضیح این مطلب نوشت: الان یک عطش دانشجویی وجود دارد و نیاز به یک مکتب عمیق فکری... آیا جبهۀ ملی با ترکیبی که فعلا دارد میتواند از همه نظر این عطش را فرو نشاند و در برابر ایدئولوژیها و مکتبهای فراوانی که همه جا عرضه میشود، خود مکتبی ارائه دهد؟... باید به اینها پاسخ داده شود و جبهه ملی هیچ پاسخی برایش ندارد: سوسیالیسم، رژیم، حکومت، مذهب، مکاتب اجتماعی و سیاسی، انقلاب، رفرم، مالکیت کشورهای اسلامی، نهضتهای رهایی بخش، ملتها و خلاصه پاسخ گفتن به این پرسش دیرین که چه باید کرد؟ بنگرید: یادنامۀ شهید جاوید، ص ۱۹ به نقل از رند خام، ص ۵۹ـ ۹۰. [۹۰۰] شصت سال خدمت و مقاومت، ج ۱، ص ۳۷۰. بازرگان در نامهای که در تاریخ ۱۰/۸/۴۱ برای شاخۀ جدید التأسیس نهضت آزادی در امریکا نوشته، اختلاف نهضت را با جبهه در دو چیز میداند یکی صراحتی که نهضت در احترام به مصدق و حفظ نام و یاد او دارد و دیگری تأکید بر اینکه شاه مشروطه فقط باید سلطنت کند نه حکومت. بعد از شرح دو نکتۀ فوق تحت عنوان «الف» و «ب» میافزاید: البته به لحاظ ایدئولوژی و مبانی فکری نیز چون ما معتقد و متکی به اصول اسلام هستیم و به تقوی و عمل و تربیت و فعالیتهای عمقی خیلی اهمیت میدهیم، با جبههایها وجوه تمایزی داریم... البته هیچکدام از اینها مانع همکاری و همراهی نباید باشد بنگرید: شصت سال خدمت، ج ۲، ص ۱۶۸. [۹۰۱] قیام ۱۵ خرداد به روایت اسناد ساواک، ج ۱، ص ۳۴۷. [۹۰۲] اسنادی از نهضت ازادی ایران، ج ۱، ص ۴۳. [۹۰۳] شصت سال خدمت، ج ۱، ص ۳۷۴. [۹۰۴] رهبری مسائل انقلابی این دوره در اختیار روحانیت قرار داشت و نهضت آزادی در جمع میکوشید تا با ادبیات ویژۀ خود از آن دفاع کند. برای نمونه، نهضت آزادی تلاش میکرد تا اگر روحانیت با مسألهای از اصلاحات مخالفت دارد، به گونهای از موضع روحانیت دفاع کند که اصل آن اصلاحات زیر سؤال نرود. برای مثال درباره حق رأی زنان بنگرید به اطلاعیۀ نهضت آزادی در: تاریخ قیام ۱۵ خرداد به روایت اسناد، ج ۱، ص ۲۷۵ـ ۲۷۶. [۹۰۵] در این باره بنگرید به تحلیل ساواک در: امام خمینی در آینه اسناد، ج ۱۷، ص ۳۹۸. [۹۰۶] میثمی مواضع نهضت را در این باره، در سه موضعگیری خلاصه میکند بیتفاوتی که حرکت روحانیت را قشری میدید، جناح دیگری که اعتقاد به تأیید حرکت روحانیت داشت، و جناحی که به زعم وی، معتقد بود که میبایست با روحانیت برخورد تعالی بخش کرد و حرکت آنان را عمق بخشید. بنگرید: از نهضت آزادی تا مجاهدین خلق، ص ۱۲۰. [۹۰۷] بنگرید: تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، ج ۲، ص ۳۴۲ـ ۳۴۸. [۹۰۸] صحیفۀ امام، ج ۱، ص ۱۶۱. [۹۰۹] آقای طاهری مینویسد: وقتی پس از نشر اساسنامۀ نهضت که در آن آمده بود «به استناد اسلام، قرآن، منشور بین الملل و قانون اساسی» سؤال مکتوبی را در یک مجلس به بازرگان دادم و اعتراض کردم، بازرگان اصرار مرا در تکیه روی قرآن، با حرف عمر تشبیه کرد که گفته بود حسبنا کتاب الله. بنگرید: خاطرات رجبعلی طاهری، ص ۲۶. [۹۱۰] قیام ۱۵ خرداد به روایت اسناد، ج ۱، ص ۲۷۰ - ۲۷۱؛ تاریخ سیاسی بیست و پنج سالۀ ایران، ص ۳۱۲ـ ۳۱۳. دلیل این امر نیز مخالفت ملیهای کهنهکار با حرکت نیمه مذهبی نهضت آزادی بود. افزون بر آنکه نهضت تحت تأثیر قیام روحانیت، به تدریج لبۀ انتقاد را متوجه شاه میکرد در حالی که بسیاری از ملیها بنای وارد شدن در این عرصه را نداشتند. [۹۱۱] وی از حضور خود در نهضت آزادی و فعالیتهای سیاسی آن سالها در کتاب «درس تجربه» به تفصیل سخن گفته و درست مانند بسیاری از خاطرهنویسان دیگر، نقش محوری برای خود فرض کرده است. در بخشی از کتاب، درباره وی سخن گفتهایم. [۹۱۲] شهید رجایی (متولد ۱۳۱۲) در بازجوییهای خود در سال ۴۲ رسما به عضویت در نهضت ازادی اعتراف میکند. بنگرید: یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید رجایی، ص ۵۶. وی در جای دیگری انگیزه پیوستن خود را به نهضت، صرفا گرایش نهضت به مذهب عنوان کرده مینویسد: آقای مهندس بازرگان به کمک دوستان مذهبی خود اقدام به تأسیس نهضت آزادی کرد و مشهور شد که هرکس که علاقۀ مذهبی دارد در نهضت آزادی ثبت نام میکند. همان، ص ۳۵۱. وی سالها در فعالیتهای فرهنگی در دبیرستان کمال (که مؤسس آن یدالله سحابی بود؛ خبر مفصل تأسیس و ادارۀ آن را بنگرید در: یاران امام به روایت... شهید رجایی، حاشیه، صص ۸۵ـ ۸۷ دبیرستان یاد شده طی سالهای ۳۵ـ ۳۷ ساخته شد و پیش از آن چادری در آنجا نصب شده آقای مطهری به مناسبت ایام محرم ده شب منبر رفت) بنیاد (مدرسه) رفاه (درباره «بنیاد تعاون رفاه اسلامی» بنگرید: زندگی نامه سیاسی شهید رجایی، صص ۶۴ـ ۶۸) و جلسۀ ماهانۀ معلمین فعالیت داشت و با برخی از عناصر مجاهدین مانند رضا رضایی و پوران بازرگان مربوط بود. وی پس از فرار پوران، در سال ۵۲ به جرم نگهداری از اسناد و مدارک او و استفاده از آنها و ارتباط با رضاییها و عدهای دیگر از مجاهدین زندانی شد. بنگرید: یاران امام به روایت... شهید رجایی، ص ۳۰۲ـ ۳۰۴ (زندگی نامه سیاسی شهید رجایی، ص ۵۷) رفعت افراز از نیروهای مجاهدین، مدیر دبستان رفاه و پوران بازرگان - همسر حنیف نژاد - مدیر دبیرستان رفاه بود. بنگرید: همان، ص ۳۲۵، ۳۳۹، ۳۵۵ درباره همکاری رجایی با مجاهدین و اینکه در عین ارتباط و کمک هیچگاه رسما جزو آنان نبود بنگرید: سیرۀ شهید رجایی، ص ۱۲۶ـ ۱۲۷، زندگی نامه سیاسی شهید رجایی، ص ۷۰. پوران بازرگان در ۱۶ اسفند سال ۱۳۸۵ در پاریس درگذشت. درباره دبیرستان کمال نارمک، رفاه و علوی یک تک نگاری با نام کارنامه سیاسی و فرهنگی دبیرستانهای کمال نارمک، رفاه و علوی چاپ شده است. (حمید کرمیپور، تهران، ۱۳۸۹، مرکز اسناد انقلاب اسلامی). [۹۱۳] شیبانی در سال ۱۳۳۵ به خاطر به راه انداختن تظاهرات به نفع فلسطین از دانشگاه اخراج شد؛ هرچند اندکی بعد به دانشگاه مشهد تبعید گردید. وی با سران نهضت در سال ۴۱ دستگیر و به (شش یا) هفت سال زندان محکوم شد. شیبانی پس از آزادی در سال ۴۷ بارها دستگیر و زندانی شد. وی پس از انقلاب از نهضت آزادی جدا گردید و به یاران امام و نهضت اسلامی پیوست؛ وی نمایندۀ مردم تهران در خبرگان بوده و سپس بارها در سمت وکالت مجلس و سمتهای دیگر، به خدمت در جمهوری اسلامی پرداخت. آقای منتظری که در زندان وی را ملاقات کرده میگوید: دکتر شیبانی خیلی آدم پر مطالعهای بود. دائما مشغول مطالعه بود. تفسیر مجمع البیان را شاید از اول تا آخر خوب مطالعه کرده بود. عربی را خوب میدانست و از کتابهای عربی استفاده میکرد. ایشان مرد متدین و متعهدی است. اجمالا ایشان در بین زندانیان مسلمان، از افراد با استقامت و متعبد به احکام اسلامی بود. (خاطرات، ج ۱، ص ۳۶۴). آقای فارسی درباره دلیل زندانی شدن شیبانی در حاشیۀ کتاب نوشتهاند: نادرست. علیه حمله سه جانبه اسرائیل، انگلیس و فرانسه به مصر که با اتمام حجت سیاسی دولت شوروی به انگلیس و فرانسه - به معنای به کارگیری سلاح هستهای علیه آنها - به شکست انجامید. در مشهد او را به این بهانه که به مجلس روضه میبریم به جلسه نهضت مقاومت ملی آوردند که در آن کتاب «طبایع الاستبداد» عبدالرحمن کواکبی را تدریس میکردم و این دنباله تدریس نهضتهای انبیاء تکامل مبارزه ملی، انقلاب فرانسه، و کتاب «مواطنون لا رعایا» - ملت نه رعیت، یا شهروندان نه رعیت - از خالد محمد خالد مصری بود که از سال ۱۳۳۳ تا زمان تبعید عباس شیبانی به مشهد به طول انجامید. این در جلسات نهضت مقاومت ملی ایران در مشهد بود که شما از آن به عنوان «ملی - مذهبی» یاد کردهاید. بفرمایید در جلسات آیات عظام «روحانیت رسمی و سنتی» و «اصحاب دائرة المعارف روایی» در دوره پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ و تبدیل ایران به مستعمره مشترک آمریکا و انگلیس یعنی دهه ۳۰ چه میگذشته است؟ مطالبی میتوانم در آنجا ثبت کنم که همه را شنیدهام با گوش خود و به چشم دیدهام که مصلحت نمیدانم ثبت آن را. توضیحی را که امام راحل/ از آن «روحانیت» داشتهاند، کافی میدانم. [۹۱۴] بنگرید: خاطرات رجبعلی طاهری، صص ۲۱، ۲۲، ۲۷. [۹۱۵] جام جم ۲۱/۱۱/۱۳۸۱، ص ۹. [۹۱۶] در این باره به توضیحات خود بازرگان بنگرید: شصت سال خدمت، ج ۱، ص ۳۸۱. وی از اقداماتی که ابراهیم یزدی در بیروت، چمران در قاهره، قطب زاده در پاریس و محمد توسلی و پرویز امین در بغداد و بصره در این باره صورت میدادند، یاد کرده است. عزت الله سحابی هم از نقش دکتر شریعتی در این باره سخن گفته است. همان، ج ۲، ص ۱۲۶ همچنین در ص ۱۷۷ توضیحاتی از سوی ابراهیم یزدی در این باره آمده است. سماع نام تشکیلاتی بود باعنوان کامل سازمان مخصوص اتحاد و عمل که قرار بود مقدمات آموزشهای نظامی را برای ایرانیهای مبارز در مصر فراهم سازد. [۹۱۷] برای بازرگان این نکتۀ جالبی بود که برای مثال، طالقانی، خودش را از این حصار درآورده، پای سخنرانی کلاهیها مینشست و آنها را داخل آدم حساب میکرد. «یک کلاهی را آدمدانستن، داخل آدم دانستن و با کلاهی محشوربودن» این ویژگی طالقانی بود. یادنامۀ ابوذر زمان، ص ۱۹۸. [۹۱۸] نهضت اصولا مبارزات دورۀ اخیر را با حرکت سید جمال آغاز میکرد (بنگرید: اسناد نهضت، ج ۱۱، ص ۱۱۶) در حالی که نهضت واقعی اسلامی، نه بر مبنای حرکت سید جمال، بلکه بر مبنای جنبش تنباکو بر محوریت میرزای شیرازی بود. [۹۱۹] اسناد نهضت، ج ۱۱، ص ۹۰. [۹۲۰] آقای فارسی در حاشیه این مطلب - در چاپ پنجم - نوشتهاند: ناقص و نارسا. مرحوم مهندس بازرگان اندکی پس از کودتای ۲۸ مرداد به مشهد آمد و در نزدیکی مشهد مورد استقبال مبارزان نهضت ملی ایران که در کانون نشر حقایق اسلامی مرحوم محمدتقی شریعتی متشکل بودند، قرار گرفت و شبی که در آنجا سخنرانی کرد نطقی بیدادگر ایراد نمود که در هیچ محفل مذهبی سنتی تا هشت سال بعد پیدا نمیشود. گفت: پس از این همه ظلم و فساد و شرابخواری در کابارههای رم ایتالیا آمده در حرم مطهر حضرت ثامن الائمه† نماز میخواند! بارالها که گربه عابد شد عابد و زاهد و مسلمانا! این نماز را در موقع استقبال از شاه خائن و کودتاچی و عامل بیگانه، مرحوم آیت الله سید یونس اردبیلی و مرحوم سبزواری به او پیشنهاد کردند و دستور دادند سجادهای برایش پهن کنند و تصویرش در روزنامهها به چاپ رسید. [۹۲۱] عنوان «اسلام مکتب مبارز» نامی بود که بعدها برای نشریۀ اتحادیۀ انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا و امریکا انتخاب شده و گویا ۲۵ شماره از آن منتشر شد. بیست و پنجمین آن در اسفند ۵۸ تقدیم به پاسداران انقلاب شده است. [۹۲۲] بنگرید: زوایای تاریک، ص ۸۹. این حرکت به رهبری احمد صدرحاج سید جوادی و عدهای دیگر در نهضت صورت گرفت. جلال الدین فارسی از نقش خود در نگارش برخی از اعلامیهها یاد کرده و به ویژه پس از نقل یکی از این اعلامیهها که کاملا جنبۀ مذهبی و دینی و توجه به مرجعیت داشته و ضمن آن آمده بود که «نهضت آزادی مورد تأیید مراجع است»، خبر از اعتراض دارودسته غیر متعهد نهضت داده است که اظهار کردند استقلال نهضت از بین رفته و تابع علما و مراجع شده، ص ۹۹. [۹۲۳] نمونههایی از آنها را بنگرید در: زوایای تاریک، ص ۱۰۶ـ ۱۰۷. فارسی موفق شده بود تا شهید باهنر را به عضویت کمیتۀ فرهنگی نهضت و رجایی را که خود پیش از آن در نهضت بود، به عنوان مسؤول کمیته فرهنگیان درآورد و بر رنگ و بوی اسلامی نهضت بیفزاید. همان، ص ۱۱۰. [۹۲۴] زوایای تاریک، ص ۱۱۸ـ ۱۱۹. یکی از دلایل احساس مخالفت بازرگان نسبت به آقای فارسی - صرف نظر از مسائل ابتدای انقلاب و بحث کاندیداتئوری جلال - به همین مسائل باز میگشت. آقای بازرگان به طور معمول در آثارش، وقتی از چمران ستایش میکند، از جلال بدگویی میکند. [۹۲۵] در این باره بنگرید به توضیحات بازرگان در: رسوایی استبداد، ص۲۱۱ - ۲۱۲ که روی اسلام، وطن پرستی و اعتقاد کامل به قانون اساسی و نظام مشروطه تأکید کرده است. وی همچنین بر چهار عنصر مسلمان، ایرانی، معتقد به قانون اساسی و مصدقی بودن، به عنوان ارکان اربعۀ نهضت آزادی تأکید کرده و در بخش مسلمانی، آن را چیزی بیش از یک مسلمان بودن دانسته است؛ به این معنا که نهضت دین را از سیاست جدا نمیداند. بنگرید: شصت سال ج ۱، ص ۳۷۹ـ ۳۸۰. [۹۲۶] اسناد نهضت آزادی، ج ۱، ص ۱۸. [۹۲۷] مهندس بازرگان در کتاب «انقلاب در دو حرکت» (ص ۲۱) با اشاره به پدید آمدن نهضت قم مینویسد که این حرکت «از ناحیۀ ملیون و مخصوصا روشنفکران مسلمان مبارز مورد استقبال قرار گرفته، آن را الحاق و اجابتی به دعوت پیگر خود میدیدند». این نشانگر همان حالت قیم مآبانه و اظهار پیشکسوتی نهضت و ملیون و روشنفکران مسلمان برای نشان دادن تفوق خود بر جنبش مبارزان روحانی است که مستقل از روشنفکران مذهبی حرکتشان را آغاز کردند. [۹۲۸] برای نمونه بنگرید به: اسناد نهضت آزادی، ج ۳، (تهران، ۱۳۶۳) جریان محاکمۀ سران و فعالین و نیز بنگرید: رسوایی استبداد در دفاعیات مهندس بازرگان، (تهران، ۱۳۵۰) مقاومت در زندان، خاطرات عباس رادنیا (۱۳۴۰ـ ۱۳۴۳) محاکمات و مدافعات عباس رادنیا، مصطفی مفیدی، محمد بسته نگار، ۱۳۴۳، تهران به کوشش ابراهیم یزدی، قلم ۱۳۷۸. [۹۲۹] صحیفۀ امام، ج ۱، ص ۱۶۱؛ زوایای تاریک، ص ۱۱۶ـ ۱۱۷. [۹۳۰] نیم قرن خاطره و تجربه، ص ۲۷۶ـ ۲۷۸. [۹۳۱] اسناد نهضت آزادی، ج ۱، ص ۴۴. مقصود از جملۀ اخیر یعنی «مقتضیات سیاسی» را در موضعگیری مهندس بازرگان نسبت به حکم ارتداد سلمان رشدی میتوان مشاهده کرد. در آنجا با اعتراف به زشتی کار سلمان رشدی، حکم ارتداد وی را به سود مسلمانان نمیداند. وی پا را فراتر نهاده حکم قتل مرتد را مخالف با آیه لااکراه فی الدین دانسته و موضعگیری امام را بر ضد سلمان رشدی، محکوم میکند. بنگرید: آیا اسلام یک خطر جهانی است؟ ص ۹۶ـ ۹۷. [۹۳۲] در واقع شاخۀ نهضت در خارج از کشور، اندکی پس از تشکیل آن در ایران شکل گرفت در این باره ابراهیم یزدی مصاحبهای مفصل دارد که در کتاب شصت سال خدمت و مقاومت، ج ۲، ص ۱۶۹ به بعد آمده است. اعضای اصلی نهضت در خارج از کشور عبارت بودند از صادق قطب زاده، مصطفی چمران، پرویز امین، ابراهیم یزدی، غلامعباس توسلی، محمد توسلی، مهدی مظفری، که برخی از آنان در مقطعی خاص در کار ساماندهی به مبارزه مسلحانه نیز مشغول بودند. همان، ص ۱۷۵ـ ۱۸۱. محل آموزشهای چریکی قاهره بود که به نوبت کسانی از آلمان به آنجا اعزام شدند. از جملۀ این افراد شهید مصطفی چمران بود. برخی دیگر عبارت بودند از ابوالفضل بازرگان (برادرزاده مهندس بازرگان) علی نصر، علی شریفیان، حسین حریری و شماری دیگر. اعزام اولین گروه در سال ۱۳۴۳ بوده است. بعدها مرکزیت این کار از قاهره به لبنان منتقل شد که چمران هم در بیروت مستقر شد؛ اما در سال ۱۳۴۶ وی به آمریکا بازگشت و کارها متوقف شد. ایشان بعدها به منظور همکاری با امام موسی صدر برای تأسیس یک دبیرستان فنی برای شیعیان جنوب به لبنان رفت. بنی صدر به طور کلی در اینکه نهضت آزادی حرکتی در راستای جنگ مسلحانه داشته یا مقدماتی برای این کار فراهم کرده، تردید کرده است. درس تجربه، ص ۶۹ـ ۷۳. [۹۳۳] شصت سال خدمت، ج ۱، ص ۳۸۳. [۹۳۴] انتشار این نشریه و نام آن متأثر از حرکت مجاهدین خلق در سال ۵۰ بود که شمار زیادی از آنان دستگیر شده و خبر آنان همه جا را گرفت. بنگرید: شصت سال خدمت و مقاومت، ص ۱۸۵ـ ۱۸۶ نامگذاری این نشریه به پیام مجاهد، مورد مخالفت مجاهدین خلق که خود در پی تأسیس حرکتی خاص خود در خارج از کشور بودند، شد که البته تأثیری در انتشار آن نبخشید. طبعا بیشر فعالیتها در امریکا بود اما در پاریس هم قطب زاده تاآستانۀ انقلاب در این باره فعال بود. فعالان نهضت در امریکا عبارت بودند از: جلیل ضرابی، شهین طباطبائی، کلود طباطبائی، بهزاد نیا، دکتر رضا صدر، هادی نژاد حسینیان، حسین مظفری، کمال خرازی، رضا روحانی، جمشید حقگو، محسن سازگارا، رضا طباطبائی، و ابراهیم یزدی، بنگرید: شصت سال خدمت و مقاومت، ج ۲، ص ۱۹۳ ابراهیم یزدی از سال ۱۳۵۱ اجازۀ رسمی برای دریافت وجوه شرعی، و استفاده از بخشی از آن را از امام خمینی دریافت کرد. همان، ص ۱۹۴ تصویر شمارۀ ۵۴ این نشریه را که مربوط به اسفند ۵۶ است، در ضمایم چاپ سوم این کتاب آوردیم. [۹۳۵] مسؤولان نهضت در امریکای شمالی عبارت بودند از: محمد نخشب، ابراهیم یزدی، عباس امیر انتظام و برای مدتی دکتر چمران. در اروپا نیزقطب زاده (متولد ۱۳۱۵ در تهران) و بنی صدر آن را هدایت میکردند. [۹۳۶] شصت سال خدمت، ج ۲، ص ۱۸۶ـ ۱۸۷. [۹۳۷] به نقل نامۀ سید علی جهان آرا در «تاریخچۀ گروههای تشکیلدهندۀ سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی»، ص ۲۱. و بنگرید به تحلیل خود بازرگان در این زمینه به: تحریر تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران، گزارش بی بی سی، ص ۱۷۸. در دفاعیات ناصر صادق نیز به این نکته اشاره شده است که چگونه مبارزه عادی به مبارزه مسلحانه تبدیل شد. وی پس از اشاره به رخدادهای پس از شهریور بیست تا پانزدههم خرداد و قتل عام مردم میافزاید: «این وقایع، آخرین تردید مبارزین ایران را در دست بردن به اسلحه و قهر مسلحانه از میان برد... از این پس جامعۀ ایران شاهد رویش مداوم گروههای مسلح مبارزی بود که قصد داشتند از طریق انقلاب مسلحانه رژیم حاکم را که مانع پیشرفت و تکامل خلق ایران است، واژگون کنند» بنگرید: اسناد منتشرۀ سازمان مجاهدین خلق ایران، مدافعات، صص ۴۸ـ ۴۹. [۹۳۸] بنگرید: یاران امام... قامت استوار، ج ۲، ص ۴۲۲. تحلیل ساواک از اطلاعیههای تسلیت مشترک میان روحانیون افراطی و بازرگان و همفکرانش (به مناسبت فقدان مرحوم آقا مصطفی خمینی) این بود که این دو گروه به هم نزدیک شدهاند و گروه دوم به رغم اینکه زمانی روحانیون را مرتجع و قدیمی میخواندند، اکنون با آنان همبستگی دارند. [۹۳۹] بنگرید: انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج ۷، ص ۲۱۰ـ ۲۱۳. [۹۴۰] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج ۷، ص ۳۰۷. [۹۴۱] اسناد نهضت آزادی، ج ۱۱، ص ۱۱۷. [۹۴۲] اسناد نهضت آزادی، ج ۱، ص ۷۱. [۹۴۳] بنگرید: شصت سال خدمت و مقاومت، ج ۲، ص ۱۳۷ـ ۱۳۹.