آیت الله شریعتمداری
نقش آیت الله شریعتمداری در حوزه علمیه قم میان سالهای ۴۰ـ۵۷ بسیار قابل توجه و محل تأمل بوده است. به لحاظ فرهنگی، ضمن بحث از دارالتبلیغ از ایشان سخن گفتهایم. اما به طور کلی باید توجه داشت که ایشان ضلعی از مثلث سه مرجع قم در این دوره بود و بسا به لحاظ مالی موقعیت برتری داشت، چنانکه در روشنفکری مناسباتش با دولت، آرامتر و دامنه فعالیتهایش، در طول سالها، تبلیغاتیتر بود. در ماجراهای ۴۱ـ۴۴ مشارکت داشت و گرچه با تأمل و نه با شدت امام، اما همراهی داشت. بیانیههای فراوانی که در آن دوره از وی علیه دولت صادر شده، این مشارکت را نشان میدهد. در ماجرای دستگیری امام و انتقال ایشان به تهران با تهدید به اعدام، سه مرجع یعنی آقای شریعتمداری، میلانی و نجفی مشارکت فعال داشتند و در این میان، چنانکه علی حجتی کرمانی گفته است، نقش اول را آقای شریعتمداری داشت [۱۸۱] (این درحالی بود که آقای گلپایگانی به تهران نیامد) اندکی پس از آن بود که به تدریج، حرکت آقای شریعتمداری کندتر شد و میتوان گفت که این امر، در باطن هر انگیزهای داشت، در ظاهر نشانگر تفاوت نگرش او با روش و مسیری بود که امام برای مبارزه برگزیده بود. اساساً اعتقادی به مبارزه جدی با دولت نداشت و روش خود را بیشتر بر پایه یک سیاست فرهنگی به مبارزه جدی با دولت نداشت و روش خود را بیشتر بر پایه یک سیاست فرهنگی در عین نوعی سازگاری قرار داده بود. طبعاً به لحاظ فعالیت انقلابی، مورد انتقاد روحانیون انقلابی بود و در عین حال، هم آنان و هم وی، نیازمند همراهی با یکدیگر در برخی از مقاطع بودند. اخیرا کتاب تازهای مبتنی بر شماری از اسناد موجود در پرونده وی توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی انتشار یافت. این علاوه بر کتابی بود که سالها پیش آقای حمید زیارتی تحت عنوان شریعتمداری در دادگاه تاریخ منتشر کرد. براساس این اسناد، تلاش شده است تا رویه آیت الله شریعتمداری با دولت به عنوان رویهای سازشکارانه نشان داده شود. اسناد موجود در آن کتاب و نیز آنچه که در مجموعه سه جلدی اسناد مربوط به آیت الله گلپایگانی منتشر شده، نشان از آن دارد که رژیم پهلوی و تشکیلات امنیتی آن، تلاش میکرده است تا اعتماد بیشتری نسبت به آیتالله شریعتمداری ابراز داشته و روابط استوارتری داشته باشد. [۱۸۲] ایجاد اختلاف میان مراجع، یکی از سیاستهای اصلی ساواک بود، به طوری که رسما شایعاتی از طرف ساواک در وابستگی این و آن به رژیم انتشار مییافت. اطرافیان نیز نقش مهمی در ایجاد این اختلاف داشتند و اصولا مواضع خود آنان نیز که متفاوت بود، در گسترش این شایعات کمک میکرد. [۱۸۳]
آنچه مهم است این است که رژیم، در بین این سه نفر، ترجیح میداد با آیتالله شریعتمداری کار بکند، دلیل آن هم موضع میانه روانه او بود که در آن روزگار موضعی جانبدارانه تلقی میشد. به علاوه، آقای شریعتمداری چنان نشان میداد که با بخشی از تحولاتی که به قصد نو کردن نظام اجتماعی - اقتصادی صورت میگیرد، مخالفتی ندارد، چنانکه یک صدم حساسیت آقای گلپایگانی را هم نسبت به بحث تأسیس سینما در قم نداشت. [۱۸۴] البته در مسائل روشنی مانند نفوذ بهائیان یا مسائل فلسطین، موضع میگرفت. تردیدی نیست که مواضع وی در قیاس با مقاومتی که آیت الله گلپایگانی برابر رژیم از خود نشان میداد، بسیار آرام بود. نسبت به براندازی سلطنت هم، هیچ نظر مساعدی نداشت. ایشان حتی تا تیرماه ۵۷ هنوز درخواستش از رژیم پهلوی، چیزی بیشتر از برگزاری انتخابات آزاد نبود؛ [۱۸۵] درحالی که امام از خرداد ۴۲ به بعد، مسأله اصلیش، ساقطکردن رژیم پهلوی بود. [۱۸۶] البته تلقی روحانیون انقلابی (کسانی که بعدها جامعه مدرسین را تشکیل دادند و آن زمان عددشان در قیاس با مجموعهای از علما و علمای حوزه محدود بود) [۱۸۷] نسبت به مرحوم شریعتمداری، متفاوت با دیگران بود. غالب افراد این گروه تلقیشان این بود که مواضع وحرکات وی برخلاف مشی امام بوده و بنای مخالفت با امام را دارد. [۱۸۸] گاهی هم وی متهم به ترس از فشار پهلوی میشد. یکبار که اوضاع بسیار وخیم شده بود، نزد امام آمده و گفته بود: آقا وضعیت خیلی خطرناک است، چه کار باید بکنیم؟ امام در پاسخ گفته بود: من فکر میکردم شما خیلی شجاع هستید من که اهل خمین هستم باید بترسم، نه شما که تبریزی هستید؛ برو در خانهات بنشین. [۱۸۹] در این میان، حتی افراد معتدلی مانند آقای مطهری هم سخت از آقای شریعتمداری و روشهای او گلهمند بودند. [۱۹۰] ساواک در گزارشی از قول آقای شریعتمداری آورده است که درباره کارهای آیت الله خمینی اظهار نظر کرده بود که «چنانچه ما میخواستیم طریقی که ایشان پیمودند بپیماییم گذشته از اینکه تمام حوزههای علمیه قم از هم پاشیده میشد، نتیجهای نیز در برنداشت» وی افزود: «من در منبر درس به اطلاع عموم طلبهها رسانیدهام که سکوت من حوزه علمیه را نگهداشت و به تمام محصلین قم هم تذکر دادهام که از انتشار اعلامیه و اخبار عاری از حقیقت بپرهیزند و حوزه علمیه قم را متشنج نسازند زیرا این حوزه وظیفهاش نشر احکام و ترویج دین مبین اسلام است و محصلین مجاز نیستند به هیچ وجه در امور سیاسی دخالت نمایند.» [۱۹۱] این مقدار همکاری و همراهی برای رژیم حتی آن قدر ارزش نداشت که وقتی وی در سال ۵۶ به اسدالله علم پیغام داد که سهمیه حج را زیاد کنند تا بازار سیاه پیدا نکند، شاه گفت: مخصوصا به دولت بگو سهمیه را زیاد نکند. [۱۹۲]
با این همه، آقای شریعتمداری به طور معمول، طی سالهایی که بر مسند مرجعیت در ایران تکیه زده بود، همواره اعتراضهایی به دولت از یک سو و ماجرای فلسطین از سوی دیگر داشت. بیانیههایی به مناسبت آتشسوزی در مسجد الاقصی که در سیام تیر ۴۸ صورت گرفته بود، تحریم پپسی کولا در سال ۵۱ [۱۹۳] به دلیل تقویت بهائیان، اعلام کمک به اعراب در جنگ سوم آنان با اسرائیل در سال۱۳۵۲، و صدور بیانیه به مناسبت حمله ساواک به فیضیه و دفاع از طلاب، دایر بر اینکه اتهامات روزنامهها برای کمونیست بودن آنان نادرست است، از آن جمله است. [۱۹۴] مانند همین اعتراضات و طبعا تندتر و تا آنجا که به دولت و نه سلطنت مربوط میشد، در اعلامیهها و بیانیههای ایشان در جریان سال ۵۶-۵۷ نیز دیده میشود. به هر روی روشن است که نه شخصیت مرحوم شریعتمداری و نه ایدهها و آرمانهای وی، با مسیر تند انقلاب که در جهت براندازی سلطنت بود، هماهنگی و تناسب نداشت. زمانی که امام در پاریس بود و آقای اشراقی قصد رفتن به پاریس را داشت، مرحوم شریعتمداری به ایشان میگوید: «آیا میتوانید امام را از گفتن شاه باید برود منصرف کنید؟» [۱۹۵] دیگر نزدیکان آقای شریعتمداری هم بر این باورند که تا این اواخر تنها بر این نکته اصرار داشت که شاه بماند اما فقط سلطنت کند. [۱۹۶]
طی سالهای میانه ۴۲ـ۵۷ بیشتر روحانیونی که انقلابی بودند، از آقای شریعتمداری دلخور بودند و در بسیاری از محافل خصوصی که برخی از آنها را ساواک در پرونده این اشخاص ضبط کرده، از ایشان بدگویی میکردند. [۱۹۷] این دلخوری حتی از ناحیه آیت الله گلپایگانی نیز وجود داشت و گاه برخوردهای دو طرف شکل تندی به خود میگرفت. در شهرها نیز میان روحانیون بر سر مواضع آیت الله شریعتمداری اختلاف بود، اینکه او با دستگاه کار میکند یا مخالف آن است. [۱۹۸] نمونه آن مطالبی است که در محفل خصوصی شیخ حسین لنکرانی مطرح میشده و ما شرح آن را ذیل مطالبی که در همین کتاب درباره لنکرانی نوشتهایم، آوردیم. نوع نگاه آقای شریعتمداری متفاوت از روش انقلابی امام بود و به همین دلیل، در برخورد با رژیم و یا کسانی که حتی چهرههای نامقبولی بودند، کمتر تردید داشت. زمانی که گروهی از علمای مصر به ریاست شیخ فحام برای جلب حمایت علمای ایران در برابر صهیونیسم، به قم سفر کرده و میهمان آیتالله شریعتمداری بودند، مئیر عزری، سفیر وقت اسرائیل، همراه با فروزانفر به قم آمد و بدون آنکه منصب خویش را توضیح دهد خود را یک ایرانی یهودی معرفی کرده که درحال حاضر به اسرائیل رفته و درآنجا به ایرانیان خدمت میکند. وی شرحی از این دیدار خود بیان کرده و مدعی است که در پاسخ، مطالبی از ایشان شنیده که نقل کرده است. [۱۹۹]
این نیز روشن است که آقای شریعتمداری با مبارزه قهرآمیز با رژیم شاه موافقتی نداشت و تلاش میکرد راهی میانۀ سازش و مبارزه را دنبال کند، به همین دلیل تا روزهای پس از انقلاب حاضر نبود نامی از شاه به میان آورد. مرحوم آقای شیخ محمد حسن بکائی، از روحانیون مبارز آذربایجانی ضمن تأکید بر اینکه با اصل تأسیس دارالتبلیغ موافق بوده و کمکهایی هم برای آن جمع آوری کرده است، [۲۰۰] با اشاره به آزادی خود از زندان در سال ۵۷ میگوید که ما از آقایان بهشتی و مطهری خواستیم تا به منزل مرحوم آیتالله سیدهادی خسروشاهی بیایند. زمانی که آمدند، من به آقای مطهری گفتم: آیت الله شریعتمداری تبریزی است و ارتباط ما با ایشان ناگسستنی است... از محضر امام امیدوار چنانیم که در اعلامیههای معظم له اسمی از آیت الله شریعتمداری برده شود... ما میخواهیم ائتلافی به وجود آید، چند روز بعد آقای بهشتی به من پیغام دادند که ما با فرانسه تماس گرفتیم و خواسته آقایان را به عرض حضرت امام رساندیم. ایشان در جواب فرمودند به آقایانی بگویید بروند به آن آقا (شریعتمداری) بگویند: ایشان یکبار در اعلامیۀ خودشان از شاه اسم ببرند، من ده بار در اعلامیههای خودم از ایشان نام میبرم. آقای بکائی میافزاید که من به همراه آقای دروازهای به قم رفته نزد آقای شریعتمداری رفتیم. من از ایشان خواستم مبهمگویی را کنار بگذارد و صریحا درباره شاه چیزی بگوید. آقای شریعتمداری در پاسخ گفت: «آقای فلانی! اینان (آقای خمینی و نزدیکانش) اشتباه میکنند و شکست خواهند خورد. بگذارید آیندگان بگویند در میان آنها یک آدم عاقلی هم بوده است. آقای خمینی و اعوان و انصارشان کنار بکشند من در عرض شش ماه با همان قانون اساسی مشروطه، شاه را از کشور بیرون میکنم». من همانجا دریافتم که ایشان به اصل انقلاب ایمان ندارد. [۲۰۱]
این گزارش و آنچه از مجموعه اخبار و اطلاعات مربوط به مسائل انقلاب در ارتباط با آقای شریعتمداری وجود دارد - و با توجه به مطالبی که پس از این درباره دارالتبلیغ خواهیم گفت- به خوبی میتواند افکار و اندیشههای ایشان را نشان داده و روشن کند که آن افکار، توافقی با آنچه که در نگاه امام و یاران وی به عنوان پیشروان انقلاب ۵۷ اهمیت داشت، ندارد. به همین دلیل که مسائل بعد از انقلاب پیش آمد که البته نگرانیهای دیگر هم بر آنچه از گذشته مانده بود، ضمیمه گشت.
[۱۸۱] خاطرات ۱۵ خرداد، ج ۱، ص ۵۰ توجه داریم که آقای علی حجتی، بعد از انقلاب برای مدتی با گرایش به مرحوم آقای شریعتمدری، علیه دیگران موضع داشت. بنابراین در این قبیل اظهارات باید تأمل کرد. با این حال در ادامه، تعریضی هم از برخوردهای آقای شریعتمداری نسبت به اعلام مرجعیت امام، دارد. (وقتی این موضوع را - اعلام امام به عنوان مرجع علی الاطلاق و پاسخ رد آقای شریعتمداری که: در آن صورت تکلیف آقای حکیم و خوبی در نجف چه میشود - به یکی از علمای کرمان گفتم، خطاب به شریعتمداری گفت: نه، بگو خودم چه میشوم؟ همان، ص ۵۲، آیت الله بنی صدر - پدر ابوالحسن بنی صدر هم که از همدان آمده بود - به آقای میلانی حسن نیت داشت اما میگفت، نسبت به آن یکی، تردید داریم. نمیدانیم با دستگاه واقعا چه جور برخورد میکند. همان، ص ۵۳، شیخ تهرانی - که خودش نامه آقای شریعتمداری را برای دعوت آقای میلانی به مشهد برده - میگوید که استفتای مربوط به مرجعیت آقای خمینی را، حاج آقا مجتبی تهرانی اول پیش آقای شریعتمداری برد که امضا کرد و پس از او مرحوم آقای میلانی امضا نمود و بعد آقای نجفی مرعشی، ولی آقای گلپایگانی امضا نکرد. (خاطرات، ص ۳۳) [۱۸۲] یک نمونه مهم را بنگرید در: آیت الله گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، ج ۲، ص ۶۹۱ـ۶۹۳. پس از یک دوره اختلاف میان این دو مرجع در تاریخ ۱۸ بهمن آقای گلپایگانی به منزل آقای شریعتمداری رفت. آقای شریعتمداری به وی گفته است که بهتر است هر کاری میشود با مشورت باشد و «اصولا صلاح نیست تصمیمی بر علیه دولت گرفته شود چون موفق نخواهیم شد». (آیت الله گلپایگانی به روایت اسناد، ج ۲، ص ۶۹۸). [۱۸۳] گزارش فراوانی از منابع ساواک به نقل از خود مراجع درباره اختلاف نظرها میان آنان وجود دارد که اعتماد به آنها به طور جدی نمیتوان کرد. در یک مورد، مأمور ساواک از قول آیتالله مرعشی نقل میکند که میگوید: تأسف من از این است که آقای خمینی را امثال آقای شریعتمداری در ابتدای قیام بر علیه دولت تشویق نمود و پس از اینکه مشاهده کرد خمینی قدرت را از دست او خارج میکند و باید دنباله او شود، خود را کنار کشید و با دولت نزدیک شد. (آیت الله مرعشی نجفی به روایت اسناد ساواک، ج ۲، ص ۱۰۰) [۱۸۴] آقای شریعتمداری از همان آغاز نگران این نکته بود که نکند برخی از مخالفتهای روحانیون با نمودهای تمدن جدید به گونهای شبیه مخالفت با بلندگو باشد که اول مخالفت کردند و بعد همه از آن استفاده کردند. وی با ذکر همین نمونه در سخنرانی خود در پایان سال تحصیلی سال ۴۳ـ۴۴ گفت این خوب نیست. این عار است. برای اسلام ننگ است (به نقل از: جزوه منتشره حاوی بیانات آیتالله شریعتمداری در تاریخ ۲۱ ذی حجه ۱۳۸۴ق مسجد اعظم قم). [۱۸۵] بنگرید به مصاحبۀ مطبوعاتی ایشان با رادیو لندن، اسناد انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج ۷ع ص ۲۴۷. خلاصه آنکه گزارش مقامات دولتی شاه این نکته را تأیید میکند که آنان ترجیح میدادند تا برابر امام خمینی از مرجعیت آقای شریعتمداری دفاع کنند. برای نمونه بنگرید: انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج ۱، ص ۲۶۲ در این سند با اشاره به بیماری آیت الله خویی گفته شده است که بهتر است یکی از مراجع فعلی (آیت الله سید کاظم شریعتمداری) را که از هر لحاظ برازندگی و شایستگی دارد، آماده نمود تاجای آیت الله خویی را بگیرد. [۱۸۶] یکی از اعضای دفتر آیتالله شریعتمداری ک از طرف ایشان در ۲۹/۱/۵۷ تلفنی با آیتالله قاضی طباطبائی سخن میگفت - و ساواک آن را ضبط کرده - چنین اظهار نظر کرد: «آقای خمینی حرفهایش طوری نیست که توی بشقاب بگذارد و جلوی کسی بگیرد. آنها - یعنی آقای خمینی - دنبال تغییر رژیم میگردند، آن هم عملی نیست. اگر چند هزار نفری هم در اجرای منویات ایشان بمیرند، منویات ایشان عملی نخواهد شد و اگر منویات آقای شریعتمداری اجرا شود، خونریزی نمیشود و کسی هم کشته نمیشود. منویات آقای شریعتمداری جنبۀ اصلاح دارد و افکار عمومی چه در داخل و چه بین المللی آن را قبول دارند... از اینها کاری ساخته نمیشود، ولی اعلامیههایی که آقا (یعنی شریعتمداری) صادر میکند، حاوی هیچگونه بیاحترامی، نه به اعلی حضرت و نه به قانون است و تغییر حکومت هم نمیخواهد». بنگرید: انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج ۴، ص ۴۱۰. [۱۸۷] بنگرید: خاطرات مسعودی خمینی، ص ۲۵۴. [۱۸۸] برای نمونه این طرز فکر را به صورت افراطی در خاطرات آیت الله مسعودی خمینی میتوان دید، آنجا که میگوید: شریعتمداری... نه در اندیشۀ حفظ حوزه بود و نه در فکر صیانت از اسلام.» وی همراهی او را با حرکت انقلاب در برخی از مقاطع، تسلیم شدن وی در مقابل جو حاکم میداند. بنگرید: خاطرات آیت الله مسعودی، ص ۲۷۱ـ۲۹۲ـ۲۹۵ طبعا نگاهی که در اینجا ارائه شده است، افزون بر آنکه به مقدار زیادی متأثر از مواضع تند مرحوم شریعتمداری در برابر انقلاب و امام، در روزهای پس از انقلاب (حوادث ۵۹ـ۶۰) است، به نسبت تحولات سالهای پیش از انقلاب افراطی نمینماید. حتی روحانی اخلاقی و عالمی چون مرحوم احمدی میانجی هم کاملاً به رفتار آقای شریعتمداری بدبین بود؛ چندان که در خاطرات وی کاملاً منعکس شده است. باید توجه داشت که اعضای جامعه، به دلیل مسائل بعد از انقلاب و برخوردی که در نفی مرجعیت آقای شریعتمداری کردند، بر خود فرض میدیدند تا توجیهی وجیه برای اقدام خود با تأکید بر آنچه پیش از انقلاب و پس از آن رخ داده بود، داشته باشند. [۱۸۹] خاطرات آیتالله رسولی محلاتی، ص ۵۵۴. [۱۹۰] براساس گزارش ساواک آقای مطهری به کسی درباره شریعتمداری گفته بود: «آیتالله شریعتمداری آدم مرموزی شده و از همۀ جناحها فعلا دارد استفاده میکند و خیلی خوب دارد پیش میرود» بنگرید: اعلام جاودان، ص ۳۹۸. [۱۹۱] آیت الله گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، ج ۱، ص ۲۶۴. احتمال اینکه وی این مطالب را با احتیاط و در تقیه بیان کرده باشد، هست، گرچه مشی کلی آیتالله شریعتمداری تا حدودی آن را تأیید میکند. [۱۹۲] یادداشتهای علَم، ج ۶، ص ۵۲۵. [۱۹۳] تحریم پپسی کولا مربوط به سال ۱۳۷۷ ق بود که آقا سیدهادی خسروشاهی (درحالی که تنها بیست سال داشت!) در این باره بیانیه داد و یک روز هم دستگیر شد. اما ماجرای تحریم ادامه داشت و گهگاه عنوان میشد. [۱۹۴] بنگرید به: نگاهی گذرا به... ص ۲۸ـ۳۸. در سال ۵۵ هم که گفته شد هژبر یزدانی سهامدار عمده بانک صادرات شده است، آقای شریعتمداری اعلام کرد، تا وقتی او هست، ما حسابی در این بانک نخواهیم داشت. [۱۹۵] خاطرات آیت الله احمدی میانجی، ص ۲۷۴. [۱۹۶] خاطرات حجت الاسلام و المسلمین جمی، ص۱۶۳. [۱۹۷] سید ابوفاضل اردکانی که طلبهای انقلابی بود میگوید که سال ۴۹ در محفلی بوده که آیت الله شریعتمداری وارد شده و او برخلاف دیگران از جایش بلند نشده است! خاطرات، ص ۶۳. [۱۹۸] برای نمونه بنگرید به آنچه در کرمانشاه میان آیت الله جلیلی و برخی از روحانیون درباره آیت الله شریعتمداری و دارالتبلیغ گذشت: آیت الله مرعشی نجفی به روایت اسناد ساواک، ج ۲، ص ۳۷ـ۳۸. [۱۹۹] یادنامه، ج ۱، صص ۲۹۳ـ۲۹۵. [۲۰۰] انقلاب نامه، ص ۲۰۱. [۲۰۱] انقلاب نامه، ص ۲۷۰ـ۲۷۲. آیت الله شریعتمداری در دوران انقلاب هم در مصاحبههایی که داشت، معمولا بحث عمل به قانون اساسی را مطرح میکرد. بنگرید: خاطرات آیت الله طاهری خرم آبادی، ص ۱۸۰. در همین زمینه بنگرید: آیت الله العظمی شریعتمداری و سیاست صبر، رضا امین، ۱۳۵۸.