فعالیتهای سیاسی آیت الله گلپایگانی
در میان مراجع وقت حوزه، آیتالله گلپایگانی، مواضع مثبت جدی و یکنواخت داشت و طی سالهای پس از تبعید امام به نجف تا سال ۵۶ که حرکت عمومی بر ضد رژیم آغاز شد، ایشان به عنوان یک مرجع معارض با حکومت در ایران، در حد مقدور و با توجه به ویژگیهای شخصی، روی یک خط مستقیم و در تمامی صحنههای داخلی و خارجی مربوط به شیعه و اسلام مقاومت میکرد. بیانیهها و سخنرانیهای ی که از ایشان طی این سالها برجای مانده است، نشانگر موضع مقاومت جویانه وی برابر خواستها و اهداف رژیم است.
در زمان بازداشت امام در خرداد ۴۲ وی ضمن اطلاعیه بسیار تندی علیه رژیم، در پایان تأکید کرد: «به آنها که میگویند روحانیت نباید در سیاست دخالت کند، اعلام میکنم که دین ما دین اسلام و سیاست ما سیاست اسلامی است و مسلمان از سیاست و نظارت در امور کشور اسلامی نمیتواند برکنار بماند؛ تا چه رسد به فقها و مجتهدین که دارای مقام زعامت شرعیه و نیابت عامه هستند». [۲۰۲] در جریان انجمنهای ایالتی و ولایتی و به ویژه مشارکت دادن زنان در امر انتخابات، مواضع قاطعی داشت. سپس در جریان تصویب لوایح ششگانه هم با جدیت در صحنه سیاسی حضور داشت و اطلاعیههای مشترک و منفرد متعددی صادر کرد. افزون بر آن، تا این زمان، بسان روش گذشته آیتالله بروجردی، سعی کرد با برقراری ارتباط با دربار، برخی از نکات را یادآوری کند. از آن جمله نامهای است که درباره انتخابات مربوط به لوایح ششگانه برای شاه ارسال کرد. در این نامه که توسط آیتالله حاج آقا علی صافی گلپایگانی برای شاه ارسال شد، مراجعه به آرای عمومی درباره لوایح، مورد انتقاد شدید قرار گرفته طی چهار بند مطالبی در نادرستی مراجعه به آرای عمومی در این مسأله یادآوری شد. نخست آنکه مراجعه به آرای عمومی جز در یک موقع آن هم به شکل کذایی در مملکت ما سابقه ندارد و خلاف مصالح دین و مملکت و مقام سلطنت است. دیگر آنکه اگر مراجعه به آرای عمومی به طور آزاد و تحت نظر مردم و دور از اِعمال نفوذ و دخالت بعضی مصادر امور و بودن سانسور مطبوعات و محدودیتهای دیگر اگر انجام شود، مسلماً نتیجه آن مثبت نخواهد بود و موجب توهین به مقام سلطنت است. سوم آنکه در موضوعی که حکم شرعی در کشور اسلامی که اکثریت قریب به اتفاق آن مسلمان و خواهان اجرای احکام اسلامی هستند... مراجعه به آرای عمومی چه مجهولی را معلوم میسازد؟ در ادامه آمده است: تصور نفرمایند که غرض از این تصدیعات، طرفداری از مالکین است، زیرا به طور کلی با رویه بعضی مالکین که رعایت احکام اسلام را نمیکنند نمیتوان موافقت داشت، ولی الغاء اصل مالکیت آن هم به این نحو... با منطق اسلام تطبیق نمیکند و جز فتح باب برای کمونیزم حاصلی ندارد. آیت الله گلپایگانی در آخر نوشتند: اعلی حضرتا! عصیان و گناه در خارج زیاد است ولی رسمیت دادن گناه به آن طرف قیاس نیست. به بعض کسانی که این نغمهها را با این شدت ساز کردهاند اعتماد ننمائید. اینها کسانی نیستند که در یک حد واقف بمانند اشخاصی که با اصل مالکیت اینگونه مخالفت دارند، از کجا معلوم که با اصل سلطنت وفادار بمانند. در آغاز نامه آمده است که اگر در عبارات قصوری باشد مستدعی است از جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج آقا علی صافی که شرفیاب میشود توضیحات لازم را بخواهید تابه عرض برساند. [۲۰۳]
مبارزات آقای گلپایگانی در طول سالهای پس از نهضت خرداد در حوزههای مختلف سیاسی و فکری ادامه داشت. آیتالله گلپایگانی به طور مداوم برخوردهای انتقادی و در عین حال محتاطانۀ خود را نسبت به رژیم داشت و بویژه تلاش میکرد تا حوزه قم را از فشار دولت خارج کند. در سا ل۶ـ۱۳۴۵ که بحث تغییر لایحۀ خانواده توسط عدهای از سناتورها مطرح شد، بسیار قاطع به میدان آمد. هم نامه نوشت و هم در سخنرانیهای خود در جمع طلاب به صراحت برابر آن موضع گیری کرد. [۲۰۴] همچنین در پی شایعاتی برای برداشتن تعطیلی روز ولادت پیامبر ج ایشان اعتراضی به دربار داشتند که از آن سوی، پاسخی داده شده که تغییری صورت نخواهد گرفت و چیزی در این زمینه تصویب نشده است. [۲۰۵] جنگ شش روز اعراب و اسرائیل که در خرداد ۱۳۴۶ (۵ تا ۱۰ ژوئن ۱۹۶۷) رخ داد، واکنش علمای قم از جمله آیت الله گلپایگانی را برانگیخت. چنانکه امام و آیت الله میلانی نیز اطلاعیههای تندی صادر کردند. [۲۰۶] بیانیه آیت الله گلپایگانی که به عربی هم انتشار یافت، بسیار صریح و تند بود. [۲۰۷] نامههای زیادی از آیتالله گلپایگانی در ارتباط با مسأله فلسطین طی سالهای مختلف به افرادی چون شیخ ازهر، مفتی سوریه شیخ کفتارو و نیز به صورت بیانیه عمومی صادر گردید. [۲۰۸] به مناسبت جنگ رمضان (اکتبر ۱۹۷۳ میلادی) نیز از طرف آیت الله گلپایگانی مجلسی در مسجد امام حسن عسکری÷ قم برگزار شد که آقای آقا مرتضی برقعی منبر رفت و بعد از آن هم آقا سید مهدی گلپایگانی صحبت کرد. این قبیل اقدامات گرچه برای دفاع از فلسطین بود، اما به دلیل حمایت رژیم پهلوی از اسرائیل، به معنای مخالفت با نظام شاهی هم به حساب میآمد. ساواک هم بیکار نمینشست و رسما به اسم طلاب حوزه علمیه قم بیانیه علیه مراجع تنظیم کرده با مقامات بالاتر هماهنگ و آنها را تکثیر و در سطح ایران منتشر میکرد. [۲۰۹] یک بار، نصیری رسماً دستور داده بود که طرحی برای تضعیف آیت الله گلپایگانی تهیه کنند. این وقتی بود که عبدالحجت بلاغی [۲۱۰] را که روحانی صوفی مسلکی بود و در جشنهای شاهنشاهی شرکت کرده بود و آماده بود تا نسخهای از تفسیر خود را هدیه کند، آیت الله گلپایگانی با تحقیر از خانهاش بیرون کرد. [۲۱۱]
توجه آیت الله صرفا به مسائل داخلی و یا امر فلسطین نبود، بلکه حساسیت روی تشیع سبب شد که در جریان سفر ملک فیصل به ایران، ایشان نامه عربی مفصلی به وی درباره توجه به قبور مطهره ائمه† بنویسند. این نامه در تاریخ ۱۷ شعبان ۱۳۸۵ نوشته شد. [۲۱۲]
مقاومت آیت الله گلپایگانی برابر برخی از اقدامات رژیم، ساواک را بشدت خشمگین کرده بود. در وقت تاجگذاری شاه و ولیعهدی فرزندش، کسی از دربار برای گرفتن تبریک نزد آیت الله گلپایگانی رفته بود، ایشان در پاسخ گفته بود: خواستههای شما درست مثل آن میماند که یزید به امام زین العابدین÷ بگوید: اکنون که پدرت امام حسین÷ را کشتم بیا و برای این جریان تبریک بگو. [۲۱۳]
سخنرانی تند ایشان در سال ۱۳۴۸ در مسجد اعظم درباره کنترلی که روی ایشان اعمال شده و نیز برخوردی که با یک چاپخانهدار به خاطر چاپ اعلامیه ایشان علیه اسرائیل و آتش زدن مسجد الاقصی شده بود، نشانگر شجاعت وی در برخورد با نظام پهلوی است. وی در این سخنرانی تأکید کرد: «دنیا بداند که ما آزادی نداریم.» ایشان در این سخنرانی از ارتباط میان دولت ایران و اسرائیل سخت انتقاد کرد. [۲۱۴] آقای فلسفی که از شدت برخورد آقای گلپایگانی تعجب کرده، (بنا به شنود ساواک) به ایشان اظهار میکند که روش مرحوم بروجردی را در پیش گیرد. اما (آقای) گلپایگانی در پاسخ گفته است که در اوایل کار (امام) خمینی که ساکت بودم، تکلیفم آن طور بود، ولی فعلا تکلیفم چیز دیگری است. در آن زمان، آقای بروجردی وظیفهاش آن طور حکم میکرد، ولی من فعلا صلاح نمیبینم که ساکت بنشینم. [۲۱۵]
فعالیتهای شدید آیت الله گلپایگانی برای جلوگیری از تأسیس سینما در قم، صفحات زیادی از پرونده او را به خود اختصاص داده است. در واقع، ایشان و پسرش سید مهدی تمام توان خود را برای جلوگیری از این اقدام بکار گرفتند. هدف رژیم از پافشاری روی این امر بسیار روشن بود و در نهایت هم با انفجار سینما - که گفته میشد توسط شخصی به نام تهرانیکیا از اعضای مجاهدین خلق و مسؤول شاخه بازار صورت گرفته [۲۱۶] - آبرویی برای دولت نماند. در حاشیه این امر، تلاش برای جلوگیری از ایجاد مشروب فروشی و حتی نمایندگی پپسی کولا نیز فعالیتهایی صورت میگرفت تا صورت مذهبی قم حفظ شود. در مرداد سال ۴۸ که مسجد الاقصی آتش گرفت، آیت الله گلپایگانی نهایت تلاش خود را برای بیاعتبار کردن دولت ایران به جرم ارتباط با دولت اسرائیل بهکار برد؛ به ویژه که این زمان رژیم برای تضعیف موقعیت ایشان، روی این نکته انگشت نهاده بود که وی برای دفاع از ایرانیان مقیم عراق، در برابر ظلم بعثیها، کاری نکرده است. آقای گلپایگانی ضمن گفتگویی با یک طلبه - به صورت تلفنی - مروری بر مواضع خود با دولت از پس از تبعید امام میکند و میگوید: الان وضع ما با دولت درست نیست. چون بعد از آنکه حاج آقا روح الله را تبعید کردند من برای حفظ حوزه در قم ماندم و تهران نرفتم. بعد دولتیها طمع کردند و خیال کردند من با آنها موافق هستم و اهل سازش میباشم و به خیال بودند که از ما انتفاعی ببرند و بعد دیدند از ما آبی گرم نمیشود. این دولت ایران از تمام دولتها بدتر است، حتی از دولتهای کافر، زیرا تمام ممالک لااقل رعایت شهرهای مذهبی خود را میکنند... ولی دولت ایران در شهر مذهبی قم میخواهد سینما باز کند... این دولت اصلا تصمیم گرفته است دین را عوض کند. دولتیها از ما ناامید شدند و به بعضیها امیدوار شدند (مقصود آیت الله شریعتمداری است)... دولتیها با شریعتمداری خوب هستند و با او اخلاص دارند و شریعتمداری حاضر است با آنها سازش کند و دولتیها میخواهند او را بزرگ و ما را به زمین بزنند. [۲۱۷] این سبک برخورد سبب شده بود تا گفته شود آیت الله گلپایگانی جلد دوم خمینی است. [۲۱۸]
سخنرانی آیت الله گلپایانی، در روز ۱۳ اسفند ۴۸ در مسجد اعظم، یکی از سیاسیترین سخنرانیهای وی در اوج خفقان شاهی بود. ایشان بحث خود را از استعمار آغاز کرد و از تلاش استعمار برای تضعیف دین، با رواج تجدد سخن گفت. وی تأکید کرد که گسترش فساد و تضعیف عقاید دینی مردم به جد آغاز شده و این وضعیت در غالب ممالک اسلامی براساس یک سیاست واحد پیش میرود. تصویب قوانین جدید هم برای کنارگذاشتن قوانین اسلامی و برای تقویت همین وضعیت است. گسترش مسیحیت هم یکی دیگر از سیاستهای استعماری است. جشنهای شاهنشاهی و آتشپرستی و گبریگری یکی دیگر از سیاستهای جاری برای تضعیف عقاید دینی است. بازگشت به آتشپرستی درحالی است که دولت، روحانیون را به ارتجاع متهم میکند. ایشان تأکید کرد، از زمانی که مانع اجرای امر به معروف و نهی از منکر توسط علما شدهاند روز به روز فساد و تباهی بیشتر شده است. مبارزه با روحانیون و محدود کردن آنان همزمان با رواج فساد، عاملی برای تقویت فساد در جامعه اسلامی است. ایشان اشاره کرد که ما را به خاطر محکوم نکردن اعمال رژیم عراق در مقابله با روحانیون متهم میکنند، درحالی که نمیدانند که در ایران روحانیت بیشتر از آنجا در زحمت است. ایشان تأکید کرد از ده سال پیش تاکنون که فشار بر روحانیون زیادتر شده، توجه مردم به آنان بیشتر شده است. آقای گلپایگانی در پایان از طلاب که عازم تبلیغ در ایام محرم بودند خواست تا در محل تبلیغ خود «مردم را متوجه کنند به این نیرنگهایی که کفار برای مسلمین فراهم آوردهاند و به این خرافاتی که کفار برای مسلمین نقل کردهاند» تا آنان دین خود را از دست ندهند. [۲۱۹]
آیت الله در سال۱۳۴۹ ضمن نصایحی که به طلاب میکرد به تعطیل شدن احکام خدا و وضع قوانینی برابر آن اشاره کرده دستگاه قضایی را متهم به عمل نکردن به دستورات اسلام کرد و گفت که امروزه فقط اسمی از اسلام به جای مانده است. [۲۲۰] شهادت آیت الله سعیدی نیز ایشان را بر آن داشت تا نامهای خطاب به آیتالله میرزا احمد آشتیانی [۲۲۱] نوشته و با اظهار نگرانی از اوضاع از واقعه مولمه مربوط به آقای سعیدی نوشت: «حقیر در شرایط فعلی راه برای استیضاح این موضوع ندارم. بلکه در فشارهای مستقیم و غیرمستقیم هستم. لکن ملاحظه میکنم ادامه این اوضاع و حبس و تبعید و توهین به روحانیت و جلب علما و طلاب و خطبا... به صلاح مملکت نیست». سپس از ایشان خواست تا با استفاده از هر وسیله ممکنه، مقامات مربوطه را نصیحت کرده و یادآور شوند که این نحو مؤاخذه و حبس و ضجر و به خاک سپردن یک نفر روحانی مورد احترام و ذریه پیغمبر ج بدون ارائه مدرک جرم، معرف و کاشف از عدم اعتنای به قانون و فقدان آزادی و بیاحترامی به معتقدات اسلامی است. [۲۲۲] آقای گلپایگانی اعلامیهای نیز برای برگزاری مراسم شهادت سعیدی در فیضیه صادر کرد که ساواک مانع از برگزاری آن شد.
سخنرانی ایشان دربارۀ حجاب و متهم کردن دولت به ارتجاع و بازگشت به سنن کافری پیشین در سال ۱۳۵۰ یعنی زمانی بود که حکومت پهلوی در اوج قدرت خود و مشغول برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله بود. [۲۲۳] سیری از فعالیتهای سیاسی وی بر ضد مصوباتی که به نظر ایشان خلاف احکام اسلام بود، در اسناد مربوط به ایشان درج شده است. [۲۲۴] یک نمونه نیز درباره قانون تبدیل به احسن موقوفات است که توسط مجلسین تصویب شد و آقای گلپایگانی به شدیدترین وجهی با آن مخالفت کرده، آن اقدام را کفرآمیز خواند. «فعلا که مجلسین با تأیید دستگاه از جعل و تصویب هرگونه قانون و طرح، اگرچه بر خلاف احکام الهی و به ضرر ملت باشد، رادع و مانعی ندارد، و غافل هستند که هر قدر با دین مبارزه کنند و کفر را ترویج نمایند استقلال مملکت را در خطر قرار میدهد، حقیر بر حسب تکلیف شرعی حکم مسأله را اظهار داشتم تا برای یوم المعاد حجت باشد». [۲۲۵] در صفر (۱۹۷۷) مؤتمر اسلامی در مکه برپا شد که آیتالله گلپایگانی بیانیه مفصلی به مؤتمر مکه نوشت که بخش اعظم آن علیه صهیونیسم بود. این بیانیه در نشریهای هفتگی شماره ۱۸ (با مدیریت محمد سلیم دباغ) به نام جبل عامل منتشر شد. مشابه این اطلاعیه، نمونه دیگری در تاریخ ۱۰ ربیع الاول ۱۳۸۷ به عربی صادر شده است. [۲۲۶]
حساسیت آیت الله گلپایگانی برای حفظ حریم حوزه، از نوع فعالیتهای ایشان، در پیش و پس از انقلاب محسوس است. یک نمونه آن، مواضع وی برابر آزمونگیری دولت از طلاب بود که ایشان سخت در برابر آن مقاومت کرده و برای حفظ استقلال حوزه تلاش نمود. [۲۲۷] زمانی که در سال ۱۳۵۲ عدهای از روحانیون برجسته حوزه دستگیر و سپس تبعید شدند، آیت الله گلپایگانی ضمن یک سخنرانی در مسجد اعظم به انتقاد از حاکمیت پرداخت. وی با اشاره به تلاشی که برای نابودکردن حوزۀ علمیه در جریان بوده از «تبعید به ممالک خارجه» یاد کرد که اشارهاش به تبعید آیت الله خمینی به نجف بود. سپس افزود چنانکه الان هم جمعی از فضلا و مدرسین و طلاب یا در زندان هستند و یا در تبعید هستند، در هواهای صعب و بد. بعضیها نامه نوشتند، بسیار در زحمت هستند... یا آنها که در زندان هستند مسموع میشود که در شکنجه و زحمت هستند و اینها باعث نمیشود که خدا نکرده آنها در مرام و مسلک خودشان سست بشوند. آخر کسی نمیپرسد چرابا روحانیت این طور معامله میشود؟ [۲۲۸] ایشان در همان سخنرانی برای ایجاد تعدیل در برخورد حکومت با روحانیون تأکید کرد که اگر روحانیت از بین برود، ایران به دست کمونیستها خواهد افتاد. و مجددا تأکید کردند که «اول گفتم و اعلام کردم که دخالت اوقاف در حوزههای علمیه نامشروع است، دخالت اوقاف در مساجد نامشروع است، در موقوفات نامشروع است». [۲۲۹] وی به صراحت دستور داده بود اسامی طلبههایی که با اوقاف کار میکنند، از دفتر شهریه حذف کنند. [۲۳۰] تلاش اوقاف آن بود تا با اعطای کمک به شماری از روحانیون در مواقع حساس، آنان را در اجتماعات ویژه مورد نظر، گردآوری و بهرهبرداری سیاسی کند. [۲۳۱]
یک بار هم که در تشییع جنازه سید احمد فرزند آقای بروجردی، رئیس اوقاف قم کنار آقای گلپایگانی حرکت میکرد، ایشان برگشت و به وی گفت: «راضی نیستم همراه من بیایی، برو عقب مزخرف میخواهی باز عکس بگیری» [۲۳۲]
این روش هم در مبارزه با نظام سلطه پهلوی بسیار مؤثر و کارآمد بوده و عدم مشروعیت آن را میان متدینین تأکید میکرد. در همان سال و همزمان با جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل آیت الله گلپایگانی سخنرانی کرد به گونهای که حاضران تحت تأثیر قرار گرفتند. [۲۳۳]
بیانیۀ ایشان، کوتاه و در عین حال دقیق بود «پیکار عادلانه و دلیرانه ارتش مسلمان سوریه که دوش به دوش برادران مصری بر ضد تجاوزکاران صهیونیزم آغاز کردهاند به عنوان پیکار کلیه مسلمانان جهان، علیه یهودیان تجاوزکار و دشمنان خدا به شمار میرود... [۲۳۴]
علاوه برآن، آیت الله گلپایگانی درگیر مسائل عراق هم بود. رژیم بعث تلاش میکرد تا از علمای نجف، فتوایی برای تکفیر کردها و لزوم جنگ با آنان بگیرد اما آیت الله شاهرودی و حکیم از این کار خودداری کرده و مورد ستم بعثیها قرار گرفتند. آیت الله گلپایگانی در این زمینه هم اعلامیههایی صادر کرده و به رژیم بعث حمله شدیدی نمود. [۲۳۵] ایشان حتی نامهای به طور مستقیم برای رئیس جمهور عراق نوشته رونوشت آن را برای صدام حسین فرستاد. [۲۳۶] حرکت دیگر حمایت از مردم لبنان و درخواست کمک از مردم و باز کردن حساب در سال ۱۳۵۵ بود که آیت الله گلپایگانی با جدیّت آن را دنبال میکرد. [۲۳۷]
حقیقت آن است که این زمان مرجعیت شیعه به خصوص آقای گلپایگانی که در داخل کشور بود، با چند مسأله مهم در داخل و خارج مواجه بود. ماجرای عراق و فلسطین دو مسأله مهم خارجی بود. در داخل نیز هر روز مسأله تازهای درست میشد. بخشی از آن اقدامات ساواک در حوزه است که هر بار به بهانهای طرح میشد. حمله شبانه به فیضه یکی از این اقدامات بود که از آن جمله سبب شد تا آیت الله گلپایگانی نامه تندی در ۲۴ ربیع الاول ۱۳۹۲ (۱۷ خرداد ۵۱) به آیت الله خراسانی در اصفهان بفرستد که بسیار شدیداللحن بود. [۲۳۸] در آستانه اعدام شماری از مجاهدین خلق در سال (۲۱ صفر ۱۳۹۲) ۱۳۵۱ عدهای از علمای تهران مانند شیخ علی غروی علیاری، محمود موسوی خلخالی، مجتهدی، عبدالحسین شهرستانی، نصرالله شبستری، محمدغروی تبریزی، سیدعلی انگجی و... نامهای به آیت الله گلپایگانی نوشته و از اینکه عدهای از جوانان مسلمان را به اتهامات واهی سنگین دستگیر کرده و خانوادههای آنان از ایشان تظلم خواهی کردند، از ایشان خواستند در این زمینه اقداماتی انجام دهند. آیت الله در پاسخ با اظهار تأسف و همدردی و اینکه کار دستگاه اشاعه منکرات است، و به تذکرات علما هم بیتوجهی میکند و برای احساسات ملت مسلمان ارزش قائل نیست، اشاره میکند که نمیتواند به صورت مستقیم اقدامی انجام دهد. [۲۳۹] علمای شیراز مانند بهاءالدین محلاتی، عبدالحسین دستغیب، صدرالدین حائری، محمود علوی، محمدکاظم موسوی آیت اللهی، سیدمحمد امام، حسین حسینی یزدی، و محمدجعفر طاهری نیز در آستانۀ اعدام مجاهدین نامهای خطاب به آیت الله گلپایگانی نوشتند. در این نامه آمده است: خاطر مبارک مستحضر است که مدتی است عدهای از جوانان مسلمان مجاهد که جز انگیزه دینی آنها و جهاد در راه اسلام عزیز داعی دیگری نداشتند، به عناوینی در محاکم نظامی محاکمه و حکم اعدام درباره آنها صادرشده است. اینها حافظ و قاری قرآنند و در این روزگار تاریخ مبلغ اسلام، همه جوانند، اهل نماز هستند آیا در این حکم غیر عادلانه حضرت عالی تاکنون اقدامی فرمودهاید یا نه؟ آنچه داعیان را بر نوشتن این نامه (با کمال معذرت) برانگیخت و مصدع اوقاف شریف شدیم.
تحریم گوشت منجمد وارداتی هم، که فتوای ایشان در این باره در ۲۶ فروردین ۵۳ منتشر شده و گسترش یافت، از اقداماتی بود که رژیم را سخت دچار مشکل کرده و به ساواک توصیه شد که هرکسی آن استفتاء را در دست دارد، فورا دستگیر شود. [۲۴۰]
بحث ایجاد دبیرستانهای مختلط و تدریس مسائل جنسی در دبیرستانها مسأله دیگری بود که سبب شد تا علمای اصفهان نامهای به آیت الله گلپایگانی نوشته از ایشان درخواست کمک کنند. آیت الله این مسأله را از طریق آقای سید محمدموسوی واعظ (شاه عبدالعظیمی) که با دستگاه ارتباط داشت پیگیری کرد. [۲۴۱]
ماجراهای لبنان و شورشهای داخلی مسیحیان افراطی به تحریک اسرائیل نیز سبب شد تا آیتالله گلپایگانی در تاریخ ۲۰ محرم ۱۳۹۶ (دوم بهمن ۱۳۵۴) بیانیهای صادر کنند. [۲۴۲]
نمونۀ دیگر موضعگیری درباره تغییر تاریخ هجری به تاریخ شاهنشاهی در سال ۱۳۵۴ بود که ایشان با نوشتن نامۀ صریحی به رؤسای مجلس سنا و شورا، برابر آن موضع گرفت. [۲۴۳] دامنه این موضوع بالا گرفت و هر روز مخالفتها بیشتر شد. شماری از مراجع که پیش از آن هر ساله تقویمی با عکس خود چاپ کرده و توزیع میکردند، آن سال به دلیل آنکه مجبور بودند از تاریخ شاهنشاهی استفاده کنند، چاپ تقویم را متوقف کردند. [۲۴۴] فهرستی از مطالب اعتراضی آقای گلپایگانی چنین بود: اعزام دوشیزگان به سپاه دانش، توسعه تبلیغات مسیحیان در ایران، لغو برخی از تعطیلات مذهبی، برگزاری جشنهای به اصطلاح آتش پرستی و ۲۵۰۰ ساله و ایجاد محدودیت برای روحانیون. [۲۴۵] پیش از آن در سال ۱۳۵۰ نیز دربارۀ مصوبۀ مجلسین دربارۀ فروش زمینهای موقوفه و تبدیل به احسن آنها - که بیم توطئه درآن بود - آقای گلپایگانی نه تنها آن را فاقد اعتبار خواند بلکه تصریح کرد که در شرایط حاضر مجلسین از «جعل و تصویب هرگونه قانون و طرح اگرچه برخلاف احکام الهی و به ضرر ملت باشد» منعی برای خود نمیبیند. [۲۴۶] آقای گلپایگانی همچنین برای منزوی کردن روحانیون وابسته به دولت، به سایر طلاب توصیه کرد: «آن طلابی که از اوقاف حقوق میگیرند را به ما معرفی کنید که پول امام زمان (عج) را دیگر به آنها ندهیم؛ زیرا همان پول حرامی که میگیرند آنها را بس است.» [۲۴۷]
مبارزه با بهائیان نیز در ادامه سیاست آقای بروجردی توسط ایشان دنبال میشد که از آن جمله تحریم خرید کالاهایی بود که تولید آنها در دست بهائیان بود. [۲۴۸]
نامۀ اعتراضی دیگر آیت الله گلپایگانی حاوی چندین انتقاد بود از جمله: «جعل قوانین و مقررات طرح سپاه دانش دختران، گماردن بانوان به پاسبانی و مشاغل آرتشی که موجب انحطاط مقام اجتماعی زن و زوال عفت عمومی و ترویج فساد است... مطالب بعضی نشریات و مطبوعات و مبارزه با زبان عربی و حتی زمزمه تغییر نام مسلمانان و سلب آزادی از گویندگان و نویسندگان اسلامی و تضییقات بیمورد نسبت به نظام روحانیت و مزاحمت از علمای اسلام و طلاب علوم دینی و تصرفات غیر مشروعه در مدارس دینیه و اخراج محصلین دینی از مدارس به عنف و تهاجم شبانه و احیای مراسم از بین رفتۀ مجوسیّت». [۲۴۹]
گذشته از آنکه تغییر تاریخ هجری به شاهنشاهی نیز اعتراض آقای گلپایگانی را در پی داشت و پس از آن است که سلسله اعتراضات دیگری مطرح شد که منجر به رویدادهای سال ۵۶ـ۵۷ گردید، [۲۵۰] مشکل دفن در قبرستان بهشت معصومه و تحریم آن هم در اواخر مطرح گردید. [۲۵۱] بانک صادرات در سال ۵۶ با این قبیل استفتاءات با مشکل مواجه شده و متهم به مالکیت آن توسط بهائیان شد. [۲۵۲]
از اقدامات فرهنگی ایشان چنین برمیآید که میبایست آیت الله گلپایگانی را مرجعی نواندیش هم دانست و این به رغم آن است که ایشان با تندروی وبرنامههای متفاوت، موافقتی نداشت. یکی از بهترین دلایل تحول خواهی ایشان، همراهی با برخی از تغییرات آموزشی در حوزه علمیه قم است. این مطلب را ساواک نیز مدنظر داشت و لذا در سال ۴۳ دربارۀ آیت الله گلپایگانی نوشته بود: اعتقادش به مذهب بیش از سایر روحانیون طراز اول است... روشنفکر است، ولی چون مریدانش به اندازه او با اطلاع نیستند، مثل سایر روحانیون نمیتواند حقایق مطلب را بگوید. [۲۵۳] نخستین امتحان رسمی از طلاب که به هدف اصلاح حوزه انجام شد، در سال ۱۳۴۵ توسط ایشان در مسجد اعظم قم برگزار شد که ۲۷۰ نفر در آن شرکت داشتند و بازتاب خوبی داشت. [۲۵۴] اما دولت و آموزش و پرورش قم همچنان به دنبال گرفتن امتحان عمومی از طرف خود از طلاب بودند. آیت الله گلپایگانی تهدید کرد که هر طلبهای که آن امتحان را برود، او را از جمع طلاب و علما بیرون خواهد دانست وشهریه او هم قطع خواهد شد. ایشان تأکید کرد که حتی اگر شما را به سربازی بردند، بروید، من هزینه شما و خانوادهتان را خواهم پرداخت. موضوعی که ساواک را به شدت خشمگین کرده و باز هم درخواست کرد تا طرحی برای تضعیف وی تهیه شود. [۲۵۵]
از اقدامات دیگر آیت الله گلپایگانی تلاش وی برای ایجاد مدارسی نوین بود، چیزی میان نظام سنتی با آنچه که برخی از تندروهای اصلاح طلب در حوزه مطرح میکردند و منجر به تحولی در حوزه شد. برنامهای که برای این کار با مشورت شماری از علما و زیر نظر فرزند ایشان مهدی گلپایگانی به انجام رسید، در دسترس است. [۲۵۶] تأسیس یک مدرسه علوم دینی شبانه هم از طرف ایشان البته با عنوان کلی یکی از مراجع تقلید، طراحی و اعلام شد که برگه اعلان آنکه عناوین درسها در آن آمده، موجود است. [۲۵۷]
آیت الله گلپایگانی با شنیدن خبر اینکه دولت قصد دارد در جمکران دانشگاه اسلامی بسازد، در سال ۱۳۵۵ تکیۀ تولیت را خرید تا آن را مدرسه کرده و به تربیت طلاب ممتاز بپردازد. [۲۵۸] یک گزارش حاکی از آن بود که وی قصد دارد در محل آن، دانشگاه اسلامی تأسیس کند. [۲۵۹] ایجاد یک مدرسه دخترانه برای تدریس علوم دینی هم از اقدامات دیگری بود که در دستگاه آیت الله گلپایگانی آغاز گردید. تأسیس این مدرسه البته پس از مکتب توحید بود. [۲۶۰] آقای محسن قرائتی که شیوه جدید وعظ را پای تحته سیاه به اجرا درآورده و تلاش میکرد تا این روش را جا بیندازد، فعالیتش با حمایت آیت الله گلپایگانی بود. [۲۶۱] ساواک بر این باور بود که آیات گلپایگانی و شریعتمداری اخیراً در خرید خانههای قدیمی و تبدیل آنها به مدرسه با یکدیگر رقابت دارند و این نشان میدهد که وضع مالی آنان بسیار خوب شده است. [۲۶۲]
همزمان رژیم پهلوی تلاش میکرد تا آقای شریعتمداری را بر گلپایگانی ترجیح دهد. این امر علاوه بر ایجاد اختلاف میان مراجع، به نوعی ترجیح یک نوع روش برخورد بر روش دیگر بود. [۲۶۳] طبعاً مماشات آقای شریعتمداری با دولت، از چشم اطرافیان آقای گلپایگانی و برخی دیگر دور نبود. [۲۶۴] ارتباط نزدیک ایشان با حکومت، عامل مهمی در جهت کاهش فشار روی انقلابیونی بود که وی برای آنان وساطت میکرد. در این زمینه، نقش ایشان با آیت الله خوانساری قابل مقایسه بود، به طوری که به محض زندانی شدن افراد، کسان و نزدیکان آنان، برای آزادی ایشان به این دو نفر متوسل میشدند، گرچه زمانی از این کار دست کشیده و مردم را به آیت الله سید احمد خوانساری ارجاع میداد.
به رغم مقاومت سرسختانه آیت الله گلپایگانی علیه رژیم، باز هم برخی از طلاب انقلابی از رفتار ایشان گلایه داشتند و گهگاه فرقی میان او و آقای شریعتمداری نمیگذاشتند. زمانی که طلبهای به صالحی نجف آبادی میگوید که پس از آزادی مصطفی زمانی به دیدن او رفتهاید یا نه، میگوید: اخیراً زمانی به طرف گلپایگانی متمایل شده و او را تطمیع کردهاند، لذا ما به دیدن او نرفتهایم تا ببینیم بعد چه میشود... سید مهدی فرزند گلپایگانی به امور پدرش مداخلاتی میکند که به صلاح وی نیست ولی شریعتمداری آدم عاقلی است و اجازه مداخله در امور به فرزندش نمیدهد ولی خودش دین ندارد. [۲۶۵] صورت جلسه اعتراضیه شماری از طلاب به آیت الله گلپایگانی را در ۱۸/۱۰/۵۲ که ساواک آن را تحت عنوان «گروه ضربت» یاد کرده است، میتوان به عنوان شاهدی بر این مدعا دانست. در این جلسه طلبهها حتی سید مهدی گلپایگانی را به عنوان یک «خائن» معرفی کرده و برخی دیگر از اطرافیان آیت الله گلپایگانی نظیر باستانی را تهدید میکنند که اگر پایش را به فیضیه بگذارد او را قطعه قطعه میکنند. [۲۶۶] این تصور نسبت به آیت الله گلپایگانی یکسره بر پایه جهل نسبت به مواضع ایشان برابر ساواک بود.
آیت الله گلپایگانی پس از انقلاب هم، رویه انتقادی خود را در ارتباط با برخی از مصوبات و نیز کارهایی که انجامش را به مصلحت نمیدید، حفظ کرد. ایشان نخستین کسی بود که در حاشیه نسخۀ ارسالی پیش نویس قانون اساسی، بحث ولایت فقیه را مطرح کرد و حکومت جز آن را، حکومت طاغوتی شمرد. [۲۶۷] همین مطلب را ضمن بیانیهای که در ۲۹ خرداد ۵۸ صادر کرد و در مطبوعات روز بعد انتشار یافت، مورد تأکید قرار داد.
در کنار مراجع ثلاث این زمان قم، باید از آیت الله حاج آقا مرتضی حائری هم یاد کرد که هم به لحاظ انتسابش به حاج شیخ عبدالکریم، بنیانگذار حوزۀ علمیه قم، و هم حوزۀ درسی و موقعیت علمیاش، در بسیاری از تحولات سیاسی این دوره نقش داشت و طرف مشورت با مراجع قم در دورۀ تبعید امام بود. وی بعدها تا زمان تشکیل خبرگان یا به معنای دقیق تر، تا میانه کار خبرگان قانون اساسی، همراهی خود را حفظ کرد، اما به خاطر برخی از مسائل کناره گرفت. وی پدر زن حاج آقا مصطفی خمینی بود و از همان سال ۴۱ در کنار امام و سایر مراجع با نهضت همراهی میکرد. [۲۶۸]
در مجموع باید گفت، تحول در وضع سیاسی حوزه پس از سال ۴۱ از یک طرف و رشد درآمدهای کشور، اوضاع اقتصادی حوزه نیز در مقایسه با گذشته بهتر شد. بر اساس گزارشی که ساواک در اردیبهشت ۱۳۵۵ تهیه کرده است، مجموع شهریۀ یک طلبه در قم ۷۶۵ تومان بوده، اما سخن بر سرافزایش شهریۀ آیت الله خویی و رسیدن مجموع شهریه به بیش از ۸۰۰ تومان بوده است. در این میان آیات خویی و خمینی هرکدام دویست تومان، آیات گلپایگانی و شریعتمداری و خوانساری هریک ۱۰۰ تومان و آیات مرعشی و شیخ هاشم آملی، هریک ۳۵ و ۳۰ تومان شهریه میدادند. [۲۶۹]
نکتۀ دیگر که توجه به مراجع محلی و در شکل سادهتر، مجتهد محلی [۲۷۰] است، ریشههای تاریخی عمیقی دارد. بسیاری از علمای ایرانی تحصیل کرده در عتبات، پس از تحصیل، به دعوت مردم شهر خود به آن شهر مراجعت میکردند و به دلیل عدم دسترسی مردم به مراجع بزرگ در عتبات، عملاً به صورت مرجع محلی در میآمدند. این پدیده تا این اواخر ادامه داشت، اما به مرور و همزمان با تقویت مرجعیت اصلی در مراکز علمی، به ضعف گرایید.
در اینجا باید از چند مرجع محلی مقیم شهرهای ایران یاد کرد که هرکدام به نوعی، در تحولات سیاسی - مذهبی ایران این دوره و در جریان تحولاتی که به خرداد ۴۲ منجر شد و پس از آن تا حوالی انقلاب ۵۷ تأثیر داشتند. این افراد که به هر روی از عنوان مرجعیت برخوردار بودند، عملا نوعی مصونیت مذهبی - سیاسی داشته و در فعالیتهایشان، آزادی خاص خود را داشتند. طبیعی است که شماری از آنها از جمله آیت الله میلانی، حوزه نفوذ گستردهای داشتند، درحالی که برخی از آنان مانند مرحوم آیت الله خادمی یا آیت الله صدوقی و بسیاری دیگر، صرفاً در حوزههای استانی و شهرستانی خود ذی نفوذ بودند.
[۲۰۲] اسناد انقلاب اسلامی، ج ۱، ص ۱۳۶ـ۱۳۷. [۲۰۳] متن این نامه (که تاریخ آن ۱۷ شعبان ۱۳۸۲ـ دی ماه ۱۳۴۱ - است) در آرشیو حاج آقا باقر گلپایگانی بود که در تاریخ ۱۲ دی ماه ۸۹ در منزل ایشان ملاحظه و این مطالب را از آن نقل کرد. [۲۰۴] آیت الله گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، ج ۱، ص ۳۱۲، ۳۲۹، ۳۳۵، علمای دیگر قم هم درگیر این ماجرا بودند. بنگرید: همان، ص ۳۹۶ـ۳۹۸. [۲۰۵] متن پاسخ وزیر دربار شاهنشاهی در آرشیو اختصاصی حاج آقا باقر گلپایگانی رؤیت شد. نامه دیگری به خط اسدالله علم به حضرت آیت الله رؤیت شد که در آن از اظهار نظرهای پراکنده افراد بیمسؤولیت در این زمینهها تبری کرده و روی اخلاص شاه برای حفظ شعائر شیعی تأکید ورزیده و از آیت الله خواسته است که به آن قبیل اظهار نظرهای پراکنده که رسمیت ندارد، توجه نکرده و ترتیب اثر ندهد. تاریخ این هفتم دی ماه ۱۳۴۵ است. [۲۰۶] آیت الله گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، ج ۱، ص ۴۰۵ـ۴۰۷. متن اطلاعیه عربی و فارسی امام همان، ص ۴۳۶ـ۴۳۷. [۲۰۷] متن آن را بنگرید در: آیت الله گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، ج ۱، ص ۴۱۶ـ۴۱۸. [۲۰۸] متن این نامهها در آرشیو شخصی حجت الاسلام سید باقر گلپایگانی در منزل ایشان ملاحظه شد. [۲۰۹] یک نمونه شگفت آن را، که ساواک خود تصریح میکند که آن را جعل کرده، بنگرید در: آیت الله گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، ج ۱، ص ۴۵۸ـ۴۶۲. [۲۱۰] درباره وی بنگرید: آیت الله گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، ج ۱، ص ۵۰۷ـ۵۱۰. [۲۱۱] آیت الله گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، ص ۵۰۵ـ۵۰۶. [۲۱۲] آرشیو اختصاصی حاج آقا باقر گلپایگانی. [۲۱۳] بنگرید: زندگی نامه آیت الله گلپایگانی، ص ۱۱۱. [۲۱۴] همان، سند شمارۀ ۱۴، ص ۱۷۲. [۲۱۵] آیت الله العظمی گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، ج ۲، ص ۶۷۸. [۲۱۶] خاطرات حجت الاسلام عمید زنجانی، ص ۱۵۷. [۲۱۷] داخل پرانتز از ساواک است. آیت الله گلپایگانی به روایت اسناد، ج ۲، ص ۵۰۴ـ۵۰۵. [۲۱۸] آیت الله گلپایگانی به روایت اسناد، ج ۲، ص ۵۳۲. [۲۱۹] آیت الله گلپایگانی به روایت اسناد، ج ۲، ص ۷۰۸ـ۷۱۷. [۲۲۰] آیت الله گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، ج ۳، ص ۱ـ۲. [۲۲۱] آقای شیخ احمد آشتیانی به دلیل ارتباطی که با رژیم داشت، تقریبا شبیه موقعیتی که مرحوم بهبهانی داشت، گاه مورد خطاب علما قرار میگرفت تا مسأله را پیگیری کند. از جمله درباره دخالت اوقاف در امور حوزه علمیه قم به بهانه گرفتن امتحان و غیره. نامه مفصلی آیت الله گلپایگانی به آقای آشتیانی نوشت. تکیه اصلی آیت الله گلپایگانی، آلت دستکردن حوزه و روحانیون برای رژیم است. این نامه، نگرش آیت الله را برای جلوگیری از دخالت اوقاف و رژیم در امور حوزه علمیه قم نشان میدهد. (نامه در آرشیو حاج آقا باقر گلپایگانی). تاریخ نامه ۹ ربیع الثانی ۱۳۹۰ هجری قمری (۲۴ خرداد ۱۳۴۹) است. [۲۲۲] آرشیو اختصاصی بیت آیت الله گلپایگانی. [۲۲۳] زندگی نامه آیت الله العظمی گلپایگانی، ص ۷۹. [۲۲۴] زندگی نامۀ آیت الله العظمی گلپایگانی، ص ۸۵ـ۱۳۲ و آیت الله گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، ۳ جلد. [۲۲۵] آرشیو حاج آقا باقر گلپایگانی. [۲۲۶] هردو مورد از آرشیو اختصاصی حاج آقا باقر گلپایگانی. [۲۲۷] زندگی نامه آیت الله العظمی گلپایگانی، ص ۱۳۰ـ۱۳۱. ایشان در سخنرانی خود در سال۱۳۴۹ گفت: «مشکلی که پیش آمده، به ما گفتند بایستی محصلین به خدمت نظام وظیفه بروند و این اتهام را به ما بستند که اشخاص برای فرار از خدمت سربازی مشغول تحصیل علم میشوند. ما برنامه منظمی تشکیل دادیم که امتحان بدهند. حالیه بحمدالله خوب درس میخوانند و هم بیشتر شدهاند. گفتند بایستی برنامه شما تحت اختیار فرهنگ باشد. ما حساب کردیم که برنامه ما با آن وضع فرهنگ مطابقت نمیکند، زیرا شما کارهایی که با برنامۀ حوزه مطابق نیست میخواهید انجام بدهید که ما موافق نیستیم». همان، ص ۲۶۲. اسناد بیشتری را بنگرید در: آیت الله گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، ج ۱، ص ۳۸۴، ۳۹۲ و صفحات قبل و بعد از آن. آگهی مفصل یک برگ بزرگ که از سوی وزیر فرهنگ وقت، پرویز خانلری، برای امتحانات حوزه صادر شد در آرشیو اختصاصی حاج آقا باقر گلپایگانی ملاحظه گردید. متن مزبور برنامههای درسی حوزه را در چهار مرحله تعریف کرده است. [۲۲۸] آیت الله گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، ج ۳، ص ۱۹۳. [۲۲۹] آیت الله گلپایگانی به روایت اسناد، ج ۳، ص ۱۹۴. [۲۳۰] همان، ج ۱، ص ۳۳۳. [۲۳۱] آیت الله مرعشی نجفی به روایت اسناد ساواک، ج ۳، ص ۹۷ـ۹۸. [۲۳۲] همان، ج ۳، ص ۲۶۶. [۲۳۳] ج ۳، ص ۲۰۱. [۲۳۴] ج ۳، ص ۲۰۳. [۲۳۵] همان، ج۳، ص ۲۶۳ـ۲۶۴. [۲۳۶] همان، ج ۳، ص ۳۳۲. در این زمینه چندین نامه در آرشیو حاج آقا باقر گلپایگانی ملاحظه شد که به حسن البکر یا صدام نوشته شده و حتی از علمای لبنان نیز در این زمینه استمداد شده است. [۲۳۷] همان، ج ۳، ص ۳۸۲. [۲۳۸] متن آن در آرشیو شخصی حاج آقا باقر گلپایگانی ملاحظه شد. [۲۳۹] آرشیو اختصاصی بیت آیت الله گلپایگانی نزد حاج آقا باقر. [۲۴۰] آیت الله گلپایگانی به روایت اسناد، ج، ص ۲۲۳، ۲۲۵. در صفحات بعد اسناد فراوانی هست که نشانگر حساسیت ساواک روی این مطلب است. نمونه بازجویی فردی که این فتوا را در دست داشته جالب توجه است. بنگرید: ص ۲۳۹ـ۲۴۲. در این زمینه آیت الله غفاری و حجت الاسلام و المسلمین کریمی جهرمی دستگیر و مورد شکنجه قرار گرفتند. [۲۴۱] آرشیو اختصاصی بیت آیت الله گلپایگانی. [۲۴۲] متن اطلاعیه خدمت حاج آقاباقر گلپایگانی ملاحظه شد. در این اطلاعیه شماره حسابی هم داده شد که از پول جمعآوری آن یک مرکز برای ایتام خریداری شد که در اختیار امام موسی صدر قرار داشت. [۲۴۳] زندگینامه آیت الله گلپایگانی، ص ۱۳۳ درهر دو نامه که یکی به ریاضی و دیگری به شریف امامی است آمده است: اقدام ناگهانی مجلسین در تصویب این قطعنامه توهین به اسلام و صاحب شریعت مقدسه و خلاف انتظار جامعه مسلمان ایران است (۱۴ ربیع الاول ۱۳۹۶ مطابق ۲۵ اسفند ۱۳۵۴) (متن اصلی گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، ج ۳، ص ۴۵۲). [۲۴۴] آیت الله گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، ج ۳، ص ۴۵۲. [۲۴۵] زندگینامه آیت الله گلپایگانی، ص ۳۷۴. [۲۴۶] زندگینامه آیت الله گلپایگانی، ص ۲۶۹، سند شماره ۷. [۲۴۷] زندگی نامه آیت الله گلپایگانی، ص ۲۷۱، سند شماره ۹. برای یک برخورد جالب بنگرید: همان، ص ۳۰۳، و یک نمونه از آن شگفتتر بنگرید: همان، ص ۳۰۶ اصل این مطلب را آقای گلپایگانی در یک سخنرانی مفصل ابراز کردکه متن کامل آن در «آیت الله العظمی گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، ج ۳، صص ۱۲۸ـ۱۴۰ درج شده و حاوی نکات بسیار جالبی از دیدگاههای ایشان درباره روحانیت است. [۲۴۸] زندگینامه آیت الله گلپایگانی، ص ۲۸۷، سند ش ۱۳. [۲۴۹] آیت الله گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، ج ۱، ص ۵۸۹. [۲۵۰] آیت الله گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، ج ۳، ص ۳۷۳. [۲۵۱] همان، ج ۳، ص ۴۵۰ـ۴۵۱. [۲۵۲] همان، ج ۳، ص ۵۰۸، ۵۱۱. در کل باید توجه داشت که یکی از نزدیکان ایشان که در نگارش نامهها مؤثر بود حضرت آیت الله صافی گلپایگانی بود. [۲۵۳] همان، ج ۱، ص ۱۰۳ـ ۱۰۴. [۲۵۴] آیت الله گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، ج ۱، ص ۲۷۳. ایشان در یک سخنرانی تاریخ امتحان گرفتن از طلاب را از زمان حاج شیخ به این طرف بیان داشتند و گفتند: در زمان مرحوم حاج شیخ عبدالکریم از طرف شاه فقید اعلام کردند بایستی همه جوانان به خدمت سربازی اعزام شوند. حاج شیخ تلگرافی برای شاه فقید که آن موقع در خارج از ایران به سر میبردند مخابره نمود و ضمن آن سؤال کرد که بخشنامه شامل طلاب هم میباشد یا خیر؟ و در جواب تلگراف اعلام نمودند که طلاب معافند در صورتی که امتحانی در بین باشد. ناچار از طلاب امتحان کردند و دو نفر نیز از طرف دولت در آن نظارت داشتند ولی بعدها امتحانات سخت گرفتند و یک روز حاج شیخ ناراحت شد و به دولت اعلام کرد هر طور که دلشان میخواهد با طلاب رفتار نمایند و خودش کنار رفت. ولی چون دولت مشاهده نمود که حاج شیخ ناراحت شده لذا اختیار طلاب را مجددا به دست او سپرد و این روش تا پس از وفات آیت الله بروجردی ادامه داشت و از آن به بعد دوباره این موضوع را مطرح نمودند... همان، ص ۲۸۶ـ ۲۸۷. [۲۵۵] همان، ج ۱، ص ۵۶۶، ع۵۷۴. [۲۵۶] آیت الله گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، ج ۳، ص ۱۴۶ـ ۱۵۴. این متن سند جالبی درباره برنامههای درسی جدید در حوزه علمیه قم است. [۲۵۷] آیت الله گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، ج ۱، ص ۶۹۰. [۲۵۸] زندگینامۀ آیت الله گلپایگانی، ص ۳۱۱، سند ش ۲۸. [۲۵۹] آیت الله گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، ج ۳، ص ۴۰۸. [۲۶۰] آیت الله گلپایگانی به روایت اسناد، ج ۳، ص ۴۷۸ـ۴۷۹، ۴۸۸ - ۴۸۹. [۲۶۱] بنگرید به گزارش ساواک از این مورد در: آیت الله گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، ج ۳، ص ۴۴۲. در واقع این ابتکارات از ناحیه سید مهدی گلپایگانی بود، کسی که بازوی اجرایی و حمایتی آقای گلپایگانی در همه عرصهها به حساب میآمد. ساواک بعدها نوشت: محرک اصلی آیت الله گلپایگانی در امر مخالفت با اقدامات دولت فرزند وی سید مهدی گلپایگانی است. این شخص با مهارت خاصی پدرش را در کلیه امور راهنمایی و تحریک میکند و میتوان گفت در صورتی که سید مهدی در دستگاه گلپایگانی وجود نداشت اقدامات مضره پدرش به حداقل ممکن میرسید و شاید اصولاً با توجه به ضعف اراده گلپایگانی فعالیتی از وی مشهود نبود. بنگرید: آیت الله گلپایگانی به روایت اسناد، ج ۲، ص ۵۸۸. [۲۶۲] آیت الله گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، ج ۳، ص ص ۴۴۶. [۲۶۳] در این باره بنگرید به اظهارات آیت الله گلپایگانی در: زندگی نامه آیت الله گلپایگانی، ص ۱۷۴ـ ۱۷۵، سند شماره ۱۵. [۲۶۴] یک نمونه تند آن را بنگرید در: همان، صص ۳۷۲ - ۳۷۳. [۲۶۵] آیت الله گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، ج ۳، ص ۱۶۳. [۲۶۶] آیت الله گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، ج ۳، ص ۲۰۹ـ ۲۲۲. [۲۶۷] بنگرید: مجموعه اسناد و مدارک تدوین و بازنگری قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، (موجود در دبیرخانه خبرگان، قم) ج ۲، ص ۲۳۳. [۲۶۸] شرحی از همراهیهای ایشان را از زبان شاگردش، آقای طاهری خرم آبادی میتوان ملاحظه کرد. برای نمونه بنگرید: خاطرات آیت الله طاهری خرم آبادی، صص ۱۶۹ - ۱۷۰ و بسیاری از صفحات دیگر. [۲۶۹] آیت الله مرعشی نجفی به روایت اسنادت ساواک، ج ۳، ص ۲۱۸. ساواک این افزایش را دلیل افزایش طلاب دانسته و برای جلوگیری از آمدن طلاب، تلاش داشت تا از ازدیاد شهریه جلوگیری کند. به هر حال این گزارش یکی از گزارشهای جالبی است که ساواک درباره درآمد مراجع و مخارج آنان تهیه کرده است. گزارش تکمیلی آن همانجا، ج ۳، ص ۵۳ در شهریور ۵۷ که شهریه به ۱۵۵۰ تومان رسید. [۲۷۰] آیت الله زند کرمانی در شرحی حالی که برای خود در حوالی سالهای ۲۴ـ ۱۳۲ نوشتهاند در تعریف مجتهدین محلی مینویسد: بعد از قضاوت، «مجتهدین محلی» بودند که اغلب مدارس محلی را نیز اداره نموده و در محل خود فتوا میدادند و رتق و فتق امور مالی و وجوهات شرعیه اغلب بر عهدۀ این مجتهدین بود. بنگرید: فطرت بیدار زمان، ص ۵۷.