جریان ها و سازمان های سیاسی-مذهبی ایران

فهرست کتاب

ج: دربارۀ کتاب «اعلامیۀ فدائیان اسلام»

ج: دربارۀ کتاب «اعلامیۀ فدائیان اسلام»

فدائیان در شرح اندیشه‌های خود، برای ایجاد حکومت اسلامی، نخستین برنامۀ مفصل را به صورت یک قانون اساسی، و بر پایه تصوری از اسلامی که خود می‌شناختند و عمیقاً به آن ایمان داشتند، ارائه دادند. آنان با شعار «اسلام باید حکومت کند» [۷۴] به میدان آمدند (و مقصودشان البته اجرای احکام اسلام بود) و بنابراین لازم بود تا برای تحقق این شعار برنامه‌ای تدوین کرده، ‌ارائه دهند. این برنامه که قاعدتا می‌بایست در سال ۱۳۲۷ و ۱۳۲۸ فراهم آمده باشد، در سال ۱۳۲۹ تحت عنوان اعلامیۀ فدائیان اسلام یا رهنمای حقایق به چاپ رسید. در اینجا چند مطلب را درباره این متن باید توضیح دهیم:

الف- چگونگی تألیف و انتشار آن: روی جلد کتاب نام کسی به عنوان مؤلف نیامده است، اما به طوری که از بازجویی‌های نواب استفاده می‌شود، وی در پاسخ به این پرسش که چه کسی اعلامیه فدائیان اسلام را نوشته است، ‌پاسخ می‌دهد: خود بنده نوشتم. [۷۵]

با توجه با امکانات محدودی که در اختیار فدائیان بود، و در اوج استبداد سیاسی موجود در سال‌های ۲۸ و۲۹ نزدیک به یک سال کارهای مقدماتی نگارش و انتشار این متن به درازا کشید. این زمانی بود که فدائیان هژیر را ترور کرده و سخت تحت کنترل فشار دولت بودند. طبعاً چاره‌ای نبود جز آنکه سران فدائیان علاوه بر تهیه متن، کار انتشار و صحافی آن را هم عهده‌دار شوند. در این باره شهید سیدمحمد واحدی شرحی به دست داده که گوشه‌ای از این دشواری‌ها را بیان می‌کند. در اثر محدودیت مالی، چاپ کتاب برنامۀ فدائیان تقسیم شد و چون چاپ ده هزار جلد متضمن مخارج زیادی بود، لذا جمع‌آوری سهام آن طول کشید و از جهت اینکه چاپخانه‌ها بسیار محدود بودند و تحت کنترل شدید، مطالب خود را چاپ می‌کردند، با زحمت فوق العاده‌ای به تدریج فرم‌های مختلف کتاب حروف‌چینی و چاپ می‌شد. بالاخره در اوائل ماهِ آخر پاییز[آذر ۱۳۲۹] کتاب آماده صحافی شد و چون صحافی آن در چاپخانه مشکل بود و ممکن بود که بالاخره از نظر مأمورین اطلاعات پوشیده نماند، لذا به یکی از مخفی‌گاه‌های آقای نواب منتقل شد که در آنجا صحافی شود و صحافی چاپ اول کتاب را شخص آقای نواب و چند نفر از افراد فدائیان اسلام انجام دادند که شغل یکی دو نفر از آن‌ها صحافی بوده است. آقای نواب و دیگران هم وسیلۀ آن‌ها با صحافی و دوختن کتاب آشنا شده و صحافی و دوختن آن را در چند روز خاتمه می‌دهند... فدائیان اسلام معتقد بودند که تنها حفظ و یاری خدای جهان، آنان و چاپ کتاب و رفت و آمدشان را از نظر مأمورین مخفی می‌داشت و با این اعتقاد و توکل به خدا و با عزمی راسخ انجام وظیفه می‌کردند و بالاخره توانستند که در زمان حکومت رزم‌آرا آن کتاب خطرناک را آماده انتشار کنند. یکی دیگر از مشکلات موجود طرز پخش و نشر کتاب بود... پیش از آماده شدن کتاب قبلاً فهرست اسامی علما، وزراء، ‌وکلای وقت، نخست وزیران سابق، وکلای دوران‌های اخیر، ‌رجال مختلف، درباریان و افراد مؤثر در ایران، و همچنین رجال ممالک اسلامی تهیه شده بود... صبح روز بعد هریک از آن‌ها خیال کردند که تنها برای آن‌ها کتاب فرستاده شده است، ولی بعد همه فهمیدند که در ساعت معین برای همه کتاب رسیده است. خلاصه روز بعد همهمه‌هایی در کریدور پارلمان، سالن‌های وزارت خانه‌ها، و دوایر مختلف ایجاد شده بود. طرز چاپ کتاب و پخش آن بیش از همه چیز آن‌ها را به حیرت انداخته بود و به یادشان می‌آورد که قدرت ایمان فوق هر نیرویی است. اطلاعات شهربانی و سایر نقاط به تکاپو افتاده و به پست‌خانه دستور دادند که فورا صندوق‌های پست را کنترل کنند، ولی بسیار دیر شده بود و کتاب‌ها به دست صاحبانش رسیده بود و بیش از چهارده جلد به دست آن‌ها نیفتاد. [۷۶]

گلسرخی، از دیگر اعضای فدائیان اسلام نیز ضمن خاطرات خود می‌گوید: وقتی کتاب رهنمای حقایق یا برنامه حکومت فدائیان اسلام چاپ شده بود، بنده از قم به تهران رفته بودم. تابستان بود ودو ساعت از ظهر گذشته بود. من نهار خوردم و به منزلی که قرار بود بروم، رفتم. وقتی به آن منزل رسیدم، در حدود بیست سی نفر نشسته بودند و آن کتاب را صحافی می‌کردند. مرحوم نواب صدا زد: برادر، بیا ببینم. جلو رفتم. گفت: پول داری؟ من هم دست در جیبم کردم، ده تومان داشتم. گفت: حقیقت این است که برادرها ناهار نخورده‌اند. ناهار نداریم و برای ناهار پول هم نداریم. خلاصه چهار تومان و نیم از من گرفتند و غذا تهیه کردند. فرستادند یک تغار ماست به قیمت سه تومان خریدند، شاید پانزده ریال یا دو تومان هم نان گرفتند و آوردند... وقتی کار صحافی تمام شد گفتند: این کتاب باید فردا صبح ساعت هشت روی میز همۀ‌ سفرای خارجی باشد. عده‌ای تعهد کردند که این کار را انجام دهند و همین کار را هم کردند. [۷۷] بازتاب توزیع این مطلب در برخی از اسناد مربوط به فدائیان اسلام آمده است. از جمله نخست وزیر وقت به شهربانی نوشته است تا دربارۀ این اعلامیه تحقیقات لازم صورت گیرد. در سند دیگری از نخست وزیری آمده است که: ‌اخیرا نشریه‌ای چاپی به نام فدائیان اسلام به نام اشخاص سرشناس و متنفذین ارسال و یک جلد به اینجانب و رئیس ستاد لشکر فرستاده شده. چون در نشریه مزبور به مقام سلطنت و دولت زیاد توهین شده» لذا در اولین جلسه کمیسون امنیت موضوع مورد بحث قرار گیرد. [۷۸]

گفتنی است که این کتاب برای دومین بار در سا ل۱۳۳۲ در۹۰ صفحۀ وزیری با حروف ریز به چاپ رسید. [۷۹] چاپ یاد شده به صورت افست بود. در آستانۀ پیروزی انقلاب اسلامی، یعنی دی ماه ۱۳۵۷ بار دیگر کتاب یاد شده توسط یکی از دلباختگان فدائیان اسلام، سید هادی خسروشاهی، به چاپ رسید. مقدمه‌ای از ایشان در آغاز آن دربارۀ پیشگامی فدائیان اسلام به عنوان نخستین گروهی که مبارزه مسلحانه با رژیم شاه کردند آمده و کتاب یاد شده توسط انتشارات نذیر که وجود خارجی نداشت به چاپ رسید. بعدها آقای خسروشاهی، در ادامۀ فعالیت‌هایی که برای معرفی «حرکت‌های اسلامی معاصر» داشتند. کتابی با عنوان فدائیان اسلام، تاریخ، عملکرد، اندیشه به چاپ رساند و افزون بر مطالب تاریخی مربوط به این گروه، متن کتاب را نیز بار دیگر حروفچینی کرده، به چاپ رساند.

ب- توجه به بدنۀ نظام اسلامی نه رأس آن: از متن حاضر چنین به دست می‌آید که نواب و دوستانش، به هیچ روی به دولت حاکم (اعم از شاه و دولت) بر ایران اعتقاد نداشته و چندین بار در این متن، از «غاصبین حکومت اسلامی» یاد کرده‌اند. در برابر، تلاش کرده‌اند تا برای این حکومت اسلامی، برنامۀ منظمی را براساس آگاهی‌های دینی اجتماعی و... خود فراهم سازند. دولتی که از آن با عنوان دولت علوی یاد کرده و مرتبا از اعلی حضرت علی بن ابی طالب÷ و اعلی حضرت امام زمان÷ یاد می‌کنند. این دیدگاه متفاوت با تمامی دیدگاه‌های رایج در آن دوره بود، دیدگاهی که برخاسته از «آگاهی اسلامی» موجود در این برهۀ تاریخی بوده و ضمن آن از تأسیس یک حکومت اسلامی که احکام اسلام در آن اجرا شود، دفاع شده است. در طرح چنین برنامه‌ای نه روحانیونی مانند آیت الله کاشانی دخالت داشتند [۸۰] و نه مرجعیت دینی در این باره، توضیحی و اصولی ارائه کرده بود.

اما اشکال اساسی فدائیان در این برنامه آن است که عمدتاً برای بدنۀ نظام و سازمان اداری و وزارتی آن، آن هم براساس طرح موجود در روزگار خودشان، دست به ارائه پیشنهاداتی برای تعویض قوانین و آداب و رسوم حاکم بر آن زده و پیشنهادات منظمی در قالب‌های فکری خود منطبق بر آرمان‌های اسلامی و ملی برای همان ساختار موجود ارائه کرده بودند. این به عنوان یک ایراد اساسی نسبی به اندیشه سیاسی فدائیان طرح شده است. [۸۱]

ابهام اصلی در این طرح آن است که چه کسی باید در رأس این نظام که نظامی اسلامی و علوی است قرار گیرد؟ در این کتاب، منهای آنچه درباره اصلاح وضعیت موجود ارائه شده، دربارۀ رأس نظام از یک سو، و ساختاری متفاوت با وضعیت موجود از طرف دیگر مطلبی گفته نشده است. آنان با وجود سلطنت و شاه و در کنار اصلاح آن، در اندیشۀ ایجاد حکومت اسلامی بودند، البته گاه برخی از آنان در موارد دیگری به طور کلی گفته بودند که «دین مقدس اسلام حکومت بر مردم را به رؤسای دینی واگذارکرده است». [۸۲] اما اینکه نظامی بر آن پایه طراحی شود، دست کم در این اعلامیه از آن یاد نشده است. این در شرایطی است که طی آن سال‌ها، هم در شیعیگری کسروی و هم در اسرار هزار ساله مرتب از حکومتی که فقها طالب آن هستند و خودشان را تنها حکام مشروع می‌دانند، انتقاد شده و بحث آن مطرح بود. گرچه باید توجه داشت، کسانی هم که به کسروی یا حکمی‌زاده جواب می‌دادند، مرتب تأکید می‌کردند که بنای آن ندارند تا بگویند فقیه می‌تواند خود سلطنت و قدرت را مستقیم در اختیار بگیرد. این وجه مشترک آیت الله سید نورالدین شیرازی، امام خمینی، حاج سراج انصاری و دیگرانی بود که به کتاب‌های یاد شده پاسخ می‌دادند.

با این همه، غفلت کلی از اصل ولایت فقیه، و دست کم اجازۀ‌ مستقیم فقها برای مشروعیت بخشیدن به سلطنت، باید دلیل خاصی داشته باشد. یک احتمال آن است که باور به آن نداشته‌اند، و احتمال نزدیک‌تر به واقع اینکه باید آن غفلت را به حساب ضعف بنیۀ علمی - فقهی فدائیان گذاشت که چندان با عمق نگرش سیاسی موجود در فقه شیعه آشنایی نداشتند. در واقع، نواب صفوی آموزش‌های دینی - فقهی را عمیقاً فرانگرفته و به علاوه، در موضعی نبود که به صورت عملی، نقش یک فقیه را در اداره امور جاری جامعه در اختیار داشته باشد و تجربه‌ای برای درک عملی ارتباط فقه و سیاست به دست آورده باشد. تنها در بخش قضا توجه به این مطلب داده شده بود که می‌بایست فقهای صالح در رأس امر قضاوت گمارده شوند. اما در بخش حکومت، فقط به دنبال شاهی بودند که متدین باشد در نماز جماعت و عیدین شرکت کند، از داشتن حرمسرا بپرهیزد و به اجرای احکام اسلامی بپردازد. باید توجه داشت، سلطنت اسلامی، البته نظریه‌ای بود که از روزگار صفوی به این سوی مورد قبول جامعۀ شیعی قرار گرفته بود. گرچه بر سر مشروعیت آن چون و چرا وجود داشت. فدائیان در این جهت به جنبه‌های سلبی قضیه توجه داشتند اما به لحاظ اثباتی مبتکر نظریه‌ای جدید نبودند و با شیخ شهید فضل الله نوری نقطۀ اشتراک داشتند.

شاید هم از دلایل بی‌توجهی آنان به این مطلب، افزون بر عرف جاری پذیرفته شده، عدم امکان تحقق چنان حکومتی در آن شرایط از دیدگاه فدائیان باشد. با این حال، شاهدی در این اعلامیه بر اینکه آنان اصل این مطلب را می‌پذیرفته‌اند، مثل اینکه همین سلطنت اسلامی باید مورد تأیید فقها قرار گیرد، وجود ندارد.

به هر روی، وقتی فدائیان، از شاه سخن می‌گویند، تأکید دارند که او هم فردی عادی است. کمترین تفاوتی با دیگران ندارد و هیچگونه فضای ماوراء الطبیعی اطراف او حلقه نزده است. این جماعت، به خصوص با شاه پهلوی میانه‌ای ندارد و ده‌ها باردر این نوشته، از او و حکومت او با تعبیرهای تند یاد می‌کنند.

ج- اندیشۀ‌ تحقق مدینۀ فاضله یا آرمانشهر اسلامی: نقطۀ ثقل این اعلامیه، تکیه روی جامعه اسلامی و تحقق ویژگی‌های اسلامی برای آن (و نه رهبری آن) است. فدائیان، به مدینۀ فاضله اسلامی می‌اندیشند که در آن تمامی مردم پاک و بی‌آلایش‌اند، همه به حقوق خود می‌رسند. هیچگونه دزدی و دروغ و رشوه و فسادی در جامعه مسلمان وجود ندارد. تحقق چنین جامعه‌ای، با عبارات زیبا و دلربا، تصوری را از شناخت اسلام توسط این افراد به دست می‌دهد که منبعث از تبلیغات دینی چندین ساله در جهت تحقق احکام اسلامی و از میان رفتن تمامی مشکلات با اجرای آن احکام است:

«بامدادان نسیم‌های رحمت حق بر بوم و بر و فضای ایران وزیده، پرچم سبز اسلام و ایران را به اهتراز درآورده، ملت مسلمان را از خواب ناز بیدار می‌کند. دیگر گرسنه و بی‌خانه‌ای نیست که خانه و خوراک و خواب ناز نداشته باشد و دلتنگ و سرگردان باشد و جز کینۀ اغنیا، دینی نداشته باشد؛ پس همه بیدار شده نغمه‌های اذان و قرآن و دعا از فراز بر وبوم هر مسجد و خانه‌ای برخاسته، فضای ایران را پر از نغمه‌های روح پرور می‌کند.

شهرداری هم به وظایف خود، عمل نموده، شهرها آباد و آب‌ها فراوان است. درختان سبز و خرم، بر و بوم ایران را زیبا نموده، آب‌های زلال از جوی‌های پاک، همه جا جاری و روان است، هیچکس کینۀ کسی را به دل ندارد، چون از کسی بد ندیده، همه هریک به وظیفه خود عمل نموده، پای خویش به گلیم دیگر دراز نمی‌کنند، بی‌گناهی را به زندان ظلم نینداخته، رأیی نمی‌خرند و نفتی نمی‌فروشند و ربایی نمی‌خورند و پولی از دزدی نمی‌اندوزند و ظلمی نمی‌کنند. متاع بی‌مصرفی وارد مملکت ننموده، فقیر و گرسنه و سرگردانی باقی نمی‌ماند! چنانچه فقیری هم باشد حقوقش را ادا می‌نمایند و غنی می‌شود، کسی و حکومتی مقدسات اسلامی جامعه را توهین ننموده، از این راه کینه‌های خطرناکی تولید نمی‌کند، دلی دارای کینه‌ای نیست، دل‌ها همه پر از عشق و محبت است، عشق خدا و محمد و آل محمد و حقایق را در دل می‌پرورند و خواهران و برادران مسلمان همه یکدیگر را دوست می‌دارند، حکومت را بیگانه و دشمن خود ندانسته با او دشمنی نمی‌ورزند... حکومت پشتیبان ملت و ملت بازوی توانای حکومت، و فرزندان فرمان برند. دزد و خائنی نمانده به بازرس و مفتش خائنی هم نیازی نیست. دلی نمی‌لرزد و خانواده‌ای از هجوم بازرس و پلیس جانی هراسان و ترسان نمی‌شود، همه مأمورین اجرای قانون و عدالتند و همه آمرین به معروف و نهی‌کنندگان از منکرند... همه دانا و همه دانشمندانند، همه باایمان و امانت دارانند، دکانی نیازی به قفل پولادینی نداشته دکان‌دار و مشتری و مردم امینند، بقال و عطاری از مشتری خود نمی‌ترسد که مبادا چیزی بدزدد... همه بر هم اعتماد دارند، همه حق هم را ادا می‌کنند، پول‌های اجناس را به صندوق‌های دکان‌ها می‌ریزند، و کرایه‌های ماشین‌ها را به صندوق‌های کرایه‌های ماشین‌ها می‌ریزند، عرق و شراب و الکلی نیست. چاقو کشی و جنایت و عربده و آدم کشی هم نیست. پسران جوان همه زن‌های جوان دارند، دختران پاک همه شوهران عزیزی دارند... مردم از فشار شهوت در عذاب نیستند و مانند سگ و گربه در کوچه و بازار به دنبال یکدیگر نمی‌دوند. فاحشه خانه‌های فاسد موجود نبوده سیفلیس ومرض و بدبختی و قطع نسل و جنون و بیچارگی و سرگردانی هم نیست. پیران و جوانان، زنان و مردان همه خانه دارند، همه خانواده دارند، همه پوشاک و خوراک دارند، زنان پیر و جوان همه شوهران عزیزی دارند، پسران و مردان همگی زنان محبوب و نجیبی دارند و گرسنه شهوات نیستند و در فشار عذاب شهوت نمی‌باشند، شب‌ها به خانه‌های آرام خود می‌روند و تا نیمه شب مانند سگان در کوچه و بازار سرگردان نمی‌باشند و تا صبح چون خوک‌ها و شغالان در رستوران‌ها و کافه‌های پرشهوت زنان و مردان بیگانه همه با هم مشغول به رقاصی و قماربازی نبوده، جامعه را دچار هجوم فقر و سیفلیس و قطع نسل نمی‌کنند و عقل‌های نورانی خداداده را با عرق و الکل و شراب و سیفلیس مسموم ننموده دیوانه نمی‌شوند و راه آسایش و سوراخ دعا را گم نمی‌کنند و در اثر این جنون مسموم شب، روزها که به وزارتخانه‌ها و مجلس می‌آیند رشوه‌ها نمی‌خورند و نفت‌ها نمی‌فروشند و امتعه فاسد و زیان‌آور وارد ایران نمی‌کنند، و قوانین پوسیدۀ شهوت بار و خانمان سوزی وضع نمی‌فرمایند. و دختران نجیب و پاکدامن مسلمان را که ذخیره‌های عزیز اسلام و فرزندان اسلامند به نام علم و دانش، شهوات و رقاصی نمی‌آموزند و سرانجام به فاحشه خانه‌هایشان نمی‌کشند و در عنفوان شباب و جوانی به گورستانشان نمی‌فرستند و به جای اینکه با شوهر جوانی هم آغوش باشند با خاک قبرستان هم آغوششان نمی‌کنند. و پدران عزیز مسلمانان و رجال پاک ایران را از وطن عزیز خود تبعید نمی‌کنند و به زندان ظلم نمی‌اندازند، و دزدها را نمی‌پرورند و مردم را به دزدی و جنایت آشنا نمی‌کنند و از اول دزد و جنایتکار تولید نمی‌کنند و مردم بدبخت مسلمان را فقیر و بیچاره و گرسنه و سرگردان و بی‌ایمان نمی‌نمایند، بدبینی و دشمنی عمومی ابداً وجود ندارد زیرا همه باایمانند و همه می‌دانند که همه ایمان دارند و همه پاک و درستکارند و همه می‌دانند که همه پاک و درستکارند همه با همند، شاه و وزیر و وکیل و حمال و تاجر و سپور همه می‌دانند که عظمت تنها برای خدا است و بزرگی تنها با تقوی و پاکی است. معارف اسلام همه را بیدار و افکار و اندیشه‌ها را منوّر فرموده، همه یکدیگر را دوست می‌دارند، تکبر و غرور و نخوتی هیچ شاه و وزیر و تاجری نسبت به ساحت هیچ حمال و بقال و کارگری ندارد. فاصله‌های خطرناک و دشمنی‌ها و کبر و به خود بالیدن‌های کینه اندوز طبقات از میان رفته، همه با هم و پیش همند، در هر ظهر و شام و نماز جمعه و عیدی شاه و وزیر و حمال و بقال و کارگر و تاجر و سپور همه با نظافت، همه حمام رفته، همه با لباس‌های نظیفی در یک صف قرار می‌گیرند، همه با هم یک وظیفه مقدسی را انجام می‌دهند و در آن وظیفه عزیز دل‌های همه باخدا و دیده‌های همه ناظر رحمت و لطف بی‌پایان درگاه خدا است. همه می‌گویند پادشاهی و بزرگی و عظمت تنها برای خدا است و همه در برابر درگاهش کوچکند، و بزرگ و محترم آن کسی است که پاک‌تر و باایمان‌تر بوده خدای عزیز را بیشتر دوست بدارد، همه در یک صف پرعشق پرستش خدا و تجدید عهد بندگی خدای کریم قرار گرفته هرکه زودتر برسد در صف اول و پیش از همه می‌ایستد، گرچه حمال یا بقال یا عطاری باشد و هر آنکه دیرتر آمده در صف آخر و پس از همه قرار می‌گیرد گرچه شاه یا وزیر یا وکیل یا تاجری باشد.

آری، آری، همه با هم، همه پاک، همه باایمان، همه دانا، همه خرسند، همه بانظافت، همه بی‌نیاز (به یاری خدای بی‌نیاز) همه نورانی، همگی امانت‌دار، ‌همه جا امانت‌گاه، همه جا امین، همه جا سبز و خرم، همه جا آب‌های روان، جوی‌های پاکیزه، همه جا خیابان‌های نظیف، چراغ‌های پرنور، همه جا عدالت، همه یکسان، آب‌های روان و درختان سبز و دل‌های پرمهر و محبت و فضایی پر از نغمۀ قرآن و اذان گویا بهشت جهان است».

به نظر می‌رسد برای شناخت آرمان‌هایی که مورد نظر جبهۀ متدینین طی این سه چهار دهه بوده، لازم بود تا این متن تا این اندازه مورد توجه قرار گیرد. در اصل، حس مثبت ناشی از این ارزش‌ها و آرمان‌ها در میان متدینین برای سال‌ها در نهاد قشر دینی جامعه ایرانی ماند و بعدها در انقلاب اسلامی، به صورت آرزوهایی که می‌بایست تحقق یابد، مطرح شد.

[۷۴] آیت الله خامنه‌ای از خاطرات آمدن نواب به مشهد یاد می‌کند و اینکه وی هم در مدرسه سلیمان خان و هم مدرسۀ نواب مشهد، شعارش این بود که «اسلام باید زنده شود. اسلام باید حکومت کند.» بنگرید: مجلۀ پانزده خرداد، ‌ش ۵ـ۶ (آذر ۷۰) ص ۶ـ۷. [۷۵] جمعیت فدائیان اسلام به روایت اسناد، ج ۲، ‌ص ۶۰۹. [۷۶] بنگرید خاطرات شهید نواب صفوی به قلم واحدی، مجلۀ تاریخ و فرهنگ معاصر، ‌ش ۸، ‌صص ۴۶ـ۴۷، ‌فدائیان اسلام، ‌تاریخ عملکرد اندیشه، ص ۱۱۱ - ۱۱۳. [۷۷] مجلۀ‌یاد، ‌ش ۶، ص ۴۲. [۷۸] جمعیت فدائیان اسلام به روایت اسناد، ‌(تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۲) ج ۱، ‌ص ۱۷۷. [۷۹] بنگرید: ‌فدائیان اسلام، تاریخ عملکرد، اندیشه، ص ۱۱۱ـ۱۱۲. [۸۰] این سخن که آیت الله کاشانی در پی حکومت اسلامی بسان آنچه فدائیان می‌خواستند نبوده، منافات با آن ندارد که آیت الله کاشانی، منهای آنکه مبارزات خود را در چهارچوب نظام مشروطه دنبال می‌کرد و آن زمان این امر طبیعی می‌نمود، تلاش داشت تا اسلام سیاسی را حفظ کرده و روحانیون را وادار کند تا در سیاست دخالت کنند. یک سند مهم در این باره نام‌های است که وی به آقای محمدعلی توتونچی نوشته و در آنجا لب دیدگاه‌های خود را در این باره آورده است. وی با اشاره به سختی‌هایی که مردم می‌کشند و از فقر و گرسنگی از میان می‌روند، می‌نویسد: آیا حکم اسلام همین است؟ آیا می‌دانید چرا ساکت هستند و امر به معروف و نهی از منکر و دفاع از حوزه دیانت که ضروریات اسلام است نسیا منسیا شده و عدم اعتنای به این ضروریات اسلام علامت زهد و تقوا گردیده؟ برای این است که متدینین عقیده دارند پیشوای متقی زاهد کسی است که کار به هیچ کار نداشته باشد. هرچه به سر دین و دنیای این ملت می‌آید نفس نکشد و مردم تقلید و نماز و سایر امور شرعیه را از حقوق مثل سهم امام÷ به او مراجعه می‌نمایند. من از بی‌دینی‌ها شکایتی ندارم. بیدینی آن‌ها مستعد به همین سکوت‌ها و کنارگیری‌ها و دسائس اجانب است که وسائل بیدینی را فراهم نموده‌اند. از متدینین احمق که محرمات ضروریه اسلام را علامت زهد و تقوا می‌شمرند تعجب دارم و با انتخابات که همه چیزش گروگان آن است مخالفت می‌کند و حرام می‌داند یا مسامحه می‌کند. در این جمعیت تهران، فی الحقیقه سی هزار رأی داده‌اند. وای بر آن احمق‌هایی که آزادی را نمی‌خواهند و تن به تو سری و ظلم می‌دهند. علت العلل عدم مداخلۀ روحانیون در امور اجتماعیه، انگلیس‌ها و درباری‌های فاسد هستند. چون دیدند قوۀ‌ روحانیت قوۀ بزرگی است و امتیاز دخانیات را بهم زد، به وسائلی که در دست دارند در ذهن مردم کردند مجتهد مرجع تقلید و امام جماعت نباید مداخله در سیاست بکند و حرام است. آن‌ها هم چون امور معاششان مربوط به مردم است، بر طبق مذاق و عقیده مردم عمل کردند. فی الحقیقه در ظاهر مردم مقلد آن‌ها بودند و در باطن آن‌ها مقلّد مردم. در حالی که دین اسلام دین سیاسی است. فقط دین نماز و روزه نیست. چون از اجتماعات کناره‌گیری کرده‌اند. مردم بزدل و جبان بار آمده. اگر حسین بن علی علیهما السلام را در میدان سپه تیرباران کنند، مردم قیام نمی‌کنند. مردم احمق باید سهم امام÷ را بدهند به کسی که تقلیدش می‌نمایند. و مخصوصا خیلی کناره‌گیر باشد. در حالی که باید به کسی داده شود که مجتهد عادل باشد گرچه مقلدش باشد یا نه، این سهم باید صرف مصالح مسلمین بشود از قبیل حفظ حدود اسلام، و جلوگیری از خائنین و تربیت طلاب به وجه صحیح که به درد اسلام و مسلمین بخورند (استدراکات مجموعه‌ای از مکتوبات و پیامدهای سیاسی آیت الله کاشانی، (تهران، ۱۳۶۳) ج ۵، ‌ص ۹۲ـ۹۳. [۸۱] مقالۀ آسیب شناسی یک جنبش، تأملی بر اندیشه و عمل جمعیت فدائیان اسلام، پژوهشنامۀ متین، سال دوم، شماره ۵ـ۶، (زمستان و بهار ۱۳۷۸) ص ۲۹۰ـ۲۹۱ به نقل از: جمعیت فدائیان اسلام و نقش آن در... ص ۸۳. [۸۲] این مطلب را جعفر جهان از وکلای مدافع فدائیان اسلام در دادگاه فدائیان که در ۱۲/۴/۳۱ یعنی در دوره حکومت دکتر مصدق برگزار شد، ابراز کرد، بنگرید: نشریۀ حیات مسلمین، ‌ش ۱۸، : ‌ص ۱۲.