سید محمد بهبهانی و ارتباط با دربار
به جز سه گروهی که گذشت، یک مورد استثنایی را باید مورد توجه قرار داد. در تمامی دوره پهلوی به دلیل تسلط این دولت بر اوقاف، رزق و روزی بسیاری از کسانی که به نوعی متولی موقوفات مهم بودند و همچنین بسیاری از مدارس که از این موقوفات بهره میبردند. در اختیار عوامل این رژیم قرار گرفت. وجود پول فراوان و نیز امکانات مربوط به حج و شماری از مسائل دیگر سبب میشد تا رژیم دستهای از روحانیون از طبقه میانی و پایینتر را جزو ابواب جمعی خود حفظ کند و گهگاه در محافل و مجالس عمومی، برابر شاه یا دیگران ظاهر سازد. برای نمونه در مشهد، گروهی از علمای وقت در این دسته جای گرفته و هر بار که شاه به مشهد میرفت در فرودگاه از وی استقبال میکردند. تصاویر فراوان از این قبیل استقبالها از شهرهای مختلف در دست است. در تهران نیز جماعتی بودند و ویژگی عمده آنان چنین بود که در منابر به شاه دعا میکردند یا مثل امام جمعۀ وقت تهران، هنگام سفر، دعا به گوششان میخواندند. هرچند شمار این گروه تا پیش از حوادث سالهای ۴۱ـ۴۳ فراوان بود اما از پس از آن سال، به شدت کاهش یافت و کسانی هم که چنین بودند، به شدت نزد مردم مطرود شدند. در این زمینه، به خصوص امام خمینی تبلیغات دامنه داری را برای حذف آنان از صحنه انجام داد. پیش از این اشاره کردیم که آیت الله گلپایگانی هم تأکید خاصی روی انزوای روحانیون درباری داشت.
از جمع علمای تهران و افراد با سابقه آیت الله سید محمد بهبهانی شخصیت مذهبی سیاسی برجسته دورۀ پهلوی بود که دست کم تا حوالی نهضت اسلامی به عنوان یک روحانی کاملا نزدیک به دربار شناخته میشد. وی فرزند سید عبدالله بهبهانی (مقتول در سال ۱۳۲۸ ق) از رؤسای روحانی مشروطه بود و به جهت سوابق پدر و نقشی که در انقلاب مشروطه داشت، حرمت خاصی در دولت پهلوی که مدعی استمرار نظام مشروطه بود، داشت. او نه تنها در دربار پهلوی بلکه نزد علما و مراجع نیز شخصی معتبر شناخته میشد و به عنوان عالمی که با دربار ارتباط نزدیک داشت، در بسیاری از موارد حامل نامههای مراجع تقلید نجف به دربار شاه بود. [۳۱۰] ارتباط قم با تهران نیز غالبا از طریق وی انجام میشد. [۳۱۱] مهدی حائری میگوید که صبح روز ۲۸ مرداد، بهبهانی از او خواسته است به قم رفته از آیت الله بروجردی بخواهد کاری بکند، چون مملکت در شرف اضمحلال است. [۳۱۲] به گفته مهدی حائری یزدی، امام خمینی با بهبهانی مراوداتی داشتند. وی میگوید: آقای خمینی با آقای بهبهانی خیلی مربوط بود و خیلی معتقد به عقل سیاسی آقای بهبهانی بود. [۳۱۳] مهدی عراقی میگوید که امام به آنان تأکید داشت که حرفهای بهبهانی را بشنوید اما عمل نکنید. [۳۱۴]
بهبهانی در بیشتر سالهای عمر خویش این ارتباط و نزدیکی را با دربار و رجال سیاسی حفظ کرد. شرح حالی از وی با یک عکس نفیس در نشریۀ آئین اسلام، سال سوم، شماره ۱۴ (تیرماه ۱۳۲۵) به چاپ رسید. در جریان کودتای ۲۸ مرداد جانب دربار را داشت و این به عنوان یک نقطه تأمل برانگیز در کارنامه او ماند. [۳۱۵] آقای حرم پناهی میگوید «آیت الله بروجردی در امور سیاسی به آقای آقا سید محمد بهبهانی مراجعه میکردند» [۳۱۶] دوانی هم میگوید که «مرحوم آیت الله بروجردی میفرمود من هر کاری دارم، به وسیله آیت الله بهبهانی انجام میدهم.» [۳۱۷]
او در اواخر عمر سیاسی خویش در دهۀ ۴۰ و به خصوص در جریان تحولات سالهای ۴۱ـ۴۳ به رغم سابقۀ منفی در حوادث دوران نهضت ملیشدن صنعت نفت، گرایش مردمیتر پیدا کرد و از خواستههای روحانیت دفاع بیشتری میکرد. امام خمینی هم در آن سالها، برخی از پیامها را توسط وی به دربار میفرستاد که یک نمونه که پیام تهدید آمیزی هم بود، توسط آقای آل طه نقل شده است. [۳۱۸] مرحوم ربانی شیرازی که یک بار همراه امام به تهران و به دیدار بهبهانی رفته، مطالب جالبی از تغییر دیدگاههای آقای بهبهانی علیه دربار نقل کرده است. [۳۱۹] معادیخواه هم میگوید که یکبار که در جریان رویدادهای دوماه روحانیون در منزل امام بودم، ایشان تلفنی با آقای بهبهانی صحبت کرده و بعد گفتند: «الحمدالله آقای بهبهانی هم همراه شدند». [۳۲۰] در آن سالها شهرت یافت که شاه به او پیغام داده است که: این چه کاری است که میکنی؟ میدهم ریش تو را خشکه بتراشند. آن مرحوم گفته بود: تفهایی که در حادثۀ ۲۸ مرداد مردم به خاطر تو به ریشم انداختند، هنوز خشک نشده است. [۳۲۱] در جریان مبارزه با آنچه به عنوان انجمنهای ایالتی و ولایتی مطرح شد، وی واسطۀ تلگرافات علما در مخالفت با آن، و انتقال مطالب به شاه بود. [۳۲۲] و در همین ماجرا بود که بهبهانی از دربار دور شد. یکبار هم ساواک گزارش کرد که «آیت الله بهبهانی اظهار کرده است روحانیون تصمیم دارند تا آخرین نفس مبارزه نموده و حتی گفتهاند یا همه کشته میشویم یا اینکه خمینی را آزاد خواهم نمود. ضمنا آیت الله بهبهانی با عدهای از روحانیون تصمیم داشتند به شهربانی رفته خمینی را آزاد نمایند ولی منصرف شدهاند». [۳۲۳] بهبهانی طی سالهای متمادی به دلیل داشتن همین ارتباط، کمکی برای نجات شماری از مبارزان از زندان و شکنجه بود. این نقشی بود که در یک دوره، آقای فلسفی و مهمتر از وی، آیت الله خوانساری نیز ایفا میکرد، آیت الله بهبهانی در ۲۰ آبان ۱۳۴۲ در سن ۹۲ سالگی درگذشت. [۳۲۴] در میان علمای تهران، در یک مقطع، آیت الله میرزا احمد آشتیانی نیز به دلیل ارتباطی که داشت، گهگاه واسطۀ رساندن پیامی از سوی مراجع به ویژه آیت الله گلپایگانی به دربار میشد. یک نمونه که پیش از این گذشت، نامه آیت الله گلپایگانی به وی درباره شهادت مرحوم سعیدی بود.
[۳۱۰] برخی از این نامهها را بنگرید در: راز اجماع، ص ۵۴ به بعد، نمونههایی از مراجع ایران نیز هست. در سال ۱۳۳۱ نیز بسیاری از پیامهای مراجع قم برای دکتر مصدق از طریق آقای بهبهانی منقل میشد. [۳۱۱] تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران، ج ۲، ص ۴۸ـ۴۹. [۳۱۲] خاطرات مهدی حائری، ص ۴۶ـ۴۸. [۳۱۳] خاطرات دکتر مهدی حائری یزدی، ص ۸۶. [۳۱۴] مجله یاد شماره ۹۳ـ۹۴، ص ۵۱. [۳۱۵] فهرستی از آنچه که در مجله خواندنیها درباره وی آمده در مجله «یاد» سال ۲۳، ش ۹۳ـ۹۴ ص ۲۳ ـ۳۷ بوده است. بیانیه وی درباره تلاش او در جلوگیری از خروج شاه از کشور در اسفند ۱۳۳۱ را بنگرید در: یاد، شماره ۹۳ـ۹۴، : ص ۸۰ در آنجا اطلاعات و اخبار دیگری در این باره آمده است. نیز بنگرید: راز اجماع، ص ۷۱ـ۸۲. [۳۱۶] راز اجماع، ص ۴۵. [۳۱۷] راز اجماع، ص ۴۶. [۳۱۸] راز اجماع، ص ۴۹. [۳۱۹] راز اجماع، ص ۹۹ـ۱۰۰. [۳۲۰] تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، ج ۲، ص ۵۷. [۳۲۱] انقلاب نامه، ص ۱۱۸. [۳۲۲] بنگرید: مجله یاد، شماره ۹۳ـ۹۴، ص ۵۶ـ۵۹. [۳۲۳] تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، ج ۱، ص ۳۷. [۳۲۴] ویژهنامه مجله یاد با عنوان راز اجماع در آغاز نهضت اسلامی ونقش آیت الله سید محمد بهبهانی (پاییز و زمستان ۱۳۸۸) به طور کامل اختصاص به این شخصیت دارد.