۸- تشکلهای محدود، محلی و بینام
در کنار گروههایی که از آنها یاد شد، تشکلهای بینام و نشانی بودند که در تهران و بسیاری از شهرها، فعالیت چشمگیر داشته و با استفاده از روحانیونی که به طور موقت یا دائمی در شهر آنان به سر میبردند، به مبارزه با رژیم پرداخته، زمینه را برای سرنگونی رژیم و پیروزی انقلاب فراهم کردند. به علاوه، افرادی نیز بودند که در هیچ تشکلی قرار نداشتند و به کار کمک به سایر مبارزین میپرداختند. برخی نیز زیر عناوین مؤسسات آموزشی و خیریه که برای نمونه یکی از معروفترین آنها در تهران مؤسسۀ (مدرسه) رفاه (تأسیس در ۱۳۴۶) بود، فعالیت داشتند.
بیمناسبت نیست گزارش مختصری از این مدرسه ارائه دهیم: این مؤسسه که شامل دبستان و دبیرستان میشد توسط عدهای از فرهنگیان و بازاریان متدین از جمله: رجایی، باهنر، هاشمی، بهشتی، حسین اخوان، محمد درویش، جواد رفیق دوست، حبیب الله شفیق، مهدی غیوران، ابوالفضل توکلی و حاج حسین مهدیان تأسیس شد. توکلی بینا که پیش از آن عضو هیئت مؤتلفه بود و تا سال ۱۳۴۵ ش زندان بود، پس از آزادی از زندان با کمک افراد یاد شده، در تأسیس این مرکز که ابتدا تنها دبستان بود و سپس دبیرستان هم ضمیمه شده و ویژه دختران بود، مشارکت داشت. وی ضمن شرحی از این مطلب، به برخی از مخالفتهایی که توسط گروههای ولایتی صورت گرفته اشاره کرده و اینکه آنان برای امام هم مطالبی نوشته بودند و این جماعت، مجبور شدند گزارش کاملی از کیفیت تأسیس مدرسه خدمت ایشان بفرستند. وی مؤسسین را عبارت دانسته است از: شهید بهشتی، باهنر، رجایی، هاشمی رفسنجانی، حاج حسین اخوان فرشچی، عباس آسیم، علاء میرمحمد صادقی، حبیب الله شفیق، توکلی بینا، محمدجواد رفیق دوست، و مهدی غیوران. [۱۷۱۰]
مدیریت آن را هم برخی از زنانی که در سازمان مجاهدین بودند، مانند پوران (دخت) بازرگان بر عهده داشتند. [۱۷۱۱] وی که مدیر بخش راهنمایی آنجا بود، همسر محمد حنیف نژاد بود که بعدها مارکسیست شده، همسر تراب حق شناس و جزو کادرهای سازمان پیکار شد و پس از انقلاب به فرانسه رفت! حوری (هایده) بازرگان خواهر وی نیز از مجاهدین (و همسر لطف الله میثمی) بود که به طرز نامعلومی در مرز ایران و ترکیه کشته شد. [۱۷۱۲] به گفتۀ حسین روحانی، حوری بازرگان (همسر لطف الله میثمی) آن زمان مارکسیست شده بود. (از پرونده وی موجود در مرکز اسناد انقلاب اسلامی). خانم منظرخیر میگوید: مدرسه رفاه، مدرسۀ فرزندان زندانیها بود. افرادی که آنجا درس میخواندند به نوعی سیاسی بودند... مدرسه خود به خود در مسیر سیاسی بود. حتی در درس ریاضی و ورزش ملاحظات سیاسی بود. در درس ریاضی که من درس میدادم، شهید رجایی مطلبی را گفته بود که بالای ورقهها آورده بودیم: انسان باش، بیندیش، راه انتخاب کن و در این راه ثابت قدم باشد... مدیر مدرسه (بازرگان) با مجاهدین همکاری داشت و فراری بود. من به همراه عدهای از معلمها و شاگردها در یک شب در سال ۵۲ دستگیر شدیم. [۱۷۱۳]
رفعت افراز جهرمی کسی بود که اساسا امتیاز دبستان رفاه به نام وی صادر شد و خود دروس عربی را در آنجا تدریس میکرد. خواهرش بهجت نیز به تدریس ریاضیات و جبر و هندسه مشغول بود. خانم بهجت افراز ضمن شرحی درباره این مدرسه و اینکه «هم مرکز مبارزه و هم مرکز آموزشی و پرورشی فرزنان انقلابیون بود» به ارائه دروس اسلامی آن اشاره کرده و مینویسد: در مدرسۀ رفاه بچهها را از نظر علمی، دینی و سیاسی خیلی روشن و آگاه بار میآوردند.. از نظر سیاسی، معلمهای مدرسه رفاه، دارای افکار مترقی و انقلابی بودند، در مسائل دینی متبحر بودند، و در کلاس درس و در کنار درسهایی مانند علوم، فیزیک، شیمی، ریاضی، مسائل سیاسی را هم به دانش آموزان آموزش میدادند. مدیر دبیرستان خانم پوران بازرگان و معاونش خانم زهرا میرخانی همسر آقای موسوی گرمارودی بود. خانم منظرخیر و خانم فرزانه جلوه مقدم از دبیران دبیرستان در سال اول تأسیس مدرسه بودند. بعد هم خانم دستغیب برای تدریس به مدرسه آمدند. در دبستان خواهرم رفعت، مدیر بود. خانمها رابعه بوستان و منیژه بوستان از همکاران وی بودند. [۱۷۱۴]
خانم سوسن حداد عادل هم که در این مدرسه درس میخوانده میگوید: جو سیاسی مدرسه جوری بود که به هر حال بچهها خواه ناخواه به مسیر سیاسی میافتادند، ما هم چون در خانواده، زندانی سیاسی (از دایی گرفته تا برادرهایم) زیاد داشتیم و من از دوازده - سیزدهسالگی در مسیر و جریان امور سیاسی بودم، زیاد فعالیت میکردم... جلساتی با شهید باهنر و شهید رجایی داشتیم. [۱۷۱۵] خانم زهرا میرخانی معاون دبیرستان رفاه و سرپرست کتابخانه هم از تأسیس آن توسط شهید رجایی و باهنر و خانم بازرگان و رفعت افراز سخن میگوید و اشاره به دستگیری خود در سا ل۵۲ در پی فرار بازرگان دارد. [۱۷۱۶]
بهجت افراز مینویسد: برنامههای مدرسه ادامه داشت تا اینکه سازمان مجاهدین لو رفت و آقای رجایی در سال ۱۳۵۳ به زندان افتادند و دولت، دبیرستان و مدرسه راهنمایی را که در سال ۱۳۵۰ تأسیس شده بود تعطیل کرد و فقط دبستان به کار خود ادامه داد. [۱۷۱۷]
نمونۀ دیگر این قبیل فعالیتهای فرهنگی - آموزشی مدارس متعلق به جامعۀ تعلیمات اسلامی یا مدارسی بود که مرحوم عابدزاده با عناوین مهدیه، عسکریه، نقویه، حسینیه، حسنیه و... در مشهد تأسیس کرد و تلاش زیادی برای پرورش نیروهای مذهبی به کار برد. [۱۷۱۸]
پایگاه بسیاری از افراد فرهیخته اما منفرد، برای ارائه سخنرانی، در فاصلۀ سال ۴۸ تا ۵۷ در تهران، مساجد معتبر این شهر و از جمله مسجد هدایت بود. در مسجد اخیر افزون بر آقای طالقانی، آقایان باهنر، هاشمی رفسنجانی، امامی کاشانی، مرتضی مطهری و بسیاری دیگر سخنرانی میکردند. [۱۷۱۹] بسیاری از این چهرههای منفرد، روحانیونی بودند که وابستگی تشکیلاتی به سازمانها نداشتند. آنان تنها از طریق راههای ارتباطی سنتی خود در مساجد فعالیت کرده و گروهی از جوانان مذهبی را اطراف خویش جمع میکردند.
نکتۀ مهم آن بود که پس از کودتای ۲۸ مرداد، احزاب سیاسی که زمانی کبادۀ مبارزه را به دوش کشیده و حس مبارزه طلبی جوانان را با حضور خود خنثی و ارضاء میکردند، از میان رفتند، مساجد و حسینیهها زمینۀ جدیدی برای مبارزه سیاسی با سلطنت و دولت شدند. این بار، این مذهبیهای مبارز بودند که به راحتی میتوانستند از مساجد استفاده کنند. طبعا در تشیع، عناصر کافی برای این مبارزه وجود داشت که مهمترین وجه آن عاشورا بود. به هر روی بسیاری از مساجد در شهرهای بزرگ و کوچک از این زاویه، تشخص یافت و محل مبارزه با شاه شد. ساواک که به این جنبۀ قضیه توجه داشت به طور مرتب گزارش جلسات تشکیل شده در مساجد سیاسی را ثبت میکرد. این مساجد به طور طبیعی با حوزه پیوند داشت زیرا در ایام تبلیغ، لازم بود تا کسانی از روحانیونی از حوزههای علمیه قم و مشهد برای سخنرانی دعوت شوند. همین امر به طور طبیعی مکانیزمی را برای ایجاد ارتباط میان مبارزان مسلمان و روحانیت فراهم میکرد و به علاوه رشته رهبری را به دست روحانیت میسپرد. مسجد ابوالفتح از کانونهای اصلی مبارزه با رژیم در حوادث خرداد ۴۲ بود؛ [۱۷۲۰] اما به تدریج مساجد دیگری در اواخر دهه ۴۰ و دهۀ ۵۰ فعال شدند. برای نمونه میتوان به مسجد جامع نارمک اشاره کرد که سخنرانان زیادی را دعوت میکرد. نمونۀ یک سخنرانی آنکه توسط آیت الله سید علی خامنهای در سال۵۱ صورت گرفته، در گزارشهای ساواک منعکس شده است. [۱۷۲۱] شریعتی نیز سخنرانی خود با عنوان «پس از شهادت» را در همین سال، در همین مسجد ایراد کرد. فخرالدین حجازی و آیت الله خزعلی نیز از سخنرانان این مسجد بودند. مسجد جاوید نیز که محل استقرار شهید مفتح بود، یکی از محفلهای مذهبی مطرح برای انقلابیون بود. پس از تعطیلی آن، شهید مفتح به مسجد قبا رفت؛ طوری که این مسجد در رمضان سال ۵۶ یکی از فعالترین مساجد تهران به لحاظ سیاسی شد. مسجد جلیلی با محوریت آقای مهدوی کنی [۱۷۲۲] و کانون توحید با مسؤولیت آقای موسوی اردبیلی از دیگر مراکز فعال به شمار میرفت. محفلهای خانگی نیز وجود داشت که از آن جمله به مجلسی که چهارشنبهها در منزل شهید بهشتی تشکیل میشد، میتوان اشاره کرد. به لحاظ سیاسی مسجد حاج سید عزیزالله نیز که در بازار قرار داشت، در یک دوره از مساجد مهم شهر تلقی میشد. [۱۷۲۳] مسجد الجواد نیز از سال ۵۰ پس از آنکه شهید مطهری از رفتن به حسینیه ارشاد استنکاف کرد، به صورت یکی از مراکز اصلی سخنرانیهای دینی - سیاسی درآمد. در این مسجد به جز آیت الله مطهری، افرادی چون ابوالقاسم خزعلی، [۱۷۲۴] حسین نوری، محمد جواد باهنر، محمد مفتح، محمدتقی فلسفی، علی دوانی و امامی کاشانی سخنرانی میکردند، [۱۷۲۵] مسجد امین الدوله یکی از مقرهای مؤتلفه بود که بعدها نیز همچنان جوانان آن به لحاظ سیاسی فعال بودند. [۱۷۲۶] ساواک در بهمن ۵۱ نوشته است: چون قرار است برخی از اماکن مشکوک به وسیله کمیته مشترک ضد خرابکاری بازرسی شود، اصلح است که مسجد جامع نارمک نیز که تقریبا نظیر مسجد الجواد است و در آن محل عدهای مخالفین شرکت میکنند و بعضا کتب مختلف در آن مسجد بفروش میرسد، شامل بازرسی واقع شود. [۱۷۲۷] مسجد موسی بن جعفر÷ هم پایگاه اصلی شهید سعیدی و از مراکز توزیع اعلامیههای امام بود. [۱۷۲۸]
یکی از پدیدههای نو که از سال ۵۵ به بعد در تهران و شهرستانها مطرح شد، اجرای نمایشنامههای مذهبی و حتی برگزاری برخی از مجالس عمومی غیر عبادی در مساجد بود. ساواک در بولتن ویژه خود در دی ماه ۵۶ از تغییری که در کارکرد مساجد رخ داده سخن گفته، مینویسد: «در سنوات اخیر موج جدیدی برای الگو قرار دادن تعالیم اسلامی در بین تعدادی از خانوادهها به وجود آمده و مشاهده میگردد گروهی از خانوادهها که پای بند به معتقدات مذهبی میباشند سعی میکنند فرزندان خود را از ابتدا با روحیه و خصوصیات مذهبی پرورش دهند. به موازات این تغییرات تشکیل جلسات و ترتیب دادن برنامهها و نمایشنامههای مذهبی عرصه وسیعی پیدا کرده و مراکزی نیز برای کمک و مساعدت برای انجام دادن این قبیل برنامهها تشکیل گردیده است.» در این گزارش، همچنین به برگزاری مراسم عروسی در کتابخانۀ مسجد جوادالائمه† اشاره و از برگزاری نمایشنامهها و سرودخوانی بچهها در آن محفل یاد شده است. [۱۷۲۹]
در شهرهای مختلف، به ویژه در حوالی تهران، در دهۀ ۵۰ تشکلهای محدود و محلی زیادی تشکیل گردید که با استفاده از روحانیون تهران و تحت پوشش آموزشهای مذهبی و بیشتر تفسیر قرآن، به فعالیت میپرداختند. برای نمونه میتوان از انجمن کاوشهای علمی و دینی دماوند یاد کرد که افرادی مانند مرتضی الویری، حسین شریعتمداری علی اصغر نوروزی، محمود صفری و روح الله میرزایی در تأسیس آن نقش داشتند. این محفل، که مانند آن در بسیاری از نقاط دیگر هم بود، با برگزاری جلسات مذهبی به مناسبتهای مختلف مانند ایام میلاد معصومین÷ و سوگواری و نیز با جذب جوانان و ترویج افکار و رساله امام، [۱۷۳۰] حلقاتی را پدید آورد که در سازماندهی انقلاب مذهبی سال ۵۷ بسیار مؤثر واقع شد و نیرهای عمده آن پس از پیروزی در نهادهای انقلابی مشغول به کار شدند. آقای هادی رهنمافر هم از جمله فعالان این انجمن بود و به جز آقای هاشمی رفسنجانی، شهید سید محمد جواد شرافت نیز عصرهای جمعه در آن انجمن تفسیر میگفت.
برخی از مبارزان اعم از روحانی و غیر روحانی که به صورت منفرد کار میکردند، با ایجاد ارتباط با برخی از گروهها به نوعی به حمایت از آنان پرداختند و به خصوص در زمینۀ سرویس دهی مالی به مبارزان متشکل، فعال بودند. برخی از این افراد، روحانیونی بودند که در ایام تحصیل در قم، در ایام تبلیغ به شهرهای مختلف سفر میکردند. نمونۀ آن آیت الله یزدی است که طی سالها در شهرهای مختلف منبر رفته و در بسیاری از مواقع، ممنوع المنبر، تبعید و یا زندانی شده است. [۱۷۳۱] از این دست روحانیون به شمار قابل توجهی میتوان اشاره کرد که بین سالهای ۴۳ تا ۵۷ چنین وضعیتی داشتند.
از میان غیر روحانیون، برای نمونه میتوان از شهید رجایی نام برد که از نزدیک با حنیف نژاد رفاقت داشت، و بدون آنکه عضو سازمان باشد، از طریق احمد رضایی و برادرش رضا، [۱۷۳۲] امکاناتی را در اختیار آنان قرار میداد. از اسنادی که در پرونده وی در ساواک آمده، ارتباط وی را با بیشتر شخصیتهای مبارز آن روزگار میتوان به دست آورد؛ چنانکه به همین دلیل، سختترین دورانها را در زندان شاه سپری کرد. [۱۷۳۳] پاتوق اصلی شماری از این افراد که زمانی با نهضت آزادی همکاری میکردند، برخی از مدارس تهران از جمله دبیرستان کمال بود که برای مثال کسانی چون شهید باهنر، رجایی، جلال الدین فارسی، شهید بهشتی و عدهای دیگر در آنجا جمع شده و به جز کارهای درسی، به فعالیتهای فرهنگی - مذهبی میپرداختند. [۱۷۳۴] تشکیلاتی نیز به عنوان جلسۀ ماهانه معلمین توسط شهید رجایی تأسیس شده بود که طبق گزارش ساواک در سال ۵۰ حدود ده سال بود که فعالیت میکرد. بسیاری از معلمان همفکر رجایی در آن شرکت کرده و در کارها با یکدیگر مشاوره میکردند. [۱۷۳۵] سندی از سال ۱۳۴۱ در پرونده مرحوم طالقانی هست که جامعۀ اسلامی معلمین اطلاعیهای صادر کرده و ذیل آن نام مرتضی مطهری، احمد آرام، احمد راد، محمد بهفروزی [۱۷۳۶] و مصطفی طباطبایی آمده است.
یکی از افرادی که تلاش زیادی برای ایجاد تشکلی نامنظم از افراد مطمئن در برابر رژیم داشت، شهید سید علی اندرزگو بود که به صورت یک چریک فعالیت کرده، از قدیم در مؤتلفه حضور داشت و در قتل منصور هم یکی از طراحان اصلی و شریک بود. بعدها، به طور مرتب افزون بر حمایت تسلیحاتی از مجاهدین تا پیش از جریان ارتداد، میکوشید تا از مبارزان به طور پراکنده حمایت کند. خاطرات احمد احمد، گوشهای از فعالیت ایشان را نشان میدهد. [۱۷۳۷] همچنان که اسناد پرونده وی، دامنۀ تأثیرگذاری او را میان مبارزان و خلوص فکر دینیاش را به خوبی آشکار میکند. وی دوم شهریور سال ۱۳۵۷ پس از سالها گریز از دست ساواک، در تهران گرفتار نیروهای امنیتی شد و در درگیری به شهادت رسید. [۱۷۳۸] به طور قطع بررسی فعالیتهای این افراد، میتوان به روشنکردن زمینههای انقلاب اسلامی و فعالیتهای دینی انجام شده کمک کند. اساسا انقلاب اسلامی در امتداد این حرکتهای فرهنگی دینی به وجو آمد، نه در ادامۀ گروههای متشکل و سازمان یافته، اعم از گروههای چپی یا مذهبی و شبه مذهبی. این نشانگر، عمق نفوذ این افراد و تأثیر فعالیت آنان در زمینه سازی برای یک انقلاب اسلامی است.
در کنار آنچه گذشت، و بیشتر سیاسی - فرهنگی بود، بخشی از فعالیتها در جهت ایجاد یک بستر فرهنگی - دینی بود که به انجام رساندن آن، با فعالیت سیاسی در آن شرایط، ممکن نبود؛ بلکه با تلاش در یک فضای آرام و فرهنگی، امکان آن وجود داشت تا آثاری پر تأثیر مانند آثار شهید مطهری و در محدودهای کمتر، آثار دیگر نویسندگان مذهبی از قبیل شهید بهشتی، محمدتقی جعفری، گلزاده غفوری و باهنر، چه در عرصۀ متون آموزشی مدارس و چه در سطح فرهنگ عمومی دینی، تولید شود و بر دامنۀ نفوذ مذهب در جوانان بیفزاید. بیتردید از این زاویه، حسینیۀ ارشاد که به کار فرهنگی دینی میاندیشید و براساس همین سیاست بنیادگذاری شده بود، در توسعۀ نگرش مذهبی سیاسی نقشی فعال و قابل ستایش داشت؛ جز آنکه مع الاسف به دلیل برخی از سیاستهای فرهنگی غلط، راه بر حضور چهرههای فرهیختهای که میتوانستند سلامت و خلوص اندیشههای دینی را بیشتر تضمین کنند، بسته شد و در کنار ایجاد احساس پرشور دینی درگسترهای قابل توجه، زمینۀ برخی از انحرافات را که به نوعی دیگر مجاهدین هم گرفتارش بودند، به وجود آورد. بخش عمدهای از این انحرافات، با تلاش امام و در عرصۀ انقلاب اصلاح شد؛ اما آثار سوء آن تربیت فکری، حتی هنوز هم سلامت محیط دینی جامعۀ ما را تهدید میکند.
رژیم پهلوی که مبارزۀ خود را با مخالفان از سال ۵۰ به این سوی تشدید کرده بود، پس از ضربه سال ۵۰ به سازمان مجاهدین و دستگیریهای بعدی و نیز متمرکز کردن مبارزه با مخالفان در کمیتۀ مشترک ضد خرابکاری، تقریبا موفق شده بود گروهها را متلاشی کند. اواخر سال ۱۳۵۳ و بعد از آن دوره بسیار دشواری بود؛ به طوری که بسیاری از مبارزان اعدام شده و شمار زیادی از آنان بلکه اکثریت قریب به اتفاق روحانیون انقلابی اعم از پیر و جوان، در زندان به سر میبردند. همین امر سبب شده بود تا اسدالله علم در سال ۱۳۵۳ با اشاره به رخدادهای خرداد ۴۲ بنویسد: «مسألۀ آخوند برای همیشه در ایران تمام شد». [۱۷۳۹]
از جریانهای دیگری که در این زمینه قابل تعقیب است، جریان پیدایش قرض الحسنه در تهران و شهرستانهاست که به جز آنکه نوعی مقابله با سیستم بانکداری موجود و نظام ربوی به شمار میآمد، منبع مالی مهمی برای تغذیه گروههای انقلابی بود. در این ارتباط حجت الاسلام نصرت الله انصاری که مسئولیت بانک تعاون اسلامی قم را داشت، به دلیل کمکی که از این طریق به مجاهدین کرد به زندان افتاده، در اردیبهشت ۱۳۵۵ زیر شکنجه به شهادت رسید. [۱۷۴۰]
مؤسسان این قبیل قرضالحسنهها روحانیون معروف و ائمه جماعات شهرها و یاران و اصحاب آنها در مساجد بودند که با داشتن این پشتوانۀ مالی، میتوانستند به رشد جریان مذهبی و برگزاری مراسم و شعائر کمک شایستهای بنمایند. برای مثال، صندوق تعاون اسلامی قم، در حجمی گسترده وامهایی را با نام مستعار برای روحانیون انقلابی فراهم کرده و خود از محلی دیگر اقساط آن را تأمین مینمود. ناگفته پیداست که مهمترین منبع مالی گروههای اسلامی و حتی سازمان مجاهدین، سهم امام÷ بود که از کانالهای مختلفی به دست این گروهها میرسید. این درحالی بود که گروههای چپ به طور معمول از طریق دستبرد به بانکها به منابع مالی مورد نظر خود میرسیدند. [۱۷۴۱] در واقع روحانیون با در اختیار داشتن این منبع مالی، برای مبارزات خویش از آن بهره میبردند. امام در این باره استفاده از درصدی از این اموال را به روحانیون انقلابی اجازه داده و حتی در مواردی اجازۀ استفاده تا پنجاه درصد را برای صرف وجوهات جهت خانوادههای زندانی که در راه مبارزه برای اسلام و انقلاب به زندان افتاده بودند، داده بود. [۱۷۴۲]
جلسات مذهبی خاصی هم در تهران وجود داشت که گاه منشأ تربیت برخی از نیروهایی بود که به تدریج جذب مبارزه میشدند. آقای سید مرتضی نبوی از جلسات دکتر لواسانی در تهران در اواخر دهه چهل یاد کرده و اینکه وی (یعنی سید محمدباقر لواسانی) در عین اینکه پزشک بود، جلسات مذهبی داشت و تعداد زیادی را با اسلام و قرآن و تفسیر در این دوره آشنا کرد. تفسیرهای وی، نو و با تکیه بر منابع اصیل و اولیه بود. در عین حال، با مثالهایی که در این جلسات میزد، افراد را به میدان مبارزه با طاغوت هم میکشاند. لواسانی خود بعدها، درحالی که نماینده تهران در مجلس بود، در جریان انفجار ساختمان حزب جمهوری در هفت تیر ۶۰ به شهادت رسید و آن زمان در جلساتش، تعداد زیادی از جوانان را تربیت کرد. [۱۷۴۳]
[۱۷۱۰] خاطرات ابوالفضل توکلی بینا، ص ۱۳۹ـ ۱۴۰. [۱۷۱۱] بنگرید: یاران امام... شهید رجایی، ص ۳۰۳ـ ۳۰۴، ۳۲۵. [۱۷۱۲] بنگرید: برفراز خلیج فارس، ص ۳۵۰ـ ۳۵۲. [۱۷۱۳] بنگرید: خاطرات مرضیه حدیدچی، ص ۲۶۳ـ ۲۶۴. [۱۷۱۴] خاطرات، بهجت افراز، ص ۵۰ـ ۵۲. [۱۷۱۵] همان، ص ۲۶۶. [۱۷۱۶] همان، ص ۲۶۶ـ ۲۶۷. [۱۷۱۷] خاطرات بهجت افراز، ص ۵۴. [۱۷۱۸] آیت الله خامنهای در خاطرات خود از آمدن نواب صفوی به مشهد به دعوت عابدزاده و وارد شدن آنان به مهدیۀ عابدزاده یاد کردهاند. بنگرید: مجلۀ پانزده خرداد، ش ۵ (آذر ۷۰) ص ۶ این قبیل مدارس اسلامی به صورت تک مدرسه در بسیاری از شهرهای ایران طی سه دهه پیش از انقلاب تأسیس شد که نقش زیادی در پرورش نسل مذهبی - انقلابی داشت. برای نمونه میتوان به دبستان ملی رضوی مشهد اشاره کرد که بانی آن حاج حسین فرشتیان بود. این مدرسه که تابع برنامههای آموزش و پرورش بوده و مدرک هم میداد کارش را با شعار دین - تربیت - دانش در سال ۱۳۴۵ ش آغاز کرد. در مدرسه یاد شده فرزندان برخی از چهرههای انقلابی مشهد آن روزگار تحصیل میکردند که برای نمونه میتوان به تحصیل فرزندان مرحوم هاشمی نژاد، و آقایان سید علی خامنهای و واعظ طبسی در این مدرسه اشاره کرد. به گفتۀ آقای حسن فرشتیان این دبستان پیش از انقلاب توسط رژیم شاه تعطیل شد. [۱۷۱۹] گزارشهای جالب بر جای مانده از ساواکیها در این مسجد، دامنۀ فعالیت مسجد، اسامی شرکتکنندگان فعال وحتی برخی از نکات تاریخی بسیار جالب را نشان میدهد. از جملۀ گزارشی از سخنرانی آقای هاشمی است که جلسۀ بعد، روی منبر اعلام میکند، کسی که درس قبلی را حفظ کرده، آن را بازگو و از آن انتقاد کند. شهید رجایی بر میخیزد و مطالب گفته شده را بیان کرده و اعتراض میکند که آقای هاشمی به آن جواب میدهد. بنگرید: یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید رجایی، ص ۱۷۲ـ ۱۷۳ در آن جلسه آقای هاشمی بر ضد کمونیستتها صحبت کرده بود و اعتراض مرحوم رجایی این بود که ما تنها در مسألۀ خداوند با آنها اختلاف نظر داریم و «کمونیسم حقیقی، عقیدهای است منهای خداوند» شهید رجایی خود در جای دیگری با اشاره به آن شب میگوید: شبی در مسجد هدایت آقای هاشمی رفسنجانی سخنرانی میکرد و درباره مشرکین و موحدین صحبت میکرد و در اینجا از کمونیستها به شدت انتقاد کرد. هفتۀ بعد من به عنوان سؤال گفتم که ما با آنها در مسألۀ اعتقاد به خدا اختلاف داریم. نامبرده نظر من را رد کرد و من نیز که تا آن موقع تحت تأثیر کتاب «پس از کمونیسم حکومت حق و عدالت» تألیف عبدالحسین کافی آن طور فکر میکردم، نظرم تغییر کرد. همان، ص ۳۲۷. [۱۷۲۰] خاطرات آیت الله ابوالقاسم خزعلی، ص ۱۰۹. [۱۷۲۱] یاران امام به روایت اسنادت ساواک، شهید رجایی، ص ۲۹۸ـ ۲۹۹. این جلسه از سوی انجمن اسلامی مهندسین تشکیل شده و موضوع صحبت تحریف بوده است. [۱۷۲۲] برای نمونه بنگرید: انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج ۱، ص ۱۴۲. مجموعه اسناد پروندهت آقای مهدوی کنی که اخیرا چاپ شده است (۱۳۸۶) حاوی گزارش سخنرانیهای آقای کنی در مسجد جلیلی است. ساواک این مسجد را «محلی برای اجتماع روحانیون مخالف و عدهای طرفداران احزاب و دستجاب افراطی دانسته» و آن را کنترل داشت. در این سخنرانیها میتوان گرایش یک روحانی انقلابی و مواضع فکری و اجتماعی او را در شرایط پیش از انقلاب دریافت. برای نمونه وی در یک سخنرانی در شهریور ۱۳۴۵ روی تبلیغات مذهبی تأکید دارد و اینکه گویندگان مذهبی ما تبلیغ درست دین را نمیکنند و با «برنامههای خراقانی از قبیل شمع روشنکردن و گریهکردن و اینکه هرکس زیاد عبادت کند به بهشت خواهد رفت، مردم را مشغول نمودهاند» (آیت الله محمدرضا مهدوی کنی به روایت اسناد ساواک، ص ۲۱) حمله به مجله «زن روز» در سخنرانی دیگر آمده و از توصیههای این نشریه برای گسترش فساد انتقاد کرده است (ص ۲۵) ایشان در سخنرانی دیگری در این باره دارد که تنها قوانین قرآن ضامن نجات بشر است و دیگر قوانین دارای عیب و نقص میباشد (ص ۳۱) در ادامۀ برخی از این صحبتها، احمد صادق هم اظهار نظرهایی داشته که در این گزارشها آمده است (ص ۳۲) گاهی هم احمد صادق خودش سخنرانی میکرد (ص ۷۹) گسترش فساد در جامعه وفراوانی مراجعان به دادگستریها و مباحثی که در سمینار زنان مطرح شده بوده، از مسائل است که مورد تأکید ایشان در سخنرانی دیگری در آبان ۴۵ بوده است. انتقاد از کارهای دولت به طور مستقیم و غیر مستقیم در سخنرانیهای ایشان مطرح میشده است از جمله اینکه «گفت: چند چیز است که قرآن منع کرده و حالا دولت انجام میدهد. یکی حجاب زن، یکی حقوق به اصطلاح مساوی زن و مرد و چیزهای دیگر (ص ۴۲) بحث درباره موسیقی هم به صورت پرسش و پاسخ مطرح شده که آقای مهدوی فرمودهاند: «سازندگان موسیقی یا دست به خودکشی زدهاند، و یا مبادرت به اعترافاتی که نشان دهنده این مضرات است کردهاند»(ص ۴۶) یک نمونهاش برادرزاده آقای مهدوی کنی است که ایشان شرح حال او را که کارش فلوت زدن بوده به تفصیل بیان کرده است. (ص ۴۹ـ۵۰) بحث از ورزش و شطرنج و فوتبال هم تقریبا به طور مرتب در این سخنرانیها مطرح میشده است. در جلساتی هم که برخی از روحانیون انقلابی داشتند و در منزل شیخ حسین کاشانی مورد مشکوک - برگزار میشد یا در خانه دیگری بود اما شیخ حسین حضور داشت، گزارشهایی از آقای مهدوی کنی و مطالب اظهار شده از طرف وی آمده است (ص ۱۰۷، ۱۰۸، ۱۰۹ و...) مهدوی کنی یکی از ارکان ثابت این جلسات بوده و به همین دلیل نوع گزارشهای این جلسات در پرونده وی هم ضبط شده است. آقای مهدوی از پیش از انقلاب در مبحث «اقتصاد اسلامی» تحقیقاتی کرده بود که در همین سخنرانیهای مسجد جلیلی نیز گاهی از آن مطالب گزارش شده است (ص ۸۲، ۸۶، ۸۸، ۹۷ و بسیاری از صفحات دیگر). روشن است که هدف آقای مهدوی ارائه «نظام اقتصادی اسلام» بوده است. یکبار گفته بود «اسلام دین کاملی است و برای سیاست - حکومت و اقتصاد هرکدام برنامههای مفصلی دارد». در همان سخنرانی ضمن اعلام حرمت بهرههای بانکی براساس فتوای امام از مردم خواسته بود پولهای خود را در صندوقهای تعاون و ذخیره جاوید مسجد لرزاده و غیره بگذارند (ص ۱۹۷) گفتنی است که حسن توانایان فرد - اقتصاددان که اوائل انقلاب فراوان از وی نوشته و اظهار نظر شنیده میشد - از افرادی بود که مرتب در سالهای ۴۵ـ ۴۷ در مسجد جلیلی حاضر میشد. از گزارش ساواک روشن میشود که نشریاتی هم در مسجد جلیلی تکثیر و به فروش میرسیده است ( ص ۸۹) در مسجد جلیلی جلسات جشن نیمه شعبان هم برگزار میشده که در یکی از آن جشنها که در مهر ۵۱ برگزار شد علی حجتی کرمانی و شهید محلاتی سخنرانی بسیار تندی ایراد کردند. ( ص ۲۳۸ـ ۲۴۰) آقای مهدوی یکبار در اوائل سال ۵۲ دستگیر شد اما ساواک با ارفاق وی را آزاد کرده به او هشدارد داد: «در صورتی که بخواهد مجددا رویه خلاف خود را دنبال کرده و با نتیجهگیری از تاریخ اسلام و تسری غیر منطقی آن به اجتماع کنونی ایران در سخنرانیهای خود متعصبین مذهبی را علیه رژیم تحریک کند... به هیچ وجه درباره وی اغماض نخواهد شد.» (ص ۲۶۹) در این مسجد گاه مرحوم با هنر، آقای امامی کاشانی، سید هادی خامنهای و روحانیون دیگر هم سخنرانی میکردند. به ویژه در دورهای که آقای مهدوی کنی ممنوع المنبر بود، این رویه مورد عمل قرار میگرفت. آقای مطهری هم گاه برای چندین شب متوالی در آنجا برنامه داشت (ص۳۲۷) در اسفند ۵۳ گزارش شده است که «مسجد جلیلی تهران پایگاه عناصر متعصب مذهبی وابسته به گروهها و دستجاب برانداز و مضره شده است» (ص ۲۳۱) در شهریور ۵۴ ساواک به شدت روی آقای مهدوی کنی حساس شده و دستور تشکیل جلسه کمیسیون امنیت اجتماعی را درباره دستگیری و تبعید وی داده است (ص ۳۴۵) مسجد جلیلی مرکزی برای رفت و آمد برخی از مجاهدین هم بود و داستان ارتدادآنان روی سخنرانیهای آقای مهدوی تأثیر گذاشت. وی در سخنرانی خود در مهر ۵۴ گفت: عدهای از جوانها که همیشه مشت گره کرده خود را آماده مبارزات اعلام میکنند چرا نباید به نماز اهمیت بدهند در حالی که علی÷ که اول مبارز است نماز را خیلی اهمیت میداده است. نامبرده اظهار تأسف کرد که چرا باید اولاد مسلمانها ماتریالیست و بینماز شوند». (ص ۳۵۷) آقای مهدوی کنی چند روز بعد در همان مهر ۵۴ دستگیر و به بوکان فرستاده شد (ص ۳۷۰) اندکی بعد به دلیل اعترافاتی که افراخته کرده بود به زندان کمیته شهربانی منتقل شد اتهام نامبرده همکاری با مجاهدین خلق بود (ص ۳۸۷-۳۸۸) وی با اینکه به چهار سال حبس محکوم شده بود در آبان ۵۶ آزاد گردید. آقای مهدوی در مهر سال ۵۷ هم برای مدتی بازداشتت بود (ص ۴۲۶-۴۱۷) آخرین بازجویی از وی نوزدهم دی ماه ۵۷ است. (ص ۴۳۰). [۱۷۲۳] درباره نقش مسجد در این دوره بنگرید به: مسجد و انقلاب اسلامی، رضا شریف پور، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۰، گویا اسناد موجود در ساواک درباره مساجد تهران نیز در دست انتشار است. [۱۷۲۴] بنگرید: خاطرات آیت الله خزعلی، ص ۱۲۷-۱۲۸. [۱۷۲۵] بنگرید: هفت هزار روز، ص ۴۷۲-۴۷۹، ۴۸۷، ۵۰۰. [۱۷۲۶] بنگرید: یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت الله ربانی املشی، ص ۱۲۲-۱۲۳. [۱۷۲۷] فریاد بعثت، ص ۶۷. [۱۷۲۸] خاطرات آیت الله خزعلی، ص ۱۳۱. [۱۷۲۹] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج ۱، ص ۲۷۰. [۱۷۳۰] بنگرید: یاران امام... قامت استوار، ج ۲، ص ۲۲۷ (و ص ۲۲۹، ۲۵۶-۲۵۷) و در حاشیۀ ص ۲۲۷ به نقل از خاطرات الویری. [۱۷۳۱] شرح تفصیلی این موارد را از زبان خود ایشان بنگرید: در «خاطرات آیت الله محمد یزدی» تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۰. [۱۷۳۲] بنگرید: یاران امام... شهید رجایی، ص ۳۳۱-۳۳۴. شهید رجایی در آنجا سیر آشنایی و همکاری خود با احمد و رضا رضایی و تماسهایش با بهرام آرام را یاد کرده است. [۱۷۳۳] بنگرید: یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب چهاردهم، شهید محمدعلی رجایی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۷۸ش. [۱۷۳۴] گزارشی که ساواک از اجرای یکی از برنامههای جنبی مذهبی به مناسبت نیمۀ شعبان، در این دبیرستان به دست داده، نشانگر نوع فعالیت این افراد است. بنگرید: یاران امام به روایت... شهید رجایی، ص ۹۲ـ۹۴ در همین کتاب، گزارشهای دیگری نیز از رخدادهای جالب توجه در این دبیرستان آمده که نشان از بخشی از مبارزات فرهنگی سیاسی دارد که این چهرهها بدون آنکه داخل تشکل سیاسی خاصی باشند، به آن مبادرت میکردهاند. دبیرستان کمال از سال ۱۳۳۵ ش که توسط دکتر یدالله سحابی تأسیس شد تا سال ۱۳۵۳ فعالیت داشت. شرح تأسیس و فعالیتهای آن و نیز اینکه جلسات انجمن اسلامی مهندسین هم آنجا برگزار میشد را بنگرید در: یاران امام به روایت... شهید رجایی، صص ۸۵ـ ۸۷). [۱۷۳۵] یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید رجایی، ص ۲۵۷. در برخی از جلسات آن در سال ۱۳۵۰ دکتر شریعتی نیز حضور داشت. همان، ص ۲۴۴، ۲۴۹. [۱۷۳۶] وی از دوستان نزدیک شهید رجایی بود که طی سالهای متمادی در فعالیتهای سیاسی - مذهبی شرکت داشت و سالها در دبیرستان کمال و دبستان رفاه با وی همکاری داشت. [۱۷۳۷] بنگرید به خاطرات احمد احمد، فهرست اعلام، ذیل نام اندرزگو. [۱۷۳۸] بنگرید: یاران امام به روایت... شهید اندرزگو، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۷۷. [۱۷۳۹] یادداشتهای علم، ج ۴، ص ۱۲۴. [۱۷۴۰] وی در ارتباط نزدیک با سازمان بود و گویا زمانی که وحید افراخته دستگیر شد و شمار فراوانی از روحانیونی را که به سازمان کمک کرده بودند لو داد، او نیز دستگیر شد و زیر شکنجه به شهادت رسید. درباره او بنگرید: بذرهای گلگون، ص ۱۵۵ـ۱۵۶. [۱۷۴۱] قصه ساواک، ص ۴۶۰. [۱۷۴۲] خاطرات موحدی ساوجی، ص ۲۰۹. [۱۷۴۳] خاطرات سید مرتضی نبوی، ص ۲۹ـ۳۳، ۱۰۰، ۱۰۸، ۱۰۹.