جبهه آزادیبخش ملی ایران
عزت شاهی درباره سالهای پس از نهضت خرداد ۴۲ از تشکلی به نام «جبهه آزادیبخش ملی ایران» سخن میگوید که حرکت آن به نوعی ادامه مبارزاتی است که در قالب بچههای مذهبی و مبارز ادامه یافته و حاضر به ائتلاف با مجاهدین خلق یا گروههای سیاسی دیگر این دوره نبوده است. علی القاعده این حرکت باید همان جناح مذهبی از قشر میانی افراد وابسته به نهضت آزادی با ترکیبی از هواداران مؤتلفه و بچههای بازار باشد که جلالالدین فارسی در خاطراتش از آن سخن گفته است. سخن عزت شاهی درباره بچههایی است که در مبارزۀ عملی و در صحنه کار فعال بودند. وی میگوید که اعضای این گروه در سالهای ۴۷ـ۴۸ به سی نفر میرسیده است. آتش زدن طاق نصرتهای دولتی در جشن تاجگذاری شاه، پخش اعلامیههای امام و دیگران که به طور عمده درباره مخالفت با نظام شاهنشاهی، کودتای ۲۸ مرداد و نفوذ امریکا در ایران بود، از جمله کارهای آنان بوده است. این گروه در جریان مسابقات فوتبال در سال ۴۹ که تیم اسرائیل هم آمده بود، هر شب بیش از ده هزار اعلامیه و تراکت میان مردم پخش میکرد. در پایان مسابقه هم برخی از ماشینهای پلیس را آتش زده و دفتر هواپیمایی ال عال را هم در خیابان ویلا به آتش کشیدند. وی از همراهان خود با نامهای احمد کروبی (بعد از انقلاب با فرقان بود و در درگیری خیابانی کشته شد) امیر لشکری، مصطفی ستاری، محمدرضا مقدم و حسن کلاهدوزان یاد میکند.
به گفته عزت شاهی، مطالعات مذهبی افراد این گروه محدود بود و آنان در سال ۴۸ احساس ضعف جدی در این زمینه کردند. وی مینویسد:«مطالعات ما بیشتر در حوزه کتابهای مهندس بازرگان و برخی کتب متفرقه ترجمه شده کشورهای عربی بود». وی با این حال تأکید میکند: «ما معتقد بودیم که اصل مذهب است و افراد در گروه ما باید کاملا مذهبی باشند.» عزت شاهی تفاوت گروه خود را با مجاهدین در همین نکته دانسته و اینکه برای آنان «مبارزه» اصل بود درحالی که برای ما «مذهبی» حرکت کردن. از جمله تلاشهای ایدئولوژیک آنان، ترجمه جزوهای درباره امر به معروف و نهی از منکر از امام بود که با وساطت لاجوردی و به درخواست اعضای این گروه توسط جلال الدین فارسی ترجمه شد. وی میگوید: «با فارسی چند جلسهای نیز به بحث نشستیم» و تأکید میکند که «حرکت و فعالیتهای گروهها مورد تأیید برخی از روحانیون از جمله سعیدی و ربانی شیرازی بود». و اینکه شماری از بچههای این گروه توسط مجاهدین خلق جذب شدند. [۷۸۶]
[۷۸۶] بنگرید: خاطرات عزت شاهی، ص ۴۱ـ۵۰.