۴- طرح اندیشۀ حکومت اسلامی
بارها اشاره کرده یام که در طول دهه بیست، مهمترین نکته در زمینه حکومت اسلامی، انتشار مقالاتی درباره قرابت دین و سیاست بود. دلیل آن هم این بود که در دوره رضاشاه روی جدایی دین و سیاست به عنوان رکنی از ارکان لائیسیسم تکیه شده بود. به همین دلیل در نشریات مذهبی مقالات فراوانی در این زمینه انتشار یافت و تا حدودی زمینه رافراهم کرد. در این باره حتی رسالههای مستقل نیز چاپ شد که از آن جمله رساله کوتاهی با عنوان بررسی در پیرامون سیاست و دیانت از علی جمالی بود که به عنوان نشریه روزنامه صدای عدالت (تیرماه ۱۳۳۴) منتشر شد. این خط ادامه یافت تا آنکه نوبتت به طرح بحث حکومت اسلامی رسید، بحثی که براساس شواهد موجود، بلافاصله پس از نهضت ملیشدن صنعت نفت برآمد. همین که یک روحانی ریاست مجلس شورا را به دست گرفته بود، میتوانست الهام بخش بسیاری از مطالب در این زمینه باشد. آیت الله کاشانی خود نیز درباره نزدیکی دین و سیاست فراوان سخن گفته بود.
همان اندازه که ظهور امام در عرصۀ سیاست سبب پدید آمدن نهضت اسلامی علیه رژیم پهلوی شد، طرح مباحث ولایت فقیه در سال ۱۳۴۸ راه را برای ترسیم جهتگیری آینده نهضت روشن کرد. درس ولایت فقیه امام در ۱/۱۱/۴۸ در نجف و در مسجد شیخ انصاری آغاز شد و طی سیزده جلسه درس نهایتا در تاریخ ۲۰/۱۱/۴۸ پایان یافت. امام در نخستین درس درباره حکومت در اسلام سخن گفت و اینکه «ائمه با همین لباس جنگ میکردند و آدم میکشند. ما اگر بخواهیم حکومت اسلامی تشکیل دهیم با همین عبا و عمامه باید کار بکنیم. اینها همه موج تبلیغات است که ما را به اینجا رساندهاند. ما برای حکومت اسلامی محتاجیم که زحمت بکشیم و اثبات کنیم که اسلام هم حکومتی است. اسلام هم سلطنتی است. اسلام هم قواعد حکومتی دارد... شما باید حکومت اسلامی تأسیس کنید... آنها از صفر شروع کردند که به اینجا رسیدند. شما هم از صفر شروع کنید.» [۳۶۶]
بلافاصله پس از آن بود که مباحث یاد شده با استقبال روحانیون مبارز داخل - برخلاف مخالفتهای طرح شده در نجف - روبرو شد. البته اما برای مخالفتهای طرح شده در نجف ارزشی قائل نبود و میگفت که این مخالفتها از همین چهار دیواری نجف آن سوتر نمیرود. [۳۶۷] با این حال، حسن شبر از روحانیون فعال در حزب الدعوه عراق تأکید دارد که طرح این نظریه در نجف هم آثار خاص خود را در میان روشنفکران حوزوی عرب که در حواشی حزب الدعوه و سید محمدباقر صدر بودند، داشته است. [۳۶۸]
بلافاصله پس از آن، درسهای یاد شده تدوین و ابتدا به صورت درس و سپس به صورت یک کتاب مستقل تحت عنوان حکومت اسلامی به چاپ رسید. [۳۶۹] در ۲۲ بهمن سال ۴۸ یعنی ۱۱ روز بعد از شروع نخستین جلسه درس، جزوت درسی حکومت اسلامی در کویت توزیع شد و ساواک آن را گزارش کرده نخستهای را به مرکز فرستاد. [۳۷۰]
به جز چاپ نخست آن درسها که به صورت جزوات کوچک بود، تدوینکنندۀ نهایی متن فارسی کتاب که در بیروت چاپ شد، آقای جلال الدین فارسی بود که آن زمان در نجف بسر میبرد و به دستور امام کتاب را در پاییز ۴۹ تدوین و آماده نشر کرد. [۳۷۱] متن عربی آن نیز توسط آقای محمد هادی معرفت (م ۱۳۸۵ش) به انجام رسید که خود در درس امام هم شرکت داشت. [۳۷۲] ساواک در گزارشی با تاریخ دی ماه ۱۳۴۷ نوشته است که فارسی بخش جهاد کتاب تحریر الوسیلۀ امام خمینی را ترجمه کرده و در حال جستجو برای یافتن چابخانۀ مناسب میباشد. [۳۷۳] این حرکت امام در جهت منسجم کردن فکر و اندیشۀ سیاسی مبارزین انجام گرفت و تأثیر مهمی از خود در تاریخ معاصر ایران برجای گذاشت. بسیاری از مبارزین گروههای مختلف از آن پس به نجف رفت و آمد داشتند و با امام دیدار و گفتگو کرده، رهنمود میگرفتند. در این میان، افرادی از گروههای انقلابی نیز که معتقد به مشی مسلحانه بودند، گهگاه با امام دیدار داشتند و امام در عین رعایت تقیه، و وحدت میان گروهها در مبارزه با دولت، بر اسلامیت و مشی آرام خود در آگاه کردن تودههای مردم تأکید میکرد.
امام با تبیین نظریۀ حکومت اسلامی نشان داد که نه تنها به خلع پهلوی میاندیشد، بلکه در فکر تأسیس حکومت اسلامی است. آیت الله منتظری ضمن اشاره به اینکه ولایت فقیه جزو ضروریات اسلام است، دربارۀ حرکت امام و تفاوت آن با نظرات سایر فقها میگوید: «آیت الله بروجردی در این کتاب البدر الزاهر - که تقریرات درس ایشان است که من نوشتم و چاپ شده است - همان جا آیت الله بروجردی مسألۀ ولایت فقیه را ذکر کردهاند و فرمودهاند از ضروریات اسلام است؛ [۳۷۴] همینطور علمای دیگر، همچنین آیت الله گلپایگانی... شیخ انصاری، علمای سابق، اینها همه قائل به ولایت فقیه بودند، منتهی به لحاظ ولایت فقیه میگفتند، نمیگفتند «حکومت اسلامی» که دستگاه عصبانی بشود؛ آیت الله خمینی اسمش را گذاشت حکومت اسلامی ولایت همان حکومت است دیگر. حکومت اسلامی به فارسی هم نوشت؛ یک دفعه سروصدا ایجاد کرد. مردم خیال میکنند که این حکومت اسلامی را آیت الله خمینی اختراع کرد، خیر، اختراع ایشان نیست؛ جزء مسائل اسلام است و آیات و روایات بر این معنا دلالت دارد.» [۳۷۵]
پیش از انقلاب، آیت الله شریعتمداری هم مباحث ولایت فقیه را مطرح کرده بود که در مجله الهادی چاپ شد آقای طاهری خرم آبادی نوشته است: من یادم میآید که بحث ولایت فقیه آیت الله شریعتمداری در یکی از مجلات دارالتبلیغ هم به چاپ میرسید. [۳۷۶]
در واقع، طرح این نظریه، در زمانی که امام لبۀ تیز حملاتش علیه نظام سلطنتی بود، تبیین نوعی آلترناتیو برای رژیم پهلوی بود. این چیزی بود که مبارزان سخت به آن نیاز داشتند، چون نمیدانستند پس از سقوط رژیم پهلوی، به دنبال چه حکومتی باشند، تا این زمان، نوعی تصویر مبهم از حکومت اسلامی بود که جدیترین آن برنامۀ فدائیان اسلام بود که همچنان سلطان در رأس آن وجود داشت. آقای طاهری خرم آبادی، به حق انتشار این درسها را نقطه عطفی در نهضت اسلامی میداند. [۳۷۷] به علاوه، یکی از مواضع قاطع امام در این کتاب حمله به روحانیون درباری بود، که اقدامی بموقع و در جهت خنثی کردن فعالیت قشر وسیعی از روحانیون وابسته برای کشاندن مردم به سوی دربار، ضروری مینمود. [۳۷۸]
تأثیر کتاب ولایت فقیه در ایران بسیار جدی بود. برخی از علما مانند مرحوم ربانی املشی، به همراه آیت الله مؤمن و طاهری خرم آبادی، همان وقت به اتفاق نوارهای درس را گوش دادند. [۳۷۹] اندکی بعد کتاب ولایت فقیه امام در ایران چاپ و توزیع شده، [۳۸۰] به دست گروههای مبارز معتقد به روحانیت و مرجعیت رسیده و آنان به نوبۀ خوددست به کار نشر و تکثیر آن میشدند. بازار در این باره نقشی فعال داشت. [۳۸۱] آیت الله سعیدی یکی از کسانی بود که با جرأت تمام به تکثیر این نشریه اقدام میکرد. این به رغم حساسیت بالای ساواک روی این جزوات بود. [۳۸۲] آقای معادیخواه تأکید دارد که آقای سعیدی خودش نوار درسها را گوش داده و با خط خود نوشته بود همان جزوات تکثیر شد. [۳۸۳] همو تأکید دارد که لاجوردی از کسانی بود که این درسها را در بازار به شکل تقریبا نیمه علنی پخش میکرد. یعنی به هرکسی که آشنا بود میداد اینها را در جعبه کفش میگذاشت و از آن جعبهها بر میداشت و به افراد میداد. [۳۸۴] این کتاب در مراسم حج میان زائران ایرانی توزیع میشد. [۳۸۵] ساواک در گزارشی با تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۴۹ نوشته است: برابر اطلاع واصله اخیرا جزوهای شامل هفت جلسه درس آیت الله خمینی در عراق چاپ و منتشر شده که تعدادی از آن جزوات را به ایران آوردهاند. [۳۸۶] زائران عتبات هم گاه نسخههایی از آن را به ایران میآوردند که نمونه آن شیخ حسین محمد ابراهیم بیک معروف به شیخ حسین پابرهنه بود که به خاطر همراه آوردن آن کتاب در قصر شیرین دستگیر و به هفت ماه زندان محکوم شد. [۳۸۷] در شیراز بر اساس فعالیت گروهی رجبعلی طاهری، ماهی ۷۰ جلد از این کتاب فروخته میشد. [۳۸۸] برای مثال، نخستین دستگیری مرتضی الویری در سال ۱۳۵۰ ش به دلیل شرکت او در تکثیر کتاب ولایت فقیه صورت گرفت. [۳۸۹] طبعا ساواک اهم را درک کرده و روی آن حساسیت داشت. [۳۹۰] به گفته علی جنتی، هر زمانی که محمد منتظری از دمشق به نجف میرفت در بازگشت «یک گونی از کتاب حکومت اسلامی امام را با خود میآورد و در سوریه و لبنان و جاهای دیگر توزیع میکرد.» [۳۹۱] در ایران هم آیت الله سید محدرضا سعیدی در ترویج این کتاب نقش فعالی داشت و از برخی از شاگردانش میخواست آن را با استنساخ یا کپی برداری، تکثیر کنند. [۳۹۲] آقای مطهری در اسفن۸ به عدهای خبر داده بود که اخیرا امام خمینی، کتابی درباره زعامت و سلطنت نوشته که میان حجاج توزیع شده است. [۳۹۳] طبعا کتاب ولایت فقیه مورد تأیید نیروهای ملی - مذهبی نمیتوانست باشد، اما با این حال، احمد حاج علی بابایی همان ابتدا که کتاب آمده بود آن را خوانده بود و در نهضت آزادی دربارۀ آن صحبت شده بود. وی گفته بود که نهضت خیلی از آیت الله خمینی عقب است، چون این کتاب هم ضد ارتجاع و هم ضد سلطنت است. [۳۹۴] کتاب ولایت فقیه در محافل حوزوی، به جز میان روحانیون طرفدار امام جدی قلمداد نشد و اصولا طرحی برای حرکت در جهت تحقق چنین دیدگاهی میان بخش عمدهای از سر و بدنۀ حوزه دیده نشد. [۳۹۵] یکی از منطقیترین واکنشها به کتاب حکومت اسلامی امام، نامۀ بلند بالای آیت الله ربانی شیرازی از هم رزمان امام به ایشان بود. مرحوم ربانی که از پیش از شهریور ۱۳۲۰ در جریان مبارزات سیاسی بود و بخشی از سالهای جوانی را در حزب برادران طی کرده بود، و در جریان نهضت اسلامی، از ارکان آن به شمار میآمد، در صدد برآمد تا از واقعیت حکومت اسلامی بیشتر آگاه شود و به ابهاماتی که در این زمینه میتواند مطرح باشد، پاسخ داده شود. بحث از حکومت اسلامی در نجف و چاپ نخستین جزوات آن در چهارشنبه ۱۲ ذیقعده ۱۳۸۹، مطابق اول بهمن ماه ۱۳۴۸ بود و مرحوم ربانی نامه خود را در ۵ صفر ۱۳۹۰، مطابق ۲۳ فروردین ۴۹، درست ۸۲ روز پس از آن نوشت. افزودنی است که مرحوم ربانی این نامه را در پاسخ آقای سید حمید روحانی که طرح حکومت اسلامی امام را برای ایشان نوشته بود، نوشته است. مرحوم ربانی با اشاره به اهمیت همین مقدار از دروس که منتشر شده تأکید میکند که دوستان باید در نجف تلاش کنند تا با استفاده از کتابهایی که در آنجا یافت میشود از قبیل «الاحکام السلطانیه، الخراج، الاموال، الراعی و الرعیة، نهج البلاغه، اصول کافی و کتب زیادی که مصریها در حکومت اسلامی نوشتهاند و مقدم بر همۀ اینها کتاب الله المجید و تفاسیر آن از قبیل المنار و الظلال (فی ظلال القرآن) و تفسیر شلتوت، تحقیقاتی درین باره نموده و به نظر حاج آقا برسانید و چاپ کنید.»
مرحوم ربانی با اشاره به اینکه نامۀ جداگانهای به امام نوشته و مطالبی را دربارۀ ولایت فقیه به ایشان یادآور شده، به هدف روشنشدن بحث، پرسشهایی را مطرح کرد:
۱. فقیه کیست؟ آیا ولایت و حکومت جهانی اسلام برای همین فقهایی است که ذکر شده نه فقیه در کتاب و سنت (که) در صدر اسلام به معنی امروزی نیست. «تفقه فی الدین» صرف دانستن احکام از لحاظ حقوقی نیست، تفقه در دین، فهم در دین به معنی وسیع کلمه است. دینی که میخواهد نه به کرۀ زمین، بلکه به سایر کرات فرمانروایی کند، فهم این دین از لحاظ ایدئولوژی، اقتصادی، نظامی، سیاسی و بالجمله تمام شؤونی که بر جامعه از حیث اخلاق، معارف، سیاست، روابط اجتماعی، اقتصاد و غیره حکومت میکند، فهم این شؤون، تفقه در دین است، عالم به این شؤون فقیه است... پس اول شرط حاکم، جهان بینی است و فقیهی حاکم است که جهانبینی داشته باشد.
۲. فقیه علاوه بر جهانبینی شرط است جهانگیر باشد، چون مأمور به تشکیل حکومت اسلامی در زمین است و کلیۀ حکومتها را غاصب و باطل میداند و در قرآن و سنت اشارات زیادی به این شرط است.
۳. فقیه باید به فنون جهان داری آشنا باشد و عدالت. جزئی از این شرط است. پس ماحصل شرایط حاکم در همین سه شرط دور میزند: ۱ـ جهانبینی، ۲ـ جهانگیری، ۳ـ جهانداری؛ اما فقه به معنی حقوق دانی و عدالت را نمیتوان دو شرط اساسی ولایت دانست.
۴. ... حاج آقا وقتی ولایت فقیه را ثابت نموده مواجه با تعدد فقها در هر صوب و بلدی شده و چون راهی نداشته فرموده اگر شد حکومت واحد والا خودمختاری. خودمختاری حکومت اسلامی نیست، خودمختاری تجزیۀ حکومت بزرگ اسلام است، خودمختاری عاقبتش وضع موجود است. با اینکه در محیط حکومت خودمختاری باز فقها کثیرند، در هر قصبه و دهی ممکن است چند فقیه باشد، پس چه باید کرد؟... در زمینه تعدّد، قاعدۀ ما رجوع به أمرهم شوری بینهم و روایات مشورت... است اهل حل و عقد و زبدگان ملت باید فرد را تعیین کنند و در صورت تعیین، دیگران نمیتوانند اِعمال ولایت کنند، زیرا که اعمال ولایت واجب کفایی و با وجود من به الکفایه وجوبش از دیگران ساقط است و در زمینۀ سقوط، اعمال نظر آنها مستقلاً چون موجب اخلال در امر متصدی است، غیر جایز است...
۵. لازمۀ استدلال حاج آقا، ولایت فقها در عرض ولایت ائمه است، چون که «الفقاء حصون الاسلام» و یا «خلفاء الرسول» و امثال آن مستفادش این است. با اینکه دیگران در طول میدانند و حتی بعضی نیابت میدانند، ولی در وجهی که ما ذکر کردیم چون مراتب جهانیبینی و جهانداری و جهانگیری متفاوت است، لذا اکمل مقدم است و با فرضبودن ائمه† چون اکملند مجالی برای ولایت دیگران نیست، و در زمان غیبت هم فقهایی که در این صفات اکملند مقدم...
۶. ولایت چنین فقیهی عمومیت دارد و همان بسطی که ولایت ائمه داشت دارد و آیۀ ﴿ٱلنَّبِيُّ أَوۡلَىٰ بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ مِنۡ أَنفُسِهِمۡۖ﴾ چون مربوط به امامت پیغمبر است نه نبوت، شامل ائمه میشود و شامل سایر حکام جامع الشرایط هم میشود، آنها هم ﴿أَوۡلَىٰ بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ مِنۡ أَنفُسِهِمۡۖ﴾ البته حدود اولیت (اولویت) پیغمبر باید مورد بحث واقع شود، که متأسفانه تا به حال واقع نشده است. و قدر متیقن از اولیت در امور اجتماعی است که پیغمبر میتواند دخالت در مال و انفس آنها بنماید و اما در امور شخصی که به هیچ وجه ربطی در امور اجتماعی ندارد، مثل اینکه من میخواهم فلان مقدار مال مشروع بخورم، فلان موقع مشروع بخوابم، فلان زن مشروع را بگیرم. فلان غذای مشروع تحصیل کنم شمولش معلوم نیست... و کسی اولویت به انفس را از جمله مختصات پیغمبر نشمرده است.
۷. اگر صفات مختلفه در حاکم، در افراد اشد و اضعف بود، مثلا فردی اعلم در سیاست بود، در مقابل فرد دیگری که واجد سایر صفات است، اعلم در حقوق بود و فرد دیگر در اقتصاد و فرد دیگر در سیاست، چه باید کرد؟ اگرچه با فرض شورا قضیه حل است، چون که زبدگان ملت، مراعات موقعیت میکنند ولی مع ذلک به طور کلی میتوان گفت: باید مراعات خصوصیت زمان و احتیاج شود، اگر مثلا وضع مملکت از حیث اقتصاد ضعیف است و فعلا ضرورتی که اقتضای تقدم اعلم در حقوق را نماید (وجود ندارد)، اعلم در اقتصاد مقدم است.
۸. آیا مدت خلافت مادام العمر است و یا موقت، دو وجه باید مورد بررسی و تحقیق قرار گیرد. وجه اول اینکه فرد مادام که مورد شایستگی است ولایت دارد و نمیتوان او را عزل نمود، بنابراین شبیه به جمهوری مادام العمر میشود. وجه دوم چون که خلیفه ولو اینکه عادل است ولی انسان است، ممکن است به تدریج موقعیت خود را تثبیت کند و فردی مستبد از کار درآید و عزلش هم در آن (هنگام) یا ممکن نباشد و یا محذورات دیگری پیدا کند، علاوه بر اینکه ممکن است در زمان تصدی او فردی دیگر حائز شرایط تقدم شده باشد، در رشتهای از رشتهها اعلم شده باشد، بنابراین از اول مدت را موقت قرار دهیم و پس از فرا رسیدن مدت، زبدگان ملت تجدید نظر کنند، اگر به صلاحیت باقی بود دو مرتبه انتخاب شود والا اصلح انتخاب شود.
در همین جا مسأله دیگری مورد تحقیق واقع شود که آیا خلیفه مذکور تا چند مرتبه میتوان انتخابش کرد و در این موضع باید ملاحظه شود که به طرزی عمل گردد که استبداد پیش نیاید.
اینها مطالبی است مربوط به ولایت که باید مورد توجه واقع شود و من در سابق تحقیقاتی در این زمینه کردهام ولی ناتمام افتاده است و وضع مزاجیام قسمی است که امید به اکمال آن ندارم. باشد که شما در این زمینه کاری کنید، بعضی از این مطالب را خدمت حاج آقا عرض نمودهام. اگر شما تمامی این هفت موضوع را و موضوعات آتیه را بنویسید، به ایشان بدهید و از ایشان نظریه بخواهید، خوب است.
و مطالب دیگری در این موضع هست از قبیل: ۱) تقسیم وظایف حکومتی ۲) شرایط رؤسای ادارات، ۳) حدود مسئولیت آنان، ۴) وظایف و مسؤلیات حاکم، ۵) وظایف و مسؤولیات ملت در مقابل حاکم، ۶) مالیات اسلامی و اموال عمومی که غیر از خمس و زکات، اقلام مهمی هست امثال خراج، جزیه، انفال، اوقاف عام و غیرها.
من خیال میکنم رئوس مطالبی که ذکر کردم شما را به تحقیقات زیادی کمک کند و با مراجعه به کتاب و سنت، ابواب حکومت بر شما باز گردد. [۳۹۶]
این نامه یک سند جدی و ارزشمند برای تأملی است که در محافل روحانیون سیاسی این دوره درباره طرح حکومت پس از ساقطکردن دولت پهلوی در جریان بوده است. آقای منتظری هم پس از آن در سال ۱۳۴۹به تدریس مباحث حکومت اسلامی در نجف آباد برای طلاب پرداخت. [۳۹۷] سال ۵۲ هم که بنی صدر به پاریس رفت، موضوع ولایت فقیه به طور جدی مورد بحث بود و امام به وی گفته بود: من این را نوشتم تا فتح باب بشود که امثال شما و مطهری بنشینند و یک مبنایی و پایهای را بریزید برای این کار [۳۹۸] عزت الله سحابی از مطالعه جزوه حکومت اسلامی در جمع اعضای نهضت آزادی از جمله بازرگان، سحابی، احمدعلی بابایی و رحیم عطایی سخن میگوید. عطایی مخالف آن بود اما بابایی گفته بود که این جزوه تکلیف مبارزین را روشن میکند. خود عزت الله سحابی مخالفت کرده بود. وی در خاطرات خود پس شرح این، سرگذشت کوتاهی از این نظریه در زندان تا انقلاب را بیان میکند از سال ۵۴ که بین مجاهدین با روحانیون و بازار اختلاف ایجاد شده، گروه دوم، کتاب ولایت فقیه را به عنوان نظریه سیاسی روحانیت مبارز پذیرفتند. [۳۹۹]
امام اندیشۀ حکومت اسلامی را یکسره تا انقلاب دنبال کرد و حتی در نامۀ خود به (انجمن) دانشجویان مسلمان مقیم امریکا و کانادا در سال ۱۳۹۲ ق ضمن توصیههای مختلف نوشتند: «برای پیاده کردن طرح حکومت اسلامی و بررسی مسائل آن اهتمام بیشتری به خرج دهید» [۴۰۰] درست همان زمان (خرداد ۱۳۵۱) در نشست سالیانه اتحادیه انجمنهای اسلامی، در سر فصلهایی که برای سمینارهای آتی اتحادیه تعیین شد، نخستین مورد بحث از «سیستم حکومت در اسلام بود» بحثهای بعدی هم سیستم اقتصادی اسلام، تعلیم و تربیت در اسلام و قضا در اسلام بود که آن هم جزئی از همان طرح کلی میبود. [۴۰۱] اتحادیه در پاسخ به پیام امام، نشان داد که از میان مسائلی که امام توصیه کرده است، دریافته که مهمترین نکته تشکیل حکومت اسلامی است. در این پاسخ آمده است: «... از لحاظ فکری بزرگترین مسأله، بحث در پیرامون ایجاد حکومت حق اسلامی بود که نمایندگان و هم اعضای اتحادیه با نهایت شوق و دقت در آن شرکت کردند. درست با توجه به این اصل که بدون داشتن یک حکومت واقعی اسلامی بسط عدالت و تأمین رفاه حال مردم مسلمان در هر نقطهای از جهان امکانپذیر نمیباشد... لهذا برنامۀ فرهنگی سال آینده را بر محور تحقیق و تعمق در این امر حیاتی استوار نمودیم». [۴۰۲]
به علاوه در پیام هشتمین نشست سالیانۀ اتحادیه انجمنهای اسلامی در اروپا به طلاب علوم دینی نجف هم آمده بود: مسألۀ حکومت اسلامی مهمترین موضوعی است که در زمان حاضر باید تمامی نیرو و قوای فکری و عملی را در راه آن بسیج نمود... زیرا جز در سایۀ احکام مقدس اسلام و اجرای آنها نه ما به عنوان مسلمان و نه مجموع بشریت خواهد توانست از یوغ بردگی و بندگی نجات یابد و آیین عدالت و فضیلت را استوار و نستوه گسترده گرداند. [۴۰۳] امام در نامه دیگری هم به اتحادیه در سال ۱۳۵۶ بار دیگر از طلاب و دانشگاهیان خواست تا درباره حکومت اسلامی یا حکومت از نظر اسلام تعمق بیشتری بکنند و دریابند که «اسلام چه کسانی را برای حکومت و کارمندان آن به رسمیت شناخته است». [۴۰۴] در نامهای نیز که امام در سال ۵۰ برای سید صادق طباطبائی- که قصد جدایی از کنفدراسیون و تشکیل شاخه دانشجویان فارسی زبان اتحادیه انجمنهای اسلامی را داشتند- نوشت، آمده است: «باید کوشش کنید تا طرز حکومت اسلام و رفتار حکام اسلامی را با ملتهای مسلمان به اطلاع دنیا برسانید تا زمینه فراهم شود که حکومت عدلت و انصاف به جای این حکومتهای استعمارزده که اساس آن بر ظلم و چپاول است برقرار شود. [۴۰۵]
[۳۶۶] امام خمینی در آینه اسنادع ج ۷، ص ۲۲۳ـ۲۲۴. [۳۶۷] خاطرات آیت الله طاهری خرم آبادی، ص ۶۹. درباره مخالفت با نظریه ولایت فقیه در نجف نیز بنگرید: خاطرات آیت الله خاتم یزدی، ص ۹۵ـ۹۷. [۳۶۸] حزب الدعوه، (قم ۱۴۲۷ ق) ج ۲، ص ۹۵ـ۹۸. [۳۶۹] تدوین کننده متن فارسی کتاب آقای جلال الدین فارسی بود که آن زمان در نجف بسر میبرد و به دستور امام کتاب را در پاییز ۴۹ تدوین و آمادۀ نشر کردند. بنگرید: هفتۀ کتاب، ش ۴۲ (ویژه نامۀ کتاب انقلاب، ص ۶) متن عربی آن نیز توسط اقای محمدهادی معرفت به انجام رسید که خود در درس امام هم شرکت داشت. بنگرید: مجلۀ حوزۀ، سال ۶، ش ۲ (خرداد ۱۳۶۸) ص ۱۴۵. گویا باقر شریف قرشی هم نقشی در اصلاح متن عربی داشته است. آن زمان غالب نجفیها با کتاب حکومت اسلامی مخالف بوده و بنا به گفته یکی از طلاب وقت نجف، گونی گونی آن را از بین میبردند. ساواک در گزارشی با تاریخ دی ماه ۱۳۴۷ نوشته است که فارسی بخش جهاد کتاب تحریر الوسیلة امام خمینی را ترجمه کرده و در حال جستجو برای یافتن چاپخانۀ مناسب میباشد. بنگرید: زوایای تاری: ص ۲۰۹. [۳۷۰] امام خمینی در آینه اسناد، ج ۷، ص ۲۲۸. اسناد صفحات بعدی، میتواند دامنۀ ترس ساواک از طرح این مبحث و نیز گستره که این اندیشه در آن توسعه یافت را نشان دهد. و نیز بنگرید: همان، ج ۱۰، ص ۴۹ و بعد از آن. [۳۷۱] بنگرید: هفتۀ کتاب، ش ۴۲ (ویژه نامۀ کتاب انقلاب، ص ۶). آقای فارسی در حاشیه این مطالب نوشتند: در سال ۱۳۴۷ و پس از مراجعت یا مسافرت امام راحل/ از ترکیه به نجف طی نامهای که از طریق شهید صادق اسلامی برای امام/ فرستادم. پیشنهاد کردم مسأله ولایت فقیه را اگر مطرح بفرمایید خیلی مفید خواهد بود. دو سال بعد که خدمتشان رفتم عرض کردم من نویسندهی همان نامه هستم و منشور نهضت اسلامی را هم برای شما من فرستادم که به دست آقای فرقانی رسید. (حکومت اسلامی ابتدا) به صورت جزوهای پلی کپی شده در نجف و ایران منتشر شد. شهید اسدالله لاجوردی و بنده در انتشار آن کوشش کردیم. و از طریق ما به شهید مطهری رسید و به دیگران. قریب به یکسال بعد، یعنی در شهریور ۱۳۴۹ با مهاجرت مخفی بنده به لبنان و به سرعت به نجف طی چندین جلسه مباحثه دو نفره در بیت امام/ و پس از آنکه ایشان کتابهای نهتهای انبیاء و تکامل مبارزه ملی را مرور کردند و انقلاب تکاملی اسلام را تا حدودی مطالعه فرمودند و اظهار داشتند: من تا به حال تاریخ اسلام را نخواندهایم، این اولیه دفعه است که آن را میخوانم و... (دعای خیر فرمودند) قرار شد مطالبی و آرایی و اندیشههایی را که پسندیده بودند و بر آن تأکید داشتند ضمن تجدید نگارش درسهای ولایت فقیه ایشان بر آن بیافزایم و به چاپ برسانم در بیروت. اگر آن را با درسهای ولایت فقیه مقایسه کنند معلوم میشود با مقدار افزوده نه تنها زیاد است، بلکه فوق العاده مهم است. تمام عناوین آن متعلق به بنده است. دعوت به براندازی دولتهای فاسد و طاغوتی و امثال آن همه افزودههای بنده است: نظر آن حضرت حتی افزودن بیش از اینها بود. اما خدمتشان عرض کردم: در آن صورت چون مردم کتابهای مرا خواندهاند. متوجه میشوند که افکار و آراء بنده است نه حضرت عالی و تصدیق فرمودند. [۳۷۲] بنگرید: مجلۀ حوزه، سال ۶، ش ۲، (خرداد ۱۳۶۸) ص ۱۴۵. [۳۷۳] بنگرید: زوایای تاریک، ص ۲۰۹. [۳۷۴] درباره اعتقاد آقای بروجردی به ولایت فقیه بنگرید به اظهارات آیت الله نوری همدانی در مجله حوزه، سال ۵، ش ۳ (۱۳۶۷) ص ۴۹. [۳۷۵] تحریر تاریخ شفاهی انقلاب ایران، گزارش بیبی سی، ص ۲۵۵ـ۲۵۶. [۳۷۶] خاطرات آیت الله طاهری خرم آبادی، ص ۵۷. ایشان میافزاید که جزوه آن مباحث در اختیار وی بوده است. [۳۷۷] خاطرات آیت الله طاهری خرم آبادی، ص ۶۱ـ۶۲. [۳۷۸] این قبیل روحانیون، نمایندگان برجستهای هم در عرصه تبلیغ و منبر داشتند که به شدت و به صورت علنی بر ضد آیت الله خمینی و یاران او فعالیت میکردند. مهاجرانی، مناقبی و دانشی - نماینده آباد کتک زدند. اما کسانی هم بودند که به شکل میانه روتر و غیر مستقیم از رژیم دفاع میکرد. از آن جمله عبدالرضا حجازی بود که زمانی که جزو روحانیون انقلابی به حساب میآمد، و دو سالی هم در زندان بود، اما به تدریج به دفاع از وضعیت موجود رژیم پرداخت و بهانهاش گسترش مارکسیسم و مقابله با آن بود که گویا در زندان به آن رسیده بود (بنگرید: امام خمینی در آینه اسناد، ج ۱۷ع ص ۴۸۸) سخنرانیهای وی حتی بعد از سال ۵۰ در رادیو پخش میشد. وی به تدریج به انقلابیون حمله میکرد. لذا بچههای انقلابی بارها او را تهدید کرده و حتی کتک زدند. وی زمانی نامهای هم به امام خمینی نوشت و از به اصطلاح همکاری او با دولت کمونیست عراق انتقاد کرد. بنگرید: امام خمینی در آینه اسناد، ج ۱۰، ص ۲۰۳. حجازی نامهای هم در آبان ۵۷ امام نوشت و اعتراضاتی مطرح کرد. وی در جریان ماجرای آیت الله شریعتمداری خلع لباس شد و اواسط دهه شصت به اتهام مفاسد اخلاقی اعدام شد. [۳۷۹] خاطرات آیت الله طاهری خرم آبادی، ص ۶۴. [۳۸۰] به طور عمده کار نشر رساله امام و کتاب حکومت اسلامی در قم، توسط صاحب انتشارات دارالفکر مرحوم مولانا و دارالعلم از مرحوم آذری قمی بود؛ گرچه کسان دیگری نیز به آنان کمک میکردند. [۳۸۱. ]. آیت الله خامنهای در حاشیه ص ۱۵۴ چاپ سوم این کتاب در ارتباط با توزیع جزوات درس ولایت فقیه در ایران نوشتهاند: من اولین جزوههای ولایت فقیه را که در اینجا تکثیر شده بود و پخش میشد در نزد حاج آقا تقی خاموشی دیدم. در سال ۴۸. این کار در تهران و به وسیلهی مبارزان بازار صورت میگرفت و خاموشی از جملهی آنان بو. [۳۸۲] بنگرید: یاران، یادمان شهید، سعیدی (شماره ۳۲) مصاحبه شجونی، ص ۱۴. [۳۸۳] همان، ص ۱۶. [۳۸۴] همان، ص ۱۶ـ۱۷. [۳۸۵] بنگرید به خبر استاد مطهری در این باره از حج سال ۴۸: استاد شهید به روایت اسناد، ص ۱۴۳. [۳۸۶] امام در آینه اسناد، ج ۴، ص ۴۶۵. [۳۸۷] بنگرید: یاران امام... قامت استوار، ج ۲، ص ۲۳۲ (حاشیه) [۳۸۸] آنها که رفتند، ص ۲۴۱. مؤلف همین کتاب میافزاید: در زندان شیراز، بچههای گروه معروف به مهندس طاهری را به خاطر این کتاب کتک میزدند. این کتاب متن آموزشی گروه طاهری را به خاطر این کتاب کتک میزدند. این کتاب متن آموزشی گروه طاهری در بیرون از زندان بوده است. بنگرید: همان، ص ۲۶۴. [۳۸۹] خاطرات مرتضی الویری، ص ۳۴. [۳۹۰] نوزدهم (۱۹) دی به روایت اسناد ساواک، ص ۲۳۱. [۳۹۱] خاطرات علی جنتی، ص ۱۳۴. [۳۹۲] خاطرات مرضیه حدیدچی، ص ۴۵. [۳۹۳] عالم جاودان، ص ۲۰۳. [۳۹۴] آنها که رفتند، ص ۲۴۱. [۳۹۵] ارائه برخی از دیدگاهها درباره ولایت فقیه در مجلس خبرگان از سوی برخی از این افراد، گواه چنین پدیدهای است. در این میان، گفتنی است که حتی در نوشتههایی مانند کتاب «بررسی فشردهای پیرامون طرح حکومت اسلامی» که دو سال پس از انقلاب انتشار یافت، تنها از نوعی نظارت دینی از سوی فقها در حکومت سخن رفته بود (همان، ص ۵۹). [۳۹۶] نهضت امام خمینی، (تهران، ۱۳۸۱) ج ۲، ص ۷۴۷ـ۷۵۴. [۳۹۷] خاطرات دری نجف آبادی، ص ۱۱۱. [۳۹۸] درس تجربه، ص ۱۳۷. [۳۹۹] نیم قرن خاطره و تجربه، ص ۳۰۰ـ۳۰۱. [۴۰۰] نشریۀ «اسلام مکتب مبارزه» ش ۱۵، ص ۳. [۴۰۱] همان، ش ۱۵، ص ۱۱۱. [۴۰۲] نشریۀ اسلام مکتب مبارز، ش ۱۵، ص ۱۲۲. [۴۰۳] همان، ص ۱۱۸. [۴۰۴] همان، ش ۲۴، ص ۱۵۴. [۴۰۵] خاطرات سید صادق طباطبائی، ج ۱، ص ۹۱.