۱۳- ابوالحسن بنی صدر
ابوالحسن بنی صدر فرزند نصر الله، متولد۱۳۱۲ در همدان از یک خانواده روحانی است. دبیرستان را در تهران خواند و پس از سال ۳۲ وارد دانشگاه شد. از سال ۱۳۳۹ در جبهه ملی دوم بود. طی سالهای ۳۹ـ ۴۲ در مؤسسه تحقیقات اجتماعی (به ریاست احسان نراقی) فعالیت پژوهشی داشت و سپس عازم اروپا شده و در آنجا بود که فعالیتهای سیاسی - فکری خود را به ویژه در پاریس دنبال کرد. در آنجا به جز نوشتههایی که برای نشریات سیاسی جبهه ملی داشت، در سال ۴۸ کتاب دوزخیان روی زمین فرانتس فانون را ترجمه کرد. در این زمان، نام اشخاصی چون قطب زاده، یزدی، حسن حبیبی (متولد ۱۳۱۵ش) و بسیاری دیگر با مبارزات ضد رژیم و در عین حال اسلامی - ملی در اروپا با یکدیگر پیوند خورده است. انتشارات مصدق، مدرس و دوازده محرم، آثار فراوانی را منتشر کرد که تا آستانه انقلاب ادامه داشت. حبیبی انتشارات مصدق را داشت که آثار زیادی از جمله چند اثر از بنی صدر منتشر کرد. [۲۴۲۰] بنی صدر، دورانی جوانی را با مصدق سپری کرده بود و از این جهت، علاقه خاصی به او و ادبیات وی داشت. اما به رغم احساسی که نسبت به مصدق داشت، در جریان مبارزات اسلامی قرار گرفت و با توجه به شکستهایی که در نهضت ملی و جنبش اسلامی خرداد پدید آمده بود، تلاش کرد تا تئوریهای تازهای را برای مبارزه تدوین کند. بنی صدر در جریان ورود امام به پاریس در کنار ایشان قرار گرفت و همراه امام وارد ایران شد. وی از اعضای شورای انقلاب بود و در مجلس خبرگان در تدوین قانون اساسی مشارکت داشت. وی به عنوان اولین رئیس جمهور ایران انتخاب شد [۲۴۲۱]. اما پس از یک دوره منازعات سیاسی، در خرداد سال۶۰ توسط مجلس شورای اسلامی رد صلاحیت شده و وی همراه مسعود رجوی از ایران به پاریس گریخت.
آثار فکری بنی صدر عمدتا در میان دانشجویان مسلمان اروپا منتشر شد، و این بیشتر در حوالی سالهای ۵۳ـ۵۷ بود. آثار مزبور بیشتر در سال ۵۶ در ایران به صورت افست منتشر شد. بنابراین نمیتوان تأثیر عمدهای برای این افکار بسان آنچه درباره شریعتی یا بازرگان وجود دارد، قائل شد. اما به دلیل اینکه اندکی پیش از انقلاب انشتار یافته و از آن روی که دقیقا در همان فضای فکری سالهای ۵۰-۵۶ شکل گرفته، مرور بر آنها لازم و در مقایسه با افکار دیگران جالب توجه است.
بنی صدر که از سال۵۲ به نجف رفت، ابتدا برای دفن پدر و بعد از آن برای ارتباط با امام ودیگر روحانیون بود، ارتباطی که سبب شد تا در نهایت همراه امام به ایران آمده و تا ریاست جمهوری پیش برود. وی در همین زمان با تأکید امام درباره تفکر حکومت اسلامی روبرو شد و نتیجه آن امر، نگارش کتاب اصول پایه (اصول راهنما) و ضابطههای حکومت اسلامی بود که تاریخ مقدمه آن تابستان۱۹۷۵ میلادی (خرداد ۱۳۵۳) است. در این کتاب هشتاد و پنج صفحهای، وی به بحث درباره حکومت اسلامی و پایههای فکری آن پرداخته است، اما نامی از ولایت فقیه امام یا نظریه حکومت در اسلام بر اساس دیدگاه شیعه، برده نشده است. بعد از انقلاب اثر دیگری با عنوان بیانیه جمهوری اسلامی از وی منتشر شد که بیشتر راهکارهای عملی برای ساختن ایران با نگاه به گذشته و بیشتر با دید اقتصادی و سیاسی است. چاپ دوم کتاب اصول پایه با عنوان اصول راهنما و ضابطههای حکومت اسلامی در۲۵۰ صفحه، ترکیبی از چند اثر وی درباره حکومت اسلامی و مباحث مربوط به اصول عقاید اسلامی است، که پس از انقلاب (از سوی انتشارات روزنامه انقلاب اسلامی) انتشار یافته است.
یکی از کارهای بنی صدر نگارش کتاب زور علیه عقیده بود که در ایران به نام منافقان از دیدگاه ما نیز چاپ شد. این کتاب در فضای بعد از تحول ایدئولوژیک در سازمان مجاهدین، در نقد بیانیه اعلام مواضع نوشته شد. کتاب یاد شده در سال ۵۶ توسط انتشارات مدرس چاپ و در ایران هم به همان شکل افست شد. در آغاز آن آمده است: «متنی را که خواننده در دسترس مطالعه مییابد، مبارزه قلمی با مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ایران نیست، این مطالعه کوششی است برای روشن کردن علل و عوامل و روشهایی که به وضعیتی که اینک در آنیم، انجامیدهاند» این کتاب بیش از آنکه انتقاد از اندیشههای پیشین مجاهدین خلق باشد، نقد روشهایی است که جناح تقی شهرام برای وارونه کردن سازمان بکار بردند. عنوان زور علیه عقیده نیز نشانگر انتقاد از روشهاست تا نشان دادن انحراف عقیده و تفکر حاکم بر مجاهدین. گرچه بنی صدر در درس تجربه، از اینکه کتاب شناخت مارکسیستی بوده، یاد کرده است. بعدها دوباره سیاست، مجاهدین و بنی صدر را با هم پیوند داد که بهسرعت از هم گسست. یک سخنرانی نیز با عنوان برچسبهای ناچسب در سال ۵۶ به نام بنی صدر منتشر شد، اما در مقدمه آن آمده بود که این اثر، متن سخنرانی یکی از اعضای انجمن اسلامی دانشجویان اروپا و امریکاست. درباره تکذیب انتساب آن به بنی صدر چیزی ندیدیم. شاید از روی تقیه، نام وی آن زمان از روی جزوه مذکور حذف شده بوده است.
برخی از نوشتههای دیگر وی در سالهای پیش از انقلاب عبارتند از: رابطه مادیت و معنویت که سخنرانی وی در جمع دانشجویان بود که در سال ۵۶ در پاریس اعتصاب غذا کردند و همان زمان در ضمیمه قدس ش ۳ از انتشارات کمیته فلسطین اتحادیه انجمنهای اسلامی اروپا منتشر شد. کیش شخصیت از پرچاپترین آثار بنی صدر که چاپ نخست آن ۱۶ آذر ۱۳۵۵ انجام گرفت و درباره بحث خود محوری و در حقیقت یک اثر اخلاقی است. بنی صدر بعدها متهم شد که خودش سخت گرفتار کیش شخصیت بوده است. تعمیم امامت و مبارزه با سانسور که تاریخ اتمام آن مردادماه ۱۳۵۷ است. این اثر که درباره عمومیت بخشیدن به امر امامت و شرایط آن است، بعد از انقلاب توسط دوستان نزدیک بنی صدر در محافل مختلف تدریس میشد. در این کتاب، هیچگونه بحثی درباره امامت به مفهوم مصطلح مذهبی آن نیست و این توهم را پدید میآورد که به نوعی در تقابل با آن است. جامعهشناسی خانواده در اسلام که مجموعهای از مقالات او در نشریه اسلام مکتب مبارز در سالهای ۵۴ـ۵۵ است بعدها به صورت کتاب مستقل چاپ شد. گفتنی است که آن زمان مقالات وی با نام مستعار ا. موسوی به چاپ میرسید. موقعیت ایران و نقش مدرس (جلد اول، سیری در تاریخ تحول اقتصادی و سیاسی و طبیعی ایران و اندیشه و اخلاق سیاسی مدرس) در ۱۰ آذر ۱۳۵۶ در پاریس توسط انتشارات مدرس منتشر شد. این اثر بیشتر تاریخ سیاسی اقتصادی ایران معاصر بوده و تنها ۳۵ صفحه آخر آن اندیشه و اخلاق سیاسی مدرس است.
نفت و سلطه (یا نقش نفت در توسعه سرمایهداری در پهنه جهان و زمان) نیز که در هفتم شهریور ۱۳۵۶ در پاریس توسط انتشارات مصدق چاپ شد، از کارهای علمی دیگر او پیش از انقلاب است. این اثر و اقتصاد توحیدی، بیشتر یک چهره اقتصادی از بنی صدر بر جای گذاشت. به احتمال این کتاب در سال ۵۶ در پاریس چاپ شده است. چاپ ایران آن در شهریور ۵۷ توسط نشر حجر چاپ شده است. اقتصاد توحیدی، نگاهی است بر پایه همین فقه موجود، یعنی احترام به مالکیت با درآمیختن آن با برخی از نگرشهای اخلاقی - قرآنی و البته متمایل به محدود کردن قدرت مالی و ثروت با تأکید روی عدالت و محدودیتها.
موازنهها اثر دیگر بنی صدر است که تاریخ مقدمه آن مرداد ۱۳۵۶ است. یکی از پایههای اصلی نظریات وی همین موازنه عدمی است که گریز از زور و سلطه و شرک، به توحید است. به نظر وی موازنه وجودی، خروج از نور توحید به ظلمات شرک است، مفاهیمی که غالبا ساختگی و غیر رسمی بوده و به لحاظ مذهبی، ظرفیت رسمیت یافتن را نداشت. در پایان این کتاب، جدولی از مفاهیمی که زیر عنوان موازنه وجودی یا عدمی یا التقاطی میان آنها آمده، به دست داده شده است.
مقاله بنیصدر در سالگرد شریعتی در پاریس، با عنوان «در روش» در ویژه نامه یکمین سالگرد دکتر شریعتی چاپ شد. وی در این متن، کوشید تا انطباقی میان دیدگاههای خود درباره موازنه عدمی و توحید و بعثت دائمی با دیدگاههای دکتر پدید آورد. در آغاز این رساله، وی هردو گروه روحانیون سنتی و روشنفکران را مانع اصلی برای تحول مثبت در جامعه میداند، چیزی شبیه به همان دیدگاهی که شریعتی در حسن و محبوبه در سال ۵۶ مطرح کرد. بنی صدر درباره روحانیون مینویسد: «از رهبری سنتی که پاسدار بنیادهای فرهنگی است، کاری ساخته نیست، چرا که طی دو قرن، تمام عرصههای اندیشه و عمل را از او گرفتهاند و هنوز نیز میگیرند و این رهبری گاه مقاومتکی کارپذیرانه میکند و تسلیم میشود. در میان این رهبری البته سید جمال، مدرس و... خمینی و طالقانی و... به وجود آمدهاند، اما اینها را نیز پیش از آنکه دشمنی از پا درآورد، همین رهبری سنتی عاجز کرده و میکند. اما اینها دوستانند و باید بدانها یاری رساند واز آنها یاری گرفت». [۲۴۲۲] این تفسیر نوعی نگاه راهبردی است برای خوانندگان تا جدای از آنکه از رهبری سنتی جدا میشوند، از این استثناءها به صورت یک نردبان استفاده کنند؛ کاری که بنی صدر انجام داد و البته راه به جایی نبرد. وی پس از نقدی هم که برای روشنفکران دارد، خود و شریعتی را مصداق راه میانهای میداند که باید پیموده شود. درباره روشنفکران مینویسد که آنان «در جریان سلطه همه جانبه غرب بر ایران، بیانگر ایدئولوژیهایی هستند که به این یا آن صورت سلطه غرب را توجیه میکنند و پاسدار بنیادهایی هستند که سلطهگر ایجاد میکند».
مقالۀ در روش، همان زمان به دست آقای مطهری رسید و نقدی بر آن نوشت که به عنوان بخشی از کتاب نهضتهای اسلامی صد ساله اخیر (صص ۵۶ـ۸۶) چاپ شد. نقدها آشکارا متوجه انتقاد بنی صدر به رهبری سنتی، و همینطور نظریه شریعتی مربوط به تبدیل انقلاب و حرکت به بنیاد است. [۲۴۲۳]
به طور کلی باید گفت: بنی صدر شخصیت فکری ویژه خود را داشت که تقریبا منحصر به خود او بود. وی در عرصههای مختلف، از جمله عقاید، اقتصاد، تاریخ سیاسی و اقتصادی، اخلاق، دانش سیاسی و بسیاری از حوزههای دیگر قلم زد و این تنوع، از او چهره یک تئوریسین را در سالهای نخست انقلاب پدید آورد.
درباره افکار وی باید گفت: گرچه ظهور این قبیل فکرسازیهای شگفت که نمونههای دیگری از آن، البته در عرض و نه در طول، در یک دهه پیش از انقلاب رشد کرد، میتوان در دین سازیهای گروههایی شبیه فرقان، مجاهدین و تا حدودی شریعتی تصویر کرد. طبعا شریعتی به رغم نوگراییهای خود، از همه اینها سنتیتر بود، و این به رغم آن بود که خودش از سنت فاصله زیادی داشت. بنی صدر نوع تازهای از دین شناسی ارائه داد که البته نظم آن بهتر از شریعتی، و استنادش به آیات قرآن بیشتر بود، اما به دلیل نامفهومبودن نوشتهها، سردرگمی، و دور بودنش از نظم و نسق تفکر سنتی، و داشتن اصطلاحات ساختگی، چندان جا نیفتاد. وی اصطلاحات مذهبی فراوانی جعل کرد و به کار برد که تقریبا همه آنها از میان رفت. در ظاهر از قرآن بیشتر استفاده میکرد، اما در عمل، برداشتهای خاصی داشت که غالبا با لفاظیهای سنگین و تا حدودی نامفهوم و البته به زور، در مسیر بحث قرار میگرفت. شاید جمع بندی آنها، چند جمله بیشتر نبود، اما چرخشهای لفاظانه، آنها را در عبارات مختلفی جلوهگر میساخت. هرچه بود آن زمان، بسیاری مشتاق حرفهای جدید درباره دین بودند، حرفهایی که هم مدعیان غربی و هم شرقی را پاسخگو باشد و هم بتواند آلترناتیو اصول عقاید سنتی شده و راه جدیدی را بگشاید. این هدفی بود که سایر نمونههای دین سازی که عرض شد، دنبال میکردند.
آن زمان تحلیلهای دینی تازه، میبایست جهانشناسی تازهای را که از آن با عنوان جهانبینی اسلامی یاد میشد، ارائه میکرد. در این جهانشناسی میبایست جای خدا و انسان و جهان تبیین میشد. فلسفه و به خصوص بحث شناخت، یکی از کلیدهای اصلی این بحث بود که هم مجاهدین و هم دیگران به آن میپرداختند.
روش شناخت بر پایه توحید، یک کتابچه ۳۶ صفحهای بود اصل آن در نشریه اسلام مکتب مبارز شماره ۱۶ چاپ شده و به احتمال در سال ۵۲ یا ۵۳ نوشته شده بود. این اثر برای بنی صدر بسیار مهم بود و حتی پس از نگارش کتاب اصول پایه و ضابطههای حکومت اسلامی، در مقدمه آن توصیه میکند که ابتدا کتاب روش شناخت خوانده شود. تفسیر او در این مقاله و آنچه درباره بعثت و اصول دینی دیگر نوشته، تفسیری تازه و تماما اجتماعی و حقیقتاً غیر دینی است.
بنی صدر در این جزوه به شرح مفهوم توحید پرداخته و توجیهاتی دارد که از جهاتی تنها با بافتنیهای فرقانیها میتواند مقایسه شود. وی در همان آغاز شرح میدهد که «توحید که اصل اول و پایه نظام اسلامی است، با چهار اصل دیگر، قوانین عام و مطاع تمامی پدیدهها هستند». تأکید وی بر تفسیر «توحید»به عنوان «قانون» هستی، از بقایای نگرش علمی است. وی اندکی بعد مینویسد: «توحید قانون هستی» است و باز هم در ادامه با کشیدن خط برای تأکید مینویسد: «توحید قانون حرکت به سوی کمال نظام هستی و دست یابی به نظام کامل است»؛ و دیگر عبارتهایی که با تأکید در این جزوه آمده: «توحید: اصل و قانون عام بقاء بر هویت یگانه است»، «توحید، قانون عام حرکت در نظام است و تا از توحید اجزاء در یک هویت، نظامی به وجود نیاید، حرکت به وجود نمیآید». «توحید قانون عام ایجاد نیروها و پیدایش منتجه نیروها و نحوه عمل آنهاست.» «توحید قانون عام حرکت در راه مستقیم به حیات و زیست بر فطرت است». [۲۴۲۴] این تفسیر به این معناست که توحید به معنای یکی کردن است نه یکی دانستن.
بنی صدر درباره بعثت نیز به عنوان دومین اصل از اصول دین آن را به عنوان «قانون عام دومی که تمامی پدیدهها در تکوین و موجودیت خود از آن پیروی میکنند» وصف کرده است. به نظر وی «بعثت اسلامی قانون نظام کامل، نظام حیات، و نظام توحید است». اگر توحید یعنی هماهنگکردن اجزاء نظام، بعثت یعنی نقشی که گروهی به عنوان هماهنگکننده دارند، و این همان بعثت است. وی مینویسد: «برای اینکه یک نیروی انقلابی بوجود آید، باید گروهی از مردمان باشند که درجه ادغامشان نسبت به هم به صددرصد میل کند، و روابطشان چنان باشد که نیروها در برخوردهای فیما بین تلف نشود... در یک کلام، رهرو راه بازگشت به فطرت و خویشتن خویش جامعه باشند». [۲۴۲۵]
این جمله پردازیها با هدف درست کردن نیروی انقلابی و مبارزاتی است و در حقیقت در امتداد همان حرکتی است که تفسیر دین را برای سوق دادن آن به سمت مبارزه و انقلاب آغاز کرده بود. به عبارت دیگر، تفسیر دین به مثابه یک مفهوم اجتماعی برای افزودن بر کارکرد جامعه و افراد آن در جهت مبارزه و انقلاب. توحید یعنی هماهنگ کردن اجزاء و هویت یگانه بخشی به جامعه، و بعثت هم یعنی استفاده از نیروی کسانی که قدرت ادغامشان صددرصد است.
اما اینکه دین اسلام فطری است، به این معناست که «اسلام نظامی مؤسَس بر اساس قوانین عام است»، در این میان بعثت هم «تغییر جهت شرک و نابرابری و اسارت، به سوی توحید، و پیشرفتن در این جهت در صراط مستقیم، عدل است». [۲۴۲۶]
اما اصل بعد که امامت است، به این معناست که «امام و پیشاهنگ، برآیند قوای جامعه آزاد، و امامت پویایی توحید است». «امامت پویایی بعثت و حیات است»؛ عدل هم «راه مستقیم عدل راه توحید است» و در نتیجه «امامت اسلامی جهت رهبریاش وصول به هویت یگانه، به توحید، و مسیرش خط مستقیم عدل است؛ و امامت شرک، جهت رهبریاش به هویتهای متضاد است». [۲۴۲۷]
معاد هم تکمیل این فرایند جهتگیری اجزاء و پاداش است. به طور خلاصه «هر پدیدهای در طبیعت و فطرت خود در جهت توحید پویاست و هدف آفرینش توحید است. در ترکیب و در هر اجتماع نیز هدف، رسیدن به هویت جدیدی زندهتر و پردوامتر است. از این روست که پدیدههای ترکیبپذیر در گیرودار رابطهجویی با هم از کارمایۀ زندگیشان کاسته گشته و با ترکیب و رسیدن به هویت یگانه جدید بر کارمایه حیاتشان افزوده میگردد و درجۀ مرگ پذیریشان کاهش میپذیرد.... در آن انقلاب آخری است که تغییر، قطعی و بازگشت ناپذیر خواهد شد. سرانجام آخرین هر حرکتی، وصول به یک هویت، به یک توحید است. معاد، میعاد توحید و تجلی گاه جامعه برین توحیدی است.» [۲۴۲۸]
عنوان بعثت دائمی و تعمیم امامت هم که عناوین دو کتاب دیگر هستند، به گونهای دیگر تلاش او را برای استفاده از مفاهیم مقدس دینی، در جهت تحولات اجتماعی مورد نظر او نشان میدهد. از نظر او بعثت دائمی، همان انقلاب آزادیبخش است. اساسا بازی با این کلمات که گفتمان رایج دهه قبل از انقلاب است، به عرصۀ تمامی مفاهیم دینی کشیده شده است. برای نمونه وی در گفتار (در روش) مینویسد: مجاهد در جستجوی دایمی توحید است، در جستجوی دوستی با دیگری است، در جستجوی ساختن است، اما بر اساس یگانگی هویت». این موارد معدود، برای نمونه ارائه شد.
برداشت قرآنی وی نیز گهگاه بسیار دور و به عبارتی، پرت و پلاست. وی دربارۀ آیۀ ﴿بَلۡ يُرِيدُ ٱلۡإِنسَٰنُ لِيَفۡجُرَ أَمَامَهُۥ٥﴾ [القيامة: ۵] [سورۀ قیامت] مینویسد: انسان خواهان باز کردن پیش روی خویش است. سپس در تفسیر آن نوشته است: امامت نیز همچون بعثت یک اصل عمومی است، یعنی در صورتی که همه ما در آن نظام راه توحید جوییم، پیشاهنگ بعثت توحیدی هستیم. قرآن میگوید: ﴿بَلۡ يُرِيدُ ٱلۡإِنسَٰنُ لِيَفۡجُرَ أَمَامَهُۥ٥﴾ [۲۴۲۹] همچنین در جای دیگری درباره آیه ﴿لَا تَقۡفُ مَا لَيۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٌۚ﴾[الإسراء: ۳۶] نوشته است: هرجا که علم نداری باز نایست، برو طلب علم کن! عبادت هم از نظر ایشان در آیۀ ﴿وَٱعۡبُدۡ رَبَّكَ حَتَّىٰ يَأۡتِيَكَ ٱلۡيَقِينُ٩٩﴾[الحجر: ۹۹] مبارزه است و مینویسد: «این مبارزه بزرگ و همه جانبه تا یقین، سنت تغییرناپذیر خداست. خدا آدم را مبارز آفرید و به مبارزه فرستاد.» [۲۴۳۰]
[۲۴۲۰] بنگرید: درس تجربه، ص ۱۱۵، ۱۲۹ـ ۱۳۰، دکتر حسن حبیبی از فعالان جریان دینی - دانشجویی پاریس و از دوستان بنی صدر، قطب زاده وعدهای دیگر بود. وی که دکترای حقوق و جامعهشناسی داشت، همزمان به مسائل حقوقی و جامعهشناسی و ارتباط میان این دو میپرداخت. کارهای وی عمدتا ترجمه است. در سال ۱۳۵۱ کتاب دیالکتیک یا سیر جدالی و جامعهشناسی را ترجمه کرد. این کتاب دیالکتیک را به روش غیر مارکسیستی بررسی کرده بود و از همین رو برای مخالفان مارکسیسم سودمند دانسته میشد. در سا ل۱۳۵۱ افضل الجهاد را ترجمه و منتشر کرد (آقای عزت الله سحابی میگوید که در زندان برازجان در سال۱۳۴۴ ش این کتاب را - و بخشی از آن را با کمک شیبانی - ترجمه کرده به بیرون زندان فرستاد و بعدها آقای حبیبی آن ترجمه را اصلاح و در فرانسه چاپ کرد: نیم قرن خاطره و تجربه، ج ۱، ص ۲۸۶). نویسنده این کتاب عمار اوزگان بود و آن را در نقد روش و منش کمونیستها در انقلاب الجزایر نوشت، کسانی که نسبت به انقلاب تردید داشتند. جالب است که انقلاب الجزایر نخستین انقلاب غیر مارکسیستی در عصری است که انقلاب به طور انحصاری در اختیار مارکسیستها بود. به سال ۱۳۵۷ کتاب عهدین، علم و قرآن از بوکای که یک پزشک فرانسوی بود و در سال ۱۹۷۶ در فرانسه منتشر شده و سر و صدای زیادی به راه انداخته بود، توسط وی ترجمه و انتشار یافت. همان سال کتاب اسلام و مسلمانان روسیه را ترجمه کرد. این کتاب ترجمه دو بخش از کتاب کاردانکاس بود که تحت عنوان امپراتوری متلاشی درباره روسیه نوشته و خبر از تلاشی شوروی را داده بود. مجموعه کرامه شامل پنج کتاب درباره جنبش فلسطین بود که به همت آقای حبیبی ترجمه و منتشر شد و در ایران به خصوص در حوالی انقلاب در سطحی وسیع منتشر شد یکی از آنها «الفتح سخن میگوید» بود. حبیبی بعد از انقلاب، و پس از کنار گذاشتن جلال الدین فارسی، کاندیدای جامعه مدرسین برای ریاست جمهوری بود. در دولت موسوی وزیر دادگستری و در دولت هاشمی و دولت نخست خاتمی معاون اول بود. وی در تأسیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی و مرکز ایرانشناسی نقش محوری داشته و تاکنون ریاست مرکز اخیر را دارد. وی شرح حال تفصیلی خود را در کتاب «حسب حال یک دانشجوی کهنسال» در سال ۱۳۷۶ منتشر کرد. آقای حبیبی از سخنرانی خود در سال ۱۳۴۹ و ۱۳۵۰ در دو سیمنار اتحادیه انجمنهای اسلامی در اروپا با عنوان «نظام اسلامی بر پایه التقاط یا فقاهت» یاد کرده است (حسب حال، ص ۸۸). [۲۴۲۱] صادق طباطبائی از قول آقای حسن حبیبی نوشته است که وقتی در اردیبهشت ۵۶ دکتر شریعتی به پاریس آمد، شب از نیمه گذشته بود که در زدند. دیدم دوستمان علی شریعتی است. بعد از مدتی گفتگو: دکتر شریعتی از حال دوستان پرسید و گفت: رئیس جمهورمان چطور است؟ طباطبایی میافزاید: منظور او بنی صدر بود که از همان سالهای ۱۳۳۶ و ۱۳۳۷ و فعالیت در نهضت مقاومت ملی میگفت که من اولین رئیس جمهور ایران خواهم شد و این مطلب را اکثر دوستان دستاویزی برای طنز قرار داده بودند. از قضا همینطور هم شد. بنگرید: خاطرات سیاسی - اجتماعی دکتر صادق طباطبائی، ج ۱، ص ۱۳۶. [۲۴۲۲] ویژهنامه یکمین سالگرد، ص ۱۳۱ـ ۱۳۲. [۲۴۲۳] در سال ۶۰ مقاله در روش همراه نقد آقای مطهری با مقدمهای از آقای محمدرضا فاکر توسط نشر آزادی در قم تحت عنوان در روش، نقد و بررسی منتشر شد. [۲۴۲۴] روش شناخت بر پایه توحید، ص۸ـ۱۰. [۲۴۲۵] همان، ص ۱۲. [۲۴۲۶] همان، ص ۱۳ـ ۱۴. [۲۴۲۷] همان، ص ۲۰. [۲۴۲۸] همان، ص ۲۴. [۲۴۲۹] اصول راهنما و ضابطههای حکومت اسلامی، ص ۱۰۶. [۲۴۳۰] همان، ص ۷۴.