جریان ها و سازمان های سیاسی-مذهبی ایران

فهرست کتاب

۱۶- شیخ علی تهرانی

۱۶- شیخ علی تهرانی

علی مراد خانی ارنگه [۲۰۹۷]معروف به شیخ علی تهرانی متولد ۴/۲/۱۳۰۵ از روحانیونی است که پس از تحصیل در قم - و اندکی نیز در نجف - و همچنین اقامت‌ کوتاهی در تربت حیدریه به مشهد رفت و در آنجا اقامت گزید. [۲۰۹۸] وی سال‌ها در قم شاگرد امام خمینی ودر مشهد برای یازده سال شاگرد آیت الله میلانی بود و همزمان در فعالیت‌های سیاسی و مبارزاتی بر ضد رژیم پهلوی فعالیت چشمگیر داشت. تهرانی در قم در مدرسه حجتیه سکونت داشت و با آیت الله علومی - مقیم یزد - هم‌حجره بود. [۲۰۹۹] آقای مسعودی می‌گوید که در نخستین روزهای شروع مرجعیت امام، شاهدِ حضور شیخ علی تهرانی و شیخ یوسف صانعی در بیت امام بوده است. [۲۱۰۰] تهرانی همان زمان، در کنار آقایان خلخالی، ابطحی کاشانی و توسلی، در جمع دوستان نزدیک مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی بود. علاوه بر آنکه هم‌بحث ایشان هم به حساب می‌آمد. [۲۱۰۱] وی بعدها به مشهد آمد و در آنجا اقامت گزید.

در دهۀ‌۴۰ و ۵۰ چندین نفر از برجسته‌ترین آنان، یعنی سید عبدالکریم هاشمی نژاد، سید علی خامنه‌ای، عباس واعظ طبسی و محمدرضا محامی، مبارزات مردم مشهد را در جهت تحقق حکومت اسلامی هدایت و رهبری می‌کردند. شیخ علی تهرانی هم در این جمع، افزون بر آنکه دست به قلم بود، در صحنۀ مبارزات حضور داشت. وی شوهر خواهر حضرت آیت الله خامنه‌ای بوده و هست.

تهرانی، خصلتاً زندگی ساده و بی‌پیرایه‌ای داشت و در غذا خوردن و دیگر موارد اهل ساده‌زیستی بود. [۲۱۰۲] آقای یزدی تأیید می‌کند که «از ویژگی‌های حائز اهمیت شیخ علی تهرانی، روح قناعت و سخت‌گیری بر نفس بود. او با یک لقمه نان و پنیر خودش را سیر می‌کرد و برخلاف برخی، در بند غذاهای الوان نبود». [۲۱۰۳]

تهرانی متهم بود که در نوع مواضع خود بسیار تند و جدی و تا حدی نامتعادل بوده است. [۲۱۰۴] درباره او این امکان هست که به سرعت موضع خویش را نسبت به مسأله‌ای عوض کند و در موضع جدید هم با همان شدت و حدت رفتار کند. وی در طرفداری از امام و الفاظی که در عشق و علاقه خود به ایشان به کار می‌برد، افراط می‌کرد؛ چنانکه بعدها نیز در دشمنی با او به افراط گرایید. خودش می‌نویسد که وقتی ساواک او را دستگیر کرد، بازجو ضمن پرسش از اینکه چرا رساله امام خمینی را توزیع می‌کند، از او پرسید: او را اعلم می‌دانی؟ گفتم: اصلا او را قابل مقایسه با علمای رسمی حتی با علمایی که طول کشش تشیع بوده‌اند نمی‌دانم و او را همانند سلمان و ابوذر تالی تلو معصوم می‌دانم، (تالی تلو را نمی‌توانست بنویسد، داد به من نوشتم) سپس برای سه سال به ایرانشهر تبعیدم کردند. [۲۱۰۵]

آقای مسعودی درباره وی می‌گوید: «آشنایی ما از مدرسه حجتیه بود... ایشان ابتدا با مثنوی و عرفان و مسائلی از این دست سروکار داشت... مدتی با این افکار و اوهام مشغول بود، تا اینکه ناگهان خبر رسید که ایشان مثنوی و حافظ را کنار گذاشته و مدعی است که این کتاب‌ها نجس است و آن‌ها را با انبر بر می‌دارد. [۲۱۰۶] ما از این چرخش تعجب کردیم... این حالت عدم اعتدال در رفتار و گفتار این فرد به چشم می‌خورد... تهرانی از نظر درسی پیشرفت خوبی داشت و هم‌بحث مرحوم آقا مصطفی بود» [۲۱۰۷] آقای یزدی هم با اشاره به خاطرات روزهای مدرسه حجتیه می‌گوید: «این آقای تهرانی در مدرسه حجتیه هم که بود، قدری خشک بود» وی از رفتار مخصوص او صحبت کرده می‌گوید که وقتی در سیرجان به دیدنش رفته است، یک مرتبه «در خلال ناهار، او به ناگاه از جای برخاست و ایستاد به نماز» [۲۱۰۸] یزدی او را شخصی مستبد به رأی تصویرکرده و می‌گوید که وی همزمان خود را اهل فلسفه عرفان و اخلاق و اقتصاد اسلامی می‌دانست. [۲۱۰۹]

مبارزات تهرانی در مشهد نیز ادامه یافت و آن چنانکه از برخی از خاطرات بر می‌آید، در سال ۱۳۴۹ در ایرانشهر تبعید بوده است. شیخ علی ریحانی که سه ماه در آنجا بوده، از حضور تهرانی به عنوان تبعیدی در آنجا خبر داده و موردی را هم از سختگیری رژیم درباره تهرانی بیان کرده است. [۲۱۱۰]

در اطلاعیه‌ای که شماری از روحانیون مبارز خارج از کشور در دی ماه ۱۳۵۶ انتشار دادند، اسامی «جمعی از علما و روحانیون متعهد را که در مبارزات و بسیج نیروها نقش سازنده داشتند» و دستگیر و به مناطق دور دست و بد آب و هوا تبعید و در تبعیدگاه‌ها زندانی» شده‌اند، چنین یاد کرده‌اند: «آیت الله ربانی شیرازی، حجت الاسلام خلخالی، حجت الاسلام عبدالمجید معادیخواه، و «در مشهد، حجت الاسلام آقای علی تهرانی، وحجت الاسلام آقای سید علی خامنه‌ای». [۲۱۱۱]

با اوج‌گیری تظاهرات در سال‌های ۵۶ـ ۵۷ شیخ علی تهرانی یکی از فعالان سیاسی مشهد به شمار می‌آمد و در مجامع انقلابی حضوری فعال داشت. در همان زمان، گه‌گاه در مجالس انقلابی تهران نیز از شیخ علی تهرانی دعوت می‌شد؛ از جمله شهید مفتح برای سخنرانی در مسجد قبا از او دعوت کرد که وی را پس از دو شب سخنرانی دستگیر کردند. شهید مفتح در بیانیه‌ای در مرداد ۵۷ اعلام کرد:‌ «در آغاز محرم گفتند سخنران باید روحانی باشد؛ وقتی ما از آقای علی تهرانی محقق و نویسنده معروف دعوت کردیم، پس از دو شب سخنرانی ایشان را گرفته و تبعید کردند». [۲۱۱۲] تهرانی در فروردین ۵۷ در سیرجان به همراه عبدالمجید معادیخواه تبعید بود. [۲۱۱۳] پس از آن همراه سیدعلی محمددستغیب شیرازی، مرتضی فهیم کرمانی وسید محمد احمدی به سقز تبعید شد. این جمع در ۲۸ اردیبهشت اعلامیه مشترکی «درباره اوضاع ایران» صادر کردند. [۲۱۱۴]

پس از بازگشت از تبعید، سخت درگیر مسائل انقلابی مشهد شد. در ۵ آبان ۵۷ که تظاهرات بسیار بزرگ و باشکوهی در مشهد برگزارشد ‌و در جلوی راه آهن اجتماع عظیمی صورت گرفت، نماز جماعت به امامت شیخ علی تهرانی اقامه شد. [۲۱۱۵] مجددا در هشتم آبان تظاهرات بزرگی شده و تظاهرکنندگان در محوطه باشگاه دانشگاه فردوسی اجتماع کردند، «در این اجتماع، حجت الاسلام خامنه‌ای و حجت الاسلام شیخ علی تهرانی سخنرانی نمودند». [۲۱۱۶] همچنین در اجتماع بزرگی که در ۱۶ آبان ۵۷ در استادیوم سعد آباد مشهد برگزار شد «حجت الاسلام علی تهرانی سخنرانی و مردم را به همبستگی و اتحاد بیشتر برای رسیدن به هدف آزادی و حکومت اسلامی دعوت کرد.» [۲۱۱۷]

به هر روی، در طول سال‌ها نام شیخ علی تهرانی نیز ضمن اسامی بسیاری دیگر از مبارزان روحانی، در ذیل اعلامیه‌های ضد رژیم‌ دیده می‌شود. [۲۱۱۸] وی در مشهد، در روزگاری که آیت الله میلانی سخت تحت کنترل ساواک بود، با ایشان رفت و آمد داشت و بارها و بارها نام وی در میان افرادی که به دیدار آقای میلانی رفته و یا همراه وی در درس و مسجد بوده‌اند، در اسناد ساواک یاد شده است. [۲۱۱۹]

موضع مبارزاتی وی همچنان ادامه یافت. در اطلاعیه مشترکی که توسط روحانیون مبارز مشهد به مناسبت هجرت امام به پاریس منتشر شد، نام شیخ علی تهرانی در کنار نام آقایان «سید علی خامنه‌ای، محمدرضا محامی، عباس واعظ طبسی، و سید عبدالکریم هاشمی نژاد» آمده است. [۲۱۲۰] همکاری وی با برخی از افراد یاد شده ضمن برگزاری جلسات و تظاهرات و غیره، در ضمن اسناد منتشر شده درباره مرحوم هاشمی نژاد نیز آمده است. [۲۱۲۱]

آقای رمضانعلی شاکری در گزارش وضعیت انقلابی مشهد در سال ۵۷ تأیید می‌کند که «در شهر مشهد، خانۀ آیت الله شیرازی و آیت الله قمی مرکز تصمیم‌گیری و پناهگاه مردم بی‌دفاع بود و اداره قیام و راه‌پیمایی‌ها و حرکت‌ انقلابی و شورای مرکزی و اجرای فرامین امام بیشتر توسط روحانیون مبارزی مانند میرزا جواد آقا تهرانی، شیخ ابوالحسن شیرازی، حاج سید کاظم مرعشی، حاج سید علی خامنه‌ای، حاج شیخ عباس واعظ طبسی، سید عبدالکریم هاشمی نژاد، استاد شیخ علی تهرانی و‌‌ آقای طاهر احمد زاده و دکتر محمود روحانی و دکتر فرهودی انجام می‌گرفت». [۲۱۲۲] در جریان تشییع جنازه حجت الاسلام شیخ احمد کافی در ۳۱ تیر۵۷ تظاهراتی درمشهد شد که به درگیری میان مردم و نیروهای انتظامی منجر گردید. شیخ علی تهرانی به همین مناسبت اطلاعیه‌ای منتشر کرد. در این زمان وی از محل تبعید خود از سقز، برای محاکمه و حضور در دادگاه به مشهد آمده بود. [۲۱۲۳] در اجتماع گروهی از تظاهر‌کنندگان در منزل آیت الله شیرازی در ۲/۹/۵۷ نیز شیخ علی تهرانی درباره «تجاوز حاکم، پیروزی و برقراری حکومت اسلامی» سخنرانی کرد. [۲۱۲۴] آقای شاکری موارد دیگری از حضور تهرانی را در رویدادهای انقلابی سال ۵۷ در مشهد بیان کرده است. [۲۱۲۵]

بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ریاست دادگاه انقلاب مشهد و مدتی هم ریاست دادگاه انقلاب اهواز [۲۱۲۶] به شیخ علی تهرانی سپرده شده و وی به محاکمه عوامل رژیم مشغول گشت. [۲۱۲۷] وی در سال ۱۳۵۸ از سوی حزب جمهوری اسلامی مشهد و برخی از تشکل‌های دیگر کاندیدای مجلس خبرگان شد که به عنوان نفر هفتم از خراسان انتخاب شده و به خبرگان راه یافت. [۲۱۲۸] به دلیل آنکه وی آثاری در اقتصاد اسلامی نوشته بود، در مجلس خبرگان در کمیسیون مالی و اقتصادی حضور داشت. [۲۱۲۹]

تهرانی و شریعتی: شیخ علی تهرانی از ارادتمندان به دکتر شریعتی بود و به همین مناسبت، دکتر یادداشتی درباره کتاب شناخت وی نوشت که در پشت جلد آن به چاپ رسید. شگفت آنکه شریعتی با تمام بی‌علاقگی‌اش به مباحث فلسفی، در آنجا از آن کتاب کاملا فلسفی ستایش کرد. در همین نامه، شریعتی پیشنهاد کرد نام کتاب نه شناخت بلکه فلسفۀ شناخت باشد؛ زیرا این نام (هم با متن مناسب‌تر است و هم آن جزوه معروف را تداعی نمی‌کند»، که اشاره به شناخت مجاهدین بود که خود به بدنام بودن آن اثر در این زمان اشاره دارد. شریعتی از تهرانی چنین یاد می‌کند: «زبانم پر از ستایش وجانم لبریز ایمان و دلم سرشار از امید نسبت به مردی است که چه خوش درخشیده است و چه رستمانه می‌روید و در جهان ما نسل جدید مسلمان که تشنه و مشتاق و دردناک در تلاش تکوین مجدد مکتب اعتقادی خویش براساس اسلام نخستین هستیم، چه خوب آن خلا بزرگ و رنج‌آوری را که سخت آسیب‌پذیرمان کرده است، پر نموده، علی تهرانی درست همان کسی است که محتاجش بودیم و سخت منتظرش... و شکر خدا که رسید.» [۲۱۳۰] در دی ماه ۵۶ هم سخن از متنی بوده است که شیخ علی تهرانی در ستایش از دکتر شریعتی نوشته بوده است. [۲۱۳۱] وی متنی با عنوان خصایص روحی یک انسان برای یادنامۀ سالگرد هجرت و شهادت ابوذر زمان دکتر شریعتی (۳۱ـ ۳۸) نوشت (با تاریخ ذی حجه ۱۳۹۷ق) و ارادت خود را به او نشان داد و از منتقدین او بد گفت. احسان شریعتی هم در مقاله‌ای که برای همین یادنامه نوشت، چنین گفت: گرچه دشمنان علی، به همان سنت سنیۀ همیشه تاریخ خواستند در غیبتش دوباره تحریف و تهمت و... را آغاز کنند، اما رویش رستمانۀ علمائی چون تهرانی‌ها بود که نقش بر آبشان کرد. [۲۱۳۲]

شیخ علی تهرانی همراه با آقای خلخالی در سالگرد درگذشت شریعتی اعلامیۀ مشترکی دادند که نثرش نشانگر آن است که تهرانی آن را نوشته است. در این اطلاعیه آنان علت موفقیت شریعتی را در آن دانستند که «نبوت و بعثت را رستاخیزی به هوش آورنده و حرکت آفرین در مسیر کمال و سعادت دانسته... و دین به‌ویژه دین اسلام را معارف و احکام و دستوراتی یافته که بر طبق نقشۀ سرشت انسانی پی ریزی شده. . .» این زمانی بود که این دو، در بانه و سقز تبعید بودند. [۲۱۳۳] تعبیر «سرشت انسانی» بارها در نوشته‌های تهرانی آمده است. تندرَوی تهرانی در دفاع از شریعتی مورد انتقاد برخی از روحانیون بوده است؛ همچنان که ستیاش عجیب و غریب آقای شریعتی هم از تهرانی، انسان را به تعجب وا می‌دارد.

آقای مطهری در نام‌های که در انتقاد از شریعتی به امام نوشته، اشاره کرده‌اند که «شنیدم به یکی از دوستان مشهد، که اخیرا به نجف مشرف شده بود، تذکر مفیدی داده‌اید و دورادور اطلاع دارم که مؤثر بوده و در روش ایشان که اخیرا خیلی خطرناک شده بود، مؤثر واقع شده و الحمدالله». [۲۱۳۴] آقای سید حمید روحانی، در همانجا در حاشیه، ذیل کلمۀ «یکی از دوستان مشهد» نام وی را شیخ علی تهرانی نوشته‌اند. تأثیری که از آن یاد شده بعید می‌نماید، زیرا تهرانی در ۱۵/۳/۵۹ کتابچه‌ای با عنوان آری این چنین شد برادر نوشت و از سر ارادتی که به دکتر داشت، شرحی از ما وقع این چند سال به خصوص سال پس از انقلاب را در قالب پاسخ به نوشته دکتر شریعتی که آری این چنین بود برادر، نوشت.

شیخ علی تهرانی تحت تأثیر اندیشه‌های اقتصادی سوسیالیستی، و به احتمال، - ‌بنا به گفته محتشمی - با تأثیر پذیری از کتاب اقتصاد مجاهدین خلق، آثاری در اقتصاد اسلامی نوشت. زمانی که این نوشته به دست حاج آقا مصطفی خمینی، هم‌بحث سابق تهرانی افتاد، ضمن نام‌های در این باره به او تذکر داد. مرحوم حاج آقا مصطفی در این نامه نوشت: [۲۱۳۵] کتاب روابط اجتماعی و اقتصادی در اسلام رسید، [۲۱۳۶] ولی مع الاسف نُسَخ کم، و متمایلین و مشتاقین، بیش از حد متعارف مراجعه دارند، دست به دست می‌رود، باید سعی کنید که مارکس‌زده معرفی نشوید. البته چاره‌ای هم جز این نیست که نوعا و قریب به اتفاق نویسندگان ما، ‌مارکسیسم زده می‌شوند. نمی‌گویم اسلام زده باشید، و به هر وسیله‌ای باطلی را تصحیح کنید، می‌گویم دقت بیشتر در مبانی حقوق اسلام داشته باشید... آقایان خامنه‌ای را خصوصا سیدنا علی (خامنه‌ای) را سلام برسانید. [۲۱۳۷]

مرحوم سید منیرالدین حسینی شیرازی هم با ستایش از حاج آقا مصطفی می‌گوید: به یاد دارم، وقتی کتاب اقتصاد اسلامی آقا شیخ علی تهرانی را نزد آقا مصطفی آوردند آن را شدیدا رد کرد و گفت: مؤلف عمامه‌ای بر سر افکار کمونیستی گذاشته است. [۲۱۳۸] دوستم آقای مهدوی برایم نوشت: کتاب اقتصاد اسلامی را در دست داشتم. آقای صالحی نجف آبادی آن را دید گفت: با احتیاط بخوانید، این همشهری شما اقتصاد مارکسیستی را گرفته، لعابی از تعلیمات اسلامی کشیده و به عنوان اقتصاد اسلامی جا زده است.

آیت الله شیخ محمد یزدی هم در خاطراتش نوشته است که آن زمان وقتی نوشته‌ای از علی تهرانی را دید، شگفت زده شد. وی از تأثیرپذیری تهرانی از مکتب‌های انحرافی سخن گفته است. [۲۱۳۹] آقای یزدی بار دیگر هم در خانه شیخ علی تهرانی بر سر موضوع مالکیت و دیدگاه وی به بحث پرداخته و در برابر عصبانیت شیخ علی تهرانی به او گفته است: «من از طریق نوشته‌های شما که در ایام تبعید به دست من می‌رسید، در جریان انحرافات شما قرار گرفتم». [۲۱۴۰]

شیخ علی تهرانی، علاوه بر کارهای مبارزاتی، گویا از سال ۵۰ (یا ۴۹) به بعد، به کارهای قلمی نیز اشتغال داشت. کتاب‌هایی که از وی می‌شناسیم چنین است:

۱. اخلاق اسلامی، ۲. اسلام ضد استثمار، ۳. اقتصاد اسلامی، ۴. مالیات‌های اسلامی (مشهد، کتابفروشی جعفری، ۱۳۹۵ق)، ۵. قانون لاضرر یا حافظ نظام اسلامی، ۶. امر به معروف و نهی از منکر، ‌۷. ای انسان ستم و تفرقه را مپسند، ۸. توحید ذاتی یا اثبات وحدت وجود، ۹. توحید و خداشناسی در مکتب اسلام، ۱۰. طرح کلی نظام اسلامی، ۱۱. فلسفۀ شناخت، ۱۲. تقیه در اسلام (قم، طباطبائی، ۱۳۵۲)، ۱۳. مدینه فاضله در اسلام (مشهد، کتابفروشی جعفری، ۱۳۵۰ش). ۱۴. روابط اجتماعی و اقتصادی در اسلام (مشهد، کتابفروشی جعفری، ۱۳۵۴). وی در بیشتر این کتاب‌ها بحث از نظام اسلامی را طرح کرده و نگاهش به اسلام و شریعت آن، ‌نگاهی کاملا نظام مدارانه است.

تهرانی از اواخر سال ۵۸ به این سو به تدریج به سمت هواداری از جریان‌های مخالف انقلاب کشیده شد. و تقریبا مواضع مشترکی با لاهوتی داشت. با جدا شدن صفوف، وی متمایل به مجاهدین خلق و بنی صدر شد و وی در بهمن ماه۱۳۵۸ ضمن نگارش متنی که در نشریه مجاهد به چاپ رسید، به انتقاد از عملکرد امام پرداخت. [۲۱۴۱]

تندترین مصاحبه وی که به تحریک برخی از عناصر مجاهدین خلق تحت عنوان «معلمان مسلمان» مشهد انتشار یافت، حاوی برخوردهای تند وی بر ضد رهبران حزب جمهوری اسلامی و شخص امام بود. این مصاحبه تحت عنوان مصاحبه با استاد علی تهرانی در تیراژ بسیار وسیعی چاپ و منتشر شد. اصل این مصاحبه، پس از آن بود که امام به طور رسمی بر ضد مجاهدین خلق موضع گرفت. وی در این مصاحبه به دفاع از مجاهدین پرداخت و منافق‌بودن آنان را سخت مورد انکار قرار داد.

بعدها که اوضاع بدتر شد، وی همچنان به ضدیت امام و نیروهای مکتبی ادامه داد. بنی صدر در سی‌ام اردیبهشت سال ۶۰ خبر از تلگرافی داده است که شیخ علی تهرانی به وی زده و از او خواسته است تا جدی‌تر در مقابل چماق داران، اصطلاحی که برای پیروان جناح مکتبی به کار می‌رفت، بایستد و او هم قول داد که چنین کند. [۲۱۴۲]

شیخ علی تهرانی به دنبال فرار بنی صدر از ایران، و پس از استقرار مجاهدین خلق در عراق در سال ۶۴، مخفیانه به آن کشور منتقل شد و در آنجا برای سال‌های طولانی به سخنرانی در رادیو عراق بر ضد امام و انقلاب مشغول بود. رژیم بعثی عراق، سال‌ها پس از پایان جنگ (۱۳۷۴) او را در مرز جمهوری اسلامی ایران رها کرد. نیروهای جمهوری اسلامی وی را به تهران منتقل کردند. مدتی زندانی بود تا آنکه آزاد شده و تاکنون در منزلی در نزدیکی پل چوبی، به همراه خانواده زندگی می‌کند. [۲۱۴۳]

پیش از انقلاب، تهرانی کتابی تحت عنوان اخلاق اسلامی نوشت. این همان کتابی که بعدها استادش امام خمینی به طعنه از او به عنوان کسی که کتاب اخلاق و توحید می‌نویسد اما خودش از آن بی‌خبر است، یاد کردند. [۲۱۴۴]

[۲۰۹۷] روستایی در مسیر کرج به سمت چالوس، تهرانی تا این اواخر در آنجا تعلقاتی داشت و خودش اظهار می‌کرد که پدرش از راه باغداری زندگی می‌کرده و خانه‌ای را هم که او در مشهد داشت، پدرش برای او تهیه کرده بود. [۲۰۹۸] وی می‌گوید که در سن ۳۷ سالگی بوده است که حاج آقا مصطفی برای وی از دختر مرحوم حاج سید جواد خامنه‌ای خواستگاری کرده و تنها دختر ایشان را که نوزده سال داشته، به عقد خود درآورده است (خاطرات، ص ۲۶). [۲۰۹۹] خاطرات آیت الله محمد یزدی، ص ۴۱۱. [۲۱۰۰] خاطرات آیت الله مسعودی خمینی، ص ۲۰۲، تهرانی برای بنده نوشتند که این سخن نادرست است. آن روزها در مشهد مقدس بودم و از اوضاع قم و مرجعیت در آن خبری نداشتم. [۲۱۰۱] همان، ‌ص ۲۰۶-۲۰۷ و نیز بنگرید، ‌۲۰۹، ۲۱۰. [۲۱۰۲] همان، ص ۳۶۰. [۲۱۰۳] خاطرات آیت الله محمدیزدی، ص ۴۱۱. [۲۱۰۴] آقای مهدوی راد فرمودند که پس از رسیدن خبر شهادت شهید سعیدی، یک روز شاهد بودم که شیخ علی تهرانی بر سر درس آیت الله میلانی برخاست و به شدت به ایشان که درس را تعطیل نکرده بود، با صدای بلند و تعبیرهای تند اعتراض کرد و نشست اما آیت الله میلانی هیچ نگفت و درس را شروع کرد. نیز آقای مهدوی نوشتند: روزی در خانه محمدتقی شریعتی بودم، شیخ علی آمد. نوشته‌ای از جیب درآورد به آقای شریعتی داد. استاد با ناتوانی هنوز برای احترام از جا بلند نشده بود که تهرانی به سرعت برخاسته، دوان رفت و در را به هم زد. استاد حیرت زده نگاهی کردند و فرمودند: مجسمه زهد است، حیف که تند است (سه بار این جمله را تکرار کردند). [۲۱۰۵] خاطرات ص ۵۸، وی در ادامه می‌گوید بار دیگر هم مرا خواستند و گفتند که تو گفته‌ای من خمینی را می‌پرستم، پس مشرک هستی؛ دوباره مرا تبعید کردند. در جای دیگری هم می‌گوید که در سخنرانی خود به مناسبت مجلس هفت حاج آقا مصطفی گفته است: آقای خمینی در فقه از علامه حلی و در فلسفه از ملاصدرا بهتر است. (خاطرات، ‌ص ۷۰) [۲۱۰۶] آقای تهرانی برای بنده نوشتند که این سخن اشتباه محض بوده و هیچگاه چنین روش‌هایی، خدا را گواه می‌گیرم، از من سرنزده و مثنوی را چکیده عرفان اسلامی دانسته و می‌دانم «من نمی‌گویم که آن عالیجناب / هست پیغمبر ولی دارد کتاب». [۲۱۰۷] خاطرات آیت الله مسعودی، ص ۳۶۶. [۲۱۰۸] خاطرات آیت الله محمد یزدی، ص ۴۰۸. [۲۱۰۹] همان، ص ۴۱۲. [۲۱۱۰] انقلاب در خمین، ص ۸۰. [۲۱۱۱] اسناد انقلاب اسلامی، ج ۴، ص ۳۸۳، و نیز بنگرید: ۴۰۶، ‌۴۸۷. [۲۱۱۲] اسناد انقلاب اسلامی، ج ۲، ص ۳۲۹. [۲۱۱۳] بنگرید: آیت الله ربانی املشی به روایت اسناد ساواکم، ص ۳۱۲؛ خاطرات آیت الله مسعودی، ص ۳۶۵-۳۶۶. [۲۱۱۴] اسناد انقلاب اسلامی، ج ۳، ص ۳۰۱-۳۰۴. [۲۱۱۵] روز شمار انقلاب اسلامی، ج ۷، ص۱۱۱. [۲۱۱۶] همان، ‌ج ۷، ص ۱۷۵. [۲۱۱۷] همان، ج ۷، ص ۴۰۰. [۲۱۱۸] بنگرید: اسناد انقلاب اسلامی، ‌ج ۲، ص ۳۲۲، ۳۳۱، ۳۳۸. [۲۱۱۹] در این باره بنگرید به آیت الله العظمی میلانی به روایت اسناد ساواک، ‌ج ۳، فهرست اعلام، ذیل نام تهرانی، علی. [۲۱۲۰] اسناد انقلاب اسلامی، ج ۳، ‌ص ۴۰۲. در اطلاعیۀ دیگری از همان دست، ‌نام جمعی دیگر از روحانیون مبارز مشهد از جمله آقایان «ابوالحسن شیرازی محمدمهدی نوغانی، جواد تهرانی، محمدباقر حکمت، سید کاظم مرعشی، حسن‌علی مروارید، مصباح مولوی، عباس واعظ طبسی، و سید علی خامنه‌ای» آمده است. اسناد انقلاب اسلامی، ج ۳، ص ۴۹۳ [۲۱۲۱] بنگرید: شهید حجت الاسلام سید عبدالکریم هاشمی نژاد، ص ۷۰۳، ۷۱۰، ۷۹۲، ۸۱۱، ۸۱۲، ۸۳۱، ۸۴۵. [۲۱۲۲] انقلاب اسلامی و مردم مشهد (مشهد چاپ دوم، ۱۳۶۲) ص ۲۸. [۲۱۲۳] انقلاب اسلامی و مردم مشهد، ص ۸۵ـ ۸۶. [۲۱۲۴] انقلاب اسلامی و سید عبدالکریم هاشمی نژاد به روایت اسناد ساواک، ص ۸۰۹. [۲۱۲۵] انقلاب اسلامی و مردم مشهد، ص ۱۱۸، ‌۱۳۳، ۱۶۳. [۲۱۲۶] بنگرید: خاطرات آیت الله مسعودی، ص ۳۶۶. آقای تهرانی نوشتند: ولی حقیر هیچ محاکمه‌ای را در اهواز به عهده نگرفتم و فقط با مطالعه پرونده‌ها آقای خمینی را از قضایا مطلع کردم و با او از حقیقت قضیه رکس آبادان خبر دادم. اگرچه مردم آبادان با تلگراف‌ها از رئیس جمهور و دیگران خواستند من دادگاه را عهده دار شوم ولی نپذیرفتم و خلخالی و جنتی و موسوی تبریزی ظاهرا عهده‌دار بودند. [۲۱۲۷] انقلاب اسلامی و مردم مشهد، ص ۲۰۴. [۲۱۲۸] انقلاب اسلامی و مردمی مشهد، ص ۲۰۷؛ راهنمای استفاده از صورت مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی، ص ۳۴۶ (در آنجا تصویری هم از وی چاپ شده است). [۲۱۲۹] بنگرید خاطرات مرحوم آقا منبرالدین حسینی (تهران، ۱۳۸۳) ص ۲۵۴. [۲۱۳۰] بنگرید: شریعتی در اسناد ساواک، ج ۳، ص ۱۳. [۲۱۳۱] شریعتی در اسناد ساواک، ج ۳، ‌ص ۳۹۰. [۲۱۳۲] یادنامه سالگرد هجرت و شهادت، ص ۱۳۳. [۲۱۳۳] اسناد انقلاب اسلامی، ج ۲، ص ۲۷۴ـ ۲۷۵. [۲۱۳۴] اسناد انقلاب اسلامی، ج ۲، ص ۲۲۲. [۲۱۳۵] آقای شیخ علی تهرانی درباره این عبارت به بنده نوشتند: نامه ایشان درباره روابط نبود بلکه در باره امر به معروف و نهی از منکر بود که نوشت: خوش فکر پسندیده، بدفکر پسندیده، پیرمرد پسندیده، جوان‌ها پسندیدند، همه تعریف می‌کنند؛ متأسفانه نسخه آن کم است. این نامه در اوایل انقلاب در کیهان با عکسی از من و حاج آقا مصطفی به مناسبت سالگرد فوت او چاپ شده است. [۲۱۳۶] مشهد، کتابفروشی جعفری، ۱۳۵۴. [۲۱۳۷] خاطرات سیاسی علی اکبر، محتشمی، ج ۲، ص ۲۹۶ـ ۲۹۷ وقتی موضوع این نامه را با آقای شیخ علی تهرانی در میان گذاشتم، گفت که اصل نامه همان است که در روزنامه کیهان اول آبان ۵۹ چاپ شده است. آن نامه را یافتم. در آنجا صرفا تعریف و تمجید از شیخ علی بود. سپس به کتاب اقای محتشمی مراجعه کردم، دیدم این نامه دیگری است که تصویر آن هم در پایان کتاب آقای محتشمی آمده است. فتوکپی نامه را به آقای تهرانی دادم. ایشان پذیرفت که نامه به اوست، اما گفت که نامه هرگز به دست من نرسیده است. نظر ایشان درباره اصل این اتهام آن بود که مطالبی که درباره اقتصاد اسلامی در کتاب روابط اجتماعی نوشته، از شهید محمدباقر صدر بوده و آن زمان به دلیل آنکه رابطه آقای صدر بابیت امام خوب نبود، حاج آقا مصطفی به او بدبین بوده و این مسأله را مطرح کرده است. در حالی که پس از انقلاب که رابطه آقای صدر با انقلاب خوب شد، تمام آثار او به فارسی درآمد. (این‌ها توضیحاتی بود که آقای تهرانی مفصل در نامه‌ای به بنده نوشت). [۲۱۳۸] خاطرات حجت الاسلام و المسلمین مرحوم سید منیرالدین حسینی، ص ۲۱۴-۲۱۵. [۲۱۳۹] خاطرات آیت الله محمد یزدی، ص ۴۰۸. [۲۱۴۰] همان، ‌ص ۴۱۰ـ ۴۱۱ تهرانی در این باره نوشت: ایشان در تبعید هیچگاه جز از دوستی و محبت چیزی به من نگفت. یکبار هم در سیرجان بهدین آمدو در بحثی که با بعضی از کمونیست‌ها داشتم شرکت کرد و هیچ اظهار نظری نکرد. [۲۱۴۱] بنگرید: غائلۀ چهاردهم اسفند، ص ۱۴۵. [۲۱۴۲] کارنامه رئیس جمهور، ۳۰/۳/۶۰ روزنامۀ انقلاب اسلامی، شیخ علی تهرانی در این باره نوشت: چنین تلگرافی به او ننمودم و تلگراف من به او درباره دو مرحله‌ای شدن انتخابات مجلس شورا بود که پاسخ صحیحی نداد. به شما که ظاهرا اول نویسندگی شماست سفارش می‌کنم که متوجه باشید که حب و بغض در اکثر انسان‌ها در گفته‌ها و نوشته‌هاشان دخالت می‌کند و حتی این‌ها به خاطر اشکالاتم با امام خمینی نه تنها متغیر الحال بودن مرا عنوان کرده‌اند بلکه بعضی از آن‌ها از دیوانگی من به واسطه شکنجه‌های زمان شاه سخن گفته‌اند. [۲۱۴۳] ایشان گه‌گاه به کتابخانه مجلس آمده و در آنجا دیدارهایی دست داده است. [۲۱۴۴] صحیفۀ امام، ج ۱۳، ص ۳۹۸ «گاهی وقت‌ها گوینده در عین حالی که خوب می‌گوید، در عین حالی که خوب می‌نویسد، کتاب توحید هم می‌نویسد، کتاب اخلاق هم می‌نویسد، لکن همان نوشتن است و گفتن است و عرضه داشتن است، ‌خودش از آن بی‌خبر است. (۲۲ آذر ۵۹) شیخ علی تهرانی از تألیفات چاپ نشده خود در سال‌های ‌اخیر این چنین برای بنده نوشت: تفسیر قرآن در سه جلد، ‌شرح نهج البلاغه در سه جلد، جلد چهارم فلسفه شناخت، روش اسلام در اصلاح جوامع، شرح خیر و شر انسانی، دایره ملکوتی در دو قوس نزولی و صعودی، شجره نوریه در شرح حقیقت شجره‌ای که آدم از آن نهی شد. رساله در شرح انحاء وجود رابط (به عربی)، رساله‌ای در جواز عزلت از خلق در این زمان، شرح هدایة الحکمه اثیریه به فارسی، شرح فارسی قصیده تائیه ابن فارض، ‌شرحی بر مصباح الهدایة الی الخلاقة والولایة، شرحی بر تمهید القواعد ابن ترکه، خاطرات. وی افزود: برخی از تقریرات دروس که در قم از درس اساتید نوشته بودم در خانه‌ام بود که از دست رفت. همینطور یک دوره اصول فقه به عربی به نام قواعد الاستنباط.