الف: فدائیان و آیت الله بروجردی
حرکت فدائیان ماهیت طلبگیـ انقلابی داشت و در عین وابستگی به مرجعیت، به نوعی در عمل، مستقل میاندیشید و طبعاً بر این باور بود که اگر مرجعیت به لحاظ محدودیتهای خود نمیتواند کار انقلابی بکند، دلیلی ندارد که طلاب هم ساکت باشند. [۳۰] فدائیان اسلام، تا پیش از استوارشدن جایگاه آیت الله بروجردی مورد حمایت برخی از مراجع قم از جمله آیت الله محمدتقی خوانساری [۳۱] بودند، طوری که آقای بدلا میگوید: «ایشان با فدائیان اسلام و شیوۀ برخورد آنان با افراد مزاحم بر سر راه اسلام و مسلمین موافق بودند و حتی فقیه فدائیان و صادرکنندۀ مجوز برای آنان محسوب میشدند». فدائیان از سال ۲۹ مشکلاتی با دستگاه آقای بروجردی پیدا کردند. اما منهای ایشان، فدائیان که این زمان سخت ضد دربار بودند، با علمای وابسته به دربار و نیز روحانیون مصلحت اندیش که منافعشان بیش از منافع اسلام برای ایشان مهم بود، درگیر شدند. در یک نگرش انتقادی بسیار تند، آنان در اعلامیه تاریخیشان چنین ابراز داشتد: تو ای عالم اسلامی! تو ای بیوفا، علوم آل محمد و معارف الهی را تحصیل نمودی. آنگاه که افکارت بدین معارف نورانی پرورش یافت و در گلستان نورانی حق پروبالی یافتی، روش و لباست را تغییر دادی و در صف بدعت گزاران و ظالمین قرار گرفته، بیرحمانه با جعل قوانین خلاف اسلام و اجرای نقشههای دشمنان اسلام همه روزه بر پیکر اسلام ضربات شدید نواختی. تو ای بیوفا بشر، ای کاش وفاداری را از سگ آموخته بودی، تو برای مرجعیت و ریاست خود آن قدر که کوشیدی، به خدا برای حفظ اساس اسلام یک هزارم آن در تمام مدت عمرت کوشش نکردی، به خدا آن گاهی که احساس کوچکترین خطری برای عنوان و مقام دنیای خود کنی، مهیّای هر اقدامی و تکفیر و تفسیقی میباشی و گرچه به بنیاد مقدس اسلام لطماتی وارد آید، اما اگر در پیش چشمت محصول مصائب انبیا و محمد و آل محمد ج و محصول خون مقدس حضرت سید الشهداء حسین بن فاطمه÷ جگر گوشۀ پیغمبر را آتش زنند تا جایی که برای شخصیت خود احساس خطر نکنی باکت نیست و به روی خود نمیآوری. [۳۲]
در واقع باید ریشۀ اختلافات آنان و آیت الله بروجردی را در نوع نگاه و نگرش آنان به سیاست جستجو کرد. فدائیان سخت سیاسی بودند و بنیاد تشکیلات ایشان بر پایۀ این نگرش بنا شده بود. این سابقهای بود که آنان دست کم بخشی از آن را در نگاه آیت الله قمی و خوانساری تجربه کرده بودند. این درحالی بود که آیت الله بروجردی چنین نگاهی به سیاست و مداخله در آن نداشت. به همین دلیل در بیشتر حوادث مربوط به ملیشدن صنعت نفت ساکت ماند و متقابلاً مورد حملۀ نشریۀ نبرد ملت که وابسته به فدائیان بود قرار گرفت. [۳۳] برای مثال در خبری که در بهمن ۲۹ یعنی چند روز قبل از ملیشدن نفت در مجلس در این نشریه درج شده، با حروف درشت آمده است: «آیت الله حضرت سید محمدتقی خوانساری پیشوای میلیونها مسلمان پاکدل، نظر قاطع خود را در مورد مسأله نفت ابراز فرمودند؛ ولی هنوز آیت الله بروجردی سکوت خود را در این امر حیاتی نشکسته است». [۳۴]
با نفوذ فدائیان در حوزۀ علمیه قم، برخوردها جدیتر شد. شهید محلاتی با اشاره به حوادثی که در قم رخ داد، به برخی از اطرافیان مرحوم بروجردی اشاره دارد که ذهن ایشان را نسبت به فدائیان مشوب کرده بودند؛ چرا که معتقد بودند، فدائیان قصد برهمزدن حوزه را دارند. این مطلبی بود که آیت الله بروجردی در پایان یکی از درسهای خود هم مطرح کرد که چرا هر روز به بهانهای درسهای حوزه را تعطیل میکنند؟ این امر در نهایت به مشاجرۀ میان شماری از فدائیان از جمله واحدی، آقا سید هاشم حسینی و برخی از اطرافیان آقای بروجردی مانند شیخ علی الشتری معروف به شیخ علی لر و شیخ اسماعیل ملایری در میان نماز مغرب و عشا در مدرسۀ فیضیه و در حضور آیت الله خوانساری منجر شد. در این جریان، فدائیان به شدت مضروب شدند و وساطت آیت الله زادۀ آقای خوانساری آنان را نجات داد. [۳۵] آقای رسولی محلاتی مینویسد که شیخ علی لر شمشیر به خود میبست و در گوشه و کنار دنبال آن بود که یاران شهید نواب را ببیند و متواری سازد. همین امر باعث شد تا آنها پایشان از مدرسۀ فیضیه کوتاه شود و دیگر به آنجا نیایند. [۳۶] با این همه، فدائیان قصد رودررویی با آیتالله بروجردی را نداشتند و کمابیش به رغم انتقادهایی که داشتند، برای نشان دادن وفاداری خود، اقداماتی میکردند. از آن جمله یک بار که عبدالحسین واحدی - مرد شماره ۲ فدائیان - در فیضیه سخنرانی کرد، در پایان وصیت نامهاش را خواند و آیت الله بروجردی را وصی خود قرار داد که میتوانست ابراز ارادت فدائیان را به مرجعیت نشان دهد. [۳۷] با این حال، آنان در قم، در بیت آیت الله بروجردی محبوبیتی نداشتند و دست کم برخی از افرادی که در آنجا بودند، روش آنان را نمیپسندیدند. به گفتۀ آقای سید جعفر کریمی، کسانی در اطراف آقای بروجردی بودند که ذهن ایشان را نسبت به فدائیان بدبین میکردند. آقای کریمی میافزاید که پس از درگذشت آیت الله صدر و خوانساری که مدافع فدائیان بودند، آنان در قم گرفتار مشکلات بیشتری شدند. در این میان بارها و بارها مرحوم سید احمد زنجانی و محمدتقی اشراقی از فدائیان خواستند تا از شدت فعالیتشان در قم بکاهند، زیرا نظر آیت الله نسبت به آنها بسیار بد شده است. این درحالی بود که خود مرحوم سید احمد زنجانی در جلساتی که شبها در منزل عبدالحسین واحدی در گذر جدای قم برگزار میشد، شرکت میکرد. مرحوم گلسرخی میگوید که چند بار به خاطر ارتباطش با فدائیان، شهریهاش را قطع کردند. وی میافزاید که این اقدام از سوی اطرافیان آیت الله بود. من نامهای به آقای بروجردی نوشتم و قضیه را گفتم. ایشان گفت: نه قطع شهریه از طرف من بوده و نه مخالفتی با فدائیان اسلام دارم. [۳۸] آقای بدلا درباره اعدام ناگهانی نواب نیز گزارش جالبی داده است. در واقع رژیم حیلهای به کار برد تا علما تصور نکنند که دولت به زودی قصد اعدام این افراد را دارد و تنها پس از اعدام بود که خبر آن پخش شد و در نتیجه علما نتوانستند اقدامی بکنند. [۳۹] این توجیه مقبولی است که دربارۀ عدم موضعگیری آیت الله بروجردی در برابر اعدام نواب ارائه شده است.
با این همه، به نظر میرسد، پس از یک دوره حمایت آقای بروجردی از فدائیان و حتی کمک مالی به آنها از طریق آقای بدلا [۴۰] که هم جزء شورای استفتای آقای بروجردی بود و هم عموزادۀ برادران واحدی - آقای بروجردی خوشبینی خود را به جریان فدائیان اسلام از دست داد و به ویژه از اینکه آنان اوضاع حوزه علمیه قم را سیاسی کرده و به تعبیر ایشان در هم ریخته بودند - یا این طور برای ایشان وانمود شده بود - از آنان انتقاد میکرد. [۴۱] در جای دیگر به انتقاد برخی از سخنرانان فدائیان اسلام در فیضیه از مرجعیت اشاره شده که سبب تحریک عدهای از روحانیون بر ضد ایشان گردید. [۴۲] همچنین اظهار شده است که پس از ماجرای تشییع جنازۀ رضاخان در اردیبهشت ۲۹ و تکاپوی گستردۀ فدائیان در قم، کسانی از وابستگان به دربار یا تحریک شده از آن سو، ذهن آیت الله بروجردی را نسبت به فدائیان مشوب کردند. در سندی متن سخنرانی آیت الله بروجردی بر ضد فدائیان و اعمال آنان در قم، در جلسۀ درس ایشان درج شده است. وی تأکید کرد که این افراد نمیتوانند از طلاب علوم دینی باشند و باید آنان را از ردیف طالبین علوم روحانی مردود و مطرود نمود. [۴۳] این سخنرانی سبب شد تا در ۱۴ خرداد آن سال، گروهی از طلاب، عبدالحسین واحدی، سید هاشم حسینی و شماری دیگر از طلاب طرفدار فدائیان را مجروح کردند. به دنبال آن شورای امنیت قم، دستور تبعید پنج نفر - عبدالحسین واحدی، سید هاشم حسینی، سید جواد تقوی، سید موسی عرب و شیخ فضل الله محلاتی - از طلاب طرفدار فدائیان را از این شهر صادر کرد که البته این حکم اجرا نشد و شورای امنیت قم آن را پس گرفت.
عدهای دیگر بر این باورند که آیت الله بروجردی که با توجه به تجربۀ مشروطه از حضور روحانیت در عرصۀ سیاست دل خوشی نداشت و مایل به افزایش حضور روحانیون در سیاست آن هم به شیوۀ فدائیان نبود. [۴۴] افزون بر آن، برخی از روشهای برخورد آنان نیز مورد انتقاد مرحوم بروجردی بود. برای مثال ایشان در ارتباط با برخی از کارهای فدائیان گفته بود: آخر دعوت به اسلام و مبارزه برای اسلام که بدین صورت نیست؛ با تهدید و غصب اموال مردم که نمیشود مبارزه کرد. وقتی این مسأله را با نواب در میان گذاشتند، گفت: ما به قصد قرض میگیریم. آنچه میگیریم برای تشکیل دولت علوی است. هدف ما مقدس و مقدّم بر اینهاست. هنگامی که حکومت علوی را تشکیل دادیم، قرض مردم را میپردازیم. [۴۵]
آقای واعظ زاده دربارۀ برخورد صریح آقای بروجردی با فدائیان اسلام میگوید که ایشان روش آنان را نمیپسندید. سپس دربارۀ اطرافیان ایشان میافزاید: «دستگاه اداری حوزۀ علمیه قم که اصحاب آیت الله بروجردی بودند، از حرکت فدائیان اسلام ناراضی بودند. البته این گروه، با هر حرکت انقلابی و اصلاحی مخالفت میکردند» [۴۶] وی دربارۀ موضع امام خمینی نسبت به فدائیان میگوید: «یک روز در جلسۀ خصوصی از ایشان شنیدم که فرمود: اینان (فدائیان اسلام) بدون هیچ آلت و اسلحهای، فقط با سخنرانی، با دستگاه درافتادهاند و دستگاه را به وحشت انداختهاند». [۴۷] حاج آقا مصطفی خمینی نیز با عبدالحسین واحدی دوست بوده در جایی از احساس مثبت خود نسبت به نواب و واحدی و از جریان کتک خوردن آنان در قم، در خاطرات خود سخن گفته است. [۴۸] خانم زهرا مصطفوی هم از موضع حمایت آمیز امام خمینی با فدائیان اسلام و ناراحتی وی از عدم حمایت آیت الله بروجردی از آنان سخن گفته است. [۴۹] همسر امام هم تأیید کرده است که «آقا رفتند پیش آقای بروجردی که در این کار دخالت کنند، ولی ایشان گفتند: من در کار آنها دخالت نمیکنم». [۵۰] بعدها یکی از شاگردان امام در وصف ایشان نوشت: «روح او (امام خمینی) روح نوابی بود به اضافۀ مرجعیت» [۵۱] نیز گفته شده است که امام به خاطرات آیت الله بروجردی از حمایت آشکار فدائیان خودداری کرد. [۵۲] شیخ علی تهرانی هم میگوید: یک روز مرحوم (امام) خمینی مدرسۀ فیضیه آمد در حجرۀ آقای شیخ احمد مولایی و به آقای سیدهاشم تهرانی و واحدیها درباره مرحوم بروجردی سفارش کرد و گفت: فعلا او سنبل (کذا) تشیع است و در افتادن با او به صلاح اسلام نیست، ولی آنها نصحیت را نپذیرفتند و به فعالیت علیه دستگاه مرحوم بروجردی ادامه دادند. [۵۳] وی داستان خلوت شدن قم پس از رفتن طلاب به شهرها و برنامه حمله برخی از اطرافیان آقای بروجردی به فدائیان اسلام و از جمله واحدی و سید هاشم تهرانی را به تفصیل و با جزئیات شرح داده است. پس از آن ماجرا، فدائیان اسلام به تهران رفتند. [۵۴]
[۳۰] تعبیر خود نواب صفوی در بازجویی، در برابر این پرسش که اگر بروجردی اعلم است، چرا کارهایی که تو میکنی، او نمیکند، چنین است : برای اینکه من سرباز اسلام هستم و آقای بروجردی افسر هستند و تا زمانی که سرباز هست، افسر به میدان نمیرود. مجلۀ یاد، ش ۶، ص۲۷. استدلال دیگر او هم درباره ترورها این بود که این درست است که «حکم کلی را باید فقیه جامع الشرایط بیان کند و یا حکم ضروری شرع را شخص مطلع به فقه، اما تشخیص مصداق و موضوع به عهدۀ شخص مکلف است.» آخرین بازجویی نواب در ۱/۹/۳۴. چاپ شده در کیهان (۳۰ دی ماه ۱۳۸۱). [۳۱] گفتنی است که در بین مراجع ثلاث یعنی آیات: حجت، خوانساری و صدر، آقای خوانساری در مسائل سیاسی از آنان جدیتر بود. آقای سید عزالدین زنجانی با اشاره به اینکه آقای حجت همان روش مرحوم سید محمدکاظم یزدی را داشتند و به مسائل سیاسی کاری نداشته و حتی بحث نماز جمعه را هم طرح نکردند، دربارۀ آقای خوانساری میگوید که وی در زمان جنگ عراق و انگلیس در صف مجاهدین وارد شد. وی میافزاید که آقای صدر هم معتقد بود که باید در مسائل سیاسی دخالت کرد، اما این حرفها آن زمان خریدار نداشت. بنگرید: مجله حوزه، س سال ۴ ش ۵ (ش مسلسل آقا مجتبی عراقی که از زبان خود او مطالبی در این باب نقل کرده است: مجله حوزه، س ۶، ش ۶ (ش مسلسل ۳۶) ص ۳۵. فقیهی شیرازی در سال ۲۷ از آیت الله خوانساری درباره مصرف سهم امام در باره فلسطینیها پرسید. ایشان جواب داد: بسم الله تعالی شأنه، در صورتی که حفظ بلاد اسلامیه موقوف حتی بر دادن سهم امام باشد جائز است و صرف کردن سهم مبارک امام÷ و حفظ آن بلاد بلکه اگر هم کسی بدهی از این جهت نداشته باشد باید سعی درحفظ بنماید. الاحقر محمدتقی الموسوی الخوانساری. پرچم اسلام، سال سوم، ش ۲۲، ش مسلسل ۱۱۵، ص ۱. آقای مسعودی خمینی هم ضمن اشاره به حمایتهای صریح آیت الله خوانساری از نواب صفوی، در برابر موضع آیتالله بروجردی، به برخی از دیدگاههای سیاسی استثنایی وی اشاره دارد. از جمله آنکه، وقتی همۀ علما شرکت در انتخابات مجلس شورای ملی را تحریم کرده بودند، وی آن را واجب دانسته و گفته بود کسانی کاندیدا شوند، به مجلس بروند و قوانین اسلامی را تصویب کنند. (بنگرید: خاطرات مسعودی خمینی، ص ۷۲ـ۷۳). به مناسبت درگذشت آیت الله خوانساری، نشریۀ (مجموعه) حکمت قم، ویژهنامهای مفصل (سال اول، ش ۱۲، ۱۳ مهرماه ۱۳۳۱) منتشر کرده که اطلاعات بدیع و بکری در آن آمده است. نیز شرح حال ایشان را بنگرید در: آثار الحجه، ج ۱، ص ۱۴۲ـ۱۶۱. [۳۲] اعلامیه فدائیان اسلام، ص ۸۳. [۳۳] یکبار فدائیان قصد انتشار اطلاعیهای را داشتند که در آن خطاب به آیت الله بروجردی آمده بود: حضرت آیت الله بروجردی! گمان نمیکنیم غیرت دینی شما از آیت الله قمی کمتر باشد. ایشان وقتی دیدند رضاخان پهلوی کشف حجاب میکند، اعتراض کردند تا تبعید شدند.... (خاطرات آقای دوانی، یالثارات، ش ۲۱۱، ص ۸). [۳۴] نبرد ملت، ش مسلسل ۱۶، ۲۶ بهمن ۱۳۲۹، ص ۳. [۳۵] بنگرید: خاطرات آقای دوانی در یالثارات، ش ۲۱۱، ص ۸؛ خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، ص ۳۰ـ۳۱. آقای دوانی میافزاید: به آقای بروجردی گفته بودند که نواب، هفت تیری زیر شال خود پنهان کرده و هر موقع به شما برسد. شما را خواهد کشت. به هر روی عاقبت «نواب با تأثر و تأسف زیاد از قم رفت و سر و صدای فدائیان هم در محیط قم خاموش شد.» [۳۶] خاطرات آیت الله سیدهاشم رسولی محلاتی، ص ۴۳. [۳۷] مجلۀ یاد، ش ۷، ص ۳۴. [۳۸] مجله یاد، ش ۶، ص ۳۷؛ درباره قطع شهریۀ فدائیان نیز بنگرید به خاطرات بدلا در: هفتاد سال، ص ۲۱۹ـ۲۲۰. [۳۹] بنگرید: مجلۀ حوزه، ش ۴۳ـ۴۴، ص ۹۸ آقای سید حسین بدلا از اعدام ناگهانی نواب و دیگر فدائیان خبر داده و میافزاید که کسی انتظار نداشت به این سرعت آن کار انجام شود. پس از آن، دربارۀ موضع مرحوم بروجردی مینویسد: ایشان پس از شنیدن خبر شهادت این آقایان، بسیار متأثر شدند؛ طوری که ملاقاتی را که ما روزانه با ایشان داشتیم. آن روز تعطیل کردند و فرمودند: از ناراحتی، حال هیچ کاری را ندارم. مجلۀ تاریخ فرهنگ معاصر، ش ۲، ص ۱۹۶. [۴۰] بنگرید به مصاحبۀ وی در یالثارات، ویژه نامۀ فدائیان اسلام، (ش ۲۱۱، ص ۲) [۴۱] خاطرات آیت الله خاتم یزدی، ص ۵۸ـ۵۹. [۴۲] بنگرید: تاریخ و فرهنگ معاصر، (مصاحبۀ آیت الله سید مرتضی مبرقعی فقیه)، ش ۲، ص ۱۹۱. [۴۳] گزارش محرمانۀ ادارۀ کارآگاهی، شمارۀ ۲۸۶۶/۷۹۰۶/۱/۳۱۱ تاریخ ۱۷/۳/۲۹ به نقل از: فدائیان اسلام، منظور الاجداد، (مجلۀ گفتگو، ش ۲۹) ص ۲۰۵. [۴۴] همان، مصاحبۀ سید محمدباقر سلطانی، ص ۱۹۱؛ و مصاحبۀ ایشان با مجلۀ حوزه، ش ۴۳، ص ۳۶. [۴۵] مجلۀ تاریخ و فرهنگ معاصر، ش ۲، ص ۱۹۲ـ۱۹۳. و بنگرید مجلۀحوزه، ش ۴۳، ص ۳۷ آقای سلطانی میگوید: من یک شب تا صبح با مرحوم نواب صفوی صحبت کردم و آنچه را که آیت الله العظمی بروجردی نمیپسندیدند، به ایشان تذکر دادم. [۴۶] تاریخ و فرهنگ معاصر، ش ۲، ص ۱۹۹. [۴۷] همان، ص ۲۰۲. [۴۸] بنگرید: مجلۀ پانزده خرداد، ش ۴ (مهر ۷۰)، ص ۲۴. یادها و یادمانها، ج ۱، ص ۲۰۴ـ۲۰۵. [۴۹] روزنامۀ اطلاعات، ۱۷ خرداد ۱۳۶۷. [۵۰] روزنامۀ اطلاعات، ۱۲ خرداد، ۷۳، ص ۱۱. [۵۱] خاطرات آیت الله محمدعلی گرامی، ص ۲۳۵. [۵۲] خاطرات آیت الله ابوالقاسم خزعلی، ص ۸۶. [۵۳] خاطرات، ص ۶. [۵۴] همان، ص ۷ـ۸.