زمینهها
باید توجه داشت که بسیاری از جریانهای تجدید نظر طلب، دعوی اصلاحگری در دین را داشته و دارند. طبعا داشتن ادعای اصلاح طلبی لزوما به معنای درستی این جریان نیست. در واقع بسیاری از جنبشهای فکری و سیاسی که دعوی اصلاحگری دارند، تجدید نظر طلبانی هستند که دانسته یا نادانسته در پی ایجاد تغییرات بنیادی در اصولاند. اصولی که براساس یک عرف علمی و عملی هزار ساله در میان مسلمانان، پایههای اعتقادی و دینی آنان را تشکیل میدهد. در این زمینه اصطلاحاتی مانند، اصلاح طلبی، نوگرایی، تجدیدنظرطلبی و... کلماتی هستند که در طول یک قرن و نیم در ایران و سایر کشورهای اسلامی رواج یافته و در هر مورد، محدودۀ تعریف و اصول و ابهامات خاص خود را دارد.
در دورۀ پس از مشروطه به ویژه عصر رضاخان، فعالیت بر ضد دین، با انتقاد از دین و تحت عنوان خرافهزدایی از فرهنگ عامه آغاز میشود. انتقاد گاه از سوی عناصر خودی و به صورت درونی است و گاه به دنبال فشار افکار بیرونی و در ادامۀ نفوذ تفکر بیگانه. آنچه در این دوره رخ داد، انتقاد از مذهب به صورت افراطی، از سوی کسانی بود که اصولا - و غالب آنان - نسبت به اصل دین و مذهب مسأله دار بوده و از لائیسم غربی و اندیشههای پوزیتیویستی جانبداری میکردند. این گروه برای مشروع نشان دادن مبارزۀ خود، در برخورد با دین، تحت عنوان برخورد با خرافات فعالیت کرده و برای گم کردن راه، مرز خرافات را با حقایق و شعائر دینی تبیین نمیکردند. [۲۲۵۱] خود رضاشاه گهگاه در سخنرانیهای عمومی که برایش تنظیم میشد، از این موضع دفاع میکرد. در سخنانی که از وی در روز غدیر سال ۱۳۵۵ ق/ ۱۳۱۵ش از او نقل شده آمده است: خیلیها در اشتباه هستند و تصور میکنند معنی تجدد و اخذ تمدن امروزی دنیا این است که اصول دیانت و شرایع را رعایت نکنند و یا اینکه کسب تجدد و تمدن مغایرتی با دین و مذهب دارد. و حال آنکه اگر مقنِّن بزرگ اسلام در حال حاضر در مقابل این ترقیات عالم وجود داشت، موافق بودن اصول شرایع حق خود را با وضعیت و تشکیلات تمدن امروز نشان میداد». [۲۲۵۲]
در این میان، برخی از چهرهها، در انتقاد بسیار تندروی کردند، به حدی که در جریان به ظاهر اصلاح طلبانه، به بازگشت از دین و در نهایت، به ارتداد رسیدند؛ کسانی هم بودند که تنها به ایجاد تغییر در برخی از موارد اشاره داشتند و از روی تقیه یا اعتقاد و یا ملاحظات دیگر، از آن حد تجاوز نمیکردند. طبعا این افراد گاه درباره محدودۀ تجدید نظر طلبانه یا اصلاح گرایانه خود با یکدیگر درگیر شده و ردیههایی بر یکدیگر مینویسند.
در دورۀ رضاخان، همزمان با اوجگیری گرایش به غرب، حرکتی با عنوان ضدیت با خرافات ایجاد شد که طبعا با تعریف خرافه از نگاه افراد مختلف، متفاوت بود. این زمان غربگراها در راستای اهداف خود در این زمینه فعالیت کرده، مبارزه با خرافه را به صورت یک ارزش فرهنگی درآوردند. برای مثال، رضازاده شفق، کتابی تحت عنوان مبارزه با خرافات نگاشت. [۲۲۵۳] از طریق آنان این مسأله به دین و مظاهر و شعائر مذهبی نیز کشیده شد. در بخشهای نخست کتاب دیدیم که برخی از تشکلهای مذهبی مثبت نیز مبارزه با خرافات را در برنامۀ دینی خود قرار داده بودند. در واقع کلمۀ «خرافه» یکی از اصطلاحات کلیدی دینی در دوره رضاخان و پس از آن به شمار میآید. مرحوم حاج سراج انصاری طی یادداشت کوتاهی که در آیین اسلام انتشار داد، با تأکید بر اینکه «هر جمعیتی مبارزه با خرافات را هدف خود ساخته است» و «ما نیز یکی از آنانیم که آن مبارزه و این مخالفت را بر خود لازم میدانیم»، تأکید کرد: وقتی که معنای خرافه روشن نشود، صحبت کردن در این باره، «جز اتلاف وقت فایدهای ندارد». حاج سراج در این اقتراح، که در آغاز سال ۲۵ در آیین اسلام چاپ شد، از اندیشمندان خواست تا دیدگاههای خود را درباره خرافه و معنا و مصداق آن بنویسند. [۲۲۵۴]
در مجموعه سالهایی که ایران تحت سیطرۀ دولت پهلوی بود، چندین نفر با گرایشهای فکری خاص و با تأکید بر اصلاحگری در دین و مذهب در صحنه فکری ایران ظهور کردند.
بسیاری از افراد، روحانیونی بودند که به مرور تحت تأثیر فرهنگ تجدد خواهی روزگار مشروطه و بعد از آن، خود به جرگه اصلاح طلبان تجدید نظرطلب پیوستند و البته هنوز برای اسلام دل میسوزاندند. برای مثال میتوان از سید احمد مهذب شیرازی (۱۳۰۱ـ ۱۳۷۳ق) روحانی و مترجم یاد کرد. وی طلبۀ مدرسۀ منصوریه شیراز و نماینده شیراز در مجلس شورای ملی و استاد دانشگاه معقول و منقول در تهران بود. وی مترجم دو اثر قاسم امین در نقد حجاب بود. هردو اثر به دستور و با حمایت وزارت معارف رضاشاه منتشر شد. وی در آستانه سال ۱۳۲۰ کتاب حاضر العالم الاسلامی اثر شکیب ارسلان را تحت عنوان امروز مسلمین یا عالم نو اسلام ترجمه و چاپ کرد.
مطمئنا این افراد در مسائل مختلف با یکدیگر همسان نبودند، اما امکان اینکه آنان را براساس اصولی خاص در یک مجموعه قرار داد، وجود دارد. این گروه که نسلی از آنان تا به امروز در همان قالبهای پیشین و گاه با تأکید بر برخی از وجوه تازه به فعالیت خود ادامه میدهند، در کل میتوانند ویژگیهای زیرا را داشته باشند.
ـ یکی از مشخصههای اصلی آنان، فاصله گرفتن از مرجعیت رسمی دینی و روحانیت در بعد فکری و دین شناسانۀ آن از یک سو، و عدم پذیرش رهبری آن از سوی دیگر بود. این ویژگی، بیشتر افراد تجدید نظر طلب را به مبارزه با روحانیت کشانده است. به طوری که برخی از آنان مشروعیت روحانیت رسمی را زیر سؤال بردهاند. این ادبیات بیش از همه در آثار دکتر شریعتی است. اما پیش از آن نیز مبارزه با روحانیت از دوره رضاخان به این سمت، سنتی رایج در ادبیات روشنفکری - حتی از نوع دینی آن - بوده است. نقل یک نمونه از این قبیل افکار بیمناسبت نیست. یکی از طرفداران سید جواد غروی در اصفهان، در کتاب کدام قرآن مینویسد: باید کاری کرد، کاری به جز نجات اسلام از دست متولیان مذهبی و مذهب سازان حرفهای، مهمتر، در پیش نداریم، و همانطور که در جایی دیگر نوشتهایم، در این کار و در این راه، محض خطا و اشتباه است که حتی به قدر یک دشمن دانا به این فقها و علما و آیات عظام و مراجع و مفتیان مذهبی امیدی ببنیدیم و انتظار همراهی و مدد از آنها داشته باشیم، که هرچه کشیدهایم و میکشیم در همان تاریخ اسلام، از دست همینها بوده و هست. [۲۲۵۵]
ـ ویژگی دیگر آنان، ادعای تأثیر پذیری از نگرش وهابی است که در قالب ادعای اصلاح طلبی و مبارزه با خرافات، با بسیاری از مظاهر مذهبی مقابله میکنند. طبعا در این میان، حرفهای حقی نیز وجود دارد که مرجعیت شیعه میپذیرد، اما طرح آنها به شکل افراطی از ویژگیهای این جریان است، و صد البته گفتنی است که اتهام سنیگری و وهابیزدگی گاه بیدلیل و بیشتر از سوی کسانی که تعلق خاطر شگفتی به پارهای شعائر شیعی داشتند، مطرح میشد. برای نمونه نسبت به دکتر شریعتی، که بیشتر ناظر به برخی از مطالب ارائه شده توسط وی در زمینۀ امامت بود که زمانی به آنها اعتقاد داشت. [۲۲۵۶] این نکتهای بود که بعدها در نامۀ مشترک استاد مطهری و بازرگان مورد انکار آنان قرار گرفت. در آن نامه آمده بود که «معتقدیم نسبتهایی از قبیل سنیگری و وهابیگری به او بیاساس است». [۲۲۵۷] بیتردید اتهام وهابیگری گاه از سوی افرادی داده میشد که هیچ علاقهای به خروج از چهارچوبۀ رسمی، که بسیاری از آنها عرفیات تحمیل شده از دورۀ پیشین بود، نداشتند. چهرههایی که بسیاری از آنان، حتی امام خمینی و مطهری را در این قالب میدیدند و هر نوع حرکت انقلابی و اصلاحی را با این اتهام تنقید میکردند. [۲۲۵۸] شگفت آن است که برخی از این افراد، از سوی سنیان، به عنوان شیعه افراطی متهم میشدند، این درحالی است که اخیراً سنیان وهابی به نقش برخی از اصلاحطلبان افراطی در شیعه پی برده، در اندیشۀ تقویت آنان هستند تا جامعۀ شیعه را بیشتر تحت فشار قرار دهند. [۲۲۵۹]
ـ تأثیر پذیری آنها از یک سو، از وهابیان [۲۲۶۰] و از سوی دیگر، از نوعی خردورزی غربی است. یعنی آنان در ادامه و امتداد گرایش راسیونالیستی غربی هستند و این مطالب را از آن زاویه مطرح میکنند. به عبارت دیگر، اینان بیشتر سلفی از نوع جدید هستند تا وهابی از نوع نجدی و عربستانی؛ یا اصلاح طلب شیعۀ واقعی از نوع اعتدالیهایی که از قدیم در جامعۀ شیعه بودهاند.
ـ قرآنگرایی یکی از ارکان ادعاهای آنان بود و در عوض نسبت به حدیث، بیاعتنا بودند. در اینکه در این امر صادق هستند یا نه، و یا مطابق اصول مقبول در شیعه (و حتی سنی) میاندیشند یا نه، باید بحث و تحقیق شود. نتیجۀ این گرایش بر افکار آنان، برای نمونه این بود که در باب نماز جمعه، به همان ظاهر قرآن در سورۀ جمعه تمسک کرده، کمتر به حدیث توجه داشتند و لذا براساس نص آیه به وجوب اقامۀ جمعه فتوا میدادند. یا در مسألۀ خمس، آن را جز در غنایم جنگ، ثابت نمیدانستند و آنچه را که در روایات آمده، انکار و یا به شکلی دیگر توجیه کرده و فرضاً بر زکات تطبیق میدادند. افراطیترین نوع این برخورد در آثار دیگر محمد صادقی بروز دارد که تقریبا در تمام تاریخ فقه شیعه و سنی بیسابقه است. [۲۲۶۱] البته برخی از این گرایشها براساس نوعی علم محوری و تجربهگرایی است که از آن جمله میتوان به نویسندۀ کتاب مفهوم واژههایی از قرآن اشاره کرد که قصۀ ابراهیم و پرندهها را کاملا به صورت سمبولیک معنا کرده و از اساس صورت تاریخی آن را انکار میکند. [۲۲۶۲]
ـ ایجاد مناسبات مخصوص میان خود و مریدها و تشکیل حلقات مذهبی ویژه نیز در شمار ویژگیهای اجتماعی آنان به حساب میآید. در واقع حرکتی که به نوعی به فرقهسازی و در شکل مدرن آن، سازمانگرایی نزدیک است. در اینجا به بیان شرح حال چند نمونۀ برجسته میپردازیم.
[۲۲۵۱] علما و رژیم رضاشاه، ص ۱۳۶ـ ۱۳۷. [۲۲۵۲] به نقل از صفحه نخست ترجمۀ فارسی کتاب «اصل الشیعۀ واصولها» ترجمه علیرضا خسروانی، چاپ سال۱۳۱۷ ش، با عنوان ریشه شیعه و پایههای آن. [۲۲۵۳] تهران، ۱۳۱۸ ش (در ۸۹ صفحه) و ۱۳۱۹ ش (در ۱۷۲ صفحه) بنگرید: فهرست کتابهای چاپ فارسی، ص ۴۴۸۲. [۲۲۵۴] آیین اسلام، س ۳، ش ۲، ص ۱۱. [۲۲۵۵] کدام قرآن، ص ۱۳، به نقل از: بن بست، ج ۱، ص ۵۳، مانند این مطالب و به صورتی گستردهتر حمله به فقها و فقه معمول در حوزهها، در یکی دیگر از مجلدات این مجموعه با نام «مفهوم واژههایی از قرآن» «اسلام شناسی امیون» (چاپ زیراکسی در اصفهان) مطالب فراوانی آمده است. [۲۲۵۶] از جمله اعتقاد وی درباره امامت امام علی÷ به عنوان کاندیداتوری در کتابچۀ «امت و امامت» که بعدها از آن برگشت. [۲۲۵۷] بنگرید: مجلۀ تاریخ و فرهنگ معاصر، ش ۳، ص ۳۹۴ [۲۲۵۸] آقای مهدوی کنی با یاد از مسجد هدایت و تأثیر آن به عنوان مرکزی برای بیداری و هدایت و انقلاب اشاره به اتهاماتی میکند که آن زمان به آقای طالقانی زده، میگفتند: اینها وهابیاند، گاهی میگفتند برای نماز خواندن مهر نمیگذارند. گاهی میگفتند عقایدشان عقاید وهابی مسلکهاست. (بنگرید: یادنامۀ ابوذر زمان، ص ۲۸۴). [۲۲۵۹] عبدالرحیم ملازهی بلوچی در مقدمۀ ترجمه کتاب برقعی در رد روایات «کافی» تحت عنوان کسر الصنم، با اشاره به جریانی که از اسدالله خرقانی تا شریعت سنگلجی و سپس احمد کسروی، دکتر شعار - پدرش میرزا یوسف و بعد پسرش جعفر بنیانگذار و ادامۀ دهنده مکتب قرآن تبریز که آن هم شبیه همین گرایشها را داشت - قلمداران و سید مصطفی طباطبایی ادامه مییابد، بر نقش اینان در تضعیف شیعه تأکید کرده و ضرورت حمایت از آنان را یادآور شده است. بنگرید: مقدمۀ «کسرالصنم» اردن، ۱۹۸۸، مقدمه ص ۲۳ـ ۲۶ در مقدمه عمربن محمد ابوعمر (اسم مستعار) نیز بر همین کتاب، در ارتباط توضیحاتی آمده است: از جمله در صفحه ۱۵ مینویسد: والشیخ البرقعی في الحقیقة، هو جزء من ظاهرة ینبغي علینا أن نعیها وأن نسعی الی تنمیتها و نشرها: هذه الظاهرة، هي هدایة بعض مشایخ وائمه التشیع الی فساد مذهبهم واقترابهم الی اكتشاف الحق والصواب. [۲۲۶۰] انکار جشن و چراغانی جهت موالید ائمه، ساختن حسینیه، مساوی دانستن حرمهای مطهره با سایر زمینها، تردید در نسبت طهارت به فاطمه زهرا (س)، مسأله شفاعت، زیارت، شهادت ثالثه در اذان، سجده بر تربت و... نمونۀ مسائلی است که به طور معمول در این قبیل مسائل مورد تردید قرار میگیرد. برای نمونه در کتاب «مفهوم واژههایی از قرآن» (ج ۶ـ۸، ص ۷) که از همین گروه انتشار یافته، آمده است که مشکل اقتصادی مردم به خاطر هزینههایی است که برای «سنگفرشهای گران قیمت و چلچراغهای میلیونی و گنبد و بارگاههای عظیم» صرف کرده «سرمایههایشان را در ایام زیادی از سال صرف آش و سور و چراغانی و قربانیهایی به نام غیر خدا و مسافرتهای زیارتی شرک آمیز» میکنند. [۲۲۶۱] البته ممکن است برای برخی از فتاوای ایشان، همراهانی پیدا کرد اما اینکه در تفکر فقهی یک نفر این مقدار آراء نادر و شاذ باشد، تقریبا کم مانند است. [۲۲۶۲] مفهوم واژههایی از قرآن، ج ۶ـ۸، ص ۲۶ـ ۲۷ مروری بر این کتاب نشان میدهد که برداشتها به مقدار زیادی قابل مقایسه با برداشتهای فرقانیهاست که کوشش شده، اندکی معتدلتر ارائه شود. طبعا آثار دکتر محمد صادقی، از این قبیل برداشتهای افراطی مبراست.