جریان ها و سازمان های سیاسی-مذهبی ایران

فهرست کتاب

مرور آغازین

مرور آغازین

با شکست دیکتاتوری رضاشاه و تبعید وی در ۲۵ شهریور۱۳۲۰ خورشیدی، مردم ایران که طی یک دورۀ شانزده ساله - بلکه بیست ساله - در غفلت تجدّد، آن هم از نوع آمرانه و دستوری آن فرو رفته و آن را با کابوس‌های وحشتناک استبداد پشت سر گذاشته بودند، یکباره بیدار شده و خود را از استبداد شاهی آزاد و رها دیدند. در تمام این مدت، مبارزاتی وجود داشتند که با آفریدن حماسه‌هایی مانند حرکت حاج آقا‌نورالله اصفهانی در قم در سال ۱۳۰۶ش، قیام مسجد گوهرشاد در سال ۱۳۱۴ و اعتراضات علمای تبریز مانند آیت‌الله میرزا صادق آقا مجتهد تبریزی، چراغ مقاومت را روشن نگاه داشتند، اما تودۀ مردم در روند رو به رشد تجدّد و در گمان و توهّم رسیدن به بهشت مدرنیسم، به خوابی عمیق فرو رفته بودند. این حسّی بود که از مشروطه به این سو در ایران پدید آمده بود و در ایران عصر رضاشاه، با ترکتازی و تحمیل، خود را به پیش می‌برد. در این میان، سنت‌های دینی و مذهبی با همۀ امکانات و ابزارها بیش از همه در تنگنا قرار گرفته بود، زیرا از سوی مشاوران فرهنگی و سیاسی شاه، اصل بر «تجدد» بود و برخی شعائر دینی و مذهبی، به عنوان پدیده‌های کهنه و پوسیده و ضد تمدّن تلقّی می‌شد، پدیده‌ای که مانع بزرگی سر راه تجدّد و نو شدن ایران به حساب می‌آمد. و البته در این زمینه، این نگاه هم وجود داشت که تغییر دین و اصلاح آن به پدیده‌ای مدرن، می‌تواند مد نظر قرار گیرد تا هم جماعت سنت‌گرا را تا حدودی راضی نگاه دارد و هم با اهداف تجددگرایانۀ رژیم همخوان و سازگار باشد.

رفتن یا بردن رضاشاه ازایران، و به دنبال آن فرو ریختن نظام استبدادی و گسستن نظام ارتش و امنیه و شهربانی، و همچنین اوضاع نابسامان و پریشان ناشی از آغاز جنگ جهانی دوم، زمینه را برای آزاد شدن مردم از قید و بندی که شانزده سال تمام گرفتارش بودند، فراهم کرد.

در فضای نسبتاً آزاد جدید گروه‌ها و احزاب زیادی از دل مردم، یا با جماعت روس‌ها و انگلیسی‌ها که بخش اعظم ایران را در اشغال خود داشتند شکل گرفت. گروه‌هایی که هرکدام، مرام و آرمان‌ خاصی داشتند و برای ترویج آن میان مردم تلاش می‌کردند. زمانی که در سال ۱۳۲۳ روند شکست آلمان‌ها آغاز شد و کنفرانس تهران برای تصمیم‌گیری جهت انتقال نیرو از طرف ایران به سوی شوروی در دفاع از این کشور در برابر تهاجم آلمان با شرکت استالین، چرچیل و روزولت تشکیل شد، (۲۷ نوامبر تا اول دسامبر ۱۹۴۳/ ۵ـ۹ آذر ۱۳۲۲) اوضاع ایران همچنان نابسامان بود. پس از آن نیز، برای مدتی ایران با حرکت تجزیه طلبانۀ فرقۀ دمکرات آذربایجان روبه‌رو بود تا آنکه شورش پیشه‌وری در آذر سال ۱۳۲۵ سرکوب شد و آرامش نسبی بر ایران حکمفرما گردید. اکنون انتظار می‌رفت حرکت جدیدی آغاز شود.

اندکی بعد، در سا ل۱۳۲۷ شاه جوان محمدرضا پهلوی، که به تدریج می‌کوشیدند تا بر اوضاع مسلط شود، و پس از آنکه از یک سوء قصد از سوی حزب توده جان سالم به در برد، با بهانه قرار دادن این اقدام، کوشید تا روش استبدادی پدرش را به نوعی دیگر پیشۀ خود سازد. اما کشته شدن هژیر در آبان سال ۲۸ آن هم به دست یکی از فدائیان اسلام نشان داد که اوضاع چندان در کنترل شاه نیست. به همین دلیل راه برای انتخابات نیمه آزاد مجلس شانزدهم فراهم گردید. در این دوره بحث نفت بالا گرفته بود. چندین سال بود که روس‌ها سخن از امتیاز نفت شمال می‌گفتند، زمانی که ناکام ماندند، باید برای رقیب دیرین خود مانع تراشی می‌کردند. مردم نیز که در انتظار فرصت برای تغییر بودند، بحث ملی‌شدن صنعت نفت را جدی گرفتند که می‌بایست مسأله نفت به طور جدی حل شود. اما در این میان به مانع سخت و صلب رزم‌آرا برخورد کردند. ترور رزم‌آرا که به توصیه اعضای برجستۀ جبهۀ ملی و به دست فدائیان اسلام رخ داد، راه را برای ملی‌شدن نفت باز کرد. جبهۀ ملی به قدرت رسید، دکتر مصدق نخست وزیر و صنعت نفت ملی شد.

از اواخر سال ۱۳۲۹ تا ۲۸ مرداد ۳۲ ایران تجربۀ یک دورۀ آزاد را پشت سر گذاشت، اما به دلایلی نتوانست از آن بهره‌برداری مناسب داشته باشد.

با اوج گرفتن اختلافات جدی میان جناح‌هایی که هرکدام سهمی در برپایی دولت ملی داشتند و با هدف دستیابی به قدرت یا جلوگیری از استبداد، در براندازی نظام مشارکت کرده بودند، راه برای کودتای ۲۸ مرداد هموار شد. بدین ترتیب استبداد که از زمان رضاخان با تکیه بر نسلی از روشنفکران متجدد معتقد به مدرنیزه کردن کشور از طریق زور پا گرفته بود، بار دیگر استقرار یافت.

طی این سال‌ها، چند دسته از جریان‌های سیاسی - فکری وابسته به نحله‌های مختلف، در صحنۀ سیاست و فرهنگ ایران پدید آمد:

نیروهای مذهبی: در آغاز رهایی از قید استبداد، شماری از عالمان و متدینان غیر روحانی - در ارتباط با مرجعیت یا بدون آن - تلاش خود را برای از میان بردن فضای ضد مذهبی حاکم بر جامعه آغاز کردند. در تمام دورۀ رضا شاه و به خصوص پس از وقایع مشروطه، همیشه تبلیغ شده بود که نباید دین در سیاست مداخله کند. روشنفکران عصر رضاشاهی روی این اصل به عنوان یک اشتباهی که در زمان گذشته در جریان بوده تکیه می‌کردند و بر آن بودند تا روحانیت را از سیاست جدا نگاه دارند، اصلی که در دورۀ قاجاری به شدت استوار شده بود. [۳] اما اکنون با رفتن رضاشاه، آموزه‌های متعلق به عصر او هم در معرض تردید قرار گرفته بود که از آن جمله همین اصل بود. به همین جهت متدینین و از جمله روحانیون، اندکی بعد از رفتن رضاشاه وارد عرصۀ سیاست شدند و تلاش کردند تا در روند کلی سیاسی کشور نیز موثر باشند. این فعالیت‌ها در قالب‌های مختلف سیاسی و براساس نوعی بازنگری فکری در مسائل مذهبی و ارتباط آن‌ها با سیاست صورت گرفت. هدف ما دراین نوشته، آن است تا شرح این فعالیت‌ها را با تأکید بر چگونگی دفاع از دین، عرضۀ آن و تلاش‌هایی که به قصد بازسازی و احیای فکر دینی صورت گرفته است، به دست دهیم. این موضوع اصلی کتاب حاضر است.

گروه‌های چپ مارکسیستی: سابقۀ فعالیت مارکسیست‌ها در ایران به روزگار بعد از جنگ جهانی اول (۱۹۱۴ـ۱۹۱۸) بازمی‌گردد، یعنی دورانی که رژیم مارکسیستی در شوروی استقرار یافت. دکتر تقی ارانی از نخستین چهره‌های برجستۀ کمونیست از جنس ایرانی بود که در سال ۱۳۱۲ نشریۀ دنیا را منتشر می‌کرد. چهار سال پس ازآن، یک گروه پنجاه و سه نفری از کمونیست‌ها یا سوسیالیست‌ها که برخی از آنان تحصیل کردۀ آلمان - مرکز نشر اندیشه‌های مارکسیستی - و برخی افراد عادی و بیشتر متأثر از دکتر تقی ارانی - که در زندان رضاشاه مرد - بودند به خاطر فعالیت‌های کمونیستی توسط دولت رضاخان دستگیر و زندانی شدند. [۴] پس از رفتن رضاخان، بیشتر آنان فعالیت‌شان را از سر گرفتند. در مهرماه سال ۱۳۲۰ حزب توده [۵] با حمایت روس‌ها که بخش شمالی ایران را اشغال کرده بودند، تأسیس شد و با استفاده از تجارب احزاب کمونیستی، و زمینه‌های مساعد در داخل ایران، به سرعت رشد کرد. این حزب که تقریباً اکثریت قریب به اتفاق روشنفکران متمایل به چپ آن روزگار و دانشجویان و دانش آموختگان مراکز دانشگاهی و آموزش و پرورش را به خود جذب کرده بود، با حمایت شگفت‌انگیزش از منافع شوروی، در سال ۱۳۲۶ دچار بحران و سپس انشعاب شد و پس از آن هم به رغم قدرتمند شدنش، به دلایل مختلف، از جمله مقابله با ملی‌شدن صنعت نفت، مبارزه با دکتر مصدق، دفاع از منافع شوروی و برخورد با عقاید اسلامی، روز به روز از بدنۀ جامعه فاصلۀ بیشتری گرفت و آسیب‌پذیرتر و محدودتر شد. نیروهای جوان حزب توده، بعدها چندین سازمان و حزب کمونیستی پدید آوردند که معروف‌ترین آن‌ها سازمان چریک‌های فدایی خلق بود. در این زمینه مدت‌ها است که آثاری اعم از خاطرات و اسناد در حال انتشار است و به بررسی ابعاد حرکت چپ در ایران می‌پردازد.

گروه‌های ملّی: این جریان فکری سیاسی، بقایای جریان مشروطه خواهی در ایران بود که برخی از برجستگان آن مانند اللهیار صالح و باقر کاظمی در دورۀ رضاخان مناصب سیاسی و اداری داشتند. برخی هم مانند دکتر مصدق که اندکی بعد رهبری اینان را به عهده گرفت، در اوج قدرت رضاشاه زندانی‌ای خانه‌نشین بودند. احزاب وابسته به این جریان، در جریان ملی‌شدن صنعت نفت، در سال ۱۳۲۹ اقدام به تشکیل جبهۀ ملی کردند. در آن حال، بیشتر این احزاب، براساس نوعی نگرش ناسیونالیستی دست به فعالیت سیاسی زده بودند. شماری از نیروهای مذهبی نیز به دلیل تنفر و ترس از کمونیسم و نداشتن رهبری صحیح و نیرومند و یا اندیشۀ سیاسی اسلامی جایگزین، و دلایل دیگر، در این احزاب جمع شدند.

این سه جریان سیاسی - فکری، طی این سی و هفت سال، گرفتار انشعابات فراوانی گردید و به تناسب اوضاع و احوال و طرح مسائل جدید، در شکل‌های مختلفی ظاهر شد. در واقع، هر کدام، به تناسب وابستگی‌ها و علایق فکری و سیاسی خود، چندین نوع زایش تشکیلاتی و غیرتشکیلاتی داشته‌اند که با نام‌های مختلفی به پیروی تمایلات رهبران آن و اندیشه‌هایی که وجود داشت، در قالب‌های مختلفی تعریف و تشکیل شدند. ما در این مختصر تنها به بحث دربارۀ جریان‌های مذهبی خواهیم پرداخت.

پیش از شروع بحث، به یک نکته باید توجه داشت و آن اینکه به طور اصولی هر حزب و تشکّل سیاسی، برخاسته از نیاز موجود در متن شرایط اجتماعی، فرهنگی یا سیاسی است و در پاسخ به یک یا چند خواسته و پرسش مهم پدید می‌آید. بنابراین برای شناخت هر تشکلی ابتدا باید آن نیاز را شناخت و دانست که تشکل یاد شده، برای پاسخگویی به چه سؤالی و برآوردن چه نیازی پای به میدان مبارزه و فعالیت نهاده است. این قاعده، شامل تمامی انجمن‌ها، کانون‌ها، سازمان‌های فکری سیاسی و احزاب می‌شود. حتی اگر فرصت طلبانی باشند که برای به دست‌آوردن قدرت، اقدام به ایجاد تشکلی کرده باشند، لاجرم برای نفوذ میان مردم، پرسش‌هایی را مطرح و به پاسخگویی آن می‌پردازند. جز آنکه این قبیل تشکل‌ها که از روی فرصت‌طلبی به وجود آمده‌اند، با نیازها، پرسش‌ها و مطالباتی که مطرح می‌کنند، بازی می‌کنند و ممکن است هر روز صورت مسأله را عوض کنند. به هر روی، حتی در این صورت باید دید در مقطع تاریخی مورد پژوهش، پرسش اصلی در نگاه آنان چیست و پاسخشان به این پرسش کدام است؟ در این صورت است که می‌توان رفتار خارجی آنان را توجیه کرد. برای مثال، وقتی نهضت آزادی در سال ۴۰ تشکیل می‌شود، دقیقاً چه مسأله‌ای برای آن اهمیت و اولویت دارد و در تلاش برای حل چه پرسشی است. آیا هدفش اجرای احکام دین و تشکیل حکومت دینی است یا تلاش برای تحقق یک حکومت پارلمانی و برگزاری انتخابات آزاد؟ همین پرسش‌ها به نحوی دیگر دربارۀ سازمان فدائیان اسلام که در سال ۱۳۲۴ تشکیل شد، مطرح است. بدین ترتیب، اگر اصلی‌ترین پرسش و مهم‌ترین پاسخ را در هر تشکّل به دست آوریم، راحت‌تر می‌توانیم رفتار آنان را دنبال کنیم و در شناخت آنان واقع بین باشیم.

نکتۀ دیگر توجه به شرایط خاص فکری دورۀ مورد نظر ما از شهریور۲۰ تا بهمن ۵۷ است. این شرایط دقیقا در ارتباط با اوضاع اجتماعی و سیاسی ایران شکل گرفته است. بدین صورت که ارتباطی ناگسستنی باحادثه مشروطه در تاریخ ایران دارد. در واقع، ثمرات و پیامدهای مشروطه است که نقشۀ کلی حرکت درا ین دوره را به عنوان بخشی از کلیت تحقق مشروطه در عالم خارج، ترسیم می‌کند. پدید آمدن شرایط فکری مورد نظر و بازبینی آن از دل تولیدات فکری و اجتماعی و سیاسی آن، کاری است که کمک فراوانی به دورۀ ۳۷ سالۀ مورد نظر ما خواهد داشت. در یک سخن می‌توان دوران پس از مشروطه را «دوران تجدّد» نامید؛ تجددی که از تقلید صرف در عصر مشروطه آغاز شد و کوشید تا با رونویسی از غرب به پیاده کردن شکل و قالب نظام اروپایی در این کشور بپردازد. با رهایی مردم از دست رضاخان، این تقلید تا اندازه‌ای به نوعی تفکر سطحی رسید که توجهش را در نشان دادن مارکسیسم ودیگر تشکل‌های ملّی و همچنین توجه به افکار نو برای ساختن یک کشور جهان سومی با ویژگی‌های خودش معطوف کرد. این حرکت با استبداد مدرن پهلوی دوم رو به رو شد و از حرکت بازماند. تنها به صورت پنهانی، حرکت روشنفکری تحت عناوین مختلفی و با ترجمۀ آثار قلمی جهان سومی می‌کوشید تا راهی را برای تجددی متناسب با کشور ایران پیشنهاد کند. اما در این میان اقدامات رژیم پهلوی فرصتی برای بروز و ظهور عملی این بُعد از اندیشه‌های روشنفکری باقی نمی‌گذاشت. در این مرحله بود که حرکت تجدّد خواهی متوقّف شد و نوعی تجدّد ستیزی در درون آن پدید آمد. کسانی که در این مسیر قرار گرفتند، صرف نظر از روحانیون و متفکران دینی، بخشی از روشنفکران دینی و حتی غیر دینی بودند که نوعی روشنفکری قرتی مآبانه و رمانتیک آنان را به این سوی می‌کشاند. هرچه بود به نفع جریان دینی تمام شد و سبب پدید آمدن ادبیات جدیدی در عرصۀ اسلام و سیاست گردید که خود در شعب مختلفی راهش را ادامه داد. نهضت آزادی، مجاهدین خلق، دکتر شریعتی، روحانیت سنتی و روحانیت مترقی و... همه از شعب مختلف این حرکت تجدد ستیزانه بودند. حرکت مزبور در تمام مراکز حساس فکری، اعم از دانشگاه‌ها، محافل روشنفکری و مساجد و مراکز دینی به راه افتاد و با استفاده از شرایط مناسب تاریخی توانست راهی به سوی بهمن ۵۷ پیدا کند.

***

[۳] یکی از بهترین نمونه‌های این طرز فکر، محمدباقر الفت، فرزند آقا نجفی اصفهانی بود که پس از سال‌ها تحصیل در نجف در بازگشت به ایران، در دام تبلیغات رضاشاهی قرار گرفت. وی در شرحی که درباره رابطه روحانیت و سیاست از دوره قاجار می‌دهد (بنگرید: گنج زری بود که در این خاکدان، صص ۲۲۴ و بعد از آن) دقیقا آموزه‌های عصر رضاشاهی را مبنای تحلیل خود قرار داده است. وی معتقد است که نگرۀ دخالت دین در سیاست و اجتماع، از مکتب سامره، یعنی مکتب میرزای شیرازی، به دلیل رخداد تنباکو آغاز شد و پیش از آن سابقه نداشت. [۴] گواین که همۀ آنان تحصیل کرده و مارکسیست نبودند و حتی برخی از سران آنان (چنان که در باره سلیمان میرزا گفته شده) حتی پس از تشکیل حزب توده، همچنان نماز می‌خواندند. [۵] گذشته چراغ راه آیند، ص ۱۵۱.