جریان ها و سازمان های سیاسی-مذهبی ایران

فهرست کتاب

د: نهضت خداپرستان سوسیالیست

د: نهضت خداپرستان سوسیالیست

از میان تشکل‌هایی که در این دوره شکل گرفت، نهضت خداپرستان از ویژگی خاصی برخوردار بود و آن تلفیق نگرش اسلامی مورد نظر آنان با اندیشه‌های مدرن چپ بود. مسأله تأثیر پذیری از اندیشه‌های سوسیالیستی و کمونیستی در ایران، داستانی طولانی است. که هنوز زوایای آن به خوبی روشن نشده است. آنچه مسلم است اینکه جاذبه‌های مارکسیسم و سوسیالیسم به دلیل ادعای علمی و انقلابی‌گری، برای بسیاری از اندیشمندان مسلمان نوگرا از چند دهۀ پیش از انقلاب اسلامی، مشکل ساز شده و آنان را به دام خود کشیده است که باید به تفصیل مورد نقد و بررسی قرار گیرد. آنچه مشهود است اینکه روشنفکران مذهبی دهۀ ۲۰ و بعد از آن، حلقۀ واسطه برای انتقال این مفاهیم به حوزۀ دین بوده‌اند؛ کما اینکه به موازات آن، گروه دیگری از روشنفکران، واسطۀ انتقال مفاهیم لیبرالیستی به درون دین بوده‌اند.

یکی از گروه‌هایی که از سمت چپ وارد دین و دینداری شده، نهضت خداپرستان سوسیالیست بود که با جذب عده‌ای جوانان مذهبی و انقلابی، کوشید تا افزون بر حفظ ایدئولوژی اسلامی، اندیشه‌ای هم درباره نظام اقتصادی و در خصوص عدالت اجتماعی، داشته باشد. این گروه بیش از آنکه تحت تأثیر سایر جنبه‌های مارکسیسم باشد، از نگرش سوسیالیستی و روش‌های سیاسی موجود در احزاب چپ و مارکسیستی متأثر شده بود. مخفی کاری و پنهان کاری این جنبش، آن تشکل را به صورت یک تشکل نخبه گرای بیرون از توده‌ها تبدیل کرده بود اما مهم، جنبۀ فکری و تأثیر پذیری فکری آن بود. در واقع، از این زمان به بعد، سوسیالیسم که گاه با عدالت اسلامی تطبیق داده می‌شد، به صورت یکی از مؤلفه‌های مهم در تفکر دینی غیر حوزوی این دوره درآمد.

حزب یاد شده در سال ۱۳۲۲ توسط عده‌ای از جوانان مذهبی که همزمان تمایل به خردگرایی غربی، تجدد و سوسیالیسم نیز داشتند، تأسیس شد و تلاش کرد تا براساس برداشت جدیدی از اسلام، نوعی مشی انقلابی – مذهبی را به وجود آورد. تشکل یاد شده بر محور فعالیت‌های فکری و حزبی فردی با نام محمد نخشب (۱۳۰۲-۱۳۵۵) به همراه حسین راضی شکل گرفت که همزمان چهره‌ای فکری – سیاسی داشت و «نخستین ایرانی بود که برای تلفیق شیعه با سوسیالیسم اروپایی کوشش کرد.» [۲۰۵] هستۀ مرکزی این تشکل یک شورای یازده‌نفره بود که با انتخاب اعضا برگزیده می‌شدند و به دنبال آن بخش‌های زیرین از هیئت اجرایی و مالی و غیره ترتیب می‌یافت.

نخشب، منهای بحث خداپرستی که معمولا همان هم رنگ اجتماعی و نوعی توحید اجتماعی و برابری خلقی داشت، تمامی افکار و اندیشه‌هایش غربی بود و در این نوشته‌ها، حتی از ابراز اینکه به اسلام و قرآن عقیده‌مند است، خودداری کرد. در واقع، تنها به نوعی ارزش اخلاقی برای توحید اعتقاد داشت که در شرح آن همان را نیز ارزش‌های انسانی خالص معرفی کرد و ارتباطی با درون دین برقرار نمی‌ساخت.

از نخشب آثار چندی انتشار یافت که دیدگاه‌های فکری و سیاسی وی را در آن‌ها می‌توان جست و جو کرد. پنج کتابچه که بعدها در یک مجلد به چاپ رسید در دهۀ ۲۰ و آغاز دهۀ ۳۰، دیدگاه‌های وی را در زمینه‌های مختلف بیان می‌کند؛ دیدگاه‌هایی که دو محور اصلی آن یکی خداپرستی و دیگری سوسیالیسم است. این پنج نوشته عبارت است از بشر مادی، نزاع کلیسا و ماتریالیسم [۲۰۶]، حزب چیست، ایران در آستانۀ یک تحول بزرگ و فرهنگ واژه‌های اجتماعی. نام مؤلف بر روی چاپ نخست این کتاب‌ها، «سرسخت» آمده است. اثر دیگری هم با نام قانون و اخلاق با مقدمه‌ای از سوسیالیست‌ها [۲۰۷] از وی منتشر شده است. او در مقدمۀ بشر مادی می‌نویسد: شاید تصور شود من می‌خواهم از یک سیستم قدیمی دفاع کنم یا از تحولی که اجتماع ما در آستانۀ آن است جلوگیری کنم. برعکس، نه تنها این طور نیست، بلکه نویسندۀ این حقایق به طور جدی و غیرقابل گذشت طرفدار یک تحول عمیق و اساسی سوسیالیستی است. [۲۰۸] نخشب و دوستانش مجله‌ای هم باعنوان برای ترقی ایران منتشر می‌کردند که قرار بود دو هفته نامه باشد. شمارۀ اول و دوم آن در آذرماه ۱۳۳۱ در چهل صفحه درآمد. شماره سوم و چهارم آن با هم در ۶۶ صفحه منتشر شد. صاحب امتیاز آن ب. جعفری اما مقالات اصلی آن به قلم نخشب و در حوزۀ مباحث سوسیالیستی و اسلامی بود.

نخشب در نوشته‌های خود به صراحت از جنبش‌های چپ منهای مارکسیسم، دفاع کرده و اصطلاحات مختلفی مانند دیالکتیک، انحلال مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و... را در نوشته‌های خود با سهولت به کار می‌برد. به باور وی «واژۀ اجتماعی که از این تاریخ در مباحث ایدئولوژیک جای بزرگی خواهد داشت، سوسیالیسم بر پایۀ طرز فکر خداپرستی است». [۲۰۹] در نگاه این گروه، این نوع از سوسیالیسم که می‌بایست در یک جامعۀ خداپرست و اخلاقی تحقق یابد، و تا حدودی در صدر اسلام تحقق یافته بود، سوسیالیسم تحققی نام گرفته بود که در برابر سوسیالیسم تخیلی و علمی اروپایی‌ها و کمونیست‌ها بود. [۲۱۰] یکی از اعضای این گروه آقای دکتر علی شریعتمداری بود که به سال ۱۳۲۷ از شیراز به تهران آمد و همکاری خود را با نخشب آغاز کرد. وی اظهار می‌کند که در طرح این نظریه مؤثر بوده است [۲۱۱] آقای طاهری با اشاره به اختلافاتی که در حزب ایران پیش آمد، از انشعاب خداپرستان سوسیالیست (با نام حزب مردم ایران) یاد کرده، آقای شریعتمدای را مسؤول شاخۀ این حزب در شیراز معرفی می‌کند. [۲۱۲] از دیگر تئوریسین‌های این نهضت، مهندس جلال الدین آشتیانی (فرزند مرحوم میرزا مهدی آشتیانی) بود که در چند دهۀ اخیر، به عنوان یک نویسنده و محقق مطرح بوده است. [۲۱۳] ظاهراً میان نخشب و آشتیانی اختلاف افتاد و از یکدیگر فاصله گرفتند. [۲۱۴] عبارت زیر از مهندس آشتیانی می‌تواند نگرش دینی آنان را با گرایش نزدیک کردن دین به علم، تبیین کند: «انسان در راه کمال به سوی حق در حرکت است، برداشت او نیز از قرآن - کتاب حق - در حال تکامل است و به همین دلیل است که دیده می‌شود با تکامل علم و دانش و فهم و وسعت دید بشر، درک از قرآن نیز تکامل یافته و متغیر می‌گردد تاجایی که در برداشت از اصول نیز دید و بینش نوینی می‌یابد؛ حتی مفهوم توحید که اصل اساسی ادیان حقه است، پیوسته یکسان نبوده و بسته به درک افراد متفاوت است.» [۲۱۵] کتاب ایده آل بشر به ضمیمۀ کتاب اخلاق و حقوق که اولی از آشتیانی و دومی از خود نخشب بود، به عنوان کتاب‌های درسی حوزه‌های نهضت خداپرستان مورد استفاده قرار می‌گرفت.

جلسات آموزشی، به طور معمول از همان سال ۱۳۲۵ - و شاید پیش از آن - در منزل دکتر نخشب برگزار می‌شد. دکتر ابراهیم یزدی، که در سال یاد شده همراه با برادرش کاظم به این جلسات می‌رفته، شرحی از آن‌ها را به دست داده و چگونگی عضویت خود و دوستانش را در شاخه دانش آموزی این تشکل بیان کرده است. [۲۱۶] وی با اشاره به فضای ضد مذهبی دهۀ ۲۰ و فعالیت کمونیست‌ها و بهائیان و نیز آثار تبلیغات عصر رضاخانی از حرکت نخشب (دانشجوی حقوق) و آشتیانی (دانشجوی فنی) یاد کرده و اینکه جلسات این دو در یکدیگر ادغام شد. از اینجا بود که حزب خداپرستان سوسیالیست شکل گرفت. وی سپس نام شماری از همراهان نخست این حزب مخفی را معرفی کرده و تحولات بعدی این حزب را نیز بیان کرده است. [۲۱۷]

این حزب به تدریج و بیشتر به دلیل زیر بار نرفتن نخشب در مقابل شورای مرکزی نهضت [۲۱۸] دچار اختلاف و انشعاب شد. بخشی از آن باعنوان نهضت خداپرستان سوسیالیست تا کودتای ۲۸ مرداد فعال بود که پس از آغاز سختگیری‌ها منحل شد؛ اما بخش دیگر تحت رهبری نخشب و حسین راضی و با عنوان نهضت خداپرستان سوسیالیست به فعالیت خود ادامه داد. اندکی بعد این بخش، به لحاظ تشکیلاتی، به حزب ایران (به رهبری اللهیار صالح) که گرایش‌های ملی - سوسیالیستی داشت و در عین حال رنگ ضددینی هم نداشت پیوست، [۲۱۹] و کوشید تا عقاید اسلامی خود رادردرون آن حفظ کند. [۲۲۰] این وحدت در سال ۲۹ و به دنبال مذاکرات فراوان میان رهبران نهضت خداپرستان (حسین راضی، علی اکبر نوشین و آزوین با حسیبی و زیرک زاده - از سوی حزب ایران) پدید آمد و به دنبال آن نخشب و نوشین عضو شورای مرکزی حزب شدند. وحدت مزبور که بر سر عنوان مسلمانی و سوسیالیسم مشترک میان دو حزب پدید آمده بود، دوام نیاورد. زیرا خداپرستان به لحاظ سازمانی بیشتر چپ مذهبی بودند. درحالی که حزب ایران حزبی دمکرات و لائیک بود. مدت‌ها پس از تلاش زیاد افراد نهضت خداپرستان سوسیالیست در حزب ایران، به دلیل بدبینی فراوان حزبی‌ها، آن‌ها از حزب اخراج شدند و اتحاد مزبور در سال ۱۳۳۱ در هم شکست. [۲۲۱] نیروهای اخراجی، جمعیت آزادی مردم (بعد از انقلاب: مسلمان) ایران (جاما) را تشکیل دادند. که از همان خداپرستان سوسیالیست متشکل بود و نام نشریۀ آن مردم ایران بود. [۲۲۲] این گروه تا ۲۸ مرداد مشغول فعالیت بوده و دامنۀ تلاش‌های خود را به برخی از شهرها توسعه داد. این زمان در تهران، برخی از روحانیون سیاسی - ملی کما بیش با آنان روابطی داشتند و به لحاظ اینکه اندازه‌ای حرکت حزبی آنان رنگ مذهبی داشت، از ایشان حمایت می‌کردند. کاظم سامی [۲۲۳] و دکتر شریعتی (متولد ۱۳۱۲ در مزینان مشهد و در گذشته در ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ در لندن) شعبۀ این تشکل را در مشهد تأسیس کردند [۲۲۴]. همانگونه که پیشتر گذشت، ابراهیم یزدی که بعدها به نهضت آزادی آمد دورۀ دانش آموزی و فعالیت‌های سیاسی دورۀ جوانی خود را در خداپرستان سوسیالیست سپری کرده بود. [۲۲۵]

گروه یاد شده که رهبری آن در اختیار محمد نخشب بود، با نزدیک شدن زمان نهضت ملی‌شدن صنعت نفت از طرفداران سرسخت دکتر مصدق شده، پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در شمار گروه‌هایی درآمد که نهضت مقاومت ملی را تشکیل داد. [۲۲۶] جمعیت آزادی مردم ایران، بعدها نام خود را به حزب مردم ایران تغییر داد و با رهبری نخشب و سپس حسین راضی فعالیت خود را تا جبهۀ ملی دوم ادامه داد. [۲۲۷]

نخشب مدتی نیز دستگیر شد و پس از آزادی به آمریکا رفت و در سازمان ملل مشغول به کار شد. وی در آنجا در ایجاد کنفدراسیون دانشجویان ایران شرکت جست؛ [۲۲۸] اما پس از آنکه کنفدراسیون به طور دربست در اختیار مارکسیست‌ها و مائوئیست‌ها قرار گرفت، از آن جدا شد و در نشریۀ مجاهد ارگان نهضت آزادی خارج از کشور [۲۲۹] مقاله می‌نوشت و در واقع یکی از رهبران نهضت آزادی در آمریکا به شمار می‌رفت. نخشب در دوره‌ای که در آمریکا بود، همچنان باورهای مذهبی - سوسیالیستی خود را حفظ کرده، در مقابل جناحی از جبهه ملی که لائیک بودند، ایستادگی کرد. گزارش ساواک از فعالیت جناح وی چنین است: «جناح دوم عبارتند از کسانی که سیاست و اسلام را دو مطلب لاینفک می‌دانند و تحت عنوان ایدئولوژی سوسیالیزم مذهبی به فعالیت مشغول هستند و رهبری این دسته به عهدۀ محمد نخشب است... و ضمناً احمد ملک محمدی نماینده سوسیالیست‌های مذهبی در واشنگتن بوده و این افراد پشتیبان بازاریان و روحانیون به طور اخص می‌باشند.» [۲۳۰]

نخشب در سال ۱۳۵۵ در نیویورک درگذشت. [۲۳۱] شواهد حکایت از آن دارد که وی در سال‌های پایان عمر اندکی به رژیم متمایل گردید و دست کم هیچگونه مخالفتی با آن نمی‌کرد. [۲۳۲] شرح مفصلی از فعالیت‌های سیاسی نخشب براساس اسناد موجود در پرونده وی، به تازگی منتشر شده است. [۲۳۳]

در سال‌های ۵۴ـ۵۵ و بیشتر به دنبال واقعۀ هولناک مربوط به ارتداد مجاهدین خلق، تعدادی از افراد متعلق به این تشکل، مانند مهندس توسلی، عبدالعلی بازرگان، میرحسین موسوی، حبیب الله پیمان و... شروع به احیای اندیشه‌های خود و تا اندازه‌ای به روز کردن آن‌ها نموده و تحت عنوان جنبش مسلمانان ایران فعالیت خود را آغاز کردند. [۲۳۴] از سال‌های پیش از آن تشکلی هم تحت عنوان سازمان جاما تحت رهبری کاظم سامی [۲۳۵] به فعالیت پرداخت که حرکت آن بسیار کند و بی‌خاصیت بود و تنها در آستانۀ انقلاب اسلامی، قدری فعال شد و به همکاری با مجاهدین پرداخت. گرایش دیگر متأثر از این حرکت، جنبش مسلمانان مبارز بود که در پایان به اختصار دیدگاه‌ها و ارتباط آن را با سوسیالیست‌های خداپرست مطرح خواهیم کرد.

گفتنی است که علایق گذشتۀ شریعتی به این جنبش در دهۀ ۳۰ سبب شد تا وی به ترجمۀ کتاب جودة السحار دربارۀ ابوذر بپردازد. کتابی که از ابوذر، شخصیتی سوسیالیست ارائه کرده بود، شریعتی نام این کتاب را که به توصیۀ پدرش ترجمه کرده بود، ابوذر، خداپرست سوسیالیست گذاشت که نشانگر گرایش فکری او در این دوره است. [۲۳۶] گفتنی است که خود پدر هم کتابی با نام مبانی اقتصادی در اسلام (تهران، سلمان، ۱۳۵۷) از جودة السحار ترجمه کرد. این گرایش ریشه در افکار برخی از مسلمانان نوگرای مصری و سوریه داشت که متأثر از سوسیالیسم بودند. شریعتی در مقدمۀ مقاله‌ای که در سال ۱۳۳۴ تحت عنوان مکتب واسطه نوشت [۲۳۷] (و بعدها با نام تاریخ تکامل فلسفه چاپ شد) می‌نویسد: «از میان مکتب‌های ماتریالیسم وایده آلیسم، اسلام روش مختص به خود را دارد و آن را می‌توان رئالیسم نامید، رژیم اجتماعی و اقتصادی اسلام، سوسیالیسم عملی است که بر طرز فکر خداپرستی استوار می‌باشد و حد وسط میان دو رژیم فاسد کاپیتالیسم و کمونیسم می‌باشد.» [۲۳۸] در پایان مناسب است اشاره کنیم که در حاشیۀ نهضت خداپرستان سوسیالیست تشکل محدود دیگری هم تحت عنوان جمعیت تعاونی خداپرستان تشکیل شده بود که ظاهرا بسیار محدود و گذرا بود. [۲۳۹]

[۲۰۵] ایران بین دو انقلاب، ص ۴۲۵. [۲۰۶] در سال ۱۳۴۸ کتابی با عنوان «فردای جهان یا نقدی بر کتاب نزاع کلیسا با ماتریالیسم» توسط عبدالکریم کریم، در ۶۷ صفحه در تبریز انتشار یافت. [۲۰۷] ج ۱، تهران، ۱۳۲۵ ش در ۶۳ صفحه. [۲۰۸] بشر مادی، (تهران ۱۳۳۰) ص ۱۲. پنج نوشته وی از جمله همین بشر مادی، در سال ۵۶ در قم توسط نشر نذیر (به همت آقای خسروشاهی) به چاپ رسید اخیراً همان پنج کتاب بار دیگر حروفچینی و تحت عنوان مجموعه آثار محمد نخشب توسط چاپخش (تهران، ۱۳۸۰) انتشار یافته است. [۲۰۹] مجموعه آثار محمد نخشب، ص ۲۷۴. [۲۱۰] جنبش دانشجویی، ص ۶۴. ابراهیم یزدی دراین باره می‌نویسد: مرحوم طالقانی، با انتشار کتاب «اسلام و مالکیت» از همین اندیشه دفاع کرده است... مرحوم محمدتقی شریعتی نیز در تفسیرهای خود، خصوصاً در تفسیر سورۀ ماعون نوعی اندیشه اشتراکی را مطرح ساخته است. سباعی متفکر معروف سوری، در کتاب الاسلام و الاشتراکیه این اندیشه را مطرح و از آن دفاع نموده است... مرحوم سید قطب در عدالت اجتماعی در اسلام... در همین زمینه است. (همان، ص ۶۸). [۲۱۱] ایشان پس از شرح ماجرای فعالیت‌های خود در شیراز و آمدن به تهران، از دیدار خود با نخشب یاد می‌کند و می‌گوید: «آن زمان این مسأله برای ما مطرح شد که حالا که توده‌ای‌ها تحت عنوان سوسیالیسم یاعدالت اجتماعی فعالیت می‌کنند، ما بیاییم یک تزی در مقابل تز این‌ها مطرح بکنیم و این تز را هم البته من آن موقع مطرح کردم؛ چون که مقداری مطالعات فلسفی هم داشتم. گفتیم که خوب است که ما بیابیم به عنوان یک حزب اسلامی – سیاسی اعلام بکنیم که عدالت اجتماعی بر پایۀ خداپرستی منطقی‌تر و استوارتر است تا بر پایۀ مادیگری. و این شد یک محور فکری. البته آقای نخشب با عده‌ای دوستانشان که افراد مسلمانی بودند، کتابی نوشته بود با نام «نزاع کلیسا و ماتریالیسم» که هم روش کلیسا را محکوم کرده بود و هم ماتریالیسم را. بنگرید: تاریخ و فرهنگ معاصر، ش ۸، ص ۱۲۱. [۲۱۲] خاطرات رجبعلی طاهری، ص ۱۱-۱۲. برخی از اعضای این حزب عبارت بودند از: محمد نخشب، حسین راضی، علی اکبرنوشین، احمد سمیعی، معین الدین مرجائی، محمدهادی جواهری، محمد حسن سالمی، کاظم سامی، حبیب الله پیمان، محمد ایزدی، علی اکبرمعین فر، صادق قطب زاده، ابراهیم یزدی، و علی شریعتی و مصطفی چمران. [۲۱۳] برخی از آثار وی عبارتند از: تحقیقی در دین یهود (تهران، ۱۳۶۴) تحقیقی در دین مسیح (تهران، ۱۳۶۸) زرتشت مزدیسنا و حکومت (تهران، ۱۳۶۸) عرفان بودیسم و جنیسم (تهران، ۱۳۷۷) مدیریت نه حکومت (تهران، ۱۳۷۷). [۲۱۴] نیم قرن خاطره و تجربه، ص ۸۲. [۲۱۵] . ایده آل بشر: تجزیه و تحلیل افکار ماتریالیسم، مهندس جلال الدین آشتیانی، ص ۱۳. [۲۱۶] جنبش دانشجویی، ص ۵۰ـ۵۱. [۲۱۷] یادنامۀ سومین سالگرد دکتر کاظم سامی، مقالۀ «نهضت خداپرستان سوسیالیست» ص ۷۹ـ۱۱۹. [۲۱۸] جنبش دانشجویی، ص ۵۹. [۲۱۹] در آن زمان کسانی مانند دکتر کریم سنجابی، دکتر کاظم حسیبی، اللهیار صالح و عده‌ای دیگر در این حزب فعالیت داشتند. در باره پیوستن سوسیالیست‌های خداپرست به حزب ایران و جدا شدن آنان از حزب، بنگرید: به توضیحات علی شریعتمداری در: تاریخ و فرهنگ معاصر، ش۸، ص ۱۲۳ـ۱۲۴. [۲۲۰] دربارۀ فعالیت نخشب در حزب ایران بنگرید: حزب ایران، مجموعه‌ای از اسناد و بیانیه‌ها (۱۳۲۳ـ۱۳۳۲) فهرست اعلام، ذیل نام نخشب، یزدی با اشاره به موضع حزب ایران که لائیک و غیر مذهبی بود به تلاش نخشب برای تبدیل این حزب به یک «نهاد ملی سیاسی با ایدئولوژی اسلامی» یاد کرده است. یادنامه سومین سالگرد دکترکاظم سامی، صص ۹۵ـ۱۰۱. [۲۲۱] در باره نهضت خداپرستان سوسیالیست بنگرید به مجلۀ گفتگو مقالۀ: الگوهای نوآوری سیاسی در ایران: نگاهی به تجربه نهضت خداپرستان سوسیالیست، از مراد ثقفی. [۲۲۲] شاخه کرمانشاه این گروه، پس از سخنرانی‌های آقای دوانی در دفاع از نهضت ملی نامۀ تشکری به ایشان فرستاده رونوشت آن را برای آیت الله بروجردی نیز ارسال کرد. بنگرید: ندای حق، ش ۱۴۵، ص ۳. [۲۲۳] وزیر بهداری در دولت موقت مهدی بازرگان، وی که دکترای روانپزشکی داشت، در زمستان سال ۱۳۶۸ در مطب خود توسط فردی که گفته می‌شد گرفتار بیماری حاد روانی بود کشته شد. [۲۲۴] بنگرید: نهضت خداپرستان سوسیالیست، ص ۲۸، جنبش دانشجویی، ص ۶۲ـ۶۳. [۲۲۵] شصت سال خدمت، ج ۲، ص ۱۵۷ وی شرح بیشتری از این را در کتاب جنبش دانشجویی صص ۵۰ـ۷۲ دست داده است. [۲۲۶] آقای طاهری که در آن زمان از شیراز به تهران رفته است از همکاری خود با نخشب که زندگی نیمه مخفی داشته و همچنین حسین راضی و حبیب الله پیمان (برادر زن حسین راضی) که آن زمان دانشجوی دندانپزشکی بوده، یاد کرده است. بنگرید: خاطرات رجبعلی طاهری، ص ۲۰. ایشان که نوعی تناقض در عقاید خداپرستان سوسیالیست دیده، از آنان جدا شده است. [۲۲۷] بنگرید شصت سال خدمت، ج ۱، ص ۴۰۱. [۲۲۸] درباره فعالیت وی در کنفدراسیون در آمریکا بنگرید: کنفدراسیون تاریخ جنبش دانشجویان ایرانی در خارج از کشور (۱۳۳۲ـ۱۳۵۷)، ص ۹۰، ۹۳ـ۹۴، ۱۸۲. [۲۲۹] شصت سال خدمت و مقاومت، ج ۲، ص ۱۸۳. [۲۳۰] فعالیت سیاسی - اجتماعی نخشب، ص ۹۰. [۲۳۱] ایران بین دو انقلاب، ص ۴۲۵، ابراهیم یزدی از فعالیت نخشب درسال ۱۳۳۹در آمریکا برای ایجاد تشکیلات جبهه ملی در آنجا به همراهی عده‌ای دیگر از ایرانیان یاد کرده است. بنگرید: شصت سال خدمت، ج ۲، ص ۱۵۸ـ۱۵۹، ۱۶۱. [۲۳۲] فعالیت‌های سیاسی اجتماعی، نخشب، ص ۱۱۴. [۲۳۳] فعالیت‌های سیاسی - اجتماعی نخشب، روح الله بهرامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۳. [۲۳۴] جنبش دانشجویی، ص ۶۳. [۲۳۵] سامی از خداپرستان سوسیالیستی است که تا این اواخر به این ایده پایبند بود. در این زمینه، از وی مقاله‌ای در «یادنامۀ سومین سالگرد دکتر کاظم سامی» (تهران، چاپخش، ۱۳۷۰، نخستین مقاله) به چاپ رسیده که چگونگی ارتباط خداپرستی را با سوسیالیسم تشریح کرده است. [۲۳۶] بنگرید: اسناد جنبش مسلمانان مبارز، ص ۸، شریعتی شناسی، ص ۵۵. در آغاز کتاب این دو بیت شعر آمده است:
دنیاست که باید سوسیالیست شود
تا در خور زندگانی و زیست شود
غماگری و قلدری و اشرافی
نابود شود، محو شود، نیست شود
گفتنی است که کتابی در نقد سوسیالیسم تحت عنوان «اسلام و سوسیالیسم» از سید هادی سعیدی (پسر سید غلامرضا سعیدی) در سال ۲۶ چاپ شد که گزارشی از آن را حاج سراج انصاری در آیین اسلام س ۴، ش ۸، ص ۱۴ درج کرد. این کتاب بعدها در سال ۵۸ توسط انتشارات شفق در قم تجدید چاپ شد. در این کتاب از نوعی سوسیالیسم معتدل در اسلام سخن گفته شده و تلاش شده است تا از مجموعه قوانین اقتصادی اسلام، نظامی جانبدار طبقات پایین جامعه که در عین حال به دنبال حذف فاصله‌های طبقاتی بدون مصادرۀ اموال است، تصویر شود. عنوان یک فصل آن چنین است: تفاوت سوسیالیسم اسلام با سوسیالیسم معاصر.
[۲۳۷] سال‌ها پیش از آن مقاله‌ای با همین نام در مجله فروغ علم توسط ابوالقاسم شکیب نیا چاپ شد. مشابه همان مقاله را همان مؤلف در «گنج شایگان» چاپ کرد. اندکی بعد مطالب یاد شده با همان عنوان توسط دکتر شریعتی در روزنامۀ خراسان چاپ شد و همان نقشه‌ای از جهان که در مجله فروغ علم چاپ شده بود، عیناً در روزنامه خراسان هم آمد. [۲۳۸] تاریخ تکامل فلسفه، ص ۸. [۲۳۹] جنبش دانشجویی، ص ۷۰.