۳- گروه مهدویون
گروه مهدویون در اصفهان در اواخر سال ۵۲ و اوائل سال ۱۳۵۳ به مسؤولیت مهدی امیرشاه کرمی (شهادت در ۱۶ یا ۲۸ خرداد ۵۴) و در پی جدایی او از سازمان مجاهدین، آن هم پس از آغاز ماجرای تغییر ایدئولوژی، تشکیل شد. دربارۀ محمد و مهدی برادران امیرشاه کرمی گفته شده است که آنها پس از قطع ارتباط با مجاهدین، به همراه دو سه نفر از جوانان اصفهان گروه مهدویون را تشکیل دادند.
نخستین آشنایی برادران شاه کرمی از طریق مسجد ستاری اصفهان، با صمدیه لباف و از طریق وی با شریف واقفی بود که به سازمان مجاهدین متصل شدند. محمد در سال ۴۹ به دانشگاه آریامهر (صنعتی شریف بعدی) رفت. مهدی نیز در سال ۵۰ وارد همان دانشگاه شد و به دلیل تهوری که در فعالیتهای سیاسی از خود نشان میداد، سازمان او را جذب کرد. هردو برادر در سال ۵۱ دستگیر شده و طی دوران محکومیت خود در زندان، با برخی از سران سازمان و افکار آنان آشنا شدند. این آشنایی در عین حال، منجر به شناخت بیشتر آنان از افکار و اندیشههای سازمان شده و ابهاماتی را در ارتباط با برخی از افکار و نوشتههای آنان در ذهنشان ایجاد کرد. به خصوص که در زندان، زیر نظر برخی از روحانیون از جمله آیت الله انواری، شروع به خواندن فلسفۀ ملاصدرا کرده بود. [۱۶۶۷] زمانی که مهدی از زندان درآمد، با اینکه ارتباط مختصری با سازمان داشت، اما به تدریج در اندیشه ایجاد تشکل مستقلی برآمد. وی پیش از آن تلاش کرده بود ضمن دیدار با آیت الله شریعتمداری و خوانساری شرایط خاص مبارزه را گوشزد کرده، درخواست کند تا تکلیف او را روشن کنند. اما روشن بود که پاسخ مناسبی نیافته بود. وی در این باره چند بار به قم رفته بود و تحلیلش آن بود که «علما در این فازها نیستند و از مسائل مبارزاتی آگاهی چندانی ندارند». ملاقاتی هم در نجف آباد با آیت الله منتظری کرده بود که از آن راضی بود. در نهایت از طریق یک روحانی در اصفهان که به نجف رفت و آمد داشت با امام مرتبط شده و پرسشهای خود را مطرح و جواب میگرفتند. [۱۶۶۸] در این موقع بود که مهدی با اصرار بر جدایی از سازمان مجاهدین، در سال ۱۳۵۲ ش اندیشه تشکیل مستقلی را با دوستانش مطرح کرد. سندی که حاصل جمع بندی ساواک از پرونده محمد امیرشاه کرمی است، اصول مبارزه را از دید آنان چنین خلاصه کرده است:
۱- معتقد به مبارزه مسلحانه از روستا و سپس گسترش آن به شهرها.
۲- معتقد به مکتب اسلام بدون نظرهای مکاتب دیگر.
۳- مخالفت با مارکسیسم و مکتبهایی که با اسلام مخالف بودند.
۴- معتقد به امام زمان÷.
۵- تشکیل خانه تیمی، کار روی مسائل ایدئولوژیک و سیاسی.
۶- تهیه بمب و نارنجک و اسلحه برای مبارزۀ مسلحانه.
۷- معتقد بودن به روحانیت مبارز در جهت مبارزه خودشان.
۸- بیشتر اعضا از فامیل بوده؛
۹- انجام چند عملیات. [۱۶۶۹]
آرم سازمان نیز به صراحت گویای باورهای دینی آنان به خصوص اعتقادشان به مهدویت بود، نامی که برای گروه خودشان برگزیده بودند. این نام، میتوانست بیانگر این باور باشد که آنان خود را سربازان امام زمان (عج) میدانستند.
مهدویون در چند شاخه فعالیت خویش را آغاز کردند. در تهران محمد امیرشاه کرمی و حسینجان زینعلی، در اصفهان مهدی امیرشاه کرمی و محمدعلی اکبریان، و در تبریز ابراهیم جعفریان و مرتضی دهنوی. مهدی شجاع ربانی از فعالان گروه که بخشی از خاطرات کتاب تاریخ شفاهی از اوست، به عنوان رابط میان این هستهها مرتب در حال رفت و آمد بود. [۱۶۷۰]
طی یک دوره فعالیتهای انقلابی، این گروه با همراهی چند تن از اعضای خانوادههای واعظی و جعفریان دست به اقدامات و عملیات چندی زده و در نهایت به دام ساواک افتاده و بیشتر اعضای آن طی درگیری به شهادت رسیدند.
اهمیت این گروه جز آنکه در روش مبارزه مانند گروههای مسلحانه همان وقت بود، در آن است که زودتر از بسیاری دیگر دریافت که سازمان مجاهدین به راه خطا میرود. این گرایش را مدیون تیزهوشی مهدی امیرشاه کرمی بود که در همان دوره کوتاه زندان و درحالی که بسیار جوان بود، دریافته بود. در واقع، این گروه را باید نخستین گروه انشعابی از مجاهدین خلق دانست. به طوری که پس از طلوع اولین نشانههای ارتداد در سازمان، در اواخر سال ۵۲ از آن جدا شد و بر آرمان اسلامی خود باقی ماند. همان زمان گفته میشد که مهدی امیرشاه کرمی در سال ۵۲ از سازمان مجاهدین جدا شد و به رابط سازمانی خود گفت: شما مارکسیست هستید و خود نمیدانید. [۱۶۷۱]
تلاشی که این تشکل برای تدوین یک متن بدون انحراف انجام داد، تدوین جزوۀ شناخت بود. این جزوه، درست برابر کتاب شناخت مجاهدین نوشته شده و متأثر از فلسفۀ صدرایی بود. در این جزوه، بحثی هم درباره تقوا شده و گفته شده بود که تقوای بیشتر سبب شناخت بیشتر میشود. [۱۶۷۲] افرادی که وارد سازمان میشدند باید این جزوه را مطالعه میکردند. گفتنی است که از میان مذهبیهای سازمان مجاهدین، اکبری آهنگر هم جزوه شناختی نوشت و آن هم به نوعی مقابله با کار مجاهدین بود. حرکت برخلاف آنان، آن هم درحالی که اطلاعاتی از سازمان داشتند و حتی ارتباط کوچکی را حفظ کرده بودند، سازمان را بر آن داشت تا طرحی برای ترور مهدی تهیه کرد، اما پیش از آنکه به این کار موفق شود، مهدی به دست ساواک به شهادت رسید. [۱۶۷۳]
در این سازمان به جز افرادی که یاد شد، افراد دیگری از جمله احمد امیرشاه کرمی، رضا مجلسی، حسین دیانی نیا، احمد پیرآور، و مهدی شجاع ربانی هم فعال بودند، که شرح حال آنان که تاکنون زنده هستند در کتاب تاریخ شفاهی سازمان مهدویون درج شده است.
سازمان علاوه بر کار ایدئولوژیک، به کار مبارزۀ مسلحانه ادامه داد که پس از اقداماتی چند [۱۶۷۴] اعضای اصلی سازمان دستگیر و اعدام و یا در حین مبارزه کشته شدند. اندکی پس از شهادت محمد و مهدی، بخشی از تشکیلات به جنگ مسلحانه ادامه داد که از میان آنان میتوان به شهیدانی چون مرتضی واعظ دهنوی و فاطمه جعفریان اشاره کرد که در درگیری کشته شدند. ابراهیم جعفریان و طیبۀ واعظ دهنوی نیز در جوخههای اعدام به شهادت رسیدند. [۱۶۷۵] فهرست فعالیت آنان که بیشتر در اصفهان متمرکز بود [۱۶۷۶] و همزمان با آغاز جریان انقلاب در سال ۵۶ بیشتر جنبۀ عمومی پیدا کرد، تا پیوستن این نیروها به انقلاب در تاریخ شفاهی آمده است.
[۱۶۶۷] تاریخ شفاهی سازمان مهدویون، ص ۹۰. [۱۶۶۸] همان، ص ۹۴ـ۹۶. [۱۶۶۹] همان، صص ۲۹۵ـ۲۹۶ سند شمارۀ ۲. [۱۶۷۰] همان، ص ۱۰۱ـ ۱۰۲. [۱۶۷۱] بنگرید: مواضع گروهها در زندان، ص ۲۳-۲۴. [۱۶۷۲] تاریخ شفاهی سازمان مهدویون، ص ۱۰۳. [۱۶۷۳] تاریخ شفاهی سازمان مهدویون، ص ۱۲۳. [۱۶۷۴] شرح تفصیلی این اقدامات را بنگرید در: تاریخ شفاهی سازمان مهدویون، ص ۱۰۷ به بعد. [۱۶۷۵] بنگرید: تاریخ سیاسی بیست و پنچ ساله، ج ۱، ص ۴۲۷. [۱۶۷۶] تاریخ شفاهی سازمان مهدویون، ص ۲۴۶-۲۴۷.