فکر دینی بازرگان
ما پیش از این شرح حال فکری کوتاهی نسبت به مهندس بازرگان داشتیم. در اینجا همان بحث را پی میگیریم. گذشت که نهضت آزادی به رغم اعتنایی که به امر دین داشت، رسالت خود را در کار دینی نمیدید. به همین جهت، تلاشی هم در اینکه به عنوان یک تشکل، جهتگیری دینی داشته باشد یا اصلاح دینی بکند یا متون دینی منتشر کند، نداشت. با این حال، به دلیل آنکه برخی از سران نهضت، علائق دینی مشخصی داشتند، افکار آنان به حساب نهضت گذاشته میشد درحالی که میبایست نهضت آزادی را یک تشکل سیاسی با اهداف مشخص دانست نه یک سازمان سیاسی - دینی.
به لحاظ اندیشۀ دینی، نگاه مهندس بازرگان و همینطور دکتر سحابی به دین، بر اساس مطالعاتی بود که آنان از دوره جوانی در دین داشته و به تبع علم گرایی رایج در آن دوره، و اهمیت علوم تجربی و نیز پیشینۀ تحصیلات خود میکوشیدند تا به نوعی میان اسلام و علم جدید پیوند بزنند. داستان پیوند خوردن دین با علم یا جدایی از آن، حکایت مفصلی است که دست کم پانصد سال در اروپا سابقه دارد. [۹۴۴] این سابقه، به طور ناقص به دنیای اسلام رسید؛ بدین معنا که مسلمانان علم گرا بدون آنکه به درستی از آن پیشینه آگاه باشند و زیر و بم ارتباط علم و دین را دریابند، براساس همان داشتههای علمی محدود خود، تلاش میکردند تا اسلام را برای نسل تحصیل کردۀ جدید که «در مدارس جدید درس میخواند و با علوم و فرهنگی که از غرب آمده است خو میگیرد و رشد میکند» [۹۴۵] علمی نشان دهند و با زبان خود او با او سخن بگویند.
یکی از نخستین آثار بازرگان در این زمینه، کتاب مطهرات در اسلام بود که به سال۱۳۲۳ ش به چاپ رسید. بازرگان خود در شرح محتوای این کتاب مینویسد: در آنجا کلیۀ احکام طهارت و نظافت اسلامی از دریچۀ تصفیۀ بیوشیمی و به استعانت قوانین فیزیک و شیمی و فرمولهای ریاضی مطالعه شده بود. [۹۴۶] بعدها این کتاب در فاصلۀ سالهای ۱۳۴۱ تا۱۳۴۸ هفت بار دیگر چاپ شد. [۹۴۷] که نشان علاقۀ متدینین به گرایش علمیشدن دین در این دوره بود. حتی در قم نیز این کتاب مشتریان فراوان داشت و تأثیر گذار بود. آقای سبحانی به بنده فرمودند: «آن زمان از آثار بازرگان هم کتابهایی مانند مطهرات در اسلام در قم مورد استفاده بود. حتی کتاب راه طی شده هم خوانده میشد. در آن وقت، هیچکس در قم بازرگان را فرد منحرفی از لحاظ فکری نمیدانست. ما او را از جمله کسانی میدانستیم که دین و اسم خدا و پیغمبر را به دانشگاه بردند. بازرگان، کتاب راه طی شده را به آقای طباطبائی داد و گفت: هر نقدی بر آن دارید بنویسید، آقای طباطبائی به آقای مکارم داد که نقد بنویسد که ننوشت.»
بازرگان برای نشان دادن اینکه دین و احکام دینی مشتی خرافات نیستند، تلاش کرده بود تا وجه علمی احکام دینی به خصوص در بخش نجاسات را نشان دهد. وی نجاست را چنین تعریف کرده بود: «نجاست چیزی است که وجود آن به خودی خود باعث اختلال محیط زندگانی انسان میگردد یا سبب تقویت میکربهای موذی میشود، به طوری که در هردو حال مضر به سلامتی شخص بوده، در صورت عدم اقدام به رفع آن حتما یا احتمالا ضرری وارد خواهد شد.» [۹۴۸]وی در این کتاب، برآن است تا نشان دهد در آن زمان، احکام مطهرات و نجاسات، حتی از اروپا هم در رعایت مصالح و مفاسد در امر سلامتی انسان جلوتر است.
برای بازرگان که فرزند یک تاجر متدین بود و علوم جدید خوانده بود، تلفیق میراث سنتی با دانش جدید، امری عادی بود. به ویژه که وی وقتی نگاه به داشتههای علمی خودی میکرد، ضعف شدید آن را در مییافت. خود وی میگوید که در محفل منظمی که پدرش داشت و سید ابوالحسن طالقانی - پدر مرحوم طالقانی - گردانندۀ آن بود، از ایشان برخی از مسائل علمی جدید راجع به مدور بودن زمین و غیر ذلک پرسیده بود و ایشان سخت نسبت به آنچه غربیها در این باب میگویند، اظهار بدبینی کرده و به او گفته بود: «علومی که از اروپا، از خارج آمده باشد، اصلا غلط است، به آنها نباید استناد کرد.» [۹۴۹]
این نگرش علمی - دینی که مبتنی بر فلسفۀ سیانتیسم و آمپریسم بود، منکر تفکر فلسفی و عقلانی موجود در فلسفۀ اسلامی بود. به همین دلیل، کسانی مانند بازرگان، بر اساس همان فلسفۀ علمی جدید، به فلسفۀ اسلامی و عقلگرایی فلسفی حمله کرده، آن را تفکری یونانی و ارسطویی میدانستند. آنان میکوشیدند تا از طریق تجربۀ علمی و حسی به اثبات قضایای دینی بپردازند. با این تحلیل، راه بشر در عصر جدید که به تفکر علمی رسیده، با راه انبیاء تلاقی پیدا میکند. بازرگان بیشتر این تحلیلها را در شرح اصول اعتقادی اسلام، یعنی توحید، نبوت، و معاد در کتاب راه طی شده ارائه کرده است.
استاد مطهری به رغم دوستی نزدیکی که با مهندس بازرگان و دکتر سحابی داشت، از انتقاد آشکار نسبت به اندیشههای علم گرایانۀ بازرگان خودداری نمیکرد. وی در پاورقیهای جلد پنجم کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم [۹۵۰] انتقادات تندی را نسبت به کتاب راه طی شده مهندس بازرگان مطرح کرده راه وی را در شناخت توحید «بیراهه» میخواند. گفتنی است که کتاب راه انبیاء راه بشر مجاهدین خلق، به لحاظ تئوریک برگرفته از کتاب راه طی شده مهندس بازرگان بود. تفکری که قائل است راهی که بشر در عصر حاضر به صورت طبیعی و علمی به آن رسیده، راهی است که انبیاء طی کردند. [۹۵۱] به قول بازرگان: بشر روی دانش و کوشش و به پای خود راه سعادت در زندگی را یافته و این راه سعادت، تصادفا همان است که انبیاء نشان داده بودند. [۹۵۲] بازرگان در جای دیگری با اشاره به اینکه این کتاب حاصل چند سخنرانی برای دانشجویان بوده و در سال ۱۳۳۷ ش به چاپ رسیده، درباره محتوای آن میگوید: منظور و محتوای این کتاب بررسی و اثبات این مطلب است که بشر خاکی به پای خود و با تجربه و دانشی که طی هزاران سال کسب کرده است، همان راهی را طی کرده و میکند که انبیاء تعیین و ترسیم نمودهاند. [۹۵۳] چیزی که مجاهدین بر این نظریه افزودند آن بود که مارکسیسم، همان راهی است که بشر طی کرده و در واقع به همان نتایجی رسیده که انبیاء به آن رسیدهاند. حنیفنژاد از اعضای نهضت که بعدها سازمان مجاهدین را با سعید محسن و عبدی بنیانگذاری کرد، در کتاب راه انبیاء مینویسد: «مارکس بدون آنکه نقش اساسی انسان را فراموش کند - این هم یکی دیگر از امتیازات مکتب مارکس نسبت به دیگر مکاتب فلسفی است - پیروزی نو و زوال سیستمهای کهنه را جبری میداند. توضیح آنکه ماتریالیسم تاریخی که مارکس آن را بیان کرده است، قطع نظر از نقایصی که در آن به چشم میخورد، حاوی یک حقیقت مهم است و آن اینکه تاریخ، مجموعهای از حوادث بیسروته و بدون جهت و هدف نبوده بلکه در مجموع حرکتی است در یک جهت غیرقابل برگشت و در حال تکامل؛ نبوغ مارکس در این بوده است که برای اثبات نظریۀ فوق شواهد تاریخی اقامه میکند.» [۹۵۴]
سابقۀ مبارزه با تفکر فلسفی تحت عنوان تفکر یونانی و ارسطویی در نوشتههای شریعتی و برخی از اصلاح طلبان دیگر نیز دیده میشود. منطق ارسطویی در این تفکر، به عنوان منطقی جزمگرا، غیر متحرک و دگم مطرح شده و کوشش میشود تا منطقی سیال جایگزین آن شود. [۹۵۵] بازرگان، همچنین با تألیف کتاب باد و باران در قرآن تلاش کرده بود تا هماهنگی میان دین و علوم جدید را نشان دهد. [۹۵۶]
آثار دیگری از او مانند عشق و پرستش و توحید، طبیعت و تکامل، مملو از بهکارگیری اصلطلاحات علمی برای تفهیم مفاهیم و قواعد و مناسباتی است که دین برای روشن کردن روابط خدا، انسان و طبیعت بیان کرده است. از محوریترین اندیشههای بازرگان طرح نظریه تکامل در سراسر عالم و دین و ایمان و معتقدات است! نمونههای دیگر کتاب بینهایت کوچکها، پراگماتیسم در اسلام، و ضریب تبادل مادیات و معنویات بود. در مورد دوم، تلاش میشود تا پراگماتیسم غربی، بر عملگرایی در اسلام منطبق شود. در این تصویر، نه تنها انسان مؤمن، یک فرد عمل گراست، که به قول مرحوم بازرگان «خداوند پراتیک است! و در دفتر خود نام و شهرت و شکل اشخاص را ثبت نمیکند، بلکه اعمال و آثار عمل را ثبت کرده است. [۹۵۷] آقای بازرگان در شرح قانون آنتروپی و تزاید آن در طبیعت و اینکه این قانون مستند ماتریالیستها برای نشان دادن حرکت روی به انحطاط عالم و در واقع تصادفی بودن مسیر حرکت و عدم وجود نظارت عالی است، به قانون تکامل اشاره کرده و اینکه این دو قانون، یعنی آنتروپی و تکامل، تعبیر قرآنیش «یحیی و یمیت و یمیت و یحیی» است که در قرآن آمده است. [۹۵۸] عشق به تطبیق مفاهیم غربی با مفاهیم اسلامی، در بیشتر آثار مرحوم بازرگان وجود دارد.
با این همه، وی پس از انقلاب که در این زمینه اتهاماتی متوجه او گشته بود، تأکید کرد که به هیچ روی بر آن نیست تا علم را مقدم بر وحی بداند. وی این اتهام را که کسانی بگویند این افراد بر این باورند که «آن چیزی را از اسلام یا دین قبول میکنیم که با عقل و علم و استدلالمان درست در بیاید» رد کرده، میافزاید: «چنین طرز تفکر در حقیقت انکار نبوت و وحی و ادعای بینیازی انسان از دیانت و مساوی دانستن خودمان با خدا» است. [۹۵۹] بنابراین باید پرسید: مقصود وی از رد روش فلسفی برای شناخت دین از یک سو و بهرهگیری از علوم تجربی برای طرح قضایای دینی، چه بوده است؟ اگر تنها یک تمثیل و صرفا جهت تقریب به ذهن بوده است، در آن صورت نبایست آن را جدی گرفت و به دنبال راه حل بهتری بود. در واقع طی چند دهه، مارکسیسم به خاطر ادعای علم گرایانۀ خود، میان جوانان تحصیل کرده و روشنفکر ایرانی، محبوبیت زیادی پیدا کرده بود.
بازرگان همزمان با علمی نشان دادن دین در آن دوره، برآن بود تا غیر علمی بودن مارکسیسم را در کتاب علمی بودن مارکسیسم که در سال ۱۳۵۵ نوشت، رد کند. [۹۶۰] این کتاب باب طبع کسانی که تمایل به مجاهدین داشتند نبود و به همین دلیل به صراحت به مخالفت با آن برخاستند. [۹۶۱] نکته جالب آن است که وقتی مجاهدین در سال ۴۷ جلساتی با بازرگان گذاشتند و عقاید تازه خود را برای وی شرح دادند، وی گفت: شما حرفهای کمونیستها را میزنید. در این هنگام یکی از مجاهدین میگوید: شما برای کار چند ساله ما ارزش قائل نیستید؟ [۹۶۲]
بازرگان افزون بر آنکه کوشید تا دین را علمی کند و عقاید دینی را با بینشی تجربی و پراگماتیسمی به اثبات برساند، در سیاسی نشان دادن دین اسلام نیز تلاش چشمگیری کرد. در واقع او در یک دورۀ طولانی، به تصور آنکه دین رایج، به جای تأکید بر مباحث اجتماعی و سیاسی صرفا به دنبال خدا و آخرت است، تلاش کرد تا بخش میانی دین را مورد تأکید قرار دهد و هدف بعثت انبیاء را که اصلاح امور جامعه و سیاست است در نوشتههایش منعکس سازد. بدون تردید در این زمینه کمتر نویسنده و متفکری را مانند بازرگان میتوان ذی نقش دانست. بازرگان طی بیست سال پیش از انقلاب، به عنوان یک فرد غیر روحانی، از زاویه معرفی کردن اسلام به عنوان یک دین سیاسی و فعال در عرصۀ اجتماع، در ردیف نخستینها بود. وی حتی در این زمینه، روی افکار بسیاری از روحانیون نیز اثر گذاشت. زمانی که وی در زندان بود آیت الله مرعشی در نامهای در ۱۴ آبان ۱۳۴۲ نوشت، چنین آورد... آقای طالقانی وآقای مهندس مهدی بازرگان دارای تألیفات نافعه و در ارشاد و تهذیب اخلاق مردم سهم بسزایی دارند و این تألیفات بهترین نمونه ارزنده از خدمات دینی و علمی این آقایان میباشد. [۹۶۳] بازرگان کار اندیشه و اجتماع و سیاست را یکپارچه کرده و همه چیز را درجهت تولید اسلام سیاسی تحلیل کرد و به کار گرفت. انواع نوشتههای وی تحت عناوین عشق و پرستش، انگیزه و انگیزنده، مسلمان اجتماعی و جهانی، مرز میان مذهب و امور اجتماعی، بعثت و ایدئولوژی، و بسیاری از آثار دیگر او در این سمت و سو نگارش یافته است.
سیاسیکردن اسلام، اقدامی است که از نگاه برخی از روشنفکران مذهبی متأخر، به ایدئولوژیککردن دین تعبیر شده است. اما آنچه به طور کلی گفته میشود یکیکردن دین و سیاست است. گفته شده است که «نهضت آزادی برای اولین بار نظریه دین از سیاست جدا نیست و اینکه فعالیت سیاسی محتاج به یک مبنای عقیدتی و ایمانی و مذهبی است را مطرح کرد». [۹۶۴] این سخن درباره لایه ملی جامعه ایرانی درست است، و الا پیش از آن، همانطور که همان مؤلف یادآور شده، فدائیان اسلام شکل افراطیتر آن را هم مطرح کرده بودند. به هر حال، نهضت آزادی جریانی متعلق به متدینین بود که سیاسی بودند و اولین دولت اسلامی بعد از انقلاب را نیز تشکیل دادند. با این همه گفته میشود که شخص بازرگان در یک سخنرانی در سالهای پایانی زندگی خویش از آن نظریه عدول کرده و روی خدا و آخرت به عنوان هدف اصلی بعثت انبیاء تکیه کرد. وی این دیدگاهها را در نوشتهای که تحت عنوان آخرت و خدا هدف بعثت انبیاء چاپ شده، ارائه کرد. این اثر به نوعی نقد جمهوری اسلامی به عنوان یک حکومت دینی از سوی بازرگان است؛ گرچه وی بر این باور است که حکومت خودمان هنوز نمرۀ آخر را نگرفته است تا بشود به خوبی درباره آن قضاوت کرد. [۹۶۵] درحالی که دیگران بر این باورند که او احساس میکرد که پس از انقلاب، با تأکید بیش از حد بر ابعاد اجتماعی و سیاسی و حکومتی اسلام، از خدا و آخرت کمتر صحبت میشود. بنابراین تأکیدش بر این مسأله به معنای عدولش از دیدگاههای پیشین نبایست تلقی شود. [۹۶۶] کتاب سیر تحول قرآن هم تلاشی قابل توجه در زمینه شناخت قرآن با روشهای ریاضی به خصوص در زمینه تعیین آیات مکی و مدنی است. شبیه این کار کتابی در دو سه سال پیش از انقلاب با عنوان نقبی به روشنایی چاپ شد که مؤلف آن ناشناخته ماند، اما گفته شد که از انجمن اسلامی اروپا و امریکا به ایران رسیده بود. این کتاب را انتشار بعثت چاپ کرد. در این کتاب هم به نوعی بحثهای مفهومی قرآن با متد به اصطلاح تازهای مورد بررسی قرار گرفته است.
یدالله سحابی نیز با نگارش کتاب خلقت انسان (منتشره در ۱۳۴۶) [۹۶۷] تلاش کرد تا میان آنچه در قرآن راجع به خلقت انسان آمده با آنچه که در زیستشناسی مورد توجه است، توافقی برقرار کند. [۹۶۸] بنابراین، برای اندیشۀ دینی سران نهضت آزادی میتوان دو ویژگی مهم عنوان کرد: الف: فاصله گرفتن از دین شناسی حوزوی یا خط فقاهت، ب: تکیه بر علمگرایی در تبیین دین و نو کردن آن. استقلال از مرجعیت دینی و حوزه، مسألهای بود که از نهضت آزادی به گروه انقلابی و انشعابی از آن یعنی سازمان مجاهدین منتقل شد و آنان بر اساس این نگرش و تجربههایی که از گروههای چپ داشتند، شخصا به مطالعه پرداختند، ایدئولوژی سازمان را تنظیمم کردند و در نهایت به نوعی ماتریالیسم اسلامی رسیدند.
در جمع نهضت آزادی، آیت الله طالقانی طبعا دینیتر میاندیشید و با توجه به تحصیلات دینی که داشت، بیش از دیگران به اصول دینی نزدیک بود. [۹۶۹] با این حال، تنوع محصولات نگارشی بازرگان در موضوعات مختلف، وی را به عنوان شاخص فکری نهضت مطرح میکرد نه مرحوم طالقانی را. گفتنی است که آثار مهدی بازرگان در یک دوره، به عنوان آثار دین شناسانۀ عالی رواج یافت و حتی بسیاری از روحانیون که شاهد این قبیل تطبیقها میان علم و دین بودند، به آن علاقمند شده، از آنها استفاده میکردند. نوع رقیقتر این گرایش، در خود حوزۀ علمیه پدید آمد و در آنجا نیز در اواخر دهۀ۴۰ و پس از آن در اوائل دهۀ ۵۰ تألیف آثاری که به نوعی متأثر از این گرایش بود، آغاز شد. [۹۷۰]
نهضت آزادی به لحاظ تئوریهای دینی، بیش و کم در دو جریان بعد از خود تأثیر گذاشت: نخست انشعاب مجاهدین خلق که علمگرایی را از نهضت گرفتند و مارکسیسم را بر آن افزودند. و دیگر انشعاب حسینیۀ ارشاد که تفاوت اساسی با حرکت مجاهدین داشت، اما به هر روی، تغییر مسیری بود نسبت به آنچه بازرگان در دین شناسی ترسیم کرده بود. در اینجا دیگر نه تنها اندیشههای او بلکه دیگران نیز دین را به صورت تازهای ارائه کردند که ما در این باره سخن خواهیم گفت.
گروهی که بازرگان در جمع آنان بود، شماری از فعالانی بودند که بعدها در دولت موقت، در کنار وی قرار گرفتند. این افراد طی نزدیک به چهار دهه و برخی سه دهه، افکار مذهبی خویش را با تأثیر پذیری از بازرگان شکل داده بودند. کسانی مانند مطهری نیز با سرمایههای فکری خود در این مجموعه و در کنار آنان فعالیت میکرد. یکی از آنان مهندس مصطفی کتیرایی بود که از شکلگیری یک تشکل غیر سیاسی و غیر انتفاعی با نام «متاع» یاد میکند که مخفف «مکتب تربیتی اجتماعی عملی» و هدف آن انجام یک سری فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی بود که از دل آن، شرکت انتشار، شرکت قلم، انجمن اسلامی مهندسین، انجمن اسلامی پزشکان، انجمن اسلامی معلمین درآمد. [۹۷۱] کتیرایی بر آن است که جلسات متاع از سال ۳۷ تا انقلاب ادامه داشت و اعلامیه مشترکی هم که مطهری و بازرگان دادند در همین جلسه متاع تهیه شد. [۹۷۲]
[۹۴۴] بنگرید: علم و دین، ایان بابور، ترجمۀ خرمشاهی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی. [۹۴۵] اسناد نهضت، ج ۱۱، ص ۱۱۷. [۹۴۶] رسوایی استبداد، ص ۷۸. [۹۴۷] بنگرید: کتابهای چاپی فارسی مشار، ص ۴۷۹۶. [۹۴۸] مطهرات در اسلام، ص ۴۳. [۹۴۹] سخنرانی بازرگان در مراسم طالقانی، چاپ شده در یادنامۀ ابوذر زمان، ص ۱۹۴. [۹۵۰] اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج، صص ۲۳ـ ۲۵. [۹۵۱] راه انبیاء، ص ۲. [۹۵۲] راه طی شده، ص ۱۲۴. [۹۵۳] بنگرید: رسوایی استبداد، ص ۸۶. [۹۵۴] راه انبیاء، ص ۱۹۷ـ ۱۹۸. [۹۵۵] البته مخالفت با فلسفۀ اسلامی در حوزههای علمیه، از جمله حوزۀ مشهد وجود داشت، که ربطی به تفکر تجربهگرایی نوین نداشته و هدف آن شناخت و عرضۀ ناب و خالص معارف الهی بدون امتزاج با اندیشههای بشری است. مکتب تفکیک و آموزههای میرزا مهدی اصفهانی که پس از سال ۱۳۲۰ در حوزۀ مشهد قوت گرفت، از این دست بود. در این باره به کتاب «مکتب تفکیک» استاد محمدرضا حکیمی (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی)، مراجعه فرمایید. [۹۵۶] تألیف کتاب «باد و باران در قرآن» به سال ۱۳۴۳ ش، زمانی که مهندس بازرگان در زندان بود، پایان یافت. بنگرید: شصت سال خدمت، ج ۲، ص ۴۲. [۹۵۷] بینهایت کوچکها به ضمیمۀ پراگماتیسم در اسلام، (تهران ۱۳۴۲) ص ۴۴. [۹۵۸] اسلام جوان، ص ۱۴ـ ۱۵. [۹۵۹] بازگشت به قرآن، ج ۴، ص ۳۴. [۹۶۰] این کتاب با نام مهدی سحاب (مهدی بازرگان و سحابی) در سال ۵۴ به چاپ رسید. محور قرار دادن علم برای سنجش ماتریالیسم و ایدهآلیسم در کلام جدید، جریان گستردهای است که بازرگان تنها یک حلقۀ آن است. برای مثال میتوان به کتاب «ایدهآلیسم و ماتریالیسم و تطبیق آنها با علوم جدیده» اثر دکتر برافروخته (تهران، چاپخانۀ آزردگان، ۱۳۲۷) مراجعه کرد. این کتاب، نمونۀ شگفت بهرهگیری از مسائل علمی برای اثبات کلیات دین به ویژه مسألۀ روح با توجه به دادههای علمی در شعبههای مختلف علوم تجربی است. در این کتاب گرایش اسلامی وجود ندارد و صرفا فلسفی علمی است. [۹۶۱] سازمان مجاهدین خلق از درون، ص ۱۴۴ - ۱۴۵. [۹۶۲] نشریه نقطه، مصاحبه با تراب حقشناس، شماره ۱، صص ۶۶، به نقل از: بررسی تغییر ایدئولوژی، ص ۲۱۴. [۹۶۳] اسناد انقلاب اسلامی، ج ۱، ص ۲۰۹. [۹۶۴] نیم قرن خاطره و تجربه، ص ۲۹۶. [۹۶۵] آخرت و خدا هدف بعثت انبیاء، ص ۹۴. [۹۶۶] خاطرات پیشگامان، ص ۱۷۵ـ ۱۷۶ به نظر عبدالعلی بازرگان، هیچ نوع تغییر نگاهی در بینش پدرش ایجاد نشده و اظهار نظر سروش در این باره کاملا خطاست. بنگرید: همان، ص ۱۹۳ـ ۱۹۵. [۹۶۷] اصل آن درسهایی بود که در میانه دهۀ۲۰ برای اعضای انجمن اسلامی و دوستداران آن ارائه کرده بود. [۹۶۸] سحابی این کتاب را در زندان برازجان که همراه شماری دیگر از اعضای نهضت آزادی در سال ۱۳۴۶ به آن منتقل شدند، در مواجه با مارکسیستها و تودهایها نوشت (همگام با آزادی، ج ۱، ص ۲۲۰). این کتاب همان زمان مورد اعتراض برخی از افراد قرار گرفت. بنگرید: ابوذر زمان، ج ۲، ص ۶۰۱. از جمله علامه طباطبائی در المیزان (مجلد ۱۶ عربی) به آن جواب داد (المیزان، ج ۱۶ «كلام فی كینونة الانسان الاولی» و سحابی رسالهای مستقل در نقد مطالب علامه نوشت که شرکت سهامی انتشار چاپ کرد. (بنگرید: فهرست انتشارات شرکت انتشار، ۱۳۴۹، ص ۱۱۰) برخی از آثار دیگر سحابی عبارت بودند از: تکامل موجودات، توجه به آثار طبیعت درقرآن، قرآن و تکامل (تهران شرکت سهامی انتشار، ۱۳۴۴) و دعاهای قرآن. یک گزارش اجمالی از زندگی وی را در روزنامۀ شرق مورخه ۲۷/۱/۱۳۸۴ ببینید. درباره خلقت انسان و اینکه آیا نظریه داروین درست است یا نه، یک داستان نسبتا طولانی در افکار اسلامی قرن بیستم وجود دارد. در ایران هم کارهایی در این باره صورت گرفت که از آن جمله کتابچهای بود در موافقت با نظریه داروین با عنوان «آفرینش انسان». به علاوه آقای مصباح هم درسهایی در این باره داد که به صورت کتابچهای توسط انتشارات شفق چاپ شد. در سال نخست انقلاب هم کتاب «خلقت آدم و بحثی در تکامل» توسط مرتضی رضوی سلدوزی و با مقدمه دکتر محمد مفتح چاپ شد. کتاب «داروینیسم و مذهب، نبرد اندیشهها در زیستشناسی» نیز توسط نورالدین فرهیخته در مرداد ۱۳۵۱ (انتشارات دهخدا) در تهران برای دومین بار چاپ شد. چند دهه پیش از اینها، اسدالله خرقانی کتابی در رد نظریه داروین نوشت. محمد مقیمی هم کتابی با نام مناظرۀ مسلمان با داروین نوشت. کتابی با همین نام مناظرۀ مسلمان و داروین از سید محمد شیرازی و با ترجمه علی کاظمی (قم، دارالعلم، ۱۳۸۷ق) چاپ شده است. مقدم بر همۀ اینها کتاب «نقد داروین» آقای محمدرضا مسجد شاهی از علمای اصفهانی بود که در دو جلد به عربی منتشر شد. شبلی نعمانی هم در مجموعه مقالاتش (صص ۱۸۵ـ ۱۹۳) که با ترجمه فخر داعی چاپ شده، مقالی را به این بحث اختصاص داده است. [۹۶۹] البته ایشان نیز متأثر از اندیشههای جدید بود. وی در تفسیر آیه ﴿وَيَقۡتُلُونَ ٱلنَّبِيِّۧنَ بِغَيۡرِ حَقّٖ وَيَقۡتُلُونَ ٱلَّذِينَ يَأۡمُرُونَ بِٱلۡقِسۡطِ مِنَ ٱلنَّاسِ﴾ معتقد بود که قسمت اخیر آیه شامل کشتن سوسیالیستها در کنار گذاشتن انبیاء میشود؛ به این دلیل که آنان هم به قسط دعوت میکنند. بنگرید: شریعتی آنگونه که من شناختم، ص ۴۰. شاید همین مسأله سبب شده بود که طاهر احمدزاده با اینکه مسلمان بود، از موضع فرزندش مسعود و مجید که چریک فدایی بودند، دفاع کند. او میگفت: «هدف انبیاء برقراری قسط و عدل بوده است و این بچهها هم در راه قسط و عدل فعالیت کردند و به دست دژخیمان رژیم شاه اعدام شدند.» آنها که رفتند، ص ۲۲۲. میثمی در آنجا به خطای آشکار، این نظریۀ آقای مطهری را در کتاب اقتصاد اسلامی که عدل مقدم بر دین است را با این مسأله تطبیق کرده است. در حالی که آقای مطهری در جای دیگری، به صراحت نظریه مزبور را که صرف مبارزه در راه قسط بدون اعتقاد به خداوند، سبب فلاح میشود را رد کردهاند بنگرید: استاد مطهری، و روشنفکران، ص ۱۴۰. [۹۷۰] در جمع، در این مقطع زمانی، یک فرد متدین و انقلابی، از نوع متوسط، کسی بود که همزمان از معلومات آقای طالقانی، از کتابهای بازرگان، و از سخنرانیهای مطهری و برخی روحانیون استفاده کند و در این حال، به سید قطب، بازرگان و سید جمال الدین اسد آبادی نیز علاقمند باشد. این گزارشی است که ساواک درباره یک فرد انقلابی که او را طرفدار آیت الله خمینی معرفی کرده، به دست داده و به نظر میرسد که در نهایت دقت، جوانب مختلف فکر دینی این شخص - که سمبل یک جریان گستردهای است که در انقلاب اسلامی خود را نشان داد - معرفی شده است: «در مورد شرکت بانوان در انجمنهای ایالتی و ولایتی و لوایح ششگانه، با نظر روحانیون مخالف، موافق بوده و از نظریات خمینی دفاع و تبعیت میکند... در زندان... از سید محمود طالقانی استفاده علمی کرده... به امور مذهبی بانظر روشن بینی نگاه میکند... از هر سیاست و مقررات و احیانا قانونی که مغایر با ظواهر اسلام باشد انتقاد کرده و از سید قطب و مهندس بازرگان و سید جمال الدین اسدآبادی تعریف میکند... در اغلب هیأتهای مذهبی شرکت میکند، فرزندان خود را به مدارس وابسته به جامعۀ تعلیمات اسلامی میفرستد... به کتابهای مهندس بازرگان علاقه دارد. در مباحث دینی بیشتر به جنبۀ سیاسی میپردازد و به وعاظ به شیخ علی اصغر مروارید و شیخ علی اکبر هاشمی و حاج مطهری [و] طرز فکر آنها علاقمند است». بنگرید: استاد شهید به روایت اسناد، ص ۱۱۸. [۹۷۱] نشریه یادآور، ش ۶ـ۸، ص ۱۵۸. [۹۷۲] همان، ص ۱۵۹.