۴- جنبش مسلمانان مبارز
از دیگر سازمانهایی که تنها اندکی پیش از انقلاب شکل گرفت، جنبش مسلمانان مبارز به رهبری دکتر حبیب الله پیمان است. به لحاظ قدمت تاریخی، این حرکت در ادامۀ جریان چپ اسلامی سوسیالیستهای خداپرست است که در آغاز دهۀ سی با عنوان حزب مردم ایران فعالیت کرده و پیمان همان سالها نسبت به آن علاقمند شد. [۱۸۱۷] پیش از این گفته شد که به دنبال انشعاب خداپرستان سوسیالیست از حزب ایران، حزب مردم ایران به فعالیت خود در قالب نهضت مقاومت ملی ادامه داد. این حزب، در جریان رخدادهای سالهای ۴۰ به بعد نیز فعال بود و طی این سالها پیمان که نیروی جوان این حزب بود، سخت در آن تلاش میکرد. از جمله کارهای قلمی وی، نگارش کتابی تحت عنوان (سوسیالیسم مردم ایران) در شهریورماه ۴۱ بود. [۱۸۱۸] این کتاب برای پر کردن خلأ «راهنمای مبارزه» نوشته شد و هدف نویسنده آن بود که با شرح اوضاع ایران، چگونگی مسیر آینده را نشان دهد. در صفحۀ نخست کتاب آمده بود: «بنام خدا: سوسیالیسم مظهر حق طلبی و عدالتخواهی انسانهاست»، در متن هم شرحی از چگونگی اوضاع اجتماعی - اقتصادی ایران آمده و تأکید شده بود که «همۀ شئون اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ما باید متحول گردد و تنها سوسیالیسم است که قادر به چنین تحول ثمربخشی است». [۱۸۱۹] «سوسیالیسم آرمانی انسانی است که به بهترین شکلی در این دوره از تاریخ میتواند وسائل اقتصادی موجود را به شکلی منطبق با منافع اکثریت مردم درآورد.» [۱۸۲۰] در جای دیگر آمده است: «جنبش سوسیالیستی مرحلۀ تکاملی نهضت ضد استعماری ملت ایران است.» [۱۸۲۱] بنابراین پشتوانۀ سوسیالیسم، مبانی اخلاقی و انسانی است. در این دیدگاه، طرز فکر خداپرستی به این جهت که مروج ارزشهای اخلاقی و انسانی است، میتواند مفید باشد. [۱۸۲۲] همانطور که در بسیاری از سوسیالیسمهای اروپایی مبانی اخلاقی و دیدگاه غیر ماتریالیستی پذیرفته شده است. این کلیترین بهرهای است که در این نوع از سوسیالیسم، از دین میتوان برگرفت؛ یعنی تنها خداپرستی و برخی از آیات کلی قرآن که اشاره به قسط دارد، کافی است. تازه در این بخش هم «جامعۀ مسلمان ایران باید خدا را به عنوان مظهر جاوید حقیقت و عدالت، خوبی و کمال طلبی بشناسد و هرگونه پیرایهای که تاکنون بر این مبنای اعتقادی بسته شده است، به دور بریزد.» [۱۸۲۳] یعنی خدایی را بپذیرد که سوسیالیسم مورد نظر را قبول داشته باشد.
کتاب یاد شده که در مرحلۀ آغازین مبارزات روحانیت بر ضد رژیم پهلوی نوشته شده است. بدون کوچکترین اشارهای به آن مبارزات، به گونهای خاص در برابر آن موضع گرفته است. نویسنده با اشاره به عدم مشروعیت مالکیت زمین داران، مینویسد: «اینک هرگاه صحبت از ناروا و نامشروع بودن این مالکیت بشود، فریاد وا شریعتا و وا اسلامای این دشمنان واقعی دین بلند میشود و فراموش میکنند که قوانین اسلام به شدت آنها را محکوم میسازد. اسلام هر مالی را که جز از راه کوشش فردی به دست آمده باشد نامشروع میداند. زمین متعلق به خداست و هرکس در آن چیزی کاشت، حاصلش را مالک میشود - الزّرعُ لِلزّارع - و هیچکس حق ندارد دور زمین حصار بکشد و گروهی را به کار وادارد و حاصل کار ایشان را تصاحب کند. این دهقان است که نسل به نسل و پشت در پشت، زمین را شخم زده و بذر پاشیده و سپس درو کرده است...» [۱۸۲۴] مؤلف پس از شرح مزایای سوسیالیسم برای نجات ایران، نیروهای فعالی را که میتوانند این تحول را پدید آورند، از سه گروه میداند: روشنفکران، که زحمت کشان فکری جامعه محسوب میشوند؛ کارگران و دهقانان. [۱۸۲۵] در بخش روشنفکران تنها و تنها اشاره به فارغ التحصیلان دانشگاههاست؛ و این درست زمانی است که نهضت روحانیت آغاز شده و به تدریج در حال به دستگیری رهبری مبارزات مردم بر ضد رژیم پهلوی است. [۱۸۲۶]
براساس تحلیلی که خود این جنبش به دست داده، حرکت آنها را باید به نوعی در امتداد جنبش سوسیالیستهای خداپرست دانست. در مقدمۀ اسناد جنبش، ضمن یادآوری حرکت محمد نخشب و شرح همکاری و پیوستن آنان به حزب ایران و سپس انشعاب آنان به نام جمعیت آزادی مردم ایران (جاما)، به شکلگیری جریانی اشاره شده است که «بیش از پیش با مطالعه عمیقتر اسلام، از ترکیب سوسیالیسم و خداپرستی دور شد و به اسلام به عنوان یک ایدئولوژی تمام عیار نگریست و به این نتیجه رسید که در اسلام آنچنان مفاهیمی از انقلاب و حل تضادهای اقتصادی جامعه مطرح است که دیگر نیازی به سوسیالیسم به عنوان راه حل نهایی وجود ندارد.» [۱۸۲۷]
به دنبال این ماجرا در سال ۴۰ جنبش آزادیبخش مردم ایران (جاما) شکل گرفت. رهبری آن را دکتر کاظم سامی در اختیار داشت که به همراه چند نفر دیگر از جمله دکتر پیمان آن را اداره میکردند. سران جاما، در واقع گروه منشعب از حزب مردم ایران بودند که همچنان تا انقلاب ۵۷ و پس از آن، به اسلام، سوسیالیسم و شورا به عنوان اصولی اساسی اعتقاد داشتند؛ گرچه افراط سابق در میان نبود و اظهار میشد که اقتصاد اسلامی نزدیک به سوسیالیسم است نه آنکه بر آن منطبق باشد. [۱۸۲۸] این تشکل در سال ۱۳۴۶ با نفوذ عناصری از ساواک ضربه خورد. [۱۸۲۹] بعدها فعالیت آن به رغم حمایت از جنبش مسلحانه تعطیل شد؛ تا آنکه در سال ۵۶ بار دیگر فعالیتت خود را از سر گرفت. جنبش مسلمانان مبارز خود را ادامۀ این راه میداند. [۱۸۳۰] و به لحاظ خانوادگی متعلق به گروه ملی مذهبیهای چپ بود که میانۀ راه مجاهدین و نهضت آزادی قرار داشت و میکوشید تا نگرش دینی خود را در چهارچوب آنچه از تجربه تفکر چپ در دنیا پدید آمده، هماهنگ با آنچه خود از متون دینی گزینش میکرد، شکل دهد. این جریان تفسیر رسمی از دین را که روحانیت و مرجعیت ارائه میداد، نمیپذیرفت.
حکایت تأسیس این جنبش را از زبان نهضت آزادی بشنویم که آن را انشعابی نامشروع از خود میداند. [۱۸۳۱] در دفتر نخست مجلد نهم اسناد نهضت آزادی، اشاره به ایجاد نشریهای با عنوان جنبش مسلمانان ایران شده است که به کوشش جمعی از اعضای نهضت آزادی و به همت برخی از همفکران آنان مانند پیمان، مهندس حسین حریری و مهندس میرحسین موسوی انتشار مییافت. در این نشریه تحلیلهایی از شهریور ۵۶ تا سال ۵۷ انتشار مییافت؛ اما «در تیرماه ۱۳۵۷ تحلیلهای مشابهی با عنوان جنبش مسلمانان مبارز ایران و جنبش مسلمانان مبارز منتشر میشد که در آنها زیر پوشش طرفداری از آیت الله العظمی امام خمینی و مجاهد شهید شریعتی، ناجوانمردانه، دروغها، تحریفها و اتهاماتی متوجه مهندس بازرگان میکردند. بعدها معلوم شد که این اقدام توسط دکتر پیمان بدون اطلاع سایر افراد هسته انجام شده است». [۱۸۳۲]
این سازمان که فعالیت اصلی خود را در مهرماه سال ۵۶ آغاز کرد، چهرهای سیاسی - فرهنگی داشت و پس از انقلاب اسلامی، نشریۀ امت را منتشر میکرد و گهگاه به مناسبتهای مختلف و بیشتر تحت عناوین مبارزه با امپریالیسم و با گفتمانی مشابه گفتمان مجاهدین اطلاعیههایی صادر میکرد. [۱۸۳۳] پیش از انقلاب، پیمان کتابی تحت عنوان فلسفۀ تاریخ، کتابی با عنوان حیات و مرگ تمدنها و سه جلد کتاب دربارۀ تاریخ زندگی رسول خدا ج تحت عنوان گل سرخ توحید (در سال ۱۳۵۷) منتشر کرد. کتابچهای هم به صورت تکثیر شده تحت عنوان مذاهب بزرگ و بهداشت تنظیم خانواده در خرداد ۱۳۴۹ از وی چاپ شد. به رغم آنکه تفکر پیمان تفاوت زیادی با اندیشههای مارکسزدۀ مجاهدین و انحرافات فکری آنان داشت، اما به هر روی، در دایرۀ روشنفکری دینی، گرایشی نو بود که به عنوان یک هدف تخریب سنتها و ایجاد نگرشی نوین برای دنیای جدید به عنوان یک استراتژی مورد توجهش قرار داشت. کتاب فلسفۀ تاریخ او از پیش از انقلاب مورد انتقاد قرار گرفته بود. تأکید بر موضع طبقاتی افراد در تحلیل تحولات اجتماعی، نشان از بقایای تأثیر اندیشههای چپ داشت که به رغم استفاده فراوان این افراد از قرآن، هنوز در افکار آنان وجود داشت؛ گرچه تلاش میشد مطالب مزبور با آیات قرآنی مستند شود. برخی از گرایشهای فکری - سیاسی این تشکیلات به ویژه نسبت به انقلاب و روحانیت، در کتاب «ریشههای نارساییهای مکتبی در روش شناخت (جزمیت مارقی)» که توسط پیمان نوشته شده و در سال ۱۳۶۰ به چاپ رسیده، منعکس شده است.
سالها بعد، یعنی در سال ۱۳۸۳، پیمان در جلسهای که با حضور برخی از چهرههای ملی - مذهبی از قبیل شاه حسینی، ابراهیم یزدی، شاه ویسی، بسته نگار و... به مناسبت بیست و هشتمین سالگرد تأسیس جنبش مسلمانان مبارز تشکیل شد، گفت که ما به دو هدف این جنبش را تشکیل دادیم: یکی جمع وجور کردن بچههای مسلمانی که از سازمان مجاهدین باقیمانده بودند، و دیگر دفاع از اندیشه نوین دینی که زیر حملات دیگران قرار داشت. [۱۸۳۴]
[۱۸۱۷] ما تحولات مربوط به خداپرستان سوسیالیست و انشعابات آن را پیش از این شرح دادیم. درباره پیوستن پیمان به این حزب و همراهیاش با دکتر سامی و دیگران بنگرید به مصاحبۀ وی در: یادنامۀ دومین سالگرد دکتر کاظم سامی، ص ۱۹. [۱۸۱۸] سوسیالیسم مردم ایران از کانون تبلیغات و تعلیمات حزب مردم ایران، نوشتۀ ح. پایدار، سلسله انتشارات شیوه نو، تهران، مهرماه ۱۳۴۱ ش. [۱۸۱۹] همان، ص ۵۷. [۱۸۲۰] همان، ص ۱۰۱. [۱۸۲۱] همان، ص ۱۳۱. [۱۸۲۲] بنگرید: همان، ص ۱۰۸. [۱۸۲۳] همان، ص ۱۴۵. [۱۸۲۴] سوسیالیسم مردم ایران، ص ۶۰ـ ۶۱. [۱۸۲۵] همان، ص ۷۶ـ۸۱. [۱۸۲۶] آیت الله خامنهای در حاشیهی مطالبی که من در چاپ سوم کتاب حاضر درباره پیمان نوشته بودم، چنین مرقوم فرمودند: پیمان از حدود سال ۴۲ گرایش مذهبی روشنتری داشت. جلسه جهانبینی که با کوشش من و احمدزاده و شیبانی در تهران شکل گرفت. جمع آوری و تلفیق نوشتههای آن جلسه به عهدهی چهار نفر از اعضای آن گذاشته شد (من، هاشمی، باهنر، پیمان)، و ما در جلساتی طولانی با فواصل معین به این کار پرداختیم. پس از چندی اول من و سپس هاشمی و پیمان دستگیر شدیم و سرنوشت فیشهای فراوانی که فراهم شده بود نامشخص گشت. مدتی بعد کتابی از پیمان که در زندان نوشته بود درباره مسأله تحولات تاریخی منتشر شد. آقای هاشمی که کتاب را خوانده بود قاطعانه ادعا میکرد که مطالب آن از همان فیشها که کار دست جمعی بود برداشته شده است البته گرایشهای اقتصادی و تاریخی او به مارکسیسم به نوعی همچنان باقی بود. [۱۸۲۷] اسناد جنبش، ص ۸. [۱۸۲۸] یادنامۀ دومین سالگرد دکتر کاظم سامی، ص ۶۰. [۱۸۲۹] متن کیفرخواستی را که برای چند نفر از اعضای جاما تهیه شده بود، بنگرید در: اسنادی از جمعیتهای مؤتلفه اسلامی، جاما و حزب ملل اسلامی، ص ۱۷ـ ۲۳. متن سه نشریه از آنان نیز در ادامه آمده که ضمن آن به تبعید غیرقانونی آیت الله خمینی اعتراض شده و در نهایت با شعار «اتحاد، مبارزه، پیروزی، » پایان یافته است. (تا ص ۵۱) [۱۸۳۰] اسناد جنبش، ص ۱۱. [۱۸۳۱] اصولا چنین نگرشی از سوی نهضت آزادی به جنبش مسلمانان مبارز نادرست است؛ زیرا حرکت خداپرستان تا اینجا، نوعی حرکت چپ تلقی میشود در حالی که اساس نهضت آزادی بر نوعی نگاه راست بنا گشته است. [۱۸۳۲] اسناد نهضت آزادی ایران، ج ۹، دفتر اول، ص ۳ـ۴. یادنامۀ سومین سالگرد دکتر کاظم سامی، ص ۱۰۹ـ۱۱۰. حقیقت آن است که براثر اوجگیری حرکت انقلابی در جامعه، نهضت آزادی به ویژه با مشی رفرمیستی و اصلاح طلبانۀ غیرانقلابی بازرگان، قادر به ارائه تحلیل درباره وضعیت انقلابی جدید نبود. به همین دلیل، چهرههای تند نهضت، به آرامی به سمت ارائه اطلاعیههای انقلابی پرداختند. این افراد، همانهایی هستند که در متن نامشان آمده و اطلاعیه به عنوان جنبش مسلمانان ایران میدادند. پیمان، به تدریج، از این گرایش به سمت انقلابیتر شدن حرکت کرد و راه خود را از آنان جدا کرد و برای اینکه با کار آنها خلط نشود، نام جنبش را به جنبش مسلمانان مبارز تغییر داد. همان زمان، تعدادی از اعضای انقلابی نهضت از جمله عزت الله سحابی، جعفری، رجایی، حبیبی و میرحسین موسوی از نهضت جدا شدند. [۱۸۳۳] بنگرید: اسناد و مدارک جنبش مسلمانان مبارز، (۵۶ـ ۵۷)، ص ۲۳۱. [۱۸۳۴] نامه، ش ۳۲، مهر و آبان، ۱۳۸۳.