جریان ها و سازمان های سیاسی-مذهبی ایران

فهرست کتاب

ادیبان و ادبیات منظوم انقلاب

ادیبان و ادبیات منظوم انقلاب

دربارۀ سابقۀ شعر نو در فارسی فراوان گفته و نوشته شده است. آنچه برای ما اهمیت دارد. ظهور مفاهیم دینی و مذهبی در قالب شعر نو و اندکی بعد مضامین سیاسی - مذهبی و بنا به اصطلاح رایج، شعر متعهدانه است که نوع خواندن آن‌ها در مجالس مذهبی دهۀ ۴۰ و بیشتر ۵۰ تحت عنوان دکلمه، [۲۱۹۸] باب شد و تأثیر خاصی در انتقال مفاهیم سیاسی - مذهبی بر نسل جدید داشت. [۲۱۹۹] البته سابقۀ شعر نوی سیاسی بسیار پیش از آن است که برای نمونه، می‌توان به شعرهای احمد شاملو با عنوان شکفتن در مه اشاره کرد که مربوط به دوران زندانی وی در زندان متفقین است.

به‌طور کلی، با شروع نهضت اسلامی و ظهور امام در صحنۀ سیاست، آن هم با آن شجاعت و دلیری، بسیاری از مستعدان عرصه شعر و شاعری که افکار اسلامی - انقلابی داشتند، به ستایش امام و نهضت پرداختند. بعدها که مبارزات اسلامی اوج گرفت. عرصه ادبیات انقلاب، هم در قالب شعر کلاسیک و هم شعر نو، توسعه یافت و هرچه به انقلاب نزدیک می‌شویم، شاهد فعالیت چهره‌های بیشتری در این حوزه هستیم. بسیاری تنها یک قصیده یا غزل دارند و کسانی بیشتر و برخی تقریبا بیشتر اشعارشان در این فضا سروده شده است. آقای حکیمی [۲۲۰۰] به شماری از این شاعران با برخی از اشعارشان اشاره کرده است. در اشعار این جماعت، به جز استفاده از تعابیر مذهبی، غالبا برای تصویر فضای خفقان دوران شاه، از اصطلاحات رایجی چون: زمستان، شب، اهرمن، چکمه، نیزه، جهل، اسارت، ویرانی و جغد استفاده شده، و برای مبارزه و مبارزین از: رهایی، نور و پرتو، آزادگی، عشق، صبح، مسلسل و شهادت و... استفاده می‌شد.

اما از این‌ها که بگذریم، شعر سیاسی - مذهبی از مشروطه به این طرف، لاجرم با نهضت کربلا پیوند خورده است. در این زمینه، به قدری شعر سروده شده، و در این اواخر سرایش آن فزونی گرفته است که خود، کار مستقلی را می‌طلبد؛ همان‌طور که نگارش آثار منثور در هر سطح، در دورۀ مورد بحث، فراوان و محل گفتگوی فراوان با تأثیری قابل ملاحظه در انقلاب بوده است. بخشی از این اشعار، از جریان چپ است که سابقه بیشتری در سرایش شعر نو سیاسی داشته و پیشینه آن به دهه بیست و تسلط حزب توده بر فرهنگ انقلابی کشور برمی‌گردد. شعر نو چپ هم در دهه چهل و به خصوص پنجاه بسیار اوج گرفت. مجموعه‌ای از این اشعار، در کتابچه‌ای با عنوان دفتر شعر توسط دایره فرهنگی کمیته ایتالیا، عضو کنفدراسیون در ۲۵۴ صفحه حاوی زبده‌ترین اشعار گردآوری شده که اشعار شماری از شاعران مذهبی وقت، مانند میرزا زاده هم در آن دیده می‌شود.

از آثاری که پیش از انقلاب جزو آثار ممنوعه بود، یکی حسین پیشوای انسان‌ها بود [۲۲۰۱] که بیش از ده بار به طور پنهانی به چاپ رسید. در این کتاب که در مشهد و با مقدمه استاد محمدتقی شریعتی چاپ شد، نخستین شعرش «رایت انقلاب» از نعمت میرزا زاده بود. پس از آن به نظم و نثر، مطالب فراوانی در آن آمده که بیشتر به خاطر اشعار موجود در آن، آن شهرت را یافته است. در واقع، این اثر گزیده‌ای از متون نظم و نثر از اساتید برجسته داخلی و خارجی درباره عاشوراست.

در اینجا به معرفی بسیار کوتاه چند چهره، آن هم با تأکید بر شعر نوی سیاسی - مذهبی پانزده سال پیش از انقلاب می‌پردازیم.

مهرداد اوستا (محمدرضا رحمانی، متولد ۱۳۰۸ بروجرد ودر گذشت ۱۷ اردیبهشت ۱۳۷۰) یکی از چهره‌های شناخته شده این عرصه است که تقریبا از ابتدای نهضت تا انتها در کنار انقلاب ماند. وی از جوانی در فعالیت‌های سیاسی بود و هفت ماه را پس از کودتای ۲۸ مرداد در زندان سپری کرد. قصیدۀ هفتاد و دو بیتی او در ستایش پیامبر ج با عنوان «آفرین محمد» ج شناخته شده است. وی در جریان تبعید امام به سال ۴۳ قصیده‌ای پنجاه و شش بیتی با عنوان «پردگی بامداد» سرود:‌ بازم نه دیده خفت و نه اندیشه آرمید / نی زان امیر قافلۀ شب، خبر رسید / آن بامداد پردگی شب، که از افق/ سر برزد و به پردۀ شب گشت ناپدید/ و آن آفتاب دانش و انصاف و مردمی/ در شهربندِ فتنۀ اهریمنی چه دید؟ [۲۲۰۲]

صراحت وی در برخی از اشعار در برخورد با دستگاه حاکم، گاه به قدری صریح است که انسان در شگفت می‌ماند. برای نمونه خطاب به اطرفیان شاه: «مگر این هرزۀ هر چیز بمرد، مگر این گرگ حریص، مگر این دیو، چه گویم، این دزد، گر خدا نیست شما بی‌همه چیزان را چیست؟ از شما می‌پرسم، گرخدا نیست، بگوییدم کیست؟ مگر این اهرمن دشمن هر چیز شریف، مگر این کهنه حریف، مهتر هرچه فرومایه و پست، کهتر بی‌همه چیز، که تبهکاری او، بیکران همچو غم و نفرت ماست، از شما می‌پرسم، از شما، کیست؟ خداست؟ [۲۲۰۳]

در امام حماسه‌ای دیگر، مجموعه شعرهای او برای امام و برخی دیگر از مسائل انقلابی و از جمله فلسطین، از پیش و پس از انقلاب است که در سال ۵۹ به چاپ رسید.

سیدعلی موسوی گرمارودی در زمرۀ شاعران جوان دوران پیش از انقلاب بود که بیشتر شعر نو می‌سرود و اشعار وی حاوی مضامین کاملا انقلابی و در واقع، بیش از همه مذهبی بود. یک مجموعه او در فصل مردن سرخ است که اشعار وی از پیش از سال ۱۳۵۸ است. کتاب دیگر او در سایه سار نخل ولایت بود که بیشتر آن‌ها اشعاری در ستایش امامان بود. خط خون مجموعه‌ای دیگر از اشعار اوست که در فاصله سال‌های ۵۷ - ۶۲ سروده شده است. سرود رگبار مجموعۀ دیگری بود که نخستین بار در سال ۵۷ توسط نشر رواق چاپ شد. وی که چند سالی در زندان بود، از دور ستایشگر مبارزان و چهره‌های انقلابی و حتی شماری از چهره‌های شناخته شده مجاهدین بود. شعر کلاسیک بهار خون او درباره مجاهدین است: متاب ای بلند اختر ای آفتاب/ میفروز ای چشمۀ ماهتاب/... نبینی که آن شوم شوریده هش /همان ناهشیوار آزاده کش/بزد خنجر کینه از سوی پشت/ چه بسیار آزادگان را که کشت/جوانان رزمندۀ سرخ روی/همه میهنی مرد و آزاده خوی/... بکن هرچه خواهی، وزین بیشتر/ بسوزان ز آزاد مردان جگر/ رسد روز خون تو را ریختن/ رسد روز بردارت آویختن. [۲۲۰۴] شعر کلاسیک نام‌های از بند او هم در تیرماه ۱۳۵۳ در زندان قصر سرورده شده است. [۲۲۰۵] «غوغای خاموش» در دی ماه ۵۳ در قصر و «آرزوی محبوس» در تابستان ۵۷ در اوین سروده شده است. [۲۲۰۶] شعری هم با عنوان «سلام بر فلسطین» در سال ۱۳۴۸ که قصۀ فلسطین در ایران بالا گرفته سروده است. [۲۲۰۷] شعری هم در مرثیۀ جلال آل احمد از شهریور ۱۳۴۸. [۲۲۰۸] گرمارودی در مسابقه شعر بعثت هم که از طرف حسینیۀ ارشاد برگزار شد شعر «غروب دلگیر» را در مرداد ۱۳۴۷ سرود که به عنوان شعر ممتاز شناخته شده و جایزه گرفت: غروبی سخت دلگیر است، و من بنشسته‌‌ام اینجا، کنار غار پرت و ساکتی، تنها که می‌گویند روزی روزگاری مهبط وحی خدا بودست، و نام آن حرا بودست. [۲۲۰۹]

باید یادآور شد که سوژۀ بعثت، تقریبا در مرحلۀ بعد از عاشورا، سوژه‌ای بود که برای ارائه مضامین انقلابی - دینی مورد استفاده قرار می‌گرفت. از آن جمله کتابچه‌ای با نام دنبالۀ بعثت از محمود حسنی طباطبائی بود که مشتمل بر چند شعر درباره بعثت در سال ۵۴ـ ۵۵ بود: فروغی وه چه روح افزا /فروغی در میان ظلم‌ها و هم جنایت‌ها / و نوری وه چه نوری می‌درخشد در جهان/ آری، فروغ مبعث و نور شعاع وحی (دنبالۀ بعثت، ۱۴).

شعر «محبوبۀ شب» گرمارودی درباره محبوبۀ متحدین در همین مجموعه است و البته از دورانی که او نیز بسان عده‌ای دیگر از جمله دکتر شریعتی نمی‌دانستند محبوبه مارکسیست شده است:

از سنگ بپرس، که بی‌تو چونم، تو آن طلسم حقیقت، آنکه با خویش بودن، در خویش بودن، آن زمزمۀ خنیاگری، که مست می‌کند، که سنگ را آب می‌کند، که شب‌پره را آفتاب می‌کند... تمام گل‌های وحشی را، از مزارع گندم، فراجمع خواهم چید، و به پیشکش، تو را خواهم آورد، ای دختر صحرای نور، از انگشتانم شانه خواهم ساخت، و بلندترین صخره، درگذرگاه باد، خواهم ایستاد، و گیسوانت را شانه خواهم کرد، آرام باش، عروس خلق، محبوبۀ شب...» (ص ۹-۱۰ و ادامه شعر تا ص ۲۲) در همان سرود رگبار شعری هم برای «فاطمه (بهجت) تیفتیکچی همدانی» سروده شده است. [۲۲۱۰] شعری در سوگ مجاهدان شهید با عنوان رنگین کمان (ص ۳۱) شعری برای مهدی رضایی با عنوان دریغا آفتاب. [۲۲۱۱] و اشعاری دیگر.

غلامرضا قدسی (متولد ۱۳۰۴) از شاعران برجسته مشهد، مبارز که بارها به زندان افتاد، سراینده اشعاری در همه قالب‌های کهن است که از مضمون‌های انقلابی بهره می‌جست. فضای نسل انقلابی مشهد در دو دهه چهل و پنجاه و بعدها شصت، که وی تا سال ۱۳۶۸زنده بود، بر اشعار وی سایه افکنده است. پس از درگذشت وی اشعارش با عنوان نغمه‌های قدسی (مشهد، ۱۳۷۰) منتشر شد. در لابه‌لای این اشعار می‌توان مضامین انقلابی مورد نظر وی را درک کرد. سرایش شعر برای مهدی÷ و استفاده از آن برای نشان دادن ظلم و ستم حاکم بر جامعه آن روز، در یکی از اشعار بلند وی که درباره حضرت مهدی÷ و نیمه شعبان سروده آشکار است: ای خون فسرده ملت خواب آلود/ برخیز و جنبشی چو نیاکان کن/ میلاد قائم است ز جا برخیز/ یعنی قیام در راه ایمان کن / بر دفتر ستم خط بطلان کش / پیکار با سپاهی شیطان کن. [۲۲۱۲] یکی از اشعاری که وی در سال ۵۲ در سلول خود در اوین سروده با عنوان صبح آزادی چنین است: بهار است و من اندر کنج زندان در دل شب‌ها /چو مرغ حق بر آرم تا سحر آوای یا رب‌ها/... به زندان هم کند گر خامه‌ی من مطلبی عنوان / بود آزادی انسان مرا عنوان مطلب‌ها /اگر روزش سیه شد همچو شب از جور اهریمن /به فکر صبح آزادی است قدسی در دل شب‌ها. [۲۲۱۳]

نعمت میرزا زاده (م. آزرم) شاعر انقلابی - مذهبی دیگر این دوره و البته به لحاظ زمانی مقدم بر گرمارودی و اوستا است. اشعار وی مجموعه لیلة القدر از سروده‌های سال ۴۰ به بعد، حاوی مضامین انقلابی - اسلامی بسیار جدی است. شعر بسیار بلند و نفیس او با عنوان «پیام» که به مناسبت مبعث و به دعوت فراخوان حسینیه ارشاد سروده شد، در همین لیلة القدر است. این شعر به صورت مستقل هم با عنوان «پیام» یک منظومه، چاپ شده است (تهران، رز، ۱۳۴۷) وی در آغاز آن نوشته است: به آنکه در خوابم فرمود: «بگو». (دوستم آقای مهدوی‌راد به بنده گفتند که مقصودش امام خمینی بوده است. ایشان افزود:‌ نخستین بار هم تعبیر امام را وی درباره امام در شعری که برای ایشان در سال ۴۹ سرود، بکار برده است. [۲۲۱۴] شعری هم درباره غدیر دارد [۲۲۱۵] که تقدیم شده است به:‌ سید علی حسینی خامنه‌ای. شعر «خون شفق» او درباره شب شهادت امیر مؤمنان÷ بسیار عالی بود و در انتهای آن یعنی پس از شهادت امام، این اشعار: یک مادر فقیر، یک ظرف بی‌غذا، یک سفره فتاده تهی روی یک حصیر، در انتظار ماند. [۲۲۱۶] شعر «رایت انقلاب» او که در دی ماه ۱۳۴۱ سروده شده آشکارا شعری انقلابی است که سوژه آن تولد امام حسین÷ است: شد روشن از فروغ سحر طارم کبود / نقاش صبح، رنگ شب از آسمان زدود/ بگریخت از شرارۀ مشرق غبار شب / چون از لهیب شعله آتش، غبار دود/ خون شفق دوید به رخسار پاک صبح/ گفتی که روی صبح به ناخن یکی شخود / رنگ شفق ز خون شهیدان راه حق / بس نقش انقلاب که بر آسمان نمود. [۲۲۱۷]

مجموعه سحوری او حاوی اشعاری است بسیار تند و انقلابی و در عین حال مذهبی، شعر «تفاوت» او نفرینی است در حق مرداد که گویا مقصود ۲۸ مرداد است: ‌«مرداد یعنی نیستی، مرداد یعنی مرگ» در شعر مجسمه آزادی هم از چه گوارا و لومومبا یاد کرده است. [۲۲۱۸] مرثیه‌ای هم برای جلال آل احمد با عنوان چریک پیر در همین سحوری دارد. [۲۲۱۹]

میرزا زاده کتابچه‌ای با عنوان سه نامه به امام خمینی دارد که شعر معروفش «به تو سوگند» در آنجاست که این بیت هم از آن است: ‌«جز تو در اسلام شریعتمدار نیست/ جز تو ز بیت النبی نمانده پساوند». این کتاب در اسفند ۵۷ چاپ شده و هرسه شعر آن از سال‌های ۴۳، ‌۴۹، ۵۷ خطاب به امام است. در مقدمه آن این اشعار آمده است:

زود باشد که ببوسمت در ایران سر و روی / بینمت بر زبر مسند توحید مقر/ داد مظلوم ز بیدادگران بستانی/ پیش فرمان تو خود رنجبران بسته کمر/ کارگر از ستم آزاد کنی، هم دهقان/ نبرد بهره ز رنج دگران یغماگر /دین حق را ز خرافات چنان بزدایی / که نظامی شود از نو به جهان حق پرور.

شعر نخست او که پس از تبعید امام سروده شده با این ابیات آغاز می‌شود: ای ز وطن دور، ای مجاهد در بند/ ای دل اهل وطن به مهر تو پیوند/ نای تو خاموش همچو خشم که در مشت/ جان تو در جوش همچو شیر که در بند. [۲۲۲۰] این اشعار در قالب نامه برای امام ارسال شده و چنانکه در مقدمه آمده پاسخ هم گرفته است. [۲۲۲۱] اما شعری که در سال ۴۹ سروده شده و خطاب «امام» به امام خمینی شده، ‌چنین است: الا ای امام بحق برگزیده / الا ای تو اسلام را نور دیده / الا ای که یزدان پس از روزگاران / پس افکند دوران، تو را آفریده/ الا ای که خلق مسلمان ایران/ سرافرازی خود تو را برگزیده/... بزرگا! اماما! که بعد از امامان/ چنان چون تو اسلام، رهبر ندیده (ص ۱۹).

مجموعۀ گلخون او که در بهمن ۵۸ توسط انتشارات تیرنگ به چاپ رسیده حاوی اشعار او در سال ۵۷ و ۵۸ است. شعری درباره زندانیان رها شده، شعری درباره همافران، شعری برای امیرپرویز پویان (مارکسیست) و شعری درباره ستارخان که در آن سخت به شیخ فضل الله و پاسداران حمله شده است. در این شعر او ستارخان را به خواب دیده است که زخمی بر بازو دارد و از او می‌پرسد که این زخم از کجاست و ستارخان می‌گوید: «این پیش زخم حمله قزاق‌های تازه مسلمان شیخ فضل الله است، وز چشمه‌های اول بازی است، با من خبر رسیده که این شیخ، قصد جان مرا کرده است به هر تقدیر و قصد هرچه مجاهد که با من است و فدایی»؛ و این در پی حکم دادگاه‌های انقلاب به خلع سلاح مجاهدین و فدائیان و دیگران بوده که در اشعار بعد به آن اشارت رفته است: «قزاق‌های تازه مسلمان شیخ فضل الله، هر صبح و شام موعظه‌‌ها می‌شوند، تا باز هم به نام اسلام، هر مجاهد رزمنده و فدایی این خلق را هلاک کنند» [۲۲۲۲] اشعار بعدی وی هم به همین نسبت او را از انقلاب دور می‌سازد و نام‌های که در دفاع از مجاهدین خلق دارد و در پایان همان گلخون چاپ شده است.

بدین ترتیب، ‌میرزا زاده پس از انقلاب ساز مخالف زده و به خارج رفت و در پاریس اقامت گزید که تاکنون نیز همانجاست و عضو مؤسس کانون نویسندگان در تبعید، شعرهای سال‌های پس از انقلاب ایشان در خارج از کشور، نشان داد که شعر حد و مرزی ندارد و شاعران به تعبیر قرآن چنانند که پیوند عمیقی با گمراهی و گمراهان دارند. حقایق باید خارج از چهارچوب شعر جستجو شوند. تا آنجا که فرصت بود و در اینترنت جستجو کردم - و شاید باشد - شعری که بوی دین و مذهب از آن بیاید، در اشعار ایشان ندیدم.

استاد محمدرضا شفیعی کدکنی (متولد ۱۳۱۸) از شاعران معاصر، پیش از سال چهل، شعری درباره امام حسین÷ سرود که انگشت نهادن بر بعد سیاسی کربلا در مبارزه با ستمگری بود: «باز در خاطره‌ها، یاد تو ای رهرو عشق / شعله‌ی سرکش آزادگی افروخته است/ یک جهان بر تو و بر همت و مردانگیت / از شوق وطلب، دیده‌ی جان دوخته است/رسم آزادی و پیکار و حقیقت‌جویی/ همه جا، صفحه‌ی تابنده‌ی آیین تو بود/ آنچه بر ملت اسلام حیاتی بخشید/ جنبش عاطفه و نهضت خونین تو بود». [۲۲۲۳] البته اشعار سیاسی وی فراوان بود [۲۲۲۴] جز آنکه یافتن شعری در میان اشعار ایشان که به صراحت مربوط به شخص یا حادثه خاصی باشد، ‌دشوار است و بلکه نیست. [۲۲۲۵] برای مثال، ‌تلقی دیگران این بود که شعر حلاج وی برای شریعتی سروده شده است درحالی که این شعر مربوط به سال ۱۳۴۸ است. [۲۲۲۶]

اما مضمون همان شعر سیاسی است:‌ وقتی تو، روی چوبۀ دارت خموش و مات بودی، ما:‌ انبوه کرکسان تماشا، ‌با شحنه‌های مأمور، مأمورهای معذور، همسان و همسکوت ماندیم».

پرویز خرسند (فرزند حسن و متولد به سال ۱۳۱۹ در مشهد و خانواده‌ای غیر مذهبی) نثر نویس و شاعر نوسرای دیگر و در واقع نویسندۀ آثاری بین نثر و شعر نو بود که در مشهد به کانون نشر حقایق رفت و آمد داشت. او از دوستان پویان (بنیانگذار بعدی سازمان چریک‌های فدایی و فرزندان احمد زاده) بود. خرسند در سال ۴۱ تحت تعقیب قرار گرفت و به یک روستا گریخت. در آنجا کتاب برزیگران دشت خون را نوشت. پیش از آن کتاب آنجا که حق پیروز است را نوشته بود (تاریخ مقدمه آقای حکیمی، مهر ۱۳۴۱). کتاب مرثیه‌ای که ناسروده ماند نیز از همان سال‌هاست که بعدها نیز چاپ شد (در مقدمه می‌گوید که دکتر شریعتی آن را پیش از چاپ خوانده بود و نام‌های هم برای آن نوشت و لای کتاب گذاشت) وی به گفته خودش متن کتاب آنجا که حق پیروز است را در بسیاری از مراسم مذهبی می‌خواند. کتاب برزیگران دشت خون را نیز در همان سال‌های اوائل دهه چهل در روستای جاغرق نوشت.

پس از دیپلم به تهران آمد و برای انتشارات محمدی (اردهالی) کار ویرایش می‌کرد و اندکی بعد، آن همکاری رها شد. زمانی هم در مدرسه کمال فعالیت داشت.

وی به سال ۴۴ برای ادامه تحصیل به مشهد رفت و وارد دانشگاه شد و به تحصیل در رشته ادبیات فارسی پرداخت. در آنجا بود که شاگردی شریعتی را کرد و درس تاریخ اسلام را نزد او خواند. پیش از آن در سال ۴۳ در تهران، در یک میهمانی در منزل شیخ حسین لنکرانی همراه با استاد شریعتی و فرزندش با دکتر آشنا شده بود.

خرسند در زمستان سال ۴۶ دستگیر و در پایان پاییز سال ۴۷ آزاد شد و این به خاطر سوابق سیاسی پیشین او بود. علت دستگیری شعر تندی علیه پهلوی بود که از دست وی گرفتند، اما از او نبود. [۲۲۲۷] در همان زندان، کتاب دیگر من و یگانه و دیوار، را که از دیگر آثار اوست و مشتمل بر نامه‌های عاشقانه و شبیه شعر است، نوشت.

حوالی سال ۴۹ به تهران آمد. در مشهد، شریعتی دو نامه به وی داد و گفت: یکی برای نان تو و دیگری برای روح توست. اولی برای میناچی بود که کاری در حسینه به وی بدهد. و دیگری برای حسن آلادپوش بود که عضو انجمن مهندسین بود. در حسینیه کارهای شریعتی و استاد مطهری را ویرایش می‌کرد. وی حوالی سال ۵۰ ازدواج کرد.

وی در حسینیه ارشاد کار ویراستاری می‌کرد و به خصوص به سبب آشنایی با خانواده شریعتی موقعیت بهتری یافت. چند بار شعر خوانی و دکلمه سرایی هم در حسینیه داشت. کتاب یاد و یادآوران که سخنرانی شریعتی بود توسط وی کاملا بازنویسی شده و نثر آن از وی بود. همکاری وی با حسینیه حوالی یک سال به طول انجامید. هر ماه دو سخنرانی شریعتی را بازنویسی می‌کرد برای ویرایش گاه مطالب را جابجا کرده و حذف می‌کرد. شریعتی از این کار بسیار خوشش می‌آمد. بیشتر آثاری که سال ۵۰ توسط حسینیه چاپ شد توسط خرسند ویرایش و بازنویسی شد. (این متن‌ها توسط پدر محبوبه متحدین که از تندنویس‌های مجلس زمان شاه بود، پیاده می‌شد). پس از آن از حسینیه به اجبار کناره‌گیری کرد. آقای خرسند ضمن اظهار مطالب بالا به بنده گفت: [۲۲۲۸] در نام‌های که اخیرا از شریعتی در روزنامه اعتماد ملی در سی‌امین سالگرد مرگ دکتر چاپ شد، اشاره به رفتن من از ارشاد شده است. بعد از یکی دو سال به بنیاد شاهنامه رفته، مشغول بکار شده و تا انقلاب در آنجا بودم.

بعد از انقلاب در سال ۵۸ با به راه افتادن مجله سروش سردبیر آن شد و سرمقاله‌های ادبی - انقلابی می‌نوشت و چندین کار دیگر هم از طرف قطب زاده مدیر وقت رادیو و تلویزیون به وی واگذار شد. وی تا پایان سال ۵۹ در سروش بود و زمانی که مدیریت عوض شد، او نیز بیرون رفت. طی سال‌های پس از آن به کار ویرایش می‌پرداخت که از آن جمله فرهنگ آفتاب آقای معادیخواه بود.

در سال ۶۰ چند بار مجاهدین تلاش کردند تا او را به خارج ببرند اما حاضر به رفتن نشد. در همین سال برادرش احمد نیز به دلیل گرایش به مجاهدین اعدام شد.

بعدها کتابی با عنوان پیغام زخم (تهران، نقطه، ۱۳۷۳، ۲۱۴ص) مشتمل بر نوشته‌های او - که سبکی است میان نثر و شعر نو - و درباره شریعتی و برخی موضوعات دیگر چاپ شد.

یکی دیگر از این نمونه‌ها، فضل الله صلواتی، نویسنده و از چهره‌های مذهبی مخالف با رژیم پهلوی است که اشعار نو و کلاسیک ساده وی، با مضامین دینی - انقلابی در کتابی با نام نوای آزادی در اسفند ۱۳۵۷ چاپ شده است. اشعار وی از سال‌های ۱۳۳۷ (از آن سال شعری درباره مبعث) تا دوران انقلاب را در بر می‌گیرد. ابیاتی از شعر «نوای آزادی» که از مهر ۱۳۳۹ است چنین است:‌ «نموده طایر جان هوای آزادی / دلم به سینه طپد از برای آزادی / تصدق شه مردان علی شود جانم / که اوست در همه جا پیشوای آزادی/... چرا ز بهر حسین علی÷ پریشانم / که او گذشت ز عالم برای آزادی.

گفتنی است که آقای صلواتی نوشته‌هایی هم درباره عاشورا داشت که از آن جمله سلام بر عاشورا است که در سال ۱۳۵۵ زمانی که در یزد تبعید بود، به چاپ رسید.

در ادامه اشعار پیشگفته یک شعر نو از سال ۱۳۵۰ زمانی که وی در زندان ساواک اصفهان بوده، درباره بردگی آمده است. در شعری که در خرداد ۱۳۴۲ سروده آمده است: مرگ اندر ره آزادی و عدل / به خدا بهتر از این زندگی است / دادن جان به ره آزادی /بهتر از بندگی و بردگی است / جان خود در ره محبوب حسین / از سر صدق و صفا کرد فدا / یار و انصار و دگر اهل وعیال/ جمله را برد به درگاه خدا. [۲۲۲۹] یک شعر نو هم درباره حضرت زینب (س) دارد که در فرهنگ سیاسی شیعه در دوره اخیر به عنوان پیام رسان پیام کربلا مطرح بوده است: از ورای چادر عصمت، نهان خورشید تابانی، طلوعی جاودان دارد، و از پشت حجاب پاکی و تقوا، دوستی سخت نیرومند، حسینی نهضت خون و شرافت را اصالت داد. [۲۲۳۰] وی در آستانۀ انقلاب هم شعری برای هفدهم شهریور و اشعاری برای موضوعات دیگر سروده که در همان منبع چاپ شده است.

خانم طاهرۀ صفارزاده (متولد ۱۳۱۵ سیرجان و دانش آموخته رشتۀ ادبیات انگلیسی و مترجم قرآن و درگذشته ۴/۸/۸۷) از شاعرانی است که نخستین مجموعه شعرش در سال ۴۱ چاپ شد. وی در سال‌های نخست دهۀ ۵۰ سفر پنجم را سرود که اشعار دینی - سیاسی او درباره داستان اسلام آوردن سلمان است و سال ۵۷ توسط رواق چاپ شد: «بیدار پارسی، بی‌تاب راه بود، رفتن به راه می‌پیوندد، ماندن به رکود». کتاب شعر دیگر او بیعت با بیداری حاوی اشعار او از ۵۶ تا ۵۸ است که نوعا مضامین انقلابی دارد (تهران، ۱۳۵۸). درباره قرق بودن خیابان‌ها از نظامیان شاه: «ملک از جمیع جهات آباد است. آباد از تدارک مرگ آوران، تفنگ، تانک، زره پوش، خطوط ارتباطی خدعه، زور و مسلسل و سرنیزه، در هر سوی بلاد بپاخیزان، در هر سوی بلاد ملت ایمان» (ص ۱۵). و شعری خطاب به امام از دی ماه ۱۳۵۷ با عنوان «سروش قم» (ص ۲۳) و زبدۀ اشعار قدیمی‌تر او که در حرکت دیروز و امروز (رواق، ‌۵۷) چاپ شده است. [۲۲۳۱]

البته نمونه‌های شاعران با اشعار نو و کهنه، به خصوص آنان که زمانی محدود، چند شعری سروده‌اند، فراوانند که نویسنده این سطور به دلیل دوری از شعر و ادبیات، کمتر با آنان آشناست. یکی ابوالحسن رضوی علوی (الف، بارش) است با کتاب ما بر صلیب رنج خویش، که برگزیدۀ اشعار او از سال‌های ۵۱-۵۷ و حاوی مضامین انقلابی درباره امام و شهیدان و مبارزان است (تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۲).

از نسل جدید و در همین سبک، یکی هم جواد محدثی(متولد ۱۳۳۱) طلبۀ آن وقت قم است که اشعاری در همین سبک و سیاق داشت و گویا در قم تنها مورد بود. وی از حوالی سال ۵۴ شعر نو گفتن خود را با گرایش‌های سیاسی آغاز کرد که یک نمونه معروف آن «اسیر آزادیبخش» درباره حضرت زینب (س) بود:‌ ای دختر علی، ای خواهر حسین، ای زینب بزرگ، ای پیک انقلاب شهیدان کربلا در روزگار خود، در طول قرن‌ها از ما به تو، درود فراوان و بیشمار. [۲۲۳۲] زان پس محدثی با سوژه کربلا و برخی از موضوعات اجتماعی - سیاسی دیگر، اشعار دیگری هم گفت که از آن جمله «حماسۀ شهادت» باز درباره کربلاست. شعری با عنوان «خسی در میقات» برگرفته از سفرنامۀ جلال به مکه، که عنوان شعری برای حج و مکه است. شعر «هر روز عاشورا و هرجا کربلایی است» از سال ۵۶ است که آشکارا رنگ خون دارد. [۲۲۳۳] مجموعه‌ای دیگر از اشعار وی با عنوان قبلۀ این قبیله، عمدتا از اشعاری نوی است که وی در ایام نه ماهۀ زندانیش در اصفهان سروده است. وی در مقدمه آن در اسفند ۵۷ نوشته است: استقبالی که در این چند سال از شعر نو مذهبی به عمل آمد، ‌و جایی که اینگونه سروده‌ها برای خود در میان نسل انقلابی جوان باز کرده است، مرا همیشه وا داشته تا درباره آن جدی‌تر بیندیشم وآن را به عنوان یک سلاح بشناسم و بدانم و به کار گیرم. [۲۲۳۴] این شعرها، آثار انقلاب و زندان را در خود دارد و بههر روی، ‌جزو کارنامۀ شعر نو انقلابی آقای محدثی است. چندین شعر وی هم در کتاب اسلام و آبی تازه‌اش باید، که شخصی با نام اکبر وطن انتخاب کرده، به چاپ رسیده است. در این کتاب اشعاری هم از موسوی گرمارودی، نسرین صاحب، بهجتی، گیتی کرمانیان، فرا (با شعر بسیار عالی عاشورا حماسۀ مکرر، همان ص ۵۳) و حسین اکبری چاپ شده است. این کتاب در سال ۵۴ و بعد از آن مکرر چاپ شد و یکی از پررونق‌ترین کتاب‌هایی بود که اشعارش به صورت دکلمه در محافل مذهبی دو سه سال پیش از انقلاب خوانده می‌شد.

مجلد دوم آن کتاب با نام حماسۀ شهادت در سال ۵۶ به چاپ رسید و اشعاری از محدثی، م. زورق، رزمجو، عظیم، صاعدی، نعمت‌ میرزا زاده، سید مصطفی حسینی، م. پریشان، و حسن منتظر قائم در آن چاپ شده است. از میان این جماعت م. زورق (محمد حسن حاج محمدی، از چهره‌های شناخته شده در عرصۀ شعر نو پیش و پس از انقلاب بود. شعری از وی از پیش از انقلاب، چنین است: ‌جنگ آیا ز هوس می‌افتد؟ دست بر ماشه، هدف؟ - معلوم! می‌چکد خون ز گلوگاه تفنگ... می‌رود بانگ در آغوش فضا، افتد آهسته جوانی برسنگ، خون زند از سر و رویش بیرون، آید آرام ز نایش آهنگ! آه مادر!.. ز نفس می‌افتد، جنگ آیا ز هوس می‌افتد. [۲۲۳۵]

از جمع روحانیون نیز کسانی به مناسبت نهضت اسلامی، بیشتر اشعاری به سبک کلاسیک سرودند که در این میان اشعار محمدحسین بهجتی اردکانی (شفق) فراوان‌تر است. [۲۲۳۶] ایشان گه‌گاه شعر نو هم می‌سرود و از آن جمله شعر «فرشته نجات» اوست. [۲۲۳۷] شعر «نهضتی که دنیای اسلام را تکان داد» در پایان کتاب نهضت دو ماهه روحانیون ایران (قم، ۱۳۴۱) آمده است. اشعار انقلابی شفق در مجموعه‌ای با نام بهار آزادی در سال ۱۳۵۸ ش در قم (نشر شفق)چاپ شد که غالب آن‌ها شعر کلاسیک، و اندکی شعر نو است. نخستین شعر وی درباره انقلاب از سال ۱۳۴۱ با عنوان «آفرین بر این انقلاب» است: درود باد بر این انقلاب پاک، درود/ که زیر سایۀ آن، جان ملتی آسود/ درود باد بر این جنبش عظیم شگرف / که شاهراه سعادت، به روی خلق گشود. [۲۲۳۸] به همین ترتیب اشعار بعدی وی از سال ۴۰-۴۲، سپس اشعار دوران خفقان و پس از آن اشعار دوران انقلاب در همین کتاب بهار آزادی آمده است. شعر نو «در شهر انسان‌ها» با خطاب به بلبل و اینکه تو در خواندن آزاد هستی، تصویری از اوضاع خفقان آن روزگار را به دست داده است: ولی در شهر انسان‌ها، نشانی از فضای باز آزادی نمی‌یابی، پریده پرتوی، آرامش و شادی نمی‌یابی، به شهر تیرۀ شبگون ما نوری نمی‌بینی، مزار آباد ما را جنبش و شوری نمی‌بینی. [۲۲۳۹]

دکلمه خوانی، زمانی هم در حسینیه ارشاد باب شد و کسانی چون پرویز خرسند و محمدرضا شریفی نیا آن را اجرا می‌کردند. آنچه آنان در سال ۵۱ از اشعار دیگران خواندند، در مجموعه‌ای به نام شرمگین، ما بی‌شرف‌ها، توسط انتشارات سبز منتشر شد. فضای حاکم بر آن اشعار غالبا مذهبی و به لحاظ دینی - تاریخی متکی به امام علی÷ و امام حسین÷ بود. در این مجموعه، اشعار و متن‌های ادبی کوتاه از موسوی گرمارودی، نعمت میرزا زاده، شریعتی، پرویز خرسند و محمدرضا حکیمی آمده بود.

شعرخوانی، اعم از نو و کلاسیک، در شکل سیاسی رسمی آن، طی یک مراسم شبانه، و در طول ده شب (از دوشنبه ۱۸ مهرماه ۱۳۵۶) در مؤسسه فرهنگی انستیتو گوته تهران، بسیار با شکوه برگزار شد و هر شب جمعی از شاعران و ادیبان در آنجا شعر خوانی می‌کردند. شرحی از آن مراسم در کتابی با نام ده شب (به کوشش ناصر مؤذن، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۷) چاپ شده است. البته فضای آن اشعار، مذهبی نبود و به جز افراد بسیار معدودی همانند موسوی گرمارودی، غالب اشعار و ارائه دهندگان، ‌لائیک و اشعارشان غیرمذهبی بود. از اشعار موسوی که در آنجا ارائه شد این‌ها بود: سلام بر فلسطین، در ستایش آزادی، در سایه سار نخل ولایت، محبوبۀ شب، و با تلاوت مهتاب. [۲۲۴۰]

علی معلم هم از همان نسل است که مثنوی سرا بود که اشعار پیش از انقلاب او در کتاب وی با عنوان رجعت سرخ ستاره چاپ شد. [۲۲۴۱] این اشعار که در بخش مثنوی‌های پیش از انقلاب آن کتاب آمده است، تاریخ دقیق سرایش ندارد. شعری از آن، چنانکه دربالای آن نوشته شده است با الهام از کتاب حسین وارث آدم و برای دکتر شریعتی سروده شده است:

سیه بپوش برادر سپیده را کشتند/ گزین شدند و سوار گزیده را کشتند/ حرامیان همه شب را به حیله کوشیدند/ چراغ قافله را با سحر خموشیدند / شکوه جلوه عمر دوباره را بردند/ چو ابرتیره فروع ستاره را بردند... / سیه بپوش که رسم شریعتی با ماست/ سیه بپوش که خصم شریعتی با ماست/ چه ساده دل که دل خویش با گمان دادیم/حرامزاده طاغوت را امان دادیم/ بیا به نام شهیدان ره به‌کار شویم/ کفن بپوش که با کیدگر سوار شویم. [۲۲۴۲]

طه حجازی (ح. آرزو؛ برادر فخرالدین، کارمند پست و شاغل در انتشارات بعثت) هم از شاعران عرصه شعر نوی سیاسی - مذهبی است که البته آنچه از وی ملاحظه شد، کتابچه‌ای با عنوان مردی از خاکستان است که عنوان شعری درباره دکتر شریعتی است. در این مجموعه، شعر ارشاد وی درباره حسینیه ارشاد است که آن را در سال ۵۴ سروده و در حضور شریعتی و استاد شریعتی خوانده است:‌ ارشاد استاده سرگران، با قامتی به هیأت فریاد، و گیسوانی از خزه‌ی سرخ، در جادۀ قدیم شمیران، یادآور شهامت دیروز، دیروزهای رگبار، دیروزهای خون، دیروزهای سرزده در انفجار بمب... اینجا عزیز، خون زمانه در جریان است، خون حسین و زینب و قاسم، خون شهیدهای پیاپی، سید جمال، قائم مقام و مدرس و کوچک، همراه خون سرکش «صادق» و خون پاک مجاهد «میهن دوست»، ‌و خون جاری و سبز «حنیف نژاد» (ص ۲۲). مجموعه شعر وی دربارۀ فلسطین هم با عنوان حماسۀ عرب فلسطینی در بهار ۱۳۵۸ (تهران، بعثت) چاپ شد. این شعر از سال ۱۳۴۸یعنی زمان اوج گرفتن ماجرای فلسطین است. وی اشعاری هم از دکتر سیدجعفر سامی‌الدّبونی با همکاری مصطفی مختاری به فارسی درآورد که آن هم توسط انتشارات بعثت در سال ۵۸ چاپ شد. [۲۲۴۳]

قیام نور مجموعه‌ای از نصرالله مردانی (درگذشته اسفند ۱۳۸۲) است که اشعار آن از سال‌های ۵۵ تا ۶۰ است و دارای همان مضامینی که مورد نظر ماست. «قیام سرخ شقایق» شعری از فروردین ۵۷ است:

بلوغ کامل گل نهضت بهارانی / به کوچه‌های چمن ساز جویبارانی/ وقوع واقعه‌ای انفجار در تاریخ/ ظهور صبح در اقلیم شب کنارانی/ شکوه خون شهیدان سنگر ایثار/ ترانه‌های ظفر بر لب سوارانی... [۲۲۴۴] و شعری از مهر ۵۷:‌ دل می‌طپد از ترانۀ خون شهید / بر خاک ببین گونۀ گلگون شهید/ در دفتر روزگار از روز نخست / با جوهر خون نوشته قانون شهید. [۲۲۴۵] و از این دست از سال‌های ۵۵ و ۵۶ هم فراوان است.

جواد محقق (م. آتش)متولد ۱۳۳۳ همدان (دبیر آموزش و پرورش و سردبیر مجلات رشد) (فرزند آیت الله محسن محقق، تحصیل کرده نجف و زنده) شاعر جوان دیگر آن دوران است که چند مجموعه شعر با عناوین مردی چو آفتاب (قم، روح، ۱۳۵۷)، پاسدار خورشید (قم، هجرت، ‌۵۹)، ای فاتح همیشۀ تاریخ (ـ عنون شعری از مردانی - قم، هجرت، ۱۳۵۸)، و ای آفریدگار (حاوی اشعار مناجات و عرفانی؛ قم، هجرت ۵۸ و چند مجموعه دیگر با ویژگی‌ انتخاب اشعار جدید و نو مانند با آخرین رسول، ‌آواز انتظار) دارد که اشعاری از آن‌ها مربوط به سال‌های پیش از انقلاب است. قصه مرد بزرگ پاپتی، داستانی منظوم - شعر نو - (تهران، سلمان، ۱۳۵۶ و توزیع در ۵۹) از دیگر آثار ایشان است. دیگر اشعار مجموعه، ای فاتح همیشه تاریخ از شاعرانی چون شکاک، سپیدۀ کاشانی، ولی‌الله درودیان، معینی کرمانشاهی، جواد محدثی و محمدگلبن و خود محقق، دربارۀ امام است. این نخستین مجموعه شعری بود که یکجا درباره امام انتشار یافت.

اشعار پیش از انقلاب آقای محقق در مردی چو آفتاب (قم، روح، ۸-۱۳۵۷) است که آن‌ها را در سال‌های ۵۲-۵۴ سروده و حاوی مضامین انقلابی - دینی است. اشعار این کتاب، ساده و بی‌ریا و در عین حال، حال و هوای جوانی از نوع جوانان انقلابی همان سال‌ها را دارد.

بر مدار صبح (تهران، محراب قلم، ۱۳۶۶) اشعاری از عزیزالله زیادی است که برخی از اشعار نو و کلاسیک آن، از سال‌های ۵۶-۵۷ است و مضامین سیاسی - دینی دارد. اما نمی‌دانیم اشعاری از آن پیش از انقلاب چاپ شده است یا نه.

در محرم سال ۵۷ و به دنبال اعلام حکومت نظامی و شهادت شماری از مردم، کتابی با عنوان شهدای محرم، از م. حامد منتشر شد که شعر نوی مفصلی درباره مبارزات مردم و شهادت جوانان بود. در صفحۀ نخست آن صفحه‌ای از شعر آقای شفیعی کدکنی از کتاب کوچه‌باغ‌های نیشابور آمده بود: تو در نماز عشق چه خواندی/ که سال‌هاست/ بالای دار رفتی/ و این شحنه‌های پیر، از مرده‌ات هنوز پرهیز می‌کنند. بعد از آن، اشعار نو همان حامد که سروده‌های سال ۵۷ در شیراز و تهران است، آمده است. این متن را باید چیزی میان شعر نو و نثری ادیبانه دانست.

درباره سرودهایی که برای تظاهرات ساخته می‌شد، و بیشتر سرایندگان آن افراد ناشناخته بودند، باید در جای دیگری صحبت کرد.

اکنون که از بیان این سلسله، گرچه ناقص گذشتیم، بی‌مناسبت نیست به شعری از آیت الله سیدعبدالعلی آیت اللهی - نواده آیت الله سید عبدالحسین لاری - اشاره کنیم که تاکنون (۱۳۸۶) در مقام آیت الله منطقه لار و امام جمعه آن دیار مشغول فعالیت دینی است. وی گه‌گاه شعری می‌سرود و از جمله اشعار وی که در سال ۴۲ سرود، و بی‌گمان تندترین شعر علیه شخص شاه به شمار می‌آید، با عنوان چکامۀ قیام این است: افسرا بزن سر سلطان را / رنگین نمای کاخ گلستان را / ننشسته گر به کاخ گلستانش/ در پیش گیر راه شمیران را / داری اگر هراس ز دربانش / افسون کنیم صاحب و دربان را / بشتاب سوی ساحت سعد آباد / زن دستبند افسر و دژبان را / جدی نمای و کوشش مردانه/ با خرقه بند چشم نگهبان را/ ای چیره دست افسر فرمانبر/ اعلام کن نتیجه فرمان را/ سر از تنش بگیر و تنش از سر/ کن پاره پاره آن تن بی‌جان را / آتش بزن بر آن سر و آن پیکر/ در کوچه افکن آن سر بریان را/ بر تخت تکیه زن که سلیمانی/ در بند دار دیو رجز خوان را... [۲۲۴۶]

[۲۱۹۸] دکلمه، کلمه‌ای فرانسوی است که به معنای خواندن شعر یا نثر در برابر دیگران و معادل چیزی است که در فارسی گاه به آن ادا کردن می‌گویند. [۲۱۹۹] مع الاسف در کتاب‌هایی که در تاریخ شعر نو نوشته شده، امثال نوشته‌های شمس لنگرودی، کاخی و حقوقی و غیره به این بخش از اشعار دینی - سیاسی تقریبا به طور کامل بی‌توجهی شده است. در حالی که تنها همین مختصر، می‌تواند گواه آن باشد که این شعبۀ ادبی اولاً تا چه اندازه پردامنه بوده و ثانیاً در فضای آن روز جامعه ایران، چه مقدار مؤثر بوده است. [۲۲۰۰] بنگرید به: تفسیر آفتاب، بخش دهم، ادبیات انقلاب که اشارتی در این باب با گزیده‌ای از اشعار دارد. [۲۲۰۱] حسین پیشوای انسان‌ها، به کوشش محمود اکبرزاده، مشهد، کتابفروشی جعفری، ۱۳۴۲ش. [۲۲۰۲] قصاید مذکور را بنگرید در: شراب خانگی ترس محتسب خورده، تهران، ۱۳۵۲، ‌درباره اوستا اطلاعات جامع را بنگرید در: ویژه نامه (۴) مهرداد اوستا (مجلۀ تاریخ و فرهنگ معاصر) قم، ۱۳۷۳. [۲۲۰۳] شراب خانگی ترس محتسب خورده، (تهران، زوار، ‌۱۳۵۲)، بنگرید: ویژه‌نامه اوستا، ص ۱۳۳. [۲۲۰۴] دستچین، ۴۶ـ ۴۷؛ آقای موسوی گفتند: بعد از اعدام میهن دوست با شهید رجایی به قزوین رفتیم و در مجلس فاتحه‌ای که افراد گلچین شده، حوالی ۱۵۰ نفر حاضر بودند، شرکت کردیم. در آنجا در حالی که شهید رجایی فرزند میهن دوست را بغل گرفته بود این شعر را خواندم و وقتی رسیدم به این شعر که: «رسد روز خون ترا ریختن» بسیاری از همان خواص هم برخاسته و رفتند. [۲۲۰۵] دستچین، ص ۵۶ـ ۶۱. [۲۲۰۶] دستچین، ص ۶۴، ۶۲. [۲۲۰۷] دستچین، ص ۲۷. همین شعر است که در آذرماه ۴۹ در مسجد هدایت خواند و مورد تشویق حاضران قرار گرفت. بنگرید: مسجد هدایت، ج ۲، ص ۱۸۹. [۲۲۰۸] دستچین، ص ۳۰. [۲۲۰۹] دستچین، ص ۱۸-۲۴. [۲۲۱۰] سرود رگبار، ص ۲۶. [۲۲۱۱] همان، ‌ص ۶۸. [۲۲۱۲] نغمه‌های قدسی، ص ۱۲۷ـ ۱۲۸. [۲۲۱۳] نغمه‌های قدسی، ص ۲۰. [۲۲۱۴] هم ایشان گفت که وی از مریدان مرحوم محمدتقی شریعتی بود و به همین دلیل شعر دلیل شعر بلند سقراط خراسان را در ستایش وی سرود، بعدها که به تهران رفت، استاد از تحول فکری او نگران بودند و در باره وی گفتند: آقای میرزا زاده از استعداد فوق العاده برخوردار است، اما متأسفانه از ثبات و استقامت فکری نه. من در مشهد بسیار مواظبش بودم، نوعی حسادت با علی (شریعتی) داشت. چون به تهران رفت و با کسانی در تهران همراه و همدل شد که دل در گرو دین و اسلام چندان نداشتند، من خیلی نگران شدم. آقای مهدوی‌ را افزود: این داوری وقتی اهمیت دارد که بدانیم استاد شریعتی بسیار کم در تنقیص افراد سخن می‌گفت و مشهور است که آیت الله طالقانی گفته بود: اگر آقای شریعتی از کسی تمجید کرد، شاید بشود در آن تردید نمود اما اگر از کسی قدح کرد هیچ تردیدی در آن نیست. [۲۲۱۵] لیلة القدر، ص ۶۷. [۲۲۱۶] لیلة القدر، ص ۹۲. [۲۲۱۷] همان، ص ۱۱۱. [۲۲۱۸] همان، ص ۹۶. [۲۲۱۹] همان، ۱۵۳. [۲۲۲۰] سه نامه به امام خمینی، ص ۹، درباره تأثیر این شعر در شرایط آن روز قم و به طور کلی ایران بنگرید: گوشه‌ای از خاطرات سید محمود دعایی، ص ۶۶. [۲۲۲۱] بنگرید: گلخون، ص ۷۹ـ ۹۱ واسطه رساندن شعر «به تو سوگند» به امام، شیخ محمد حکیمی بوده است. در تصویری که از اصل نامۀ درج شده نام واسطه که در بالا بوده و «ثقة الاسلام...» به عمد محو شده است. [۲۲۲۲] گلخون، ص ۴۰، این شعر در روزنامه آیندگان، ۱۵ مرداد ۱۳۵۸ چاپ شد و روز بعد هم این روزنامه توقیف گردید. [۲۲۲۳] اشک خون (احمدی بیرجندی، ‌قم، ‌۱۳۷۴) ص ۲۲۴. [۲۲۲۴] بنگرید به اشعار دوران پیش از انقلاب وی در: آیینه‌ای برای صداها، مشتمل بر هفت دفتر شعر، تهران، علمی، ۱۳۷۶. عمدۀ اشعار سیاسی وی در کوچه باغ‌های نیشابور بوده است که بیش از یکصد و بیست هزار نسخه از آن چاپ شده است. [۲۲۲۵] مورد مرثیۀ درخت را که برای مصدق گفته شده و در «از زبان برگ» چاپ شده باید مستثنی کرد که پس از درگذشت دکتر مصدق در مجلۀ سخن چاپ و موجب دردسر خانلری هم شد (به نقل از خود آقای شفیعی): دیگر کدام روزنه، دیگر کدام صبح، خوابِ بلند و تیرۀ دریا را، آشفته وعبوس، تعبیر می‌کند... [۲۲۲۶] آیینه‌ای برای صداها، ص ۲۷۵ـ ۲۷۷ (از کوچه باغ‌های نیشابور) چنان که بعدها شعر «سوک نامه» ایشان هم به مناسبت رحلت امام در مطبوعات به چاپ رسید که آن هم گویا در این باره نبود: موج خزر، از سوک، سیه پوشان‌اند / بیشه دلگیر و گیاهان هم خاموشان‌اند / بنگر آن جامه کبودان افق، صبح دمان/ روح باغ‌اند کزین گونه سیه پوشان‌اند... بنگرید: آیینه‌ای برای صداها، ص ۳۰۱. [۲۲۲۷] خود ایشان گفت: شعر در دست حسن قاسمی دوست مشترک من و پویان بود. [۲۲۲۸] این در جریان بازدیدی بود که ایشان از کتابخانه مجلس داشت و صبحانه‌ای را در خدمت ایشان بودیم. [۲۲۲۹] نوای آزادی، ص ۴۶. [۲۲۳۰] نوای آزادی، ص ۴۷. [۲۲۳۱] شعر طاهره صفار زاده و امیری فیروزکوهی و غلامرضا قدسی و موسوی گرمارودی را درباره شریعتی ببینید در: ‌یادنامه سالگرد هجرت و شهادت دکتر شریعتی، : صص ۱۸۰-۱۸۱، ۱۸۷، ۱۹۹ و شعر قدسی و محمدگلبن را درباره امام ببینید در: تفسیر آفتاب، ص ۴۶۲، ۴۶۴. [۲۲۳۲] بنگرید: اسیر آزادیبخش، ۱۱-۱۵. [۲۲۳۳] این دو نمونه و دیگر نمونه‌های شعر وی را از پیش از انقلاب بنگرید در همان «اسیر آزادیبخش». [۲۲۳۴] قبلۀ این قبیله، ص ۶. [۲۲۳۵] شراره‌هایی از شعر متعهد امروز اسلام، ص ۱۳. [۲۲۳۶] سرود سحر، مجموعه اشعار مناجاتی و عرفانی اوست که به سال ۶۲ و ۶۹ (توسط انتشارات شفق، در قم) چاپ شد. [۲۲۳۷] اسلام و آبی تازه‌اش باید، ص ۳۷ـ ۴۲. [۲۲۳۸] بهار آزادی، ص ۵۹. [۲۲۳۹] بهار آزادی، ص ۱۱۹ـ ۱۲۲. [۲۲۴۰] ده شب، شب‌های شاعران و نویسندگان در انجمن فرهنگی ایران - آلمان، صص ۳۰۰ـ ۳۱۹. [۲۲۴۱] رجعت سرخ ستاره، صص ۱۳ـ ۶۳. [۲۲۴۲] رجعت سرخ ستاره، ص ۵۳. [۲۲۴۳] وی در سال ۵۵ هم کتابی با عنوان مجموعه مقالات از نویسندگان مختلف و با مقالات متنوع ضمن انتشارات بعثت به چاپ رساند. [۲۲۴۴] قیام نور، ص ۲۵. [۲۲۴۵] قیام نور، ص ۸۹. [۲۲۴۶] زندگی و مبارزات آیت الله حاج سید عبدالعلی آیت اللهی، ‌ص ۹۳ـ ۹۴.