جریان ها و سازمان های سیاسی-مذهبی ایران

فهرست کتاب

۳- شریعتی و مارکسیسم

۳- شریعتی و مارکسیسم

در فاصله سال‌های ۴۹-۵۱ حسینیۀ ارشاد به پایگاه بسیار مناسبی برای طرح دیدگاه‌های دکتر شریعتی تبدیل شد و او با حمایت مدیریت حسینیه تقریبا به صورت تک سخنران آن مرکز درآمده، زمینه را برای طرح دیدگاه‌های شریعتی که بسیار جوان‌پسند و مقبول عامۀ نسل تحصیل کرده بود، فراهم کرد. شریعتی ویژگی‌های منحصر به فرد داشت. وی همزمان که به عنوان یک روشنفکر دینی، یک مبلغ مذهبی و حتی راهنمای حاجیان در شناخت تاریخ مکه و مدینه شناخته می‌شد، توانسته بود از جاذبه‌های فکری موجود در برخی از ایدئولوژی‌های جدید استفاده کند. وی از سال‌ها پیش از آن، زمانی که شیفتۀ سوسیالیسم بود، با ایجاد تلفیق میان شخصیت فکری ابوذر و مکتب سوسیالیسم یا دستِ‌کم، تطبیق دیدگاه‌های اقتصادی ابوذر به عنوان اقتصاد اسلامی یکی از بسترهای فکری را برای نزدیکی افکار اسلامی با مارکسیستی فراهم کرده بود. با این حال، در این زمینه، به رغم تأکیدش بر ابوذر، چندان اصرار نورزید و بعدها کمتر از سوسیالیسم سخن گفت. اما منهای آن به خصوص در مدار افکار انقلابی، به خصوص تشکیل حزب شیعه، بسان یک حزب کمونیست و نیز تبدیل تشیع به یک مذهب انقلابی و به قول او علوی، بسان آنچه مارکسیسم در صحنه سیاسی - انقلابی از خود نشان می‌داد، زمینه‌هایی بود که تأثیر پذیری در تحلیل بسیاری از مسائل مربوط به تاریخ اسلام و استنتاجاتی که در مسیر فکر انقلابی از آن‌ها داشت، تحت تأثیر فضای انقلابی - مارکسیستی حاکم بر جهان سوم آن روز بود و همزمان از قالب اندیشه‌های مارکسیستی که مشتاقان فراوان داشت، در تحلیل‌های خود بهره می‌برد. این تأثیر پذیری منحصر به او نبود. از زمانی که ناصر در مصر بالید و حضرت محمد ج را «پیشوای سوسیالیسم» نامید و محمود شلبی هم کتاب اشتراکیۀ محمد را برای ناصر نوشت، [۱۵۷۴] این اندیشه‌ها یکسره در جهان اسلام حضور داشت و تا به امروز هم آثار آن باقیمانده است.

اما و در عین حال، شریعتی از زاویۀ دید یک فرد مذهبی با ماتریالیسم وحتی نوع مارکسیستی آن سخت مقابله می‌کرد. این موضع وی در نقد مارکسیسم پلی میان روشنفکران و متدینین ایجاد کرده، نسل جدید را که همزمان می‌خواست در کنار گرایش مذهبی و سنتی خود به اندیشه‌های جدید نیز مجهز باشد و خود را ارضاء کند، به سمت وی متمایل کرد.

به رغم آنکه شریعتی مذهبی می‌نمود، و در بسیاری از موارد هم به افکار مذهبی پایبندی نشان می‌داد، اما به دلیل همین گرایش او در استفاده از قالب‌های مارکسیستی، برخی از دیدگاه‌های طبقاتی مارکس را در قالب تز مذهب علیه مذهب یا تحلیل زیارت وارث و داستان هابیل و قابیل، در کتابچۀ حسین وارث آدم پذیرفته بود.

اصرار ما بر وجود دو جنبۀ جداگانه در افکار شریعتی در بهره‌گیری از قالب‌های فکری مارکسیسم و همزمان نقد آن، به معنای تناقض نیست. در واقع «شریعتی با مارکسیسم، رابطۀ عشق - نفرت داشت؛ او از سویی می‌پذیرفت که بدون شناخت از مارکسیسم نمی‌توان جامعه و تاریخ جدید را درک کرد» [۱۵۷۵] اما از سوی دیگر، به ویژه از آن روی که مارکسیسم بعد معنوی انسان را پایمال می‌کند، از آن انتقاد می‌کرد. [۱۵۷۶] این مسأله که مذهب امری روبنایی است، در بسیاری از این فرقه‌های انحرافی دهۀ ۵۰ مطرح بود. اصل نظریه مارکسیستی بود، به این معنا که اساساً مذهب نوعی روبنا در جامعۀ فئودالی است. بعدها که مذهب باقی مانده، تبدیل به روبنایی فئودالی - خرده بورژوازی شد، حتی برای برخی این روبنا به عکس آنچه مارکس مطرح کرده بود، می‌توانست در جامعۀ سوسیالیستی هم باشد و به عنوان یک روبنا شکل انقلابی هم به خود بگیرد. این زمانی بود که سازمان مجاهدین خلق درست شده بود و کمونیست‌ها نمی‌توانستند منکر وجود یک سازمان مذهبی انقلابی شوند و ناچار وقتی تحلیل می‌کردند، از تئوری‌های مارکس که یک نوع مذهب می‌شناخت و آن هم افیون توده‌ها بود، فاصله می‌گرفتند. گلسرخی هم که یک کمونیست بود شبیه همین ایده‌ها را در دادگاه خود مطرح کرد. بنابراین وقتی شریعتی تمامی این بحث‌های اخیر را تئوریزه کرده و در قالب طرح مذهب علیه مذهب ارائه می‌دهد و دو گونه مذهب روبنایی برای دو نوع نظام تولیدی طرح می‌کند، نباید شگفت‌زده شد. این تز مورد پسند هواداران دکتر بود، به طوری که یک‌بار طاهر احمدزاده گفته بود که: «اگر دکتر هیچ اثری از خود باقی نمی‌گذاشت، جز یک اثر مذهب علیه مذهب، به رسالت خویش عمل کرده بود.» [۱۵۷۷]

در واقع دیدگاه‌های دکتر در زمینۀ فلسفه تاریخ، به ویژه آنچه دربارۀ زیارت وارث و تحلیل زندگی هابیل و قابیل دارد، [۱۵۷۸] دقیقا دیدگاهی مارکسیستی است و از این زاویه مورد انتقاد شدید قرار گرفته است. [۱۵۷۹] همینطور نگرش او تحت عنوان تز «مذهب علیه مذهب» توسط استاد مطهری نگرشی مارکسیستی عنوان شده است. [۱۵۸۰] نقد آقای مطهری به کتاب حسین وراث آدم، نخستین نقد ایشان بر اندیشه‌های شریعتی بود. [۱۵۸۱] متهم‌کردن شریعتی به داشتن افکاری به مانند مارکسیست‌ها، ویژۀ آقای مطهری نبود. ساواک در گزارشی از یک نفر آورده است که در ستایش ازبرنامه‌های حسینیه ارشاد گفته است: «نامبرده - شریعتی - از مبارزین ورزیده می‌باشد که بسیار جالب حق را ادا کرده و مارکسیسم را در قالب اسلام تشریح می‌نماید». [۱۵۸۲] به نوشتۀ میثمی، «مرحوم مهندس بازرگان تعبیر دکتر شریعتی از مستضعفین و مستضعف‌گرایی او را قبول نداشت و آن را مشابه حرف‌های حزب توده و کمونیست‌ها می‌دانست». [۱۵۸۳] میثمی، خودش هم بر این باور است که افکار شریعتی در این باره، در بخش‌هایی که به نظر می‌رسد اصالت به اقتصاد داده می‌شود، متأثر از مارکسیسم و در مواردی گویی اصالت به انسان داده شده و به هر حال، نوشته‌هایش از نوعی عدم انسجام رنج می‌برد. [۱۵۸۴] میثمی بر این باور است که اگر مجاهدین نبودند، بیشتر شاگردان دکتر شریعتی جذب تشکل‌های مارکسیسم می‌شدند. مجاهدین این پدیده را به عقب انداختند. [۱۵۸۵] در واقع، هم شریعتی و هم مجاهدین، در یک فضا و تحت تأثیر یک گفتمان بودند و هردو به یک اندازه و در عرصه‌های مختلف، تجربه فکری مارکسیسم را بر بخش‌هایی از اسلام منطبق می‌کردند. [۱۵۸۶]

با این همه باید بی‌پرده گفت، یکی از خدمات شریعتی، نقادی‌های مفصل و بکری است که بر ضد مارکسیسم داشت. این نقدها پسند نسل جدیدی بود که در عین علاقه به مباحث فکری جدید و اشتیاق برای ایجاد نوعی تحول، بر آن نبود تا از سنت‌های خود جدا شده و مارکسیست شود. تا پیش از آن، نقدهایی که از مارکسیسم می‌شد، بیشتر فلسفی بود و آنچه به لحاظ اجتماعی ارائه می‌گردید، بسیار سست. اما شریعتی با جدیتی خاص و با ادبیات ویژه خود، مارکسیسم را به صورت یک مکتب مادی در تنگنا قرار داد. این نوع نقد، با روحیات شریعتی که به نوعی عرفان خود ساخته هم معتقد بود، سازگار بود.

از سوی دیگر این سیاست وی، سبب می‌شد تا رژیم نیز که خطر کمونیسم را جدی می‌دید، چندان مزاحم وی و حسینیه ارشاد نشود. دکتر در نامۀ معروف خود به ساواک، افزون بر آنکه خدمات خانوادگی پدر و خودش را بر ضد توده‌ای‌ها و مارکسیست‌ها بیان می‌کند، با اشاره به درس‌های اسلام شناسی حسینیه می‌نویسد: از درس ۲۵ به خاطر آنکه احساس کردم نسل جوان نسبت به تبلیغات مارکسیستی حساسیت دارد و آسیب پذیر است، با سازمان امنیت مرکز تماس گرفتم و گفتم که مصلحت است که اکنون به عنوان ادامه درسم در فلسفۀ تاریخ، مارکسیسم را و مارکس را حلاجی علمی کنم و بطلان این مکتب را با زبان علمی دانشگاهی اثبات کنم؛ و آقایان تأیید کردند و با استقبال روبرو شد. [۱۵۸۷] همچنین چاپ مقالات نقد مارکسیسم در کیهان یکی از عواملی بود که سبب شد تا دکتر از زندان آزاد شود. [۱۵۸۸] در این وقت که مبارزان از این کار او ناخشنود بودند، شریعتی به ظاهر از آن کار ابراز انزجار کرد، اما ساواک مدعی بود که دست نوشته‌های او که خود شریعتی به آنان تحویل داده، نزدشان موجود است. به علاوه، بعدها طرفداران دکتر آن نوشته را در مجموعه آثار او چاپ کردند. [۱۵۸۹] به هر روی، مبارزات شریعتی بر ضد مارکسیسم کمک شایانی به شکست آن جریان در دانشگاه کرد. در واقع، با طرح اندیشۀ جدید شریعتی در باب اسلام که عناصر مهم مارکسیسم را در آن جای داده و اسلام انقلابی شبه مارکسیستی مقبولی را برای نسل جدید، پدید آورده بود، دیگر جایی برای نفوذ مارکسیسم باقی نمی‌گذاشت. این درحالی بود که دکتر در برخی از محافل خصوصی تأکید کرده بود که می‌بایست روی خلوص اسلام تکیه کرد و از هیچ نوع اشتراک نظری میان آن و مارکسیسم سخن نگفت. وی گفته بود که اکنون در حال انعقاد نطفۀ نوع اسلام اصیل هستیم و نباید اجازه دهیم عناصر فکری دیگر این خلوص را از بین ببرد. [۱۵۹۰] اما مع الاسف این مسأله در عمل مبنای کار او و بسیاری از تئوریسین‌های روشنفکر دینی در آن شرایط قرار نگرفت.

[۱۵۷۴] بنگرید: محمد رسول خدا ج از آنه ماری شیمل، ص ۴۰۱. [۱۵۷۵] ایران بین دو انقلاب، ص ۴۳۰. [۱۵۷۶] در ۱۲ دی ماه ۵۵ مجلسی در منزل مهندس مفیدی برگزار می‌شود که شریعتی در آنجا، مهم‌ترین دشمن اسلام را استعمار می‌داند و مارکسیسم را در این باره، رقیب اسلام معرفی می‌کند. (این تلقی را مجاهدین خلق هم داشتند که هم مارکسیسم و هم اسلام، همزمان ضد ستمگر هستند و باید با همدیگر همراهی داشته باشند.) استاد مطهری که در آن مجلس حاضر بوده، از این سخن وی انتقاد کرده، مارکسیسم را نیز دشمن اسلام معرفی می‌کند نه رقیب، استاد شهید به روایت اسناد، ص ۲۷۸ ـ۲۷۹. جهت اطلاع خوانندگان این جملۀ احسان نراقی را می‌آورم که پس از شرحی دربارۀ شریعتی، با اشاره به وی می‌گوید: ما هم در این وضع، صاحب یک مارکس وطنی شدیم که از سس مذهب استفاده کرد و رژیم را بدین معنا سرنگون کرد، در عین حال روحانیت رسمی را هم زیر سؤال برد. خشت خام، (گفتگو با احسان نراقی از ابراهیم نبوی) ص ۱۳۲. [۱۵۷۷] شهروند امرزو، ۲۶ خرداد ۱۳۸۷، ص ۱۱۰. [۱۵۷۸] بنگرید اسلام شناسی، مجموعۀ آثار ۱۶، ص ۵۰ـ۵۷. [۱۵۷۹] آقای مطهری می‌نویسد: اشتباه نشود، جنگ قابیل و هابیل تمثیلی از جنگ‌های طبقاتی انسان‌ها نیست، این‌ها مارکس زدگی است. بنگرید: تکامل اجتماعی انسان، ص ۵۶. استاد در سال ۵۱ درباره نوشتۀ شریعتی با عنوان «حسین وارث آدم» می‌نویسد: آنچه دستگیرم شد از هدف این جزوه که زیر لفافه بیان شده است و به تعبیر نویسنده خواسته است تمام عقده‌ها و عقیده‌های خود را در این جزوه بگوید این است... این جزوه نوعی توجیه تاریخ است براساس مادی - مارکسیستی؛ نوعی روضۀ مارکسیستی است برای امام حسین که تازگی دارد. بنگرید: حماسۀ حسینی، ج ۳، ص ۳۰۷ـ۳۱۰؛ یادداشت‌های استاد مطهری، ص ۲۱۸ - ۲۲۱. استاد تعریف دکتر شریعتی از ایدئولوژی را نقل کرده و می‌نویسد: (این تعریف) بازگو کردن نظریۀ کسانی است که (می‌گویند) وجدان هر کسی ساختۀ وضع طبقاتی است، حتی جهان بینی اش. (یادداشت‌های استاد مطهری، ج ۱، ص ۴۴۸، ج ۳، ص ۲۲۰) ممیزی فرهنگ و هنر درباره کتابچه حسین وارث آدم نوشته بود: آخوندها و ملایان را عاملان فساد عقیده در بین توده مردم معرفی کرده که خالی از تحریکات نیست. (بنگرید سانسور در آینه، ص ۳۱۳) دربارۀ اختلاف نظر استاد مطهری با دکتر در مبحث فلسفۀ تاریخ بنگرید به مطالب آقای هادی خسروشاهی در: مطهر اندیشه‌ها، ج ۱، ص ۲۴۰؛ حساسیت آقای مطهری روی بینش طبقاتی که بلای فراگیر برای بیشتر مذهبی‌های متأثر از اندیشه‌های چپ بود، آن اندازه زیاد بود که ایشان آقای رفسنجانی را هم به خاطر انتقادهایی که به کتاب فلسفۀ تاریخ دکتر پیمان کرده بود، موردتشویق قرار داده بود. پاره‌ای از خورشید، ص ۵۲۳ـ۵۲۴؛ هاشمی رفسنجانی، ج ۱، ص ۳۱۳. [۱۵۸۰] بنگرید: مقدمه‌ای بر جهان بینی اسلامی، ص ۴۵۰ـ۴۵۲. براساس دیدگاه شریعتی، گرایش مذهبی افراد نیز برخاسته از نگرش طبقاتی آن‌هاست. یعنی خاستگاه مذهب نیز خاستگاهی طبقاتی است؛ منتها برخلاف مارکس که اصولا اعتقادش بر این بود که مذهب، تنها ساخته و پرداختۀ طبقۀ استثمارگر است، شریعتی معتقد است که مذهب هم مانند سایر اجزاء فرهنگ، دو سیستمی است (چیزی که مارکس درباره هنر و اخلاق و ادبیات قائل است)؛ یعنی هم طبقۀ غارتگر و هم طبقۀ مستضعف هردو مذهب خاص خود را دارند. در این نگرش به هر روی، مذهب هم خاستگاه طبقاتی دارد. استاد مطهری در بخش «جامعه و تاریخ» از کتاب «مقدمه‌ای در جهان بینی اسلامی» به این قبیل برداشت‌های مادی از تاریخ توسط برخی از مسلمانان نواندیش - به ویژه شریعتی - حمله کرده و برای مثال به برداشت آنان (از جمله فرقانی‌ها) از «ناس» که مقصود از آن «توده‌های محروم» است، سخت تاخته است. به گفتۀ استاد، در هیچ فرهنگ لغتی، ناس به معنای توده‌های محروم نیامده است. بنگرید: استاد مطهری و روشنفکران، صدرا، ۱۳۷۲ ص ۱۲۵ـ۱۲۶. همچنین به نوشتۀ استاد، تصور نواندیشان آن است که «پنداشته‌اند اگر بخواهند فرهنگ اسلامی را فرهنگ انقلابی بدانند، و یا اگر بخواهند برای اسلام فرهنگی انقلابی دست و پا کنند، گریزی از گرایش به مادیت تاریخی نیست». (همان، ص ۱۴۰) همچنین دنیازدگی آنان سبب شده است که هدف اصلی انبیاء را نه آشنا کردن بندگان با خدایشان بلکه اقامۀ قسط بدانند. و به هر حال، چنین «می پندارند که یگانه راه انقلابی بودن یک فرهنگ این است که تنها به طبقۀ محروم و غارت شده تعلق داشته باشد، از این طبقه برخاسته باشد و. . .» (همان، ص ۱۴۰). [۱۵۸۱] شهروند امروز، ۲۶خرداد ۱۳۸۷، مصاحبه بامحمد مهدی جعفری، ص ۱۱۲. [۱۵۸۲] امام خمینی درآینه اسناد، ج ۱۴، ص ۴۹۳. [۱۵۸۳] آن‌ها که رفتند، ص ۱۹۱. [۱۵۸۴] همان، ص ۲۰۵ـ ۲۰۶. [۱۵۸۵] آن‌ها که رفتند، ص ۳۲۰. [۱۵۸۶] مروری بر دیدگاه‌های احمدرضا کریمی درگزارشی که پس از چند ماهه هم سلولی با شریعتی در سال ۵۳ نوشته و در پرونده دکتر شریعتی قرار گرفته، نشان می‌دهد که همان زمان، کسانی نوعی قرابت فکری نزدیک میان اندیشه‌های مجاهدین و شریعتی با مارکسیسم می‌دیدند. در آنجا نمونه‌هایی از این قرابت به دست داده شده است. بنگرید: شریعتی به روایت اسناد ساواک، ج ۲، ص ۳۸۳ـ ۴۰۷. [۱۵۸۷] شریعتی به روایت اسناد ساواک، ج ۲، ص ۲۸۲. [۱۵۸۸] در اسناد ساواک به صراحت آمده است که شاه به طور مستقیم دستور چاپ نوشته‌های دکتر را که در نقد مارکسیسم و نیز دربارۀ ناسیونالیسم ایرانی نوشته بود، داده است. بنگرید: شریعتی به روایت اسناد ساواک، ج ۲، ص ۱۴۳. [۱۵۸۹] در این باره که آیا این مطالب با رضایت شریعتی چاپ شده است یا خیر، همچنان میان دوستداران شریعتی اختلاف نظر هست. نمونه آن جدالی است که میان آقای میناچی با آقای خسروشاهی در این باره در ماه‌های مرداد و شهریور ۸۵ روی داد و مطالب آن در سایت بازتاب انتشار یافت. [۱۵۹۰] بنگرید: دیدگاه‌ها (مصاحبه‌های آیت الله خامنه ای)، ص ۸۰، ۸۱.