۱۰- محمد جواد غروی اصفهانی
محمد جواد غروی اصفهانی [۲۳۸۶] علوی آبادی نمونهای دیگر از نواندیشان مذهبی است که در چهارچوب مورد بحث میتواند تعریف شود. [۲۳۸۷] اجداد وی در کوهپایۀ اصفهان سکونت داشتند؛ اما بنا به دلایلی به اطراف اردستان مهاجرت کردند و در آنجا سکنا گزیدند. خود وی مدتی در محل تولدش تحصیل کرد، سپس به اصفهان آمده و نزد اساتید وقت اصفهان، دروس دینی را گذراند. یکی از استادان بنام وی آیت الله حاج آقا رحیم ارباب بوده است. وی از جوانی در اندیشۀ پالایش تشیع بوده و بنا به گفته خودش «اخبار مخالف قرآن و مضاد با مذهب شیعه را جدا رد» میکرده است. همو تأکید دارد که میخواسته است تا دین اسلام و مذهب تشیع را «از آلایش بدعت و اشتباه و خلل و خطا پیراسته و پاک» گرداند. گفتنی است که وی همانند استادش مرحوم حاج آقا رحیم ارباب، به وجوب عینی نماز جمعه اعتقاد داشت و آن را اقامه میکرد. مجموعهای از خطبههای وی به صورت جزوههای کوچک طی شمارههای متعددی و تحت عنوان خطبهها و جمعهها به چاپ رسیده است. زمانی که حاج آقا رحیم نماز جمعه را در منطقه گورتان ماربین در جاده آتشکاه اصفهان برگزار میکرد. شماری از جوانان مذهبی که به تدریج با مسائل سیاسی آشنا شده و فعالیتهایی را آغاز کرده بودند در آنجا اجتماع میکردند. پس از فوت ایشان، غروی با اقامۀ جمعه، به نوعی این تصور را ایجاد کرد که جانشین اوست. برای مدتی اعضای کانونهای دانش آموزی هم در آن شرکت میکردند. [۲۳۸۸] با این حال، به سرعت اختلافات مذهبی میان وی و شماری از روحانیون اصفهان آغاز شد و وی به انزوا گرایید. در اینجا باید افزود که حاج آقا رحیم ارباب خود تحت تأثیر استادش محمدباقر درچهای بود که در ضمن استاد آیت الله بروجردی هم بود و برخی از مواضع نوگرایانۀ آقای بروجردی هم متأثر از اوست. [۲۳۸۹] وی از غلو درباره ائمه† پرهیز داشت و به گویندهای که خیلی شدید در توسل به ائمه سخن میگفت، میفرمود: یک چیزی هم برای خدا باقی بگذار. [۲۳۹۰] این قبیل مطالب، گاه سبب میشد درباره وی شایعات دیگری هم رواج یابد. [۲۳۹۱] یکی از شاگردان وی مرحوم حاج آقا رحیم ارباب بود که او نیز همان خط مرحوم درچهای را ادامه داد. (بعدها (گویا) علی دشتی ضمن نگارش کتاب تخت فولاد مطالب شگفتی را در این باب به مرحوم درچهای نسبت داد که مورد تکذیب قرار گرفت. این کتاب سیستم فکری رضاشاهی در باب مذهب و اصلاحات دینی است که علی دشتی با قلم ادبی خود تدوین کرده و چنان سامان یافته که گویی مباحثات درچهای با چند تن از شاگردان اوست. سوژههای بحث، مانند توسل و شفاعت و غیره، همگی با مسائل فکری - مذهبی رضاخانی و اندیشههای شریعت سنگلجی و مانند آن یعنی افکار غروی و جز او هماهنگ است. [۲۳۹۲]
به هر روی، آقای غروی در اصفهان با مخالفت شماری از علمای شهر روبرو شد و برخوردهایی نیز که طی سالها روی داده، سبب شد تا ردیههایی در برخی از زمینهها بر ضد عقاید وی نوشته شود. [۲۳۹۳] همچنین بنا به دعوت علمای اصفهان علامۀ امینی برای مقابله با اندیشههای غروی چندین جلسه در اصفهان منبر رفت که سبب شد تا به شدت از نفوذ غروی میان مردم این شهر کاسته شود.
طی سه دهه پیش از انقلاب، آرای وی در اصفهان مطرح و در معرض نقد و ایراد قرار داشت؛ اما در فاصلۀ سالهای ۵۰ به بعد، اصفهان، سخت درگیر نزاع میان طرفداران غروی و مخالفان وی بود. این جریان به نوعی به مسائل انقلابی نیز کشیده شد، و شماری از طرفداران غروی که انقلابی بودند - مشهور به هدفیها و با رهبری سید مهدی هاشمی - در تاریخ ۱۹/۱/۱۳۵۵ آیت الله شمس آبادی را که روحانی سنتی مدافع آیت الله خویی و مخالف با غروی و کتاب شهید جاوید بود، به قتل رساندند. آقای شمس آبادی آشکارا در منابر خود از نویسندۀ کتاب شهید جاوید و تقریظ نویسان آن بدگویی میکرد. از آنجایی که این گروه مدعی انقلابیگری بودند، در فضای سیاسی آن روزگار برخی از انقلابیون از کشتن شمس آبادی خوشحال شدند و تصور کردند که مانعی از سر راه برداشته شده است. از سوی دیگر، این گروه، در آن زمان همین مقدار مسؤولیت را هم بر عهده نگرفته و آن را بر عهده رژیم گذاشتند و در واقع خواستند با یک تیر دو نشان زده باشند. در بیرون چنان تصور شد که رژیم شمس آبادی را کشته و بر عهده طرفداران امام خمینی گذاشته است. در خرداد ۱۳۵۵ در نشریۀ اسلام مکتب مبارز از اتحادیه انجمنهای اسلامی اروپا و امریکا ضمن گزارشی تحت عنوان قتل یک روحانی آمده است: قتل مرموز مرحوم حجت الاسلام شمس آبادی که یکی از روحانیون مبارز و متعهد اصفهان بود و به علت کوشش در ایجاد مؤسسات خیریه و فعالیتهای مردمی از محبوبیتی برخوردار بود، توسط عمال رژیم از یک طرف وانمود کردن «طرفداران آیت الله خمینی و طرفداران شهید جاوید» به عنوان مسبین این قتل همراه با بسیج همه امکانات تبلیغاتی موجود برای به کرسی نشاندن این فریب، نمونهای از این سیاست جدید رژیم است. [۲۳۹۴] بدین ترتیب بود که فضای تازهای برای حمایت انقلابیون از مهدی هاشمی پدید آمد. به طوری که جمعی از ایرانیان مبارز خارج کشور که در کلیسای شهر پاریس که در روزهای پایانی رژیم پهلوی برای بازگشت آیت الله خمینی به ایران تحصن کرده بودند، همزمان خواستار آزادی سید مهدی هاشمی، لطف الله میثمی و عزت الله سحابی از زندان شدند. [۲۳۹۵] همان زمان محمد منتظری به اتفاق دوستان انقلابیش در سوریه و لبنان تلاش زیادی را به نفع سید مهدی هاشمی صورت داده برای برنامه تحصن یاد شده سخت به تکاپو افتاد. [۲۳۹۶]
غروی در روزهای آغازین انقلاب روی طالقانی و شریعتی به عنوان یک خط حرکتی تکیه میکرد. این مطلب در نخستین شماره کتاب خطبهها و جمعهها به طور واضح منعکس شده و این درست هنگامی است که وی از روحانیت رسمی به سختی انتقاد میکند. درباره شریعتی میگوید: کتابهای او به استثنای دو سه مطلب کوچک که به جایی نمیخورد و مهم نیست... باقی مطالبش عمقی و تحقیقی است. [۲۳۹۷] وی در همانجا از این نگرش که صرفا باید روی قرآن تکیه کرد دفاع کرده و خود را از این زاویه با آیت الله طالقانی همراه میبیند. غروی در خطبۀ دیگری، اختصاصا درباره شریعتی و راه او صحبت کرده در علم الاجتماع و تاریخ متخصص میداند. وی گفت سرسبد اندیشههای وی را ماجرای زر و زور و تزویر دانسته و در این میان روی تزویر که آن را بطور معمول بر روحانیت رسمی تطبیق میکند، تکیه میکند. وی همچنین روی نظریۀ تشیع علوی وصفوی وی تکیه کرده، و مسائل خرافی در تشیع را مسائلی میداند که پس از صفویه پدید آمده است. [۲۳۹۸]
آقای غروی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به نوعی با گروههای افراطی انقلابی از قبیل مجاهدین و طرفداران افراطی دکتر شریعتی همدلی داشت، و محل اقامۀ نماز جمعه وی - تا آنجا که مؤلف همین سطور به خاطر دارد - محل عرضۀ کتابهای این قبیل گروهکها بود. وی در سالهای اخیر در تهران اقامت گزید و فرزندش که به طور رسمی عضو نهضت آزادی است، در ماجرای دستگیری ملی - مذهبیها که در سال۱۳۷۹ـ ۱۳۸۰ مطرح شد، دستگیر گردید. بیفزایم که در مهرماه ۱۳۸۹ اعلام شد که ابراهیم یزدی و هاشم صباغیان درحالی که در خانه علی اصغر غروی قصد اقامه نماز جمعه را داشتهاند دستگیر شدهاند! در گزراشی که فرزانه بذر پور درباره این اتفاق در سایت بیبی سی نوشت، از علی اصغر غروی (م۱۳۲۵) به عنوان ادامه دهنده راه پدرش در اقامه نماز جمعه پنجاه ساله یاد کرده است.
غروی در سالهای اخیر چندین کتاب جدید نشر داده و ضمن آنها عقاید ویژه خود را که بسیاری از آنها منحصر به خود اوست، یا آنکه در آنها با سنیان اعتقاد مشترک دارد و به هر روی تحت تأثیر اندیشههای نوگرایانه علمی و تجربی نیز هست، ارائه کرده است. طبعاً در مواردی از آرائش میتوان میان فقهای گذشته و حال، موافقانی برای او یافت.
چند گفتار وی عنوان چند مقالهای است که درباره عترت، مباهله، غدیر خم، جبر و اختیار، قضا و قدر، بداء، خلود و تقیه نوشته است. [۲۳۹۹] کتاب قربانی در منی اثری است که وی به سال ۱۳۶۲ نگاشته و ضن آن خواسته است نشان دهد قربانی با وضعیت موجود در منی که بسیاری از گوشتها از بین میرود، روا نیست. کتاب دو جلدی دیگری تحت عنوان آدم از نظر قرآن نگاشته که آن نیز با ویرایش فرزندش در سال ۱۳۷۵ و ۱۳۷۶ توسط انتشارات قلم در تهران به چاپ رسیده است. شگفتی بیشتر در کتاب فقه استدلالی [۲۴۰۰] است که فتاوی فراوانی برخلاف آراء اجماعی علمای شیعه دارد، و عامل اصلی آن نیز گرایش مؤلف به نوگراییهای افراطی و عقلی امروزی است. مؤلفبه رغم استفاده از احادیث، تأویلات شخصی، قیاسهای نادرست فقهی وبرداشتهای عقل گرایانۀ خود را مبنای استنباط قرار داده است. این آراء در کتابی هم که اخیرا با عنوان شرح رساله چاپ شده و حواشی وی بر رسالۀ آیت الله بروجردی است، دیده میشود. درهم آمیختن مباحث کلامی و فقهی نیز از ویژگیهای این اثر میباشد. کتاب دیگر او در همین زمینه، پیرامون ظن فقیه و کاربرد آن در فقه (ترجمه سید علی اصغر غروی، تهران، ۱۳۷۸) است.
[۲۳۸۶] خبر درگذشت ایشان در تاریخ ۵/۷/۸۴ در روزنامه شرق درج شده است. در میان آیات، آیت الله منتظری برای درگذشت وی اعلامیه تسلیت داد و از وی با لقب آیت الله غروی یاد کرد. خاتمی رئیس جمهور سابق هم اعلامیه تسلیت داد. [۲۳۸۷] درباره زندگی و آثار ایشان بنگرید به شرح حال خود نوشت وی در مقدمۀ کتاب «مبانی حقوق» اصفهان، جهاد دانشگاهی، ۱۳۷۳ ش. در آنجا سال تولدش را نیاورده اما از آنچه گفته است، به نظر میرسد حوالی سال ۱۳۳۰ ق/۱۲۹۱ ش متولد شده باشد. برخی از آثار وی عبارتند از: نماز یا سیر کمالی انسان (۱۳۴۹) آدم از نظر قرآن، فلسفۀ حج (تهران اقبال، چاپ دوم، ۱۳۶۱) اخلاق محمد ج، خورشید معرفت در سه جلد (۱۳۳۸ـ ۱۳۴۳) قربانی در منی (مهر ۱۳۶۲) نماز جمعه یا قیام توحیدی هفته (تألیف در آذر ۱۳۵۸ و چاپ براساس دستنویس و خط مؤلف) رساله در بلوغ (ضمیمۀ کتاب مبانی حقوق در اسلام، بهار ۱۳۷۳ش) مغرب و هلال (اصفهان، ۱۳۷۰) کتابچهای با عنوان «خلق النبی ج» در سال ۱۳۳۵ به عنوان جلد اول از ایشان ضمن ۹۶ صفحه منتشر شده است. [۲۳۸۸] بنگرید: اصفهان در انقلاب، ج ۱، ص ۳۶۴. [۲۳۸۹] استاد مطهری در «امامت و رهبری» ص ۳۵ (صدرا، چاپ بیست و هفتم) اشاره میکند که مرحوم درچهای به ولایت تکوینی باور نداشت. [۲۳۹۰] ستارهای از شرق، ص ۳۴۵. [۲۳۹۱] همان، ص ۳۴۶. [۲۳۹۲] این کتاب اخیر (۱۳۸۲) تحت عنوان «تخت فولاد» به کوشش داود علی بابائی (بدون توجه به اینکه نویسندۀ آن کیست) توسط انتشارات امید فردا (ناشر نوشتهها و افکار ملی - مذهبی) چاپ شده است. [۲۳۹۳] در شمارۀ اول خطبهها و جمعهها (ص ۱۷) اشاره به این وضعیت در اصفهان کرده میگوید: الان هزارها در این شهر هستند که اگر من سلام بکنم، حاضر نیستند جواب بدهند؛ و نیز بنگرید بنیان وحدت از دیدگاه قرآن (دفتر یازدهم خطبهها) ص ۴۵ـ ۴۶. [۲۳۹۴] اسلام مکتب مبارز، ش ۲۱، ص ۱۱۵. [۲۳۹۵] هفت هزار روز تاریخ ایران، ج ۲، ص ۷۳۵، ۷۳۸. [۲۳۹۶] شرح این فعالیتها را بنگرید در: خاطرات علی جنتی، ص ۱۴۸ـ ۱۵۰. [۲۳۹۷] خطبهها و جمعهها، دفتر اول، ص ۲۱. [۲۳۹۸] خطبهها و جمعهها، دفتر ۶، ص۶ـ ۸، ۱۳ـ ۱۴. [۲۳۹۹] بنگرید: چند گفتار، ترجمه دکتر سید علی اصغر غروی، تهران، نشر نگارش، ۱۳۷۹. [۲۴۰۰] به کوشش علی اصغر غروی، تهران، ۱۳۷۷.